تعریف عرفی نکاح تابعی است از نظام ارزشی اعتقادی بومی و فرهنگی جامعه و گروههای اجتماعی مشتقر در آن و کمتر مفهوم خاص نکاح که عبارت از تعریف یا تعریف حقوقی و قانونی آن است،مطرح می باشد. در مطلب زیر به نکاح موقت (منقطع ) از نگاه عموم می پردازیم :

تعریف عرفی نکاح در بین عامه

به همین جهت به دلیل تعدد آراء و تکثیر دیدگاههای عموم افراد در این ارتباط تعریف متعدد و نگاه های مختلفی در این باره وجود دارد به نحوی که عده ای آن را زناشویی پنداشته برخی آن را نامزدی تلقی می کنند و پاره ای هم آن را به عنوان ارتباط مشروع زن و مرد نگاه کرده و برخی دیگر نیز آن را به عنوان امکان تمتع جنسی و عاطفی و تولید موالید همراه با نشانه رشد و بلوغ جسمی جنسی و شخصیتی پسر و دختر و تشکیل خانواده دانسته و بدان به عنوان مرحله کمال آنها و خوشبختی خانواده ها نگاه می کنند.


گرچه در مجموع نگاه های فوق نکاح به عنوان یک سنت واقعیت و ضرورت اجتناب ناپذیر منطقی اعتقادی و عرفی فرض شده و با تعریف حقوقی رایج آن تا حدودی متفاوت استمعهذا ضمن در بر داشتن مفاهیم اساسی آن مانند زناشویی ایجاد علقه زوجیت ارتباط مشروع زن و مرد و تشکیل خانواده و … در واقع ترجمانی از همان مفاهیم پیدا و پنهان در تعریف و تبیین حقوقی آن بوده و در یک چارچوب حقوقی و قانونی شکل گرفته و بر اساس تشریفات مندرج در قوانین مربوط به آن تحقق میابد .

اینگونه است که مفاهیم عرفی نکاح به اعتبار چارچوب و نظام حقوقی پیش بینی شده در قوانین از به هنجاری و روش مندی خاص خود بر خوردار گشته و نظم عمومی جامعه را بیش از پیش سبب گشته و تقویت می کند.

با وجود این تعریف خاص و مصطلح نکاح عموما در بین اقشار خاصی مانند جامعه حقوقی و قضایی کشور و دانش آموختگان حقوقی مطرح است.

بنابر این نگاح عرفی عموم یک نگاح عام به مسئله مزبور بوده و تابعی از نظام ارزشی اعتقادی عرفی و فرهنگی خاص خویش است.

متعه (نکاح موقت) از منظر عموم

الف) خانواده ها:

خوشبختی و سعادت فرزندان به عنوان میوه های باغ حیات خانواده ها غایت نهایی پدران و مادران بوده که تحقق آن را عموما در قالب انجام یک ازدواج موفق می پندارند.

ازدواج مورد نظر آنها عمدتا بر محور نکاح دائم بوده و در عمل کمتر فرض دومی (نکاح موقت) را برای آنان متصور هستند .

با وجود این صیغه به عنوان ابزار و امکانی جهت ایجاد محرمیت و تامین مشروعیت ارتباط پسران و دختران در بسیاری از مواقع مورد توجه و استفاده قرار می گیرد به خصوص زمانی که بنا به دلائل متعدد امکان ازدواج آنی و فوری برای آنها وجود نداشته و یا تا زمان نیل به آن (ازدواج دائم) در حالت مزبور (صیغه) به سر می برند معهذا خانواده ها کمتر تمایلی به صیغه به عنوان ابزار ممتد تمتع فرزندانشان نشان داده و بیشتر به آن به عنوان راهکار ایجادد حرمت و مشروعیت در روابط بین آنها آن هم تا حلول ازدواج دائم می نگرند.

بدین جهت غالبا با نکاح موقت (متعه) و فلسفه وجودی آن به شدت مخالفند و نظر مساعدی نسبت به آن نشان نمی دهند.

این مخالفت به خصوص در خانواده های دارای دختر جوان قویا محسوس و نمایان است.

علیرغم مراتب فوق در بسیاری از خانواده های با تعصب بالا صیغه و در بسیاری مواقع متعه یا نکاح موقت مرسوم بوده و بر رعایت آن تاکید می گردد چه به زعم آنها پدیده مزبور از پشتوانه حکم شرعی و جواز قانونی برخوردار بوده و امتناع از آن با توجه به وضعیت روز جامعه و بنا به دلایل عقلی و منطقی جایز نمی باشد.

ضمن آنکه برخی از خانواده های دارای فرزندان پسر یا فرزندان مطلق از نکاح نیز بعضا از نکاح موقت به عنوان یک مکانیسم موقت و منقطع روابط زناشویی استقبال  می نماید و با انعطاف بیشتری نسبت به سایر خانواده ها ( به ویژه خانواده های دارای دختر ) برخورد می کنند.

ب)پسران:

این قشر قبل از آنکه به متعهیا نکاح موقت به عنوان یک حکم شرعی حقوقی و قانونی نگاه کنند بیشتر به ضرورتها و نیازهای فردی خویش از حیثیت روحی ،عاطفی و چنسی از یک و وجود موانع متعدد برای انجام نکاح دائمی زود هنگام (زود رس) با فرد مورد نظر خود و نتیجتا عدم امکان تامین نیازهای  خویشاز طرف دیگر توجه دارند.

علاوه بر این به جهت فقدان شمول سیستم نکاح موقت در جامعه و غریب بودن آ« در بین خانواده ها به عنوان یک پدیده نا بهنجار و غیر اخلاقی (نامطلوب ) و همراه با بازتابهای متعدد احتمالی پس از انجام متعه سبب می گردد که پسران علیرغم میل خود نتوانند حتی به موضوع نکاح موقت فکر کنند و در عما خود را برای انجام آن آماده سازند .

بر خلاف خانواده های دارای فرزندان دختر که عموما بر ازدواج دائم به عنوان چارچوب اساسی تنظیم روابط مرد و زن توجه کرده و توجیهی برای برقرارری و تحقق نکاح موقت فرزندانشان نمی یابند خانواده های دارای فرزندان پسر ضمن انعطاف پذیری بیشتر مکانیسم نکاح موقت (منقطع) را به عنوان راهکار بدلیل ازدواج دائم و رهیافت پیش گیرانه در منحرف شدن فرزندان خود به سوی روابط  آزاد جنسی فی ما بین آنها می پندارند و از آن استقبال بیشتری میکنند .

گرچه در بین هر دو خانواده خانواده های دارای تعصبات مذهبی شدید نیز وجود دارند که به ضرورت تعریف و تبیینروز آمد و به هنگام متعه و نکاح موقت در شرایط کنونی توجه داشته و بر لزوم آن تاکید دارند.

ج)دختران:

توجه به آمارهای رسمی اعلامی از سوی مراجع قانونی حکایت از فزونی در صد دختران نسبت به پسران در جامعه دارد.

این اختلاف تناسب بین دو جنسیت مزبور زمانی بیشتر ملموس است که صرف نظر از رشد روز افزون طلاق در جامعه به محدودیت ها و موانع موجود بر سر راه ازدواج پسران و تقلیل روز افزون آمار ازدواج ها در آن توجه کرد. ازدواج (دائم) غایت دختران امروزی و هدف نهایی مادران فردا بوده و خواهد بود لذا این گروهغایت نخستین خود را در ازدواج و در آمدن در کسوت عروسی و دغدغه نهایی و کامل خویش را در مادر شدن به عنوان عنصر وجودی و طبیعی خود می پندارند لذا موضوع نکاح موقت با اهداف یاد شده و تاکید ممتد دختران در لزوم وجود ضمانتهای لازم و پایدار کمتر سازگار است.

ضمن آنکه در نگاه دختران تن دادن به متعه عموما به معنای از دست دادن (از دست رفتن)فرصت و امکان ازدواج دائم تلقی گشته و در تقابل این دو نظر به انتخاب اخیر (ازدواج دائم) به عنوان یک راهکار اساسی و جاودانه دارند .

همچنین وجود موانع عرفی فرهنگی ،اخلاقی که نکاح موقت را از نظر عوم خانواده ها و دختران به عنوان یک پدیده نا به هنجار و نا متعارف در آورده مزید بر علت گشته و بدبینی آنان را نسبت به این موضوع می افزاید و بازابها و اثار مترتب بر نکاح موقت نیز برای این گروه کمتر قابل توجیه و تحمل است بنابراین دختران به ویژه در شهرستانها بیشتر ازدواج دائم را به عنوان چارچوب پیشنهادی خود در تنظیم روابط اساسی بین خود و آقایان مطرح کرده و نظر مساعدی نسبت به ازدواج در اشکال مختلف آن نشان نمیدهند.

دغدغه اصلی این دسته مبتنی بر ضمانتهای اساسی در مورد متعه نا بهنجار بودن آن در نگاه عرف اخلاق و فرهنگ امروزی بازتابهای متعدد انجام و تحقق آن فاصله گرفتن از اهداف اصلی خود به شرح یاد شده و … است.

ضمن آنکه تجربه سوء استفاده و عدم حسن معاشرت بسیاری از آقایان نیز آنان را کمتر به نکاح موقت خوش بین کرده و امیدوار می سازد.

گرچه آنها بر این باورند که نکاح موقت حتی در شکل روز آمدو به هنجار آن نمی تواند پاسخگوی اهداف غایی آنان باشد معهذا این قشر به مانند عموم پسران به داشتن ارتباطی متعارف با جنس مخالف خود اعتقاد داشته و به ویژه آن را در محافل دانشگاهی اجتماعی و کاری امری ضروری و لازم می دانند.

بر این اساس بازتاب داشتن یک ارتباط متعارف با پسران مورد نظر از نظر آنها به مراتب ضعیف تر از آثار مترتب بر نکاح موقت است و چه بسا که این ارتباط در برخی موارد موجد و در بردارنده ماهیت نکاح مزبور باشد در این بین طبقات دیگری از خانمها و به ویژه بیشتر خانمهای بیوه و فاقد شوهر از نگرشی متفاوت تری  نسبت به طبقه دختران یاد شده برخوردارند.

در نظر آنها نکاح موقت حسب مورد راه حل بدیلی برای پاسخ به نیازها و ضرورتها ی موجود آنان تلقی گشته و در جایی که در سر راه ازدواج موقت دختران امروزی هزاران امید و اما و موانع و محدودیت وجود دارد بدیهی است امکان ازدواج دائم زنان بیوه و فاقد شوهر نیز به همان نسبت کاهش میابد و در دیدگاه آنها حساسیت کمتری نسبت به دختران در خصوص نکاح موقت و منقطع وجود خواهد داشت.

گرچه وجود موانع کلی و نوعی اخلاقی عرفی و فرهنگی حاکم بر سر راه متعه و به ویژه نگاه غالب عموم افراد و خانواده ها نسبت به آن گریبان گیر این عده نیز بوده و در جای خود بازدارنده کارکرد های آنها در این ارتباط است معهذا وضعیت خاص آنان و لزوم همراهی افراد مورد نظر آنها در اداره مشترک زندگی و تامین نیازها و ضرورت های آنان میل به انجام و وقوع نکاح موقت را نسبت به دختران بیشتر ساخته و با انعطاف پذیری بیشتری با این قضیه بر خورد می نماید.