حکم جلب در پرونده های حقوقی نسبت به پرونده های کیفری دشواری بیشتری دارد و زمانی که شما قصد گرفتن حکم جلب پس از به اجرا گذاشتن مهریه را دارید باید صبر و تحمل بیشتری به خرج دهید زیرا زمان بیشتری را نسبت به پرونده های کیفری نیاز دارد.
حکم جلب در پرونده های حقوقی نسبت به پرونده های کیفری دشواری بیشتری دارد و زمانی که شما قصد گرفتن حکم جلب پس از به اجرا گذاشتن مهریه را دارید باید صبر و تحمل بیشتری به خرج دهید زیرا زمان بیشتری را نسبت به پرونده های کیفری نیاز دارد.
آیا برای مهریه حکم جلب صادر می شود؟ این سوالی است که هر زوج در حال طلاق ممکن است به آن فکر کند. در جواب به این سوال باید گفت بله پرداخت نکردن مهریه همانند ممنوع الخروج کردن امکان پذیر است. طبق قانون مهریه زن ۱۱۰ سکه و معادل آن است، اگر زوجه هنگام طلاق درخواست مطالبه مهریه را کند و مرد آن را نپردازد زن می تواند حکم جلب را بگیرد.
طبق قانون جدید حقوق زن و مهریه تا ۱۱۰ سکه و معادل آن برآورد می شود و برای مبلغ بیشتر از این، زن نمی تواند قرار جلب مهریه را دریافت کند. البته این قانون در زمانیکه مرد استطاعت مالی پرداخت کل مبلغ تعیین شده برای مهریه را داشته باشد، متفاوت است و باید هزینه ای که برای مهریه زن تعیین شده را بپردازد. اگر مرد شرایط مالی مناسبی برای پرداخت مهریه را نداشته باشد می تواند درخواست اعسار را به دادگاه ارائه کند، در این صورت مهریه توسط قانون قسط بندی می شود.
در صورتی که یکی از زوجین و یا نماینده آن ها در دادگاه حضور نداشته باشد و دادگاه رای طلاق را صادر کند؛ امکان اعتراض و واخواهی نسبت به رای طلاق وجود دارد. توجه کنید که این نوع اعتراض عملا در طلاق توافقی غیر منطقی است چرا که طلاق توافقی با حضور و توافق دو نفر صورت میگیرد؛ بنابراین این توضیحات؛ این روش بیشتر برای طلاق های غیابی موثر است تا یک بار دیگر پرونده به جریان بیفتد و مجددا بررسی شود.
اگر مرد بدون رضایت همسر خود ازدواج کند، زن میتواند از همسر خود طلاق بگیرد. اما اگر مرد بدون رضایت زوجه و با اذن دادگاه، مجددا ازدواج کند، همسر اول او نمیتواند طلاق بگیرد؛ مگر در صورتیکه عسر و حرج خود و عدم اجرای شروط ۱۲ گانه عقد نکاح را اثبات کند.
در موارد این چنینی معمولا بهتر است زوجه برای طلاق توافقی با همسر خود به نتیجه برسد. در برخی موارد ممکن است زوجه ناچار شود با بخشیدن مهریه خود، از مرد جدا شود. در مجموع برای جلوگیری از این مشکلات در آینده و پیشگیری از سواستفاده مردان از حقوق خود، بهتر است در همان ابتدای ازدواج، زوجین در مورد حقوق برابر توافق کنند و زوجه از همسر خود علاوه بر مقدار معقولی مهریه، وکالت بلاعزل طلاق و حق حضانت فرزندان را بگیرد.
زوجین میتوانند پس از جدایی در صورتیکه تعداد طلاق آنها کمتر از ۳ مرتبه باشد، مجدد با یکدیگر ازدواج کنند.
با این حال بهتر است پیش از این کار، حتما در جلسات مشاوره شرکت کنند و با نظر یک پزشک و روانشناس خانواده در این مورد تصمیم بگیرند. زیرا پاک کردن صورت مساله بدون حل مشکلات، نتیجه خوبی در آینده نخواهد داشت.
بر اساس قوانین ازدواج مجدد، ازدواج دوم و ثبت آن منوط به اجازه دادگاه است. بنابراین مرد برای ثبت ازدواج دوم باید به دادگاه درخواست داده و دلایل خود را برای ازدواج دوباره، ذکر کند. در نهایت در صورت تشخیص دادگاه، به مرد اجازه داده میشود که مجدد ازدواج و آن را ثبت کند. البته نسخهای از این دادخواست پیش از صدور مجوز برای مرد، به همسر اول او نیز ارسال میشود تا زوجه دفاعیات خود را طرح کند. اگر دادگاه تشخیص دهد که مرد دلایل کافی و قانونی دارد و توان مدیریت زندگی جدید را نیز دارد، به او اجازه ازدواج مجدد میدهد.
همچنین لازم به ذکر است که اگر مردی بدون اجازه و رضایت همسر اول و بدون دلیل قانونی مجدد ازدواج کند، همسر اول او میتواند از وی جدا شود.
زوجین بعد از اتمام ازدواج و جدایی میتوانند با فرد دیگری ازدواج کنند. زنان مطلقه یا زنی که همسر او فوت شده، پس از طلاق باید ۳ ماه عده نگه دارد و بعد از آن برای ازدواج مجدد اقدام کند. مردان برای ازدواج بعد از طلاق محدودیت ندارند و میتوانند فورا ازدواج مجدد داشته باشند.
به زنی که از انجام وظایف زناشویی در مقابل شوهر خود خودداری نماید، ناشزه می گویند. مطابق با قانون مدنی، به زن ناشزه نفقه تعلق نمی گیرد. ماده ١١٠٨ قانون مدنی مقرر میدارد: “هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.”
در صورتی که زوجه (زن) بنا به هر علتی از شوهر خود تمکین (عام یا خاص) ننماید، در اینصورت مرد میتواند دادخواست الزام زن به تمکین را از طریق مراجعه به یکی از دفاتر خدمات قضایی ثبت نماید. بعد از ثبت دادخواست، پرونده از طریق دفتر خدمات قضایی به دادگاه خانواده محل اقامت زوجه ارسال می گردد. توصیه میگردد قبل از ثبت دادخواست الزام به تمکین، اظهارنامه ای با موضوع تمکین زوجه و بازگشت او به منزل، ارسال گردد. بعد از ارجاع پرونده به دادگاه خانواده، پرونده به یکی از شعب ارسال می شود و بعد از آن وقت رسیدگی تعیین می شود و به طرفین ابلاغ می گردد. در جلسه رسیدگی، شوهر موظف است که ثابت نماید منزل و اسباب و اثاثیه ای متناسب با شئونات زن تهیه نموده است. در این مرحله کارشناس رسمی دادگستری توسط قاضی دادگاه تعیین می شود تا شرایط موجود را بررسی نماید و نظر خود را اعلام کند. در صورتی که ادعای مرد ثابت شود و حکم بر الزام زن به تمکین صادر گردد، پس از قطعیت رای مرد میتواند از دادگاه بدوی تقاضای صدور اجراییه را بنماید و با ارسال پرونده به اجرای احکام، حکم اجرا گردد.
در ازدواج موقت نیز مثل ازدواج دائم بایستی مهریه ای تعیین گردد و مقدار آن بسته به توافق طرفین است، اما برخلاف ازدواج دائم که تعیین مهریه را میتوان به بعد از ازدواج موکول کرد یا اصولاً توافقی بر آن نکرد، در ازدواج موقت عدم تعیین مهریه در زمان عقد موجب باطل شدن قرارداد میشود.
طلاق در متعه وجود ندارد و انقضای آن با پایان مدت یا بذل مدت است، به این معنی که مرد میتواند قبل از پایان مدت از بقیه زمان صرفنظر کرده و رابطهٔ زوجیت را به پایان برساند.
مطابق ماده ۱۱۲۲ - عیوب ذیل در مرد که مانع از ایفاء وظیفه زناشوئی باشد موجب حق فسخ برای زن خواهدبود (اصلاحی ۸/۱۰/۶۱) ۱ - عنن بشرط اینکه بعد از گذشتن مدت یکسال از تاریخ رجوع زن به حاکم رفع نشود. ۲ - خصاء ۳ - مقطوع بودن آلت تناسلی.
عده مدت زمانی است که زن می بایست پس از فوت شوهر یا طلاق از او از ازدواج مجدد خودداری نماید. از آنجایی که در نکاح موقت،طلاق وجود ندارد بلکه تاریخ انقضا مدت و بذل مدت 《بخشیدن بقیه مدت نکاح توسط مرد》ممکن است تصور شود که در این نکاح چیزی به نام عده وجود ندارد. اما ازدواج موقت هم مانند ازدواج دائم دارای عده می باشد. نکته قابل توجه این است که مدت عده ازدواج موقت با دائم متفاوت است. عده عقد موقت چه در صورت بذل و چه در صورت انقضای مدت یکسان می باشد و مطابق ماده ۱۱۵۲ قانون مدنی ۲ طُهر یعنی دوبار عادت ماهیانه کامل می باشد و در صورت فوت شوهر چهارماه و ده روز می باشد. چنانچه زن به اقتضای سن باید عادت ماهیانه ببینند ولی به دلایلی عادت ماهانگی نداشته باشد مدت زمان عده ۴۵ روز خواهد بود و اگر زن باردار باشد تا زمان اتمام زمان باید عده را نگه دارد.
راه های اثبات شکایت ترک انفاق هم مانند شکایت های دیگر شیوه هایی کاملا مشخص است. مثلا در مواردی که زن مدعی است همسرش او را از خانه بیرون کرده یا مدتی است به او نفقه نداده، این مساله در صورتی برای دادگاه اثبات می شود که یا همسر زن در محضر دادگاه به این مساله اقرار کند و این اتهام را بپذیرد یا این که شهود معرفی شده از سوی زن به دادگاه این موضوع را تایید کنند. شاهدان هم شرایط خاصی دارند. مثلا آنها باید به اتفاقی که رخ داده اشراف کافی داشته باشند و ضمنا از بستگان و اقوام زن هم نباشند. رعایت دیگر شرایط شهود هم از مواردی است که برای زنان دردسر کمتری ایجاد می کند. این که شهود باید کارت شناسایی معتبر یا شناسنامه داشته باشند که در دادگاه احراز هویت شوند. شهود هم معمولا به این مساله شهادت می دهند که از وضعیت زندگی خواهان مطلع هستند و می دانند او به دلیل پرداخت نکردن نفقه از سوی همسرش در سختی و مشکل است.
ترک انفاق ازجمله جرایم مستمر به شمار می آید و معنی این حرف این است که این جرم به دفعات قابل شکایت کیفری است در مواردی هم که شهود حاضر به حضور در دادگاه و ادای شهادت نباشند، دادیار پرونده دستور می دهد تا کلانتری محل تحقیقات مورد نیاز را تکمیل و پرونده را برای دادسرا ارسال کند.
اگر زوجهای ولی خاص نداشته باشد، دادگاه برای وی قیمی را مشخص میکند تا نفقه او را پرداخت کند. مجنون بودن و کوچک بودن زوج باعث میشود تا دادگاه وارد عمل شده و قیمی را تعیین کند.
زمانی که پدر خانواده از دنیا میرود با توجه به اینکه پرداخت نفقه زن و فرزندان برعهده پدر است، وضعیت نگهداری و تامین هزینههای مالی فرزند برعهده چه کسی خواهد بود. قانون در این باره شخص خاصی را تعیین نکرده است. بسیار مشاهده شده است که پس از فوت پدر در بین اعضای خانواده اختلافاتی نیز برسر حضانت فرزندان و نگهداری از فرزندان ایجاد میشود. اما معمولا به دلیل رابطه احساسی و غیرقابل کتمان فرزندان با مادر اولویت حضانت با اوست. در واقع اگر مادر از لحاظ اخلاقی و صلاحیت شخصی و مالی مشکلی برای نگهداری از فرزندان نداشته باشد و اگر در این خصوص اختلافی ایجاد شود، حضانت فرزندان را به مادر میدهد.
باید 3 فرض متفاوت را در نظر گرفت: فرض اول : هنگامی است که زوجه در خصوص مهریه ، مافی الذمه زوج را ابراء کند در این حالت برائت مرد را اعلام می کند و اظهار می دارد که از نظر من مرد دیگر تکلیفی نسبت به پرداخت مهریه ندارد و بری الذمه است در این فرض تکلیف مرد در ادای مهریه به طور کلی ساقط است . فرض دوم : اما فرض دیگر انست که زوجه در قبال طلاق مهریه خود را به همسرش می بخشد که در این حالت فقط زن در مدت عده فرصت دارد که از بخشش خود رجوع نماید. فرض سوم : زمانی است که زوجه مهریه خود را به همسرش هبه می کند و اظهار می دارد که من مهریه خود را به تو بخشیدم در این حالت تکلیف شوهر در پرداخت مهریه به طورر کل از بین نمی رود و زن هر زمان که بخواهد تحت شرایطی می تواند از هبه خود رجوع کند و مهریه خود را مطالبه نماید .
بر اساس ماده 1029 قانون مدنی ، " هرگاه شخصی چهار سال تمام غایب مفقودالاثر باشد ، زن او می تواند تقاضای طلاق کند و در این صورت با رعایت ماده 1023 حاکم او را طلاق می دهد "