واژه حق در فرهنگ های لغت به این چنین معنا شده است:

  • شایستگی.
  • درستی.
  • مطابق با عدالت و واقعی.

در اصطلاح حقوقی بحث درباره حق داشتن است و نه درباره حق بودن یا نبودن؛ در این نوشته به بررسی حقوق به بیان ساده می پردازیم.

حق به معنای امتیازی است که صاحب آن دارد مثل حق فروش یک ملک که تنها مالک می تواند آن را بفروشد و از این دست مثال ها.

امروزه واژه حقوق استعمالات و کاربردهای متفاوتی دارد اگرچه این کاربرد ها بی ارتباط با یکدیگر نیستند ولی از برخی جهات با هم فرق دارند؛ حقوق به معنای دستمزد و حق الزحمه مثلا در جایی که فردی برای دیگری کار می کند آن پولی که می گیرد؛ حق اوست که از آن، در جامعه و عرف، حقوق یاد می شود.

حقوق در معنای دیگری عبارت است از مجموعه قواعد و مقررات الزامی که بر روابط اعضای جامعه در یک زمان معین حاکم است که این افراد وظیفه دارند که از این قانون پیروی کنند.

برای مثال قبل از انقلاب، نداشتن حجاب و یا خوردن مشروب جرم محسوب نمی شده و اگر کسی آن را انجام می داده مجازاتی برای او نبوده ولی با تغییر نظام و با به روی کار آمدن جمهوری اسلامی قوانین، اسلامی شدند و حجاب داشتن و نخوردن مشروب قواعدی هستند که باید رعایت شوند.

یکی دیگر از معناهای حقوق، درباره علم حقوق به کار می رود که مقصود از آن دانش حقوق می باشد که در برابر سایر علم ها به کار می رود.

حق را به اعتباراتی که دارد به جهات گوناگونی تقسیم کرده اند.

در وهله اول حق فردی را به سه گروه تقسیم می کنند که قبل از آن حقی که در برابر حق فردی است را تعریف می کنیم، به حق جامعه می پردازیم.

حق جامعه حقی است که به افراد جامعه تعلق دارد مثل حق داشتن پارک و اموال عمومی که برای تمام افراد جامعه است، حق داشتن امنیت که این را مامورین انتظامی و افرادی که این وظیفه را دارند آن را انجام می دهند؛

حال به تقسیم بندی مورد بحث می رسیم:

اول حق سیاسی است که هر فردی این حق را دارد تا در انتخاب شدن به عنوان قوای عمومی و سازمان های دولتی و یا انتخاب کردن این اشخاص در مجالس قانونگذاری.

دومین حق مربوط به حقوق عمومی است که مربوط به شخصیت انسان و ناظر به روابط بین مردم و دولت می باشد مثل حق آزادی و حق حیات.

سومین حق، حقوق خصوصی است که میان مردم در بین خودشان می باشد مانند خرید و فروش که از آن به حق مالکیت یاد می شود مانند اجاره کردن یک خانه و اجاره دادن که از آن به حق انتفاع یاد می شود و از این دست مثال ها.