اگر شاکی کسی را متهم معرفی کند باید با دلایلی این را اثبات کند زیرا اصل بر بی گناهی همه افراد است.
اگر شاکی کسی را متهم معرفی کند باید با دلایلی این را اثبات کند زیرا اصل بر بی گناهی همه افراد است.
با دلایلی مثل آوردن شاهد مبنی بر این که در آن زمان شما در فلان محل نبوده اید یا اصلا در مسافرت به سر برده اید و موارد دیگر مثل این که ثابت کنید این مال اصلا مال خودتان بوده نه مال دیگری.
در این مسئله فرد شاکی به دیگری اتهام سرقت وارد کرده و وی هم بی گناهی اش اثبات شده حال میتوان با شکایت افترا اعاده حیثیت کرد.
طبق ماده ۶۹۷ و اصلاحات انجام شده مجازات افترا جزای نقدی است و مجازات حبس برای آن حذف شده است.
ماده ۶۹۷ (اصلاحی سال ۱۳۹۹) – هر کس به وسیله اوراق چاپی یا خطی یا به وسیله درج در روزنامه و جرائد یا نطق در مجامع یا به هر وسیله دیگر به کسی امری را صریحاً نسبت دهد یا آنها را منتشر نماید که مطابق قانون آن امر جرم محسوب میشود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت نماید جز در مواردی که موجب حد است به جزای نقدی درجه شش محکوم خواهد شد.
مورد بعد برای مثال این که اگر مثلا مرد برای همسر خود طلاهایی خریده باشد و بعد در اثر اختلاف با طرفین زن خانه را ترک کند و طلا ها را هم با خود ببرد سرقت انجام نگرفته است زیرا مرد آن را به زن هبه کرده و می تواند از طریق حقوقی و با طرح دعوای دیگری آن را پس بگیرد.
جرم سرقت طبق قانون یعنی ربودن مالی که متعلق به دیگری است در همینجا باید گفت که اگر مال شخصی پیش شما باشد و آن را بدون اجازه شما بردارد سرقت نیست.
این روزها به دلیل گرفتاری و مشغله ارتباط با همسایهها بسیار کمتر است و مخصوصا در آپارتمانهای چند واحدی بسیاری اسم همسایهها را هم نمیدانند. ممکن است ندانستن اسم همسایه به شما آسیبی نرساند اما احتمالا برخی رفتارهایشان مغایر با اصول شما خواهد بود.
داشتن خانواده در همسایگی به معنی سروصدای صبح زود برای رفتن به مدرسه است و داشتن همسایههایی جوان که بیستوچند ساله هستند احتمالا به معنای سروصدای شبانه و دورهمیهای پرسروصدا و مهمانی است.
بهتر است درمورد همسایهها از خودشان بپرسید چون احتمالا مشاور املاک هم اطلاع درستی درمورد وضعیت ساختمان و همسایهها ندارد.
حتما قبل از امضای قرارداد خانه درمورد همسایهها مطمئن شوید: ممکن است همسایهها خوب و بیآزار باشند و مدت اجارهنشینی را بدون هیچ مشکلی طی کنید اما این احتمال هم وجود دارد که برای شما دردسر و مزاحمت ایجاد کنند تا جایی که ناچار شوید خانه را تغییر دهید.
سوال درمورد مسئولیت نگهداری باغچه بیشتر برای ساکنین همکف و طبقه اول پیش میآید که به باغچه دسترسی بهتری دارند و ممکن است دیگران از آنها توقع رسیدگی به باغچه را داشته باشند. ب
نابراین بهتر است پیش از امضای قولنامه اجاره ببینید مسئولیت نگهداری باغچه با چه کسی است و دیگران در هزینههای مربوط به باغچه سهیم هستند و همکاری میکنند یا خیر.
برخی ممکن است رسیدگی به گلها را دوست داشته باشند و مسئولیت نگهداری باغچه را بدون فکر کردن به جوانب بپذیرند اما روش درستتر و منطقی این است که حین اجارهنشینی درمورد این مسئولیت و هزینههای آن مطمئن شوید و بعد هزینهی آن را تقبل کنید.
شرط وارث شدن زنده بودن وارث است. لذا اگر کسی فرزندش زودتر از خودش فوت کند و سپس وی فوت کند. از او به فرزنده فوت شده اش ارثی نمی رسد، اما از فرزند فوت شده اش به دلیل اینکه او مقدر بر پدر یا مادرش فوت کرده، به آن ها ارث می رسد.
برای مثال اگر پدر و پسری در یک حادثه فوت کند و یکی تاریخ فوتش مشخص و دیگری نامشخص باشد ارث بری به چه صورت است؟ در این صورت کسی که تاریخ فوتش مشخص نیست از کسی که تاریخ فوتش مشخص است ارث می برد. و البته به میزان سهم الارث به این صورت که اگر تاریخ فوت پدر مجهول باشد و پسر معلوم فرض بر این گذاشته می شود که آن شخصی که تاریخ فوتش مجهول است دیرتر فوت شده و ایشان ارث خواهند برد و سهم الارث پدر در صورتی که پسر فوت شده فرزند داشته باشد، یک ششم می باشد.
جنین تا زمانی که زنده متولد نشود ارث نمی برد. همانطور که گفته شد شرط ارث بری حیات است. اما در خصوص جنین اگر مرده متولد شود یا در شکم مادر سقط شود، ارث نمی برد. مگر اینکه جنین در زمان تولد یک دم و بازدم (علائم حیات انجام دهد سپس فوت شود. در این صورت ارث می برد، زیرا ابتدا زنده متولد شده و دم و بازدم انجام شده و سپس از دنیا رفته است.
زمانی که پدر مادر در یک حادثه قهری مانند زلزله فوت نمایند و مشخص نباشد کدام یک زودتر فوت شده اند در این صورت این دو از یک دیگر ارث نمی برند. مگر اینکه حادثه، غرق شدن باشد و یا هدم، مانند انفجار در هواپیما باشد که مطابق ماده ۸۷۳ قانون مدنی هر دو از یک دیگر ارث می برند.
یک زن در صورت داشتن فرزند از شوهرش یک هشتم ارث می برد اما در صورت نداشتن فرزند، یک چهار از شوهرش به وی ارث می برد. / الزاما این فرزند نباید محصول ازدواج آن ها باشد و ممکن است مرد از ازدواج قبل خود فرزندی داشته باشد. همچنین مرد در صورت داشتن فرزند طبق آنچه توضیح داده شد چه محصول ازدواج آن ها باشد و چه خانم از ازدواج قبلی خود
فرزند داشته باشد، یک چهارم، ارث می برد. اما در صورتی زوجه هیچ فرزندی نداشته باشد مرد یک دوم ارث آن می برد.
خریدوفروش مقدار واقع در طرحهای شهرداری که در میان مردم به عقبنشینی معروف است بستگی به توافق افراد دارد. هرچند در سند رسمی ملک متراژ مشخص است ولی معمولاً افراد این میزان را از متراژ کل ملک کسر کرده و مبلغ باقیمانده را به فروشنده پرداخت میکنند.
سهم زن در طبقات ارث بهعنوان ارثبر سببی که بهواسطه ازدواج به وجود آمده درصورتیکه زن دائمی فرد باشد.
اگر از شوهر وی که فوت کرده است فرزندی بهجامانده باشد سهم زوجه یا زن دراینباره یکهشتم از اموال منقول و یکهشتم از قیمت اموال غیرمنقول است و اگر از شوهر متوفی وی فرزندی موجود نباشد.
سهم زن در این حالت یکچهارم خواهد بود به ترتیب گفتهشده لذا در پاسخ باید گفت طبق قانون زن از عین مال غیرمنقول ارث نمیبرد ولی از قیمت آن ارث میبرد لذا دیگر ورثه ملزماند حسب مورد سهم زن را از قیمت آن خانه پرداخت کنند.
درصورتیکه خریدار از اجاره ملک اطلاع داشته باشد و این مورد در قرارداد فروش قیدشده باشد، خریدار قائممقام فروشنده در قرارداد اجاره محسوب میشود. در غیر این صورت برای خریدار حق فسخ قرارداد فروش وجود دارد.
باور غلطی است که رایج شده است. هیچ حقی برای مستأجر ایجاد نمیشود.
درجایی که دو نفر در مال غیرمنقولی شریک باشند و یکی از شرکا سهم خود را بیع کند و بفروشد به شخص ثالثی حال شریک دیگر میتواند با پرداخت ثمن معامله آن سهم را از ثالث بخرد.
در اینجا نام شریک دیگر که اخذ به شیعه میکند را شفیع میگویند. درواقع فلسفه اخذ به شیعه برای فرار از شریک ناخواسته است که قانون این حق را به شفیع میدهد مال را از ثالث با پرداخت پول معامله بگیرد.
اخذ به شیعه ایقاعات است یعنی به اراده یک نفر واقع میشود و خریدار در این امر نمیتواند مقاومتی بکند.
نکته دیگر اینکه حق شیعه را باید فوری اعمال کرد و گروه ساقط خواهد شد.
هرگونه تصرف در مشاعت کاشانهها به دلیل مالکیت تکتک افراد در آن صرفاً با رضایت همه مالکان املاک امکانپذیر است.
هر دو مربوط به ملک تجاری است. حق کسب و پیشه مربوط به قانون روابط موجر و مستأجر سال ۵۶ است و به معنی شهرت تجاری و معروفیتی است که مستأجر در طول زمان ایجاد میکند. حق سرقفلی مربوط به قانون روابط موجر و مستأجر سال ۷۶ به بعد است و به معنی مبلغی است که مستأجر بهعنوان حق تقدم در هنگام اجاره به موجر پرداخت و زمان تخلیه به نرخ روزدریافت میکند.
اگر مالک پس از فروش ملک خود مال مور معامله را تسلیم نکرد میتواند از دادگاه الزام وی را بخواهد دادگاهی که صالح است در این مسئله دادگاه محلی است که ملک در آنجا واقع است برای طرح دعوای الزام به تحویل ملک لازم است که سند مبایعهنامه را پیوست کنید و سندی را هم که نشان میدهد شما پول معامله را پرداخت کردهاید پیوست کنید که دادگاه طبق مفاد قرارداد در این مسئله حکم صادر میکند.
حال فرض را به راین بگذاریم که دادگاه در این مسئله حکم بهدرستی ادعا صادر کرده و مقرر داشته ملک به تسلیم خریدار داده شود حال اگر بازهم فروشنده از تحویل ملک امتناع کرد؛ حق فسخ قرارداد را خواهد داشت.