به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.

۵۷۶ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است

سوال: خیانت در امانت

ماشینم را به شخصی به صورت امانت داده بودم، اما ایشان اقدام به فروش آن نموده و در مال من تصرف کرده؟

پاسخ= شما می‌توانید شکایت خیانت در امانت به دادسرای عمومی بدهید.

۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

سرقت حدی و مجازات آن

جازات سرقت حدی: ماده ۲۰۱ قانون م.ا.مصوب۱۳۷۵

 بار اول قطع 4 انگشت از دست راست

بار دوم قطع پای چپ از زیر برامدی پا

بار سوم حبس ابد

بار چهارم اعدام ؛ ولو سرقت در زندان باشد.

برای اجرای حد باید همه شرایط ماده ۱۹۸ قانون مجازات اسلامی با هم جمع باشد.

۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

سوال کیفری

مجازات جرم استراق سمع به وسیله ابزار مربوطه با هدف سوئ استفاده از آن چیست؟

پاسخ: زندان از یکسال تا سه سال و یا جزای نقدی از شش تا هجده میلیون ریال

 

مجازات مال خری چیست؟

پاسخ:   طبق ماده 662 قانون مجازات اسلامی به شش ماه تا سه سال حبس و تا 74 ضربه شلاق محکوم می‌شود.
۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت بین طرح و لایحه

طرح:  به پیشنهاد نمایندگان مجلس گفته می شود.

لایحه: به پیشنهاد دولت اطلاق می شود.

در کشور ما مقدمه تصویب یک قانون، ارایه یک پیشنهاد به مجلس شورای اسلامی است. که ممکن است این پیشنهاد به طورکلی یا از طریق دولت باشد یا تعدادی از نمایندگان مطرح کنند.

درصورتی که یک لایحه یا طرح در بررسی های کمیسیون مجلس و رأی گیری در صحن مجلس، مورد تصویب قرار گیرد، بعنوان مصوبه مجلس تلقی خواهد شد.

چنانچه این مصوبه مورد تأیید شورای نگهبان نیز قرار گیرد آن مصوبه، شکل قانون پیدا خواهد کرد.

در صورت وجود اختلاف بین قوه مقننه(مجلس) و شورای نگهبان نهادی بنمام مجمع تشخیص مصلحت نظام جهت رفع اختلاف وارد کار خواهد شد.

۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

زنان و کودکان بی سرپرست در قانون و حقوق ایران

ماده 1- به پیروی ازتعالیم عالیه اسلام در جهت حفظ شئون و حقوق اجتماعی زن و کودک
بی سرپرست و زدودن آثار فقر از جامعه اسلامی و به منظور اجرای قسمتی از اصل بیست و یکم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران ، زنان وکودکان بی سرپرستی که تحت پوشش قوانین حمایتی دیگر نیستند از حمایت های مقرر در این قانون بهره مند خواهند شد.

ماده 2- مشمولان این قانون عبارتند از :

1-زنان بیوه – بیوه به زنانی اطلاق می شود به عقد ازدواج (دائم یا منقطع ) درآمده و سپس به یکی از دلایل طلاق، فوت شوهر، فسخ عقد ، صدور حکم موت فرضی، بذل مدت و یا انقضای مدت در نکاح منقطع ، شوهر خود را از دست داده باشند.

2-زنان پیر و سالخورده – زنان بی سرپرست و مسنی که قادر به تامین معاش خود نباشند.

3- سایر زنان و دختران بی سرپرست – به زنان و دخترانی اطلاق می شود که بنا به عللی از قبیل: مفقودالاثر شدن یا از کارافتادگی سرپرست ، بطور دائم یا موقت بدون سرپرست (نان آور ) می مانند.

4- کودکان بی سرپرست – به کودکانی اطلاق می شود که بنا به هر علت و بطور دائم یا موقت ، سرپرست خود را از دست داده باشند.

تبصره – پسران موضوع بند 4 این ماده تا رسیدن به حداقل سن قانونی (مندرج در قانون کار ) و دختران تا زمانی که ازدواج نمایند  مشمول این قانون باقی خواهند ماند مگر اینکه تحت سرپرستی قرار گیرند یا به نحوی تمکن مالی بیابند.

تبصره 2- پسرانی که ادامه تحصیل دهند به شرط وجود اعتبار تا پایان تحصیل مشمول مفاد این قانون می باشند.

ماده 3- زنان و کودکان بی سرپرست که به هر نحو از مستمری های بازنشستگی ، از کارافتادگی و بازماندگی بهره مند می شوند و یا از تمکن مالی برخوردار باشند از شمول مقررات این قانون خارج هستند.

ماده 4- حمایت های موضوع این قانون عبارتند از :

1- حمایت های مالی شامل تهیه وسائل و امکانات خودکفائی یا مقرری نقدی و غیرنقدی به صورت نوبتی یا مستمر .

2- حمایت های فرهنگی، اجتماعی شامل ارائه خدمات نظیر خدمات آموزش ( تحصیلی)، تربیتی، کاریابی، آموزش حرفه وفن جهت ایجاد اشتغال ، خدمات مشاوره ای و مددکاری جهت رفع مسائل  و مشکلات زندگی مشمولان و به وجود آوردن زمینه ازدواج و تشکیل خانواده .

3- نگهداری روزانه یا شبانه روزی کودکان و زنان سالمند بی سرپرست در واحدهای بهزیستی یا واگذاری سرپرستی و نگهداری اینگونه کودکان و زنان به افراد واجد شرایط.

تبصره – کلیه مشمولان واجد شرایط که از سلامتی جسمی و روانی برخوردارند به تشخیص مددکاران ذیربط جهت شرکت در دوره های آموزش فنی و حرفه ای و کاریابی معرفی می شوند.

ماده 5- میزان و مدت پرداخت مقرری  ماهیانه طبق آئین نامه ای تعیین می گردد که بنا به پیشنهاد سازمان بهزیستی کشور به تصویب هیات وزیران خواهد رسید.

تبصره – پرداخت مقرری نقدی وغیرنقدی تا احراز موارد مندرج در ماده (6) این قانون ادامه خواهد یافت.

ماده 6- در موارد زیر مقرری مشمولان قطع خواهد شد.

1- در صورت ازدواج، رجوع یا تحت تکفل قرار گرفتن.

2- یافتن تمکن مالی .

3- خودداری از شرکت در دوره های آموزشی( تحصیلی ) و آموزش حرفه ای بدون عذر موجه .

4- امتناع از قبول شغل مناسب پیشنهادی.

تبصره – در صورت محکومیت کیفری که منجر به بازداشت و زندان شود، مقرری مربوط در مدت محکومیت قطع خواهد شد.

ماده 7- هرکس بر اساس اسناد و گواهی های خلاف یا با توسل به عناوین تقلبی از مزایای مقرر در این قانون به نفع خود استفاده نماید به رد عین یا معادل کمک های نقدی و غیرنقدی دریافتی و نیز تا دو برابر آن جریمه محکوم می شود و چنانچه موجبات استفاده اشخاص ثالث را من غیرحق فراهم نماید به جزای نقدی تا سه برابر مزبور محکوم خواهد شد.

تبصره 1- کلیه خسارات و وجوه حاصله از جرائم نقدی مقرر در این قانون جزء درآمد اختصاصی سازمان بهزیستی و در یک ردیف درآمد و هزینه مستقل همه ساله در قانون بودجه منظور و طبق آئین نامه ای که به تصویب هیات وزیران خواهد رسید هزینه می گردد.

تبصره 2- سازمان بهزیستی می تواند از هدایا و کمک های اشخاص حقیقی و حقوقی در  جهت اجرای این قانون استفاده نماید.

ماده 8- چنانچه مشمولان این قانون، اشتغال، ازدواج یا رجوع خود را مکتوم داشته و مقرری دریافت دارند، برابر ماده 7 این قانون مورد پیگرد قرار خواهند گرفت.

ماده 9- سازمان بهزیستی کشور مجری این قانون خواهد بود و موظف است آئین نامه های اجرائی مربوط را ظرف سه ماه از تاریخ ابلاغ قانون با هماهنگی کلیه نهادها و دستگاه های ذیربط تهیه و جهت تصویب به هیات وزیران تقدیم نماید.

تبصره – اجرای این قانون مانع از انجام وظایف قانونی و موارد پیش بینی شده در اساسنامه کمیته امداد خمینی (ره) نمی باشد و کمیته مزبور در چارچوب وظایف قانونی خویش کماکان نسبت به ارائه خدمات مربوط ادامه خواهد داد.

ماده10- کلیه وزارتخانه ها، سازمان های دولتی و وابسته به دولت، موسسات عمومی و
سازمان هائی که شمول قانون بر آنها مستلزم ذکر نام می باشد موظفند همکاری های لازم را در زمینه اجرای این قانون با سازمان بهزیستی کشور معمول دارند.

۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

طرح الحاق دو ماده به قانون مجازات اسلامی

 آخرین وضعیت: اعلام وصول در ۱۳۹۷/۱۰/۰۴

طرح الحاق دو ماده به قانون مجازات اسلامی که با امضای تعداد ۳۸ نفر از نمایندگان، به صورت عادی تقدیم مجلس شورای اسلامی شده بود، در جلسه علنی مورخ ۱۳۹۷/۱۰/۰۴ مجلس شورای اسلامی به صورت عادی اعلام وصول گردید.

طرح الحاق دو ماده به قانون مجازات اسلامی

ماده واحده: دو ماده بعنوان ماده ۴۹۹ و ۵۰۰ مکرر به فصل اول باب تعزیرات قانون مجازات اسلامی مصوب سال ۱۳۷۵ به شرح زیر اضافه می‌گردد:

 1. ماده ۲۹۹ مکرر: هر فرد یا گروهی با رفتار افراطی و یا تکفیری دینی، مذهبی، قومی یا نژادی یا اقداماتی که مبین تشکیل فرقه بوده موجب تنفر یا خشونت در میان پیروان ادیان الهی یا مذاهب اسلامی شناخته شده در قانون اساسی با اقوام گردد چنانچه رفتار وی مشمول مجازات حد نباشد، به حبس یا جزای نقدی درجه چهار یا هر دو مجازات محکوم می گردد.

تبصره ۱- سردستگی فرقه یا هر گروه مجرمانه سازمان یافته دیگر برای ارتکاب جرایم موضوع این ماده موجب محکومیت مطابق ماده (۱۳۰) قانون مجازات اسلامی می‌گردد.

تبصره ۲- ارتکاب سایر رفتارهای مجرمانه در راستای اهداف و برنامه‌های فرقه یا هر گروه مجرمانه سازمان‌یافته دیگر به وسیله رهبران و یا اعضاء، موجب محکومیت به حداکثر مجازات مقرر در قانون برای همان جرم است.

تبصره ۳- تأمین مالی و یا هر نوع حمایت مادی دیگر از فرقه یا هر گروه مجرمانه سازمان یافته دیگر موضوع این ماده با آگاهی از ماهیت آنها موجب محکومیت اشخاص حقیقی به حبس درجه پنج و جزای نقدی معادل دو تا پنج برابر ارزش حمایتها و محکومت اشخاص حقوقی مطابق بند الف ماده ۲۰ و ماده ۲۱ قانون مجازات اسلامی می گردد.

 تبصره ۴- ارتباط فرقه یا هر گروه مجرمانه سازمان یافته دیگر موضوع این ماده با مرکزیت خود در خارج از کشور برای دریافت حمایت یا هدایتهای تشکیلاتی چنانچه مشمول حد نباشد موجب محکومیت به حداکثر مجازات مقرر در هر مورد می گردد.

 تبصره ۵- مجازات‌های مقرر در این ماده و تبصره های آن قابل تعلیق، آزادی مشروط، مرور زمان و نظایر آن نمی‌باشد.

تبصره ۶. تمامی اموال فرقه یا هر گروه مجرمانه سازمان‌یافته دیگر موضوع این ماده و همچنین تمامی اموال سردستگان و اشخاص تأمین‌کننده مالی آن به نفع دولت جمهوری اسلامی ایران مصادره می گردد.

 تبصره ۷- به منظور تشخیص و تعیین مصادیق فرقه‌ها و گروه‌ها و جریانات انحرافی و تکفیری و افعال مجرمانه موضوع این ماده قاضی نظر کارشناسی وزارت اطلاعات را بعنوان مسئول مبارزه با گروهها و فرقه های انحرافی، تکفیری و ضاله و حسب مورد نظر مدیریت گروه علمیه قم را اخذ خواهد کرد.

۲. ماده ۵۰۰ مکرر: بدعت‌گذاری و تحریف در دین اسلام و یا ارتکاب هر فعالیت و آموزشی و یا تبلیغی انحرافی دیگر مغایر و یا مخل به شرع مقدس اسلام در فضای که واقعی یا مجازی و یا ایجاد تسلط روانی و جسمی بر انسان در قالب فرقه یا هر گروه مجرمانه سازمان‌یافته دیگر جرم محسوب می‌شود و رفتار مرتکب چنانچه مشمول حد نباشد به حبس و جزای نقدی درجه ۵ یا یکی از دو مجازات و همچنین محرومیت از حقوق اجتماعی محکوم می‌گردد.

تبصره ۱- نگارش، چاپ، انتشار، توزیع در دسترس قرار دادن و فروش کتب، مجلات، مقالات و سایر نشریات دارای محتویات فرقه‌ای و مجرمانه موضوع این ماده یا نگهداری با وارد کردن به قصد توزیع آنها در فضای حقیقی یا مجازی و استفاده از شبکه‌های اجتماعی، ماهواره‌ای، خدمات رسانه‌ای خانگی، توزیع نرم افزار و سایر وسایل ارتباط جمعی در اجرای افعال مجرمانه موضوع این ماده، جرم محسوب شده و مرتکب به حداقل مجازات مندرج در این ماده محکوم می شود.

تبصره ۲- امور آموزشی و پژوهشی و سایر اقدامات مشابه به منظور رد و طرد و پاسخگویی به شبهات و نقد فرقه‌ها و گروهها و جریانهای انحرافی موضوع این ماده، از شمول حکم آن خارج است.



۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قاعده منع تحصیل دلیل

قاعده منع تحصیل دلیل

قاعده منع تحصیل دلیل یکی از قواعد شناخته شده در حیطه ی آیین دادرسی بشمار میرود. مطابق این قاعده دادرس نمی تواند به نفع یکی از طرفین دعوی مبادرت به جمع آوری ادله نموده و یا دلیلی را به وی تلقین نماید..

طبق قاعده کلی، ارائه ی دلیل بعهده ی مدعی است. به همین جهت است که گفته شده: « البینه علی المدعی و الیمین علی من انکر»

فی الواقع ممنوعیت تحصیل دلیل برای دادرس نیز در ادامه ی همین قاعده است. و دادرس به جهت رعایت بیطرفی باید از هرگونه جستجو و تحصیل دلیل به نفع مدعی خودداری کند.

در قانون آیین دادرسی مدنی سابق، قاعده منع تحصیل دلیل صراحتا پیش بینی شده بود. ماده ۳۵۸ ق. قدیم در این باره بیان میداشت: «هیچ دادگاهی نباید برای اصحاب دعوی تحصیل دلیل کند بلکه فقط به دلائلی که اصحاب دعوی تقدیم یا اظهار کرده اند رسیدگی میکند…»

اما در قانون آیین دادرسی مدنی مصوب ۱۳۷۹ قانونگذار صحبتی از این قاعده به میان نیاورده است. لیکن شکی نیست که با وجود عدم تصریح قانونگذار در قانون جدید، رعایت این قاعده برای محاکم امری الزامیست. مهمترین دلیل این ادعا، رعایت بیطرفی و اصل تناظر است. چراکه تحصیل دلیل به نفع یکی از اطراف دعوی، دادرس را از مسیر بیطرفی خارج کرده و در جایگاه طرف یا وکیل وی قرار خواهد داد.

اما با وجود اینکه در رعایت این قاعده هیچ تردیدی وجود ندارد لیکن بنظر میرسد در قانون جدید با وضع ماده ۱۹۹ آیین دادرسی مدنی، جایگاه این قاعده تا حدودی متزلزل است. ماده ۱۹۹ بیان میدارد: «در کلیه امور حقوقی دادگاه علاوه بر رسیدگی به دلایل مورد استناد طرفین دعوی هرگونه تحقیق یا اقدامی که برای کشف حقیقت لازم باشد انجام خواهد داد.

پذیرفتن این نظر که قانونگذار با وضع ماده ۱۹۹ قصد نقض کامل قاعده منع تحصیل دلیل را داشته است، نه تنها ساده اندیشی است بلکه بر خلاف اصول مسلم و شناخته شده ی دادرسی فراملی است. از سوی دیگر جمع قاعده ی منع تحصیل دلیل و ماده ۱۹۹ جدید نیز به سادگی ممکن و میسور نیست. و دادرس را با دشواری در امر قضا مواجه میسازد.

به راستی مرز بین قاعده منع تحصیل دلیل و رعایت ماده ۱۹۹ آیین دادرسی کجاست..؟

تردیدی نیست که قانونگذار با وضع ماده ۱۹۹ آ.دم قصد تعدیل قاعده ی منع تحصیل دلیل را داشته است. اما پذیرش تعدیل قاعده نیز ما را از شناختن مرز میان این دو بی نیاز نمی کند. چه اینکه افراط در رعایت قاعده ی منع تحصیل دلیل ممکن است منجر به ناکامی خواهان – علیرغم ذیحق بودن وی – گردد. همچنانکه افراط در اعمال ماده ۱۹۹ دادرس را از مسیر بیطرفی خارج کرده و او را با یکی از اصحاب دعوی همراه خواهد کرد.

لذا بنظر میرسد جمع بین این دو جز با تفسیر مضیق ماده ۱۹۹ امکان پذیر نیست. زیرا همانطور که اشارت رفت، رعایت بیطرفی در دادرسی امری بدیهی و اجتناب ناپذیر است. و دادرس تا هنگامی مجاز به تحقیق و اقدام برای کشف حقیقت خواهد بود که از مسیر بیطرفی خارج نگردد.

در بسیاری از پرونده های حقوقی اتفاق می افتد که دادرس با دلائل و توضیحات ارائه شده توسط طرفین، نمیتواند به حقیقت نائل گردد. و از آنجا که تکلیفی برای جمع آوری دلیل به نفع خواهان ندارد، ناگزیر با یک بن بست حقوقی مواجه میگردد. در چنین اوضاع و احوالی، توسل به راه کارهایی همچون کارشناسی ، معاینه محل و …، راسا از سوی دادگاه، منافی با اصل تناظر و بیطرفی دادرس نیست. چه اینکه تلاش دادرس در کشف حقیقت، صرفا به جهت برون رفت از این بن بست قضایی است.

تنها در چنین مواقعی است که دادرس حق عدول از قاعده را خواهد داشت. چه اینکه او به مثابه ی شاهین ترازوست و نباید به هیچ سمت و سویی متمایل باشد .

منابع:

آیین دادرسی مدنی دکتر عبدالله شمس

اصول دادرسی فراملی دکتر مجید غمامی

مقاله حق دادخواهی دکتر مهران محمودی

آیین دادرسی مدنی دکتر بهرام بهرامی

۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۱۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مبانی شکل گیری هیات حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه

اشاره
اختلاف در امور کشورداری امری معمول و متداول است و دلایل گوناگوگی ممکن است داشته باشد. در هر کشوری برای حل این اختلافات، سازوکارهایی اندیشیده می شود و سعی می شود این اختلافات را هرچه بهتر مدیریت کرد. «در بسیاری از کشورها یک مرجع قضایی و بخصوص نهاد دادرس اساسی(دادگاه قانون اساسی) مسوولیت حل اختلاف بین نهادهای سیاسی را بر عهده دارد». 1 در نظام جمهوری اسلامی، اختلافات به وجود آمده بین مجلس و شورای نگهبان، توسط مجمع تشیخص مصلحت نظام حل و فصل می گردد. همچنین در مرداد ماه 1390 نهاد جدیدی به نظام اداری جمهوری اسلامی اضافه شد که وظیفه حل اختلاف قوا از طریق مشورت به رهبری را بر عهده داشت. در این نوشتار به دنبال بررسی این مبانی شکل گیری این نهاد هستیم و در ابتدا به وجود چنین نهادهایی در تاریخ انقلاب می پردازیم. سپس به بررسی حکم رهبری در تشکیل این نهاد می پردازیم و در آخر نیز این وظایف این نهاد را با مجمع تشخیص مصلحت نظام مقایسه خواهیم کرد.
1. تاریخچه نهادهای حل اختلاف قوا در جمهوری اسلامی
حضرت امام خمینی (ره)، بارها و بارها بحث اختلاف میان سران نظام اسلامی را مطرح می کردند و ریشه ها و آفات آن برای مردم بیان می کردند و تنها راه پیروزی و موفقیت را وحدت کلمه و اتحاد در مقابل دشمنان می دانستند؛ ایشان می فرمایند: «من در تمام این طول مدت از باب اینکه مقابله بین ما و دستگاه جبار و کفر و اینها بود نگرانى نداشتم، لکن حالا نگرانم. در وقتى که ما بنا داشتیم جمهورى اسلامى تحقق پیدا بکند و بحمد اللَّه خیلى چیزهایش هم تحقق پیدا کرد، لکن نگرانى من از داخل خودمان است، از دو جهت که یک جهتش سبک است، یک جهتش سنگین. آن جهت سبک این کارهایى است که مخالفین، توطئه ‏ها و دسته‏ بندیهایى که مخالفین دارند؛ این چیز مهمى به نظر من نیست‏، آنکه مهم است این ناسازگارى است که در ارگانهاى اسلامى هست؛ هر جا بروى با هم توافق ندارند. هى دعوت به توافق مى‏کنند همه، لکن خودشان هم توافق ندارند. این موجب نگرانى است؛ براى اینکه، این اسباب این مى‏شود که این کشور به حال تزلزل باقى بماند. و اگر یک مدتى به این حال تزلزل باقى بماند آسیب از خودش پیدا مى‏شود؛ یعنى، داخل خودش آسیب مى‏بیند. محتاج به این نیست که از خارج بیایند و به ما آسیب برسانند. ما خودمان به جان هم مى‏افتیم و خودمان را از بین مى‏بریم».2 حضرت امام در این عبارت مهم ترین مشکل نظام را اختلافات داخلی می دانند که می تواند باعث تزلزل، آسیب رسانی و در نهایت سقوط نظام شود. حضرت امام خمینی (ره) برای حل این معضل، راهکارهای مختلفی را به کار برده اند که یکی از مهم ترین آنها، ایجاد یک هیئت موقتی از نمایندگان سران قوا بوده است تا بتواند به اختلافات سه قوه رسیدگی کند. این هیئت که در سال 1360 و در پی اختلافات بین مجلس، قوه قضاییه، ریاست جمهوری و نخست وزیری به وجود آمد و در آن آیت الله یزدی به نمایندگی از شهید بهشتی، شهید رجایی و آقای هاشمی رفسنجانی، آیت الله مهدوی کنی به نمایندگی از امام خمینی (ره) و آیت الله اشراقی به نمایندگی از آقای بنی صدر حضور داشتند.
در حکم امام خمینی (ره) به آیت الله مهدوی کنی آمده است که: «موارد تخلفات از حقوق قانونى هر یک [از قوا] رسیدگى بنمایند؛ و نیز در زمان جنگ که زمانى استثنایى است، به اقوال و اعمال هر کس که موجب اختلاف و تشنج در کشور مى‏شود رسیدگى بنمایند. و نیز در همین زمینه، مطبوعات و رسانه‏ هاى گروهى را مورد بررسى قرار دهید، تا هر کس و هر چه به حسب رأى اکثریت متخلف و تخلف به شمار آمد در مرتبه اول به آنان تذکر دهید تا در اصلاح خود بکوشند؛ و در مرحله بعد به وسیله رسانه‏هاى گروهى به مردم شریف کشور معرفى، و در تمام موارد فوق به دادستان کل کشور گزارش دهید».3 این هیئت با هیئتی که مقام معظم رهبری در مرداد ماه 1390 تشکیل داده اند تفاوت هایی دارد. در این هیئت نمایندگان قوای مختلف حضور داشته اند و همچنین این هیئت علاوه بر مشورت و گزارش به حضرت امام خمینی (ره)، خود نیز وظیفه تذکر و معرفی متخلف به مردم و دادستانی را بر عهده داشته است، اما هیئتی که از سوی مقام معظم رهبری منصوب شده اند، نماینده قوای سه گانه نیستند و تنها نیز وظیفه مشورت به رهبری را برعهده دارند و نه بیشتر.
2. بررسی حکم رهبری درباره تشکیل هیئت حل اختلاف
الف) منشأ قانونی حکم رهبری
مقام معظم رهبری در اجرای بند 7 اصل 110 قانون اساسی، دستور به تشکیل هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه دادند. این بند که در اصل 110 قانون اساسی و ذیل وظایف و اختیارات رهبر آمده است عبارست از: «حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه گانه». این بند از اختیارات رهبری در قانون اساسی مصوب سال 1358 وجود نداشت و در بازنگری سال 1368 به قانون اساسی اضافه شد. تا پیش از تشکیل این هئیت، حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای (دامت برکاته) حسب مورد تدبیر می‌کردند و بعضاً هیأتی که مورد اعتماد قوا بود را مأمور رسیدگی به اختلافات می‌کردند. اما با تشکیل این هئیت به نظر می رسید که بررسی این اختلافات می تواند در یک نهاد دائمی مورد بررسی قرار گیرد. 
ب) محدوده اختیارات هیئت عالی حل اختلاف قوا
محدوده اختیارات این نهاد را می توان تمامی مسائل و اختلافات موجود بین سه قوه دانست. این اختلافات که ممکن است بیشتر به واسطه تفاسیر مختلف قانونی و یا تصادم دو اصل قانونی در اجرا به وجود بیاید، می تواند این هئیت احاله داده شود و نظر مشورتی این هئیت، پس از تأیید رهبری لازم الاجرا می باشد.
ج) ویژگی های هیئت عالی حل اختلاف قوا
?مشورتی بودن 
مهم ترین ویژگی این هیئت همانگونه که در حکم رهبری نیز به صراحت آمده است، جنبه مشورتی داشتن آن است. «در اجرای بند 7 اصل 110 قانون اساسی، هیئت عالی حل اختلاف و تنظیم روابط قوای سه‌گانه به منظور بررسی و ارائه نظرات مشورتی در موارد حل اختلاف و تنظیم روابط سه قوه تشکیل می‌گردد».4  این نظرات مشورتی جنبه الزامی و قانونی برای قوای سه گانه ندارد و تنها پس از تأیید رهبری به عنوان قانون در می آید و لازم الاجرا می شود.
?موردی بودن رسیدگی به اختلافات
در این هیئت همه اختلافات و مشکلات ناشی از روابط سه قوه بحث و بررسی نمی شود، بلکه تنها اختلافاتی بررسی می شود که از سوی رهبری یا یکی از قوای سه گانه به این هیئت ارجاع داده شود؛ در نتیجه می توان این هیئت را، هیئتی دانست که اختلافات را بر حسب مورد آن بررسی می کند.
?متشکل از افراد سیاسی و حقوقی با تجربه اجرایی
این هیأت ترکیبی حقوقی- سیاسی دارد چراکه اختلافات قوا - و آن‌چه اکنون دیده می‌شود- بعضاً صبغه‌ای حقوقی و بعضاً صبغه‌ی سیاسی دارند. از سوی دیگر همه‌ی کسانی که انتخاب شده‌اند دارای سابقه‌ی اجرایی ممتد در نظام می‌باشند. اجرایی بودن اعضا کمک زیادی به اجرایی بودن پیشنهادات تهیه شده توسط این هیأت می‌کند. در حالی که اگر این ترکیب صرفاً حقوقی بود چیزی جز تفسیر قانون - که وظیفه‌ی شورای نگهبان یا مجلس است- از آن بیرون نمی‌آمد و حال آن‌که اکثر اختلافات موجود به دلیل عدم تصریح قانون و یا مبهم بودن قانون نیست بلکه بخش عمده‌ای از آن حاصل تصادم دو یا چند قانون و مشکلات ناشی از اجرای دو قانون از سوی دو یا سه قوه است. 5
3. مقایسه هیئت عالی حل اختلاف با مجمع تشخیص مصلحت نظام
الف) وظایف مجمع تشخیص در قانون اساسی
?حل اختلاف مجلس و شورای نگهبان
طبق اصل 112  قانون اساسی، آن دسته از قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی که از سوی شورای نگهبان به عنوان خلاف شرع یا خلاف قانون اساسی رد شوند، در صورت اصرار مجلس، به مجمع تشخیص مصلحت نظام ارسال می گردد. مجمع پس از رسیدگی، اگر اجرای قانون یاده شده را ضروری تشخیص داد، به عنوان ضرورت به تصویب رسانده و حکم قانون را می یابد. این اختیار مجمع، مهم ترین و علت وجودی مجمع است که در سال 1366 توسط امام خمینی (ره) تشکیل شد. در حکم حضرت امام خمینی (ره)، آمده است: « گرچه به نظر این جانب پس از طى این مراحل زیر نظر کارشناسان،6  که در تشخیص این امور مرجع هستند، احتیاج به این مرحله نیست، لکن براى غایت احتیاط، در صورتى که بین مجلس شوراى اسلامى و شوراى نگهبان شرعاً و قانوناً توافق حاصل نشد، مجمعى مرکب از ... براى تشخیص مصلحت نظام اسلامى تشکیل گردد؛ و در صورت لزوم از کارشناسان دیگرى هم دعوت به عمل آید و پس از مشورتهاى لازم، رأى اکثریتِ اعضاى حاضرِ این مجمع مورد عمل قرار گیرد».7  این وظیفه مجمع، مهم ترین ممیزه بین مجمع تشخیص مصلحت نظام و هیئت عالی حل اختلاف قواست، زیرا همانگونه که در ویژگی های هیئت عالی حل اختلاف گفتیم، مهم ترین وظیفه این هیئت مشورت دادن به رهبری است که جنبه قانونی نیز ندارد، اما مهم ترین وظیفه مجمع تشخیص، رفع اختلاف بین مجلس و شورای نگهبان از طریق وضع قوانین لازم الاجراست. 
?حل معضلات نظام 
مطابق بند 8 اصل 110 قانون اساسی، رهبری، معضلات نظام را که از طرق عادی قابل حل نیست، از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام حل می کند. شاید عده ای گمان کنند که مصداق معضلات نظام، که از طرق عادی قابل حل نیست، اختلافات بین سه قوه باشد. اما به نظر می رسد که با توجه به اینکه در اصل 110 قانون اساسی در بند 7 به رفع اختلافات قوای سه گانه اشاره شده و بند 8 که معضلات نظام است را مجزا دیده است، به راحتی می توان دریافت که حل این اختلافات از وظایف مجمع نیست و ارتباطی با آن ندارد.
?تعیین سیاست های کلی نظام
مطابق بند اول اصل 110، سیاست های کلی نظام پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام از سوی رهبری تعیین می گردد. مقام معظم رهبری، این بخش را به مجمع تشخیص مصلحت نظام  واگذار کرده و آنان پس از تعیین سیاست های کلی نظام در حوزه های گوناگون، آن را تقدیم معظم له و پس از اعمال نظرات رهبری، به بخش های مختلف ابلاغ می گردد.
?مشاوره رهبری
این وظیفه، طبق اصل 112 قانون اساسی بر عهده مجمع گذاشته شده است و رهبری می تواند مواردی را به مجمع ارجاع دهد و نظر مشورتی از آنان طلب نماید. این وظیفه به صورت کلی بر عهده مجمع گذاشته شده است و شامل تمامی موارد مربوط به قوای سه گانه و دیگر نهادها می شود، اما وظیفه هیئت عالی حل اختلاف قوا، بر اساس بند 7 اصل 110 قانون اساسی، تنها رسیدگی به اختلافات قوای سه گانه و ارائه نظر مشورتی به رهبری است. در مجموع می توان هر دوی این نهادها را در مشورت دادن به رهبری دارای یک وظیفه دانست، که البته حیطه این مشورت متفاوت است. 
 
پی نوشت ها:
1-  . سایت خبرآنلاین، مصاحبه با دکتر علی اکبر گرجی. 
2-  . صحیفه امام خمینی (ره)، ج‏12، ص، 413. 
3-  . صحیفه امام  خمینی (ره)، ج 14، ص 248.
4-  . حکم رهبری، سایت رهبری 
5-  . سعدالله زارعی. سایت رهبری 
6- این نامه در جواب نامه ای است که مسئولین نظام به حضرت امام خمینی (ره) نوشته اند و طی آن مراحل مختلف تصویب یک طرح یا لایحه را در دولت و مجلس شورای اسلامی توضیح داده اند. 
7-  . صحیفه امام خمینی (ره)، ج 20، ص 463.
۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نمونه قرارداد مالی وکیل دادگستری با موکل یا متعهد

«بسم الرزاق»

قراردادمالی حق الوکاله

 دراجرای ماده 19 لایحه قانونی استقلال کانون وکلای دادگستری مصوب 1333 قرار داد حق الوکاله مذکور در مورد وکالتنامه شماره                                 سری ف منعقد و طرفین و قائم مقام آنها ملزم به انجام مفاد آن می باشند.

ماده یک : موضوع وکالت :

شرح دعوی یا عنوان خواسته بطور خلاصه عبارت است: 

ماده دوم : کیفیت پرداخت :

پیرو وکالتنامه وبه تجویزماده یک آئین نامه تعرفه حق الوکاله وهزینه سفروکلای دادگستری مصوب 25/5/1385 بین آقای سیروس جوکار به عنوان وکیل و آقای / خانم :                                                  فرزند                             به عنوان موکل/متعهد به شماره شناسنامه                         متولد    /    /         باکدملی                                     صادره از                                شغل                          ساکن                                                                                                                                  .                                                                    کدپستی                             دارای شماره تلفن                                    به صورت قطعی / علی الحساب پرداخت حق الوکاله  مبلغ ...............................................................................................مورد توافق وتراضی قرارگرفت که این مبلغ به کیفیت ذیل پرداخت می گردد:

1 .

2 ..

تبصره یک : تعداد            قطعه چک به تاریخ/ بدون تاریخ                          به شماره                              

 عهده بانک                                       جهت ضمانت مبالغ فوق تحویل وکیل میگردد/ گردید.              

تبصره دوم :تمامی پرداختهای موکل یا متعهد با ارائه رسید مورد قبول خواهد بود؛مگردرصورت واریزمبلغ به حساب بانکی وکیل.

تبصره سوم : درصورت عدم انجام به موقع تعهدات مالی توسط موکل یا متعهد، وکیل هیچ گونه تعهدی جهت پیگیری پرونده ندارد.

تبصره چهارم : درصورت تأخیردرپرداخت تأخیر تأدیه مبلغ حق الوکاله از تاریخ انعقاد قراد محاسبه و تعیین می گردد. درصورت عدم تعیین زمان تعهد تاریخ قرارداد ملاک خواهد بود. 

تبصره پنجم :درمواردی که میزان مطالبه مشخص نیست.ویا میزان طلب پس از صدورحکم افزایش پیدا کند ( قیمت مال منقول ویا غیرمنقول ؛ اجرت المثل ؛ دیه مهریه خسارت تأخیر تأدیه و امثالهم)15 % ارزش ریالی با توجه به به قیمت اخذ شده در موارد مشخص و در موارد غیر مشخص : قیمت روز زمان اجرای حکم قطعی با توافق طرفین و یا باجلب نظرکارشناس دادگستری مضاف برحق الوکاله تعیینی ، تعیین ومی بایست پرداخت گردد و درصورت تأخیر در پرداخت قیمت زمان پرداخت ملاک است.               

ماده سوم : شروط

1 .  تعهد وکیل از مصادیق تعهد به فعل بوده ونتیجه مطلوب موکل را تضمین نمی نماید؛ لیکن وکیل مکلف است تخصص ودانش فنی خود را در جهت احقاق حقوق موکل بکار گیرد.نتیجه کار و مدت دادرسی قابل پیش بینی نیست و پرداخت حق الوکاله هیچ ارتباطی به نتیجه کار و طول مدت دادرسی ندارد.ضمناً به موکل تذکرداده می شود در صورت رد دعوای حقوقی یا کیفری موکل آثار آن از جمله شکایت افتراء ویا ضرروزیان کلاً به عهده موکل است.

2 . تعیین اوقات دادرسی با محکمه است ، لذا وکیل نقشی در سرعت یا کندی جریان دادرسی ندارد؛ پرداخت هزینه دادرسی اعم از ابطال تمبر ، دستمزد کارشناسی ،حق الزحمه داوری ، هزینه آگهی ، اجرای قرار،  ایاب و ذهاب وهزینه

سفر وغیره به عهده موکل است ودر صورتیکه به علت تأخیر درتأدیه هزینه از ناحیه موکل خسارتی متوجه ایشان گردد موکل راساً مسئول خواهد بود.

3 . چنانچه ازتاریخ تنظیم وکالتنامه یاد شده موکل ، وکیل خود را عزل یا ازپیگیری وتعقیب موضوع منصرف ویا با طرف خود در هر مرحله ای از دادرسی ، سازش نماید( حتی کمتر از میزان خواسته ) ویا به جهتی از جهات قانونی مورد وکالت منتفی گردد با توجه به نوع دعوی وکیفیت آن ، چنین شرط و توافق گردید که موکل نسبت به حق الوکاله تعیین شده ادعائی ندارد.وملزم به پرداخت کل حق الوکاله می باشد. حتی اگر بخشی موکول به صدور حکم در مراحل بعدی شده باشد.

4 . درصورتیکه از موضوع قرارداد حاضر، دعوی یا دعاوی جدیدی اعم از دعوی تقابل توسط طرف دعوی علیه موکل مطرح شود، یاضرورت ایجاب نمایدکه شکایت دیگری طرح یاشخص ثالثی جلب ویا ثالثی وارد دعوا شود ویا شخص ثالثی فرجام خواهی نماید و یا شخص ثالثی اعتراض ثالث ویا اعتراض ثالث اجرایی نماید ویا ناشی گردد طرح یا پاسخگویی به دعاوی مزبور از شمول این قرارداد خارج بوده ودر صورت تمایل طرفین مستلزم انعقاد قرارداد جداگانه ای می باشد.

تبصره : اختیارات راجع به اجرای حکم و تعقیب عملیات آن در وکالتنامه قید می گردد ولیکن مبلغ مورد توافق شامل مرحله اجرا نمی گردد و در صورت تمایل طرفین مستلزم انعقاد قرارداد جداگانه ای می باشد.

تبصره دوم : چنانچه حکم قطعی صادر گردد و نیاز به اعاده دادرسی عادی یا فوق العاده باشد در صورت تمایل طرفین مستلزم انعقاد قرارداد جداگانه ای می باشد.

5 . باعنایت به اینکه وکیل بر مبنای مطالب ابرازی که بطورخلاصه درستون موضوع وکالت قید گردید، وکالت موکل را پذیرفته ، لذا درهرزمان خلاف مطالب معنونه یا کتمان حقیقت برای مشارالیه احراز شود می تواند با حفظ کلیه حقوق خود ، من جمله وصول تمامی حق الوکاله استعفاء نماید.

6 . معرفی شهود ومطلعین وآوردن آنها به دادگاه یا محل اجرای قرار وآوردن اصل مدارک درجلسه اول رسیدگی و همچنین جلب متهم و ابلاغ اوراق دعوا به عهده وکیل نیست وبا اخطار وکیل وعدم یا تأخیرموکل (حتی بوسیله پیامک ، ایمیل یا تماس تلفنی وبصورت دنیای مجازی و...) مسئولیتی متوجه وکیل نخواهد بود.

7 .  چنانچه وکیل به هرنحوی از انحاء مورد وکالت راخارج از مراحل دادگاه (توسط موکل یا دیگری ) به نفع موکل بهرترتیب وشکل که صلاح بداند ، به انجام برساند؛ میزان حق الوکاله تمام وکمال طبق ماده دوم قابل وصول است.

8 . وکیل درجهت احقاق حقوق موکل وانجام تعهدخود دارای کلیه اختیارات قانونی منجله حق توکیل به غیرویا انتخاب وکلای دیگر بغیرازخود می باشد.

9 . مواردی که دراین قراردادپیش بینی نشده تابع مقررات وعرف وکالت میباشد.

10 . سایر ملاحضات :

 

این قرارداد در تاریخ    /   /1396 بااطلاع کامل از مفاهیم به کار رفته در متن،در صحت و سلامت کامل با توجه به قوانین حاکم و ماده 10 و 676 قانون مدنی وتشریح طرق رسیدگی پس از اطلاع از کم وکیف و مطالعه دقیق آن به امضای طرفین رسید. این قرارداد در دو نسخه متحدالمتن و متحدالمعنی که حکم واحد دارد فیمابین امضاء کنندگان ذیل تنظیم که بین طرفین وقائم مقام قانونی آنها لازم الاتباع است ویک نسخه تحویل موکل گردید.

امضاء متعهد یا موکل                                                                                                                 امضاء وکیل

۱۷ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اصل بر برائت است

در مسائل حقوقی و کیفری اصلی وجود دارد بنام اصل برائت که کاربرد زیادی دارد و در زیر به آن اشاره می‌کنیم :

در امور حقوقی ، اگر شخصی ادعا کند که از کسی طلبی دارد و یا حقی بر دیگری دارد ، می بایست آن را با ارائه دلیل اثبات کند بطوریکه ماده 197 قانون آیین دادرسی دادگاههای عمومی و انقلاب در امور مدنی در این خصوص مقرر داشته : « اصل برائت است ، بنابراین اگر کسی مدعی حق یا دینی بر دیگری باشد باید آن را اثبات کند ، در غیر این صورت با سوگند خوانده حکم برائت صادر خواهد شد . »

در امور کیفری نیز چناچه شخصی از شخص دیگری شاکی باشد و مدعی باشد که آن شخص مرتکب جرم شده ، می بایست با ارائه دلیل جرم او را ثابت کند ، به طوری که اصل 37 قانون اساسی مقرر می دارد : « اصل برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود ، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد . »

ماده ۴ قانون آیین دادرسی کیفری نیز مقرر داشته : « اصل ، برائت است . هرگونه اقدام محدود کننده ، سالب آزادی و ورود به حریم خصوصی اشخاص جز به حکم قانون و با رعایت مقررات و تحت نظارت مقام قضایی مجاز نیست و در هر صورت این اقدامات نباید به گونه‌ای اعمال شود که به کرامت و حیثیت اشخاص آسیب وارد کند . »

بنابراین اصل بر برائت است ، اصل بر این است که شخص بدهکار نیست یا دیگری حقی بر او ندارد و یا مجرم نیست مگر اینکه با دلیل ثابت شود .

۱۷ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آشنایی با برات به عنوان یک سند تجاری مهم

 تعریف برات:

سندی تجاری است، که به موجب آن صادر کننده، با صدور آن، و تقدیم آن به دارنده ، او را برای دریافت مبلغی پول به سوی شخص دیگری به نام براتگیر یا محال علیه می فرستد، بدین توضیح که اگر براتگیر، آن را قبول نماید، دارنده این سند تجاری می تواند با ارائه آن به براتگیر، مبلغی پول از او دریافت دارد.

 متعهدله و متعهدین برات: 

۱) براتکش (صادر کننده): شخصی که برات را صادر می کند و آن را به دیگری تقدیم می کند، تا این شخص مبلغ آن را از شخص ثالثی (محال علیه) دریافت دارد.
۲) دارنده برات (محتال، محال له): شخصی که در حال حاضر سند تجاری در اختیار او می باشد و می تواند با رجوع به محال علیه (شخص ثالث) وجه آن را دریافت دارد، اعم از آنکه سند تجاری مذکور به نام او صادر شده باشد یا  به واسطه ظهرنویسی به او تقدیم شده باشد.
۳) ظهر نویس: شخصی است که قبلا دارنده سند تجاری فوق بوده و آن را به شخص دیگری منتقل نموده است و در حال حاضر دیگر دارنده آن نیست.
۴) براتگیر: شخص ثالثی است که برای پرداخت مبلغ پیش بینی شده است.

 

شرایط شکلی و ظاهری برات:

۱) امضاء یا مهر صادرکننده
۲) قید کلمه برات بر روی ورقه
۳) تاریخ تحریر ( تاریخ صدور ) با قید روز و ماه و سال
۴) اسم براتگیر.
۵) ذکر مبلغ 
۶) تاریخ پرداخت مبلغ
۷) مکان پرداخت مبلغ
۸) اسم شخصی که برات در وجه یا حواله کرد او صادر می شود
۹) تصریح به این نکته که این نسخه، نسخه چندم است، البته فقط در صورتیکه سند فوق در چندین نسخه صادر شده باشد.

 

ضمانت اجرای عدم رعایت شرایط شکلی و ظاهری برات:

۱) در صورت فقدان شرط اول، یعنی اگر  بدون امضاء یا مهر صادر شده باشد، نوشته صادر شده، نه تنها سند تجاری محسوب نمی گردد، بلکه اصلا سند محسوب نمی شود.
چرا که بنابر ماده ۱۲۹۳ قانون مدنی ایران، ابتدایی ترین رکنی که هر سندی (البته جز در موارد استثنایی) باید داشته باشد تا به عنوان سند عادی شمرده شود، امضاء یا مهر است.
۲) در صورت فقدان شرط دوم، قانون ضمانت اجرایی پیش بینی ننموده است و در نتیجه سند صادر شده همچنان به عنوان برات محسوب میگردد. 
۳) در مورد ضمانت اجراء تخلف از شروط  دیگر یعنی بند ۳ تا ۹، سند صادر شده، دیگر یک سند تجاری و معرف یک دین تجاری نخواهد بود و تابع احکام قانون تجارت نیست، بلکه فقط یک سند عادی حقوقی است و تابع احکام حقوق مدنی است.
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

فهرست ۷۰ مورد از مهمترین تخلفات قضات دادگاه

مهمترین تخلفات قضات دادگاه ها

  در این نوشتار فهرستی از ٧٠ مورد از مهمترین تخلفات قضات دادگاه که لازم است جهت احقاق حقوق خود بدانید را ذکر نموده ایم و چنانچه با آنها مواجه شدید که منجر به تضییع حقوقتان شده، در بسیاری از تخلفات ذیل می توانید برای احقاق حقوقتان با در دست داشتن مدارک و مستندات به دادگاه عالی انتظامی قضات مراجعه نمایید.

 

۱- دستور جلب متهم بدون رعایت مقررات قانونی.

 

۲- صدور دستور متعارض و مبهم و کلی.

 

۳-  صدور قرار کفالت و وثیقه بدون مشخص نمودن مبلغ.

 

۴- صدور قرارهای تامین نامتناسب.

 

۵- عدم پذیرش کفیل و وثیقه در قرارهای تأمین.

 

۶- دستور نگهداری متهم در بازداشتگاه غیرقانونی پس از صدور قرارهای تأمین منجر به بازداشت.

 

۷- بازداشت غیرقانونی.

 

۸- عدم ثبت پرونده ها در دادسرا تا مرحله صدور قرار نهایی.

 

۹- عدم تمدید قرارهای بازداشت موقت در مواعد قانونی.

 

۱۰- عدم تمکین دادسرا پس از فک قرار تأمین توسط دادگاه.

 

۱۱- عدم توجه به صلاحیت محلی و ذاتی.

 

۱۲- عدم ذکر مدت در قرار بازداشت موقت.

 

۱۳- عدم قید مشخصات سمت قضائی، تاریخ و شماره کلاسه پرونده در صورتجلسات.

 

۱۴- آزادی متهم بدون اظهارنظر در تحقیقات مقدماتی.

 

۱۵- استفاده از الفاظ زاید و غیرمرتب و غیر متعارف در قرارها و آراء.

 

۱۶- استفاده بی رویه از فرم، آن هم بعضا غیرمرتب در تصمیمات نهایی به خصوص در دادسراها.

 

۱۷- عدم اتخاذ تصمیم در مواعد قانونی.

 

۱۸- عدم اظهارنظر نسبت به بعضی از متهمین یا موارد اتهامی در پرونده های کیفری.

 

۱۹- عدم تعیین تکلیف نسبت به آلات و ادوات ارتکاب جرم.

 

۲۰- نگهداری آلات و ادوات ارتکاب جرم در مکانهای نامتناسب.

 

۲۱- أخذ آخرین دفاع قبل از تکمیل تحقیق.

 

۲۲- صدور تأمین کیفری جدید برای متهم، بدون تعیین تکلیف نسبت به قرار صادره قبلی.

 

۲۳- درخواست اخذ رشوه.

 

۲۴- صدور قرار یا رأی بدون اعلام ختم تحقیقات یا رسیدگی.

 

۲۵- انجام اقدامات خارج از چهارچوب مفاد نیابت.

 

۲۶- صدور قرار مجرمیت بدون أخذ آخرین دفاع.

 

۲۷- وجود اغلاط املایی و انشایی در دستورات و آراء.

 

۲۸- دستورات غیرحقوقی با جمله بندی نامتناسب.

 

۲۹- صدور حکم با استناد به مواد غیرمرتبط.

 

۳۰- صدور حکم خارج از چارچوب کیفرخواست.

 

۳۱- تشدید حکم در مقام تجدیدنظرخواهی بدون موجب قانونی.

 

۳۲- صدور دستورات بصورت تلفنی.

 

۳۳- فقدان امضای نماینده دادستان علیرغم ذکر حضور وی در صورتجلسات دادرسی دادگاه.

 

۳۴- عدم ابلاغ نظریه کارشناسی به اصحاب دعوا.

 

۳۵- برخورد تند و بعضا غیرمتعارف و توهین آمیز و استفاده از الفاظ توهین آمیز.

 

۳۶- ارتباط غیرمتعارف با اصحاب پرونده و وکیل.

 

۳۷- عدم توجه به مستندات.

 

۳۸- عدم پذیرش و عدم ثبت لوایح.

 

۳۹- صدور دادنامه پرونده قبل از انشاء رأی.

 

۴۰- آمارسازی کاذب در سیستم مکانیزه.

 

۴۱- صدور قرار نهایی در دادسرا با استناد به عدم پیگیری شاکی.

 

۴۲- بایگانی نمودن پرونده های اجرایی به جهت عدم پیگیری شاکی.

 

۴۳- کسر از آمار پرونده های قدیم اجرای احکام و ثبت مجدد آن با کلاسه جدید.

 

۴۴- بایگانی نمودن پرونده بدون اجرای کامل اجزاء دادنامه.

 

۴۵- عدم نظارت بر اجرای احکام شلاق و وصول جریمه.

 

۴۶- عدم تبعیت مرجع تالی از مرجع عالی.

 

۴۷- عدم توجه به اعتبارات امر قضاوت شده.

 

۴۸- عدم توجه به مفاد اسناد رسمی.

 

۴۹- تلقی حکم بجای قرار توسط دادگاه تجدیدنظر.

 

۵۰- صدور رأی توسط دادگاه بدوی بدون تشکیل جلسه دادرسی طبق مقررات.

 

۵۱- وجود پرونده بلاتکلیف و عدم اتخاذ تصمیم در موعد مقرر.

 

۵۲- افزایش خواسته در جلسه اول بدون ابطال تمبر هزینه دادرسی.

 

۵۳- عدم پاسخگویی به ایرادات در اولین جلسه دادرسی.

 

۵۴- دستور تعیین وقت رسیدگی قبل از تکمیل دادخواست.

 

۵۵- قبول اعسار از هزینه دادرسی بدون رسیدگی.

 

۵۶- رسیدگی و اصدار رأی توأمان دعوی اعسار از هزینه دادرسی با دعوا.

 

۵۷- عدم دعوت از نماینده بیمه در پرونده های تصادفات و عدم ابلاغ دادنامه به نماینده بیمه مربوطه.

 

۵۸- دستور اجرای حکم بدون أخذ تأمین در احکام غیابی.

 

۵۹- عدم قبول ابطال تمبر هزینه دادرسی در اموال غیرمنقول بر اساس قیمت منطقه ای.

 

۶۰- عدم امضاء صورتجلسه دادرسی توسط اصحاب دعوای حاضر.

 

۶۱- عدم اعطای فتوکپی مدارک پرونده به اصحاب دعوا در دادگاه.

 

۶۲- عدم ذکر حضوری یا غیابی بودن رأی.

 

۶۳- صدور آراء غیرمستدل و غیر مستند.

 

۶۴- اطاله دادرسی.

 

۶۵- تأخیر در ورود و تعجیل در خروج غیرمتعارف.

 

۶۶- عدم مقابله دادنامه ها.

 

۶۷- عدم اظهارنظر نسبت به بعضی از موارد خواسته.

 

۶۸- صدور حکم خارج از خواسته.

 

۶۹- الحاق مواردی به دادنامه بعد از صدور رأی.

 

۷۰- در اختیار قرار دادن متهم به آگاهی قبل از صدور قرار تأمین یا پس از صدور قرار تأمین و قبل از معرفی به بازداشتگاه قانونی.
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۵۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

وکیل دادگستری کیست؟ مشاوره با وکیل پایه یک دادگستری

وکیل دادگستری شخصی است که در یکی از رشته های دانشگاهی حقوق و یا فقه و مبانی حقوق اسلامی دارای مدرک لیسانس و یا معادل حوزوی آن (مدرک سطح دو حوزه علمیه)، باشد و پس از فارغ التحصیلی در مقاطع تحصیلی مورد اشاره، در آزمون پذیرش کارآموزی وکالت کانون وکلای دادگستری که اختصارا به آزمون کانون وکلا و یا آزمون وکالت مشهور است و هر ساله معمولا در اولین جمعه آذرماه برگزار می شود، شرکت نماید و پس از پیروزی در رقابتی سنگین و دشوار موفق به پذیرش در این آزمون شود.

 پس از پذیرش در آزمون مذکور و انجام استعلامات مورد نیاز اعم از عدم اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکلی که آزمایشات مربوطه توسط پزشکی قانونی انجام می گیرد و نیز ارائه گواهی عدم سوء پیشینه کیفری و همچنین استعلام از مراجع و نهادهای امنیتی و غیره، شخص پذیرفته شده مفتخر به کسب عنوان کارآموز وکالت می شود.

 شخصی که به عنوان کارآموزی وکالت نائل آمده است موظف است در دوره ای چند ماهه (معمولا ۱۸ ماه)، تحت نظر و هدایت وکیل پایه یک دادگستری با تجربه که به وکیل سرپرست مشهور است، به انجام امور و وظایف کارآموزی اعم از حضور در جلسات دادرسی دادگاه ها (حقوقی، کیفری یک و دو، انقلاب، خانواده، اطفال و تجدیدنظر) و تنظیم و تهیه گزارش کتبی از جلسات دادرسی مذکور، حضور در جلسات آموزشی با عناوین تخصصی گوناگون که معمولا هر هفته از سوی کانون وکلا برگزار می شود و همچنین شرکت در آزمون مهارت های کامپیوتر (ICDL)  که از سوی کانون وکلا برگزار می شود و پذیرش در این آزمون بپردازد.

 پس از سپری شدن دوران کارآموزی و انجام موفقیت آمیز کلیه وظایف و تکالیف فوق الذکر، پرونده شخص کارآموز توسط کمیسیون کارآموزی مورد بررسی و ارزیابی قرار می گیرد و چنانچه پرونده کامل و بدون نقص تشخیص داده شود، شخص کارآموز وکالت مجاز و موظف به حضور در آزمون اختبار می شود که این آزمون همه ساله و معمولا چند نوبت از سوی کانون وکلا برگزار می شود.

 

شخصی که در هر دو آزمون کتبی و شفاهی اختبار موفق به کسب نمرات لازم و قبولی در این آزمون شده باشد، از سوی کانون وکلا مجاز به حضور در مراسم تحلیف (مراسم سوگند) می شود و پس از مراسم تحلیف و سوگند یاد کردن کارآموز وکالت ، وی از این پس وکیل پایه یک دادگستری محسوب است.

 

نکته: برای شرکت در آزمون وکالت، دارا بودن مدرک کارشناسی حقوق یا فقه و مبانی حقوق اسلامی و یا مدرک سطح دو حوزه علمیه، از شرایط اصلی است و اگر شخصی مدرک کارشناسی ارشد و یا حتی دکتری رشته های مذکور را دارا باشد اما دارای مدرک کارشناسی غیر از آنچه ذکر گردید باشد (به طور مثال شخص متقاضی دارای لیسانس علوم سیاسی باشد ولی در مقطع تحصیلات تکمیلی، در یکی از گرایش های رشته حقوق به تحصیل پرداخته باشد)، مجاز به حضور در آزمون کانون وکلا نیست و در صورت شرکت و پذیرش نیز، قبولی وی کان لم یکن تلقی می شود.

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت

وکالت شامل اقسام ذیل است

 

۱- وکیل انتخابی

 

وکیل انتخابی که معمول ترین نوع وکالت است به نوعی از وکالت گفته می شود که اشخاص حقیقی و یا اشخاص حقوقی با اختیار و انتخاب خود وکیل دادگستری مورد نظر خود را انتخاب می نمایند و با توافق در زمینه های مختلف اعم از میزان حق الوکاله، حدود اختیارات وکیل ، وجود یا عدم وجود حق توکیل به غیر و مسائلی از این دست، اقدام به امضاء وکالتنامه و قرارداد مالی حق الوکاله و اعطای اختیارات قانونی لازم به وکیل دادگستری می نماید.

 

۲- وکیل معاضدتی

 

وکیل معاضدتی به نوعی از وکالت گفته می شود که اشخاصی که دارای بضاعت کافی برای انتخاب و اعطاء وکالت به وکیل دادگستری  نیستند، از دادگاه یا کانون وکلا دادگستری تقاضای وکیل معاضدتی می نمایند و چنانچه کمیسیون معاضدت کانون وکلای دادگستری عدم تمکن مالی شخص متقاضی را تشخیص دهد، نسبت به معرفی وکیل پایه یک دادگستری به عنوان وکیل معاضدتی به شخص مذکور اقدام می نماید.

 

تشخیص عدم تمکن مالی شخص متقاضی از این حیث اهمیت دارد که وکیل معاضدتی حق دریافت حق المشاوره، حق الوکاله و غیره را از موکل خود ندارد.

 

۳- وکیل تسخیری

 

بحث وکیل تسخیری صرفا در دعاوی کیفری با جرائم و مجازات خاص و مهم مطرح می شود و در واقع به دلیل اهمیت بسیار زیاد برخی از جرائم مهمی که مجازات های سنگینی مانند اعدام، حبس ابد، حبس های طولانی مدت (بیش از ۱۰ سال برای بزرگسالان و نگهداری اطفال و نوجوانان در کانون اصلاح و تربیت بیش از ۶ ماه)، جرایمی که مجازات آن قطع عضو محکوم علیه است، جرائمی که مجازات آن مصادره کل اموال محکوم علیه است، جرایمی که مجازات آن جزای نقدی بیش از ۰۰۰/ ۰۰۰/ ۳۶۰ ریال (بیش از سی و شش میلیون تومان) باشد و غیره، قانونگذار با هدف جمع آوری مستندات و ادله به نفع متهم توسط وکیل دادگستری و حفظ هرچه بهتر حقوق متهم و برخورداری متهمان چنین جرائمی از دفاع مطلوب و شایسته در دادسرا و دادگاه کیفری، چنانچه متهم چنین جرائمی خود اقدام به تعیین و معرفی وکیل ننماید (حتی اگر استطاعت مالی کافی برای گرفتن وکیل را داشته باشند)، دادگاه با توجه مواد قانونی در چنین مواردی اقدام به تعیین و معرفی وکیل تسخیری برای متهم می نماید.

 

۴- وکیل اتفاقی

 

برای بررسی وکیل اتفاقی باید گفت که طبق یک اصل پذیرفته شده و یک قاعده مهم و مطابق با قانون جمهوری اسلامی ایران، اشخاصی که وکیل دادگستری دارای پروانه معتبر وکالت نیستند و یا کارآموز وکالت نیستند، نمی توانند در محاکم دادگستری به منظور امر وکالت حاضر شوند و در مقام وکیل دادگستری در محاکم حضور یابند و نه تنها چنین حقی ندارند، بلکه مطابق قانون و به جرم تظاهر به امر وکالت، مورد تعقیب کیفری قرار می گیرند و در صورت اثبات جرم مجازات می شوند.

 

در همین رابطه و در ماده ۵۵ قانون وکالت سال ۱۳۱۵ آمده است: وکلاء معلق و اشخاص ممنوع الوکاله و به طور کلی هر شخصی که دارای پروانه وکالت نباشد، از هرگونه تظاهر و مداخله در عمل وکالت ممنوع است. اعم از اینکه عناوین تدلیس از قبیل مشاور حقوق و غیره اختیار کند و یا اینکه به وسیله شرکت و سایر عقود یا عضویت در موسسات خود را اصیل در دعوی قلمداد نماید. متخلف از یک الی شش ماه حبس تادیبی محکوم خواهد شد.

 

اما با وجود این قاعده کلی و قانونی در جهت منع وکالت افراد غیر وکیل دادگستری و کارآموزان وکالت در محاکم دادگستری، یک نوع وکالت وجود دارد که اتفاقا شرط آن وکیل نبودن شخص متقاضی است که به آن وکالت اتفاقی گفته می شود.

 

مطابق ماده ۲ قانون وکالت سال ۱۳۱۵ که مقرر داشته است: «اشخاصی که واجد معلومات کافی برای وکالت باشند، ولی شغل آنها وکالت در دادگستری نباشد، در صورتی که بخواهند برای اقربای سببی یا نسبی خود تا درجه دوم از طبقه سوم وکالت کنند، ممکن است به آنها در سال سه نوبت جواز وکالت اتفاقی داده شود».

 

 بنابراین همانطور که در ماده قانونی مذکور مشاهده می نمایید، شخصی که تصمیم دارد بصورت اتفاقی وکالت نماید باید بصورت توامان سه شرط را داشته باشد، نخست آنکه دارای معلومات و دانش حقوقی کافی برای انجام امر وکالت باشد (که برای این منظور داشتن لیسانس حقوق و یا بالاتر از آن می تواند اماره ای مبنی بر داشتن معلومات و دانش حقوقی کافی برای امر وکالت اتفاقی باشد)، دوم آنکه وکیل دادگستری نباشد و سوم آنکه شخص متقاضی وکالت اتفاقی حداکثر سه بار در سال و آنهم فقط و فقط برای بستگان خود به ترتیبی که در خود ماده قانونی ذکر شده است، می تواند بصورت اتفاقی وکالت نماید.

 

شخص متقاضی وکالت اتفاقی که دارای تمام شرایط پیش گفته باشد، باید نسبت به دریافت مجوز وکالت اتفاقی اقدام نماید و برای این منظور باید کلیه اسناد و مدارک خود را به ضمیمه درخواست کتبی خود، به کانون وکلای دادگستری مستقر در حوزه دادگاهی که صالح به رسیدگی به اصل دعوا است، تقدیم نماید و درخواست مجوز وکالت اتفاقی نماید که در صورت احراز شرایط فوق الذکر، کانون وکلا نسبت به صدور مجوز وکالت اتفاقی برای شخص متقاضی اقدام می نماید.

 

وکیل پایه یک دادگستری در کدام موارد حق وکالت ندارد؟!

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت

وکیل پایه یک دادگستری در تمام دعاوی حق وکالت دارد، مگر آنکه در برخی شرایط محدود و بر اساس قانون، حق وکالت نداشته باشد و یا با محدودیت های خاصی مواجه باشد که از جمله مهمترین آنها می توان به موارد ذیل اشاره نمود:

 

۱- مطابق بخش نخست تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲، اگر شخص به علت اتهام ارتکاب یکی از جرایم سازمان یافته و یا جرایم علیه امنیت داخلی یا خارجی کشور، سرقت، مواد مخدر و روانگردان و یا جرایم موضوع بندهای (الف)، (ب) و (پ) ماده (۳۰۲) قانون آیین دادرسی کیفری، تحت نظر قرار گیرد، «تا یک هفته» پس از شروع تحت نظر قرار گرفتن امکان ملاقات با وکیل را ندارد.

 

همانطور که در خود تبصره ماده قانونی مشخص است، محدودیت مذکور برای چند عنوان اتهامی خاص و فقط برای مدت یک هفته پس از تحت نظر قرار گرفتن متهم وجود دارد و پس از آن وکیل پایه یک دادگستری می تواند بدون محدودیت خاصی در این موارد نیز ورود کند و به وکالت بپردازد.

 

۲- در صورتی که وکیل یا زوجه او با دادرس یا دادستان یا دادیار یا بازپرس قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از طبقه دوم داشته باشد، مستقیما یا با واسطه از قبول وکالت در آن دادگاه، نزد دادستان یا دادیار یا بازپرس فوق ممنوع است.

 

۳- طبق ماده ۳۷ قانون وکالت مصوب ۲۵/ ۱۱/ ۱۳۱۵ وکیل دادگستری نباید بعد از استعفاء از وکالت یا معزول شدن از طرف موکل یا انقضاء وکالت به جهتی از جهات، وکالت طرف مقابل یا اشخاص ثالث را در آن موضوع بر علیه موکل سابق خود یا قائم مقام قانونی او قبول نمایند و محاکم، وکالت او را نباید در این مورد بپذیرند.

 

۴- طبق ماده ۴۰ قانون وکالت مصوب ۲۵/ ۱۱/ ۱۳۱۵ وکیل دادگستری نمی تواند نسبت به موضوعی که قبلا به واسطه سمت قضائی یا حکمیت، در آن اظهار عقیده کتبی نموده است، قبول وکالت نماید.

 

۵- طبق قسمت دوم تبصره ماده ۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲، در جرایم علیه امنیت داخلی یا خارجی و همچنین جرایم سازمان یافته که مجازات آنها مشمول ماده ۳۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری است، «در مرحله تحقیقات مقدماتی طرفین دعوی، وکیل یا وکلای خود را ازبین وکلای رسمی دادگستری که مورد تایید رئیس قوه قضائیه باشد، انتخاب می نمایند. اسامی مزبور توسط رئیس قوه قضائیه اعلام می گردد».

 

لازم به ذکر است که این بخش از تبصره از ماده قانونی فوق الذکر بشدت مورد انتقاد منتقدین و وکلای دادگستری قرار گرفته است، چرا که بدون شک با حقوق اساسی متهم که در اصل ۳۵ قانون اساسی منعکس است منافات دارد و حق تعیین آزادانه وکیل را از اصحاب دعوی سلب می نماید و توقع آن است که این تبصره بحث بر انگیز، توسط مجلس شورای اسلامی مورد بازنگری قرار گیرد و حذف شود.

 

  • اصل ۳۵ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران اشعار میدارد: «در همه دادگاه ها طرفین دعوا حق دارند برای خود وکیل انتخاب نمایند و اگر توانایی انتخاب وکیل را نداشته باشند باید برای آنها امکانات تعیین وکیل فراهم گردد».

 

۶- مطابق ماده ۶۲۵ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲، در جرایم علیه امنیت کشور یا در مواردی که پرونده مشتمل بر اسناد و اطلاعات سری و به کلی سری است و رسیدگی به آنها در صلاحیت سازمان قضایی نیروهای مسلح است، طرفین دعوی، وکیل یا وکلای خود را از بین وکلای رسمی دادگستری که مورد تایید رئیس سازمان قضایی نیروهای مسلح باشد، انتخاب می نمایند.

 

کارآموزان وکالت در چه مواردی حق وکالت ندارند؟!

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت

کارآموزان وکالت دادگستری در موارد بسیار زیادی صلاحیت وکالت دارند، اما به دلیل اهمیت و حساسیتی که برخی از دعاوی حقوقی و کیفری دارند و به جهت آنکه وکالت در چنین پرونده هایی نیاز به تجربه و دانش بیشتری است، وکالت کارآموزان در آنها محدود و ممنوع شده است که مهمترین آنها عبارتند از:

 

۱- وکالت در پرونده هایی که قابل فرجام خواهی در دیوان عالی کشور هستند

 

۲- وکالت در پرونده هایی که رسیدگی به آن ها در صلاحیت دادگاه کیفری یک است

 

۳- وکالت در پرونده های مالی با خواسته و یا ارزش خواسته بیش از ۰۰۰/ ۰۰۰/ ۰۰۰/ ۲ ریال

 

۴- وکالت در پرونده های دادگاه انقلاب با تعدد قاضی

 

نکته ۱: همانطور قبل تر اشاره نمودیم، وکیل پایه یک دادگستری در قبول وکالت در برخی از پرونده ها یا دارای ممنوعیت مطلق است و یا دارای محدودیت نسبی است و باید گفت ممنوعیت ها و محدودیت های فوق در مورد کارآموزان وکالت نیز به طریق اولی وجود دارد.

 

نکته ۲: در تمامی پرونده هایی که کارآموز وکالت در آنها قبول واعلام وکالت می نماید، باید تحت نظارت و راهنمایی وکیل دادگستری باتجربه که اصطلاحا «وکیل سرپرست» نامیده می شود باشد.

 

پرونده های وکیل دادگستری بیشتر شامل چه موضوعاتی است؟

 

به استثناء محدودیت هایی که در بالا به آن ها اشاره نمودیم، وکیل پایه یک دادگستری و کارآموز وکالت ، می تواند در پرونده هایی با موضوعات گوناگون به وکالت بپردازد که در ادامه به برخی از مهمترین های آن ها اشاره می نماییم:

 

ب) وکالت در پرونده های حقوقی

 

وکالت در پرونده های حقوقی شامل گستره متنوعی از موضوعات حقوقی گوناگون است که در ادامه به مهمترین موارد آن اشاره می نماییم:

 

۱- وکیل ملکی

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت | کارآموز وکالت

وکیل دادگستری ای که در پرونده های ملکی با موضوعات مختلفی همچون خلع ید، تخلیه ید، رفع تصرف عدوانی، الزام به تنظیم سند رسمی، الزام به اخذ پایان کار، الزام به ایفاء تعهدات قراردادی، درخواست تفکیک و افراز ملک مشاع، دعاوی ناشی از قرارداد اجاره، سرقفلی، وقف، حق انتفاع، حق ارتفاق، مشکلات ثبتی املاک و غیره دارای تجربه و دانش کافی است که اصطلاحا به وی وکیل ملکی گفته می شود.

 

۲- وکیل خانواده

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت | کارآموز وکالت

وکیل خانواده همانطور که از نام آن پیداست، در دعاوی خانواده که غالبا در صلاحیت دادگاه های خانواده است، دارای تجربه و دانش حقوقی لازم است و وکالت در زمینه طلاق توافقی ، مهریه، الزام به تمکین، استرداد هدایای دوران نامزدی، استرداد جهیزیه، موارد انحلال نکاح مانند طلاق که توسط وکیل طلاق انجام می گیرد و همچنین فسخ نکاح، اجرت المثل دوران زوجیت، نفقه، حضانت و نگهداری کودکان، ارث، وصیت، تقسیم ترکه، انحصار وراثت و مانند آن را در رزومه خود دارد.

 

۳- وکیل مهاجرت

 


وکیل دادگستری | وکیل پایهیک دادگستری | کارآموز وکالت | کارآموز وکالت

مهاجرت یکی از سخت ترین و مهمترین تصمیمات زندگی هر انسانی است و انسانها ممکن است بنا به علل گوناگونی تصمیم به مهاجرت و زندگی در کشوری دیگر نمایند و برای این منظور نیاز به مشاره حقوقی با شخصی دارند که دارای تجارب کافی و دانش حقوقی لازم مربوط به امور مهاجرت و همچنین دارای آشنایی با قوانین مهاجرتی کشورهای مهاجر پذیر است، که برای این منظور مشاوره با یک وکیل مهاجرت خبره و با تجربه بهترین گزینه ممکن خواهد بود.

 

۴- وکیل مالیاتی

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت

دعاوی و اختلافات مودیان مالیاتی با ادارات دارایی سراسر کشور از جمله دعاوی پر تکرار و پر شمار مطروحه در کشور است و در موارد بسیاری مشاهده شده است که مودیان مالیاتی به دلیل عدم آشنایی با قوانین مالیاتی و حق و حقوق خود، با جرائم سنگین مالیاتی مواجه شده اند و برای دفاع و احقاق حق خود نیاز به وکیل مالیاتی باتجربه و خبره دارند.

 

۵- وکیل دیوان عدالت اداری

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکال

دیوان عدالت اداری در شهر تهران مستقر است و به موجب ماده ۱ قانون دیوان عدالت اداری مصوب ۲۵/ ۰۳/ ۱۳۹۲ و همچنین به موجب اصل ۱۷۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، به شکایات، تظلمات و اعتراض مردم نسبت به ماموران، واحدهه و آیین نامه های دولتی که خلاف قانون یا خلاف شرع یا خارج از حدود اختیارات مقام تصویب کننده است، رسیدگی می کند و یک وکیل پایه یک دادگستری و یا کارآموز وکالت مجرب به عنوان وکیل دیوان عدالت اداری می تواند راهنمای خوبی برای شما در زمینه دعاوی در صلاحیت دیوان عدالت اداری باشد.

 

۶- وکیل ثبت احوال

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت

با مشاوره حقوقی تخصصی با وکیل متخصص اموری که در صلاحیت ثبت احوال است، می توانید امور مربوطه نظیر تغییر نام و نام خانوادگی، تغییر سن در شناسنامه، حذف نام همسر از شناسنامه بعد از طلاق، اخذ شناسنامه طفل تازه متولد شده، ابطال شناسنامه شخص متوفی و اخذ گواهی فوت و غیره را با آسودگی خاطر و با موفقیت انجام دهید.

 

۷- وکیل شرکت ها

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت | کارآموز وکالت

انجام امور حقوقی شرکت ها از جمله امور بسیار تخصصی ای است که نیاز به دانش حقوقی و تجربه زیاد وکیل دادگستری به عنوان وکیل شرکت دارد، اموری نظیر ثبت شرکت وثبت تغییرات شرکت ، تنظیم و یا بازنگری قراردادهای تجاری، اسناد سپرده ارزی، ضمانت نامه های بانکی، وضعیت حق امضاء درشرکت ها و موسسات غیر تجاری و مسائل و مسولیت های حقوقی ناشی از آن، انجام امور حقوقی مربوط به صادرات و واردات و امور حقوقی بازرگانی شرکت، انجام به موقع تکالیف مالیاتی نظیر پلمپ دفاترقانونی و تحریر آن به شیوه صحیح، تعیین حوزه مالیاتی، تشکیل پرونده مالیاتی و اخذ کداقتصادی ، تنظیم و ارسال به موقع اظهارنامه های مالیاتی عملکرد سال مالی شرکت، اخذ گواهی مالیات برارزش افزوده ، بیمه کارمندان شرکت، نحوه تقسیم سود و زیان بین شرکاء و سهامداران شرکت، مسئولیت های قانونی شرکاء، سهامداران و بازرسین شرکت و همچنین آشنایی با مسائلی همچون کلاهبرداری ،سرقت ، جعل و استفاده از سند مجعول،  خیانت درامانت و غیره.

 

۸- وکیل چک و سفته

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت

از جمله اسناد تجاری ای که به میزان قابل توجهی موجب سهولت در مراودات تجاری کسبه، بازاریان، صاحبان صنعت، شرکت ها، سازمان ها و همچنین عموم مردم شده، چک و سفته است و همین گستردگی در تبادل این اسناد تجاری، طبیعتا مشکلاتی نیز در پی داشته است تا جایی که امروزه تعداد کثیری از چک ها و سفته های صادر شده از سوی اشخاص حقیقی و حقوقی با عدم وصول و برگشت مواجه شده است و به همین علت است که طبق آمارهای رسمی موجود، تعداد کثیری از پرونده های موجود در محاکم دادگستری به پرونده های اسناد تجاری نظیر چک و سفته اختصاص پیدا کرده است و در این دعاوی، وکیل چک بهترین مشاور و راهنمای شما خواهد بود.

 

ب) وکالت در پرونده های کیفری

 


وکیل دادگستری | وکیل پایه یک دادگستری | کارآموز وکالت | کارآموز وکالت

وکالت در پرونده های در صلاحیت دادگاه های کیفری یک و کیفری دو و دادگاه انقلاب شامل موضوعات گوناگونی است که از جمله مهمترین آنها می توان به مواردی همچون، قتل، آدم ربایی، تجاوز به عنف، سرقت، خیانت در امانت، رشاء و ارتشاء، اختلاس، جعل، استفاده از سند مجعول، افتراء، توهین، قذف، کلاهبرداری، انتقال مال غیر، جرایم علیه اطفال و کودکان، بغی و افساد فی الارض، محاربه، جرایم پزشکی، جرایم سایبری، مصرف مشروبات الکلی، زنا، لواط، تفخیذ، مساحقه، قوادی، سب النبی، تخریب اموال تاریخی و فرهنگی، جرائم بر ضد امنیت داخلی و خارجی کشور، قسم و شهادت دروغ، افشاء اسرار، مزاحمت تلفنی، مزاحمت برای بانون، ورشکستگی به تقصیر و ورشکستگی به تقلب، صدور چک بلا محل، ربا، جاسوسی، جرایم ناشی از تخلفات رانندگی و غیره اشاره نمود که یک وکیل دادگستری به عنوان وکیل کیفری مجرب، دارای تجارب و دانش کافی برای وکالت در پرونده های کیفری با موضوعات مذکور است.

 

در ادامه به دعاوی کیفری ای که رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاه های کیفری یک، انقلاب و کیفری دو است اشاره می نماییم:

 

 

۱- جرایم در صلاحیت دادگاه کیفری یک

 

با استناد به ماده ۳۰۲ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲، به جرایم زیر در دادگاه کیفری یک رسیدگی می شود:

 

 

الف) جرایم موجب مجازات سلب حیات

 

منظور از جرایم موجب سلب حیات، جرائمی است که مجازاتی همچون قصاص نفس که مجازات جرم قتل است، اعدام که مجازات جرائمی مانند قاچاق مواد مخدر در مقادیر بالا، افساد فی الارض و ساب النبی است و رجم (سنگسار) که مجازات زنا محصن و محصنه است، را در پی داشته باشد.

 

 

ب) جرایم موجب حبس ابد

 

مجازات حبس ابد در موارد نادری از قانون وجود دارد. از معدود مواردی که در قانون مجازات حبس ابد پیش بینی شده است، بند پ ماده ۲۷۸ قانون مجازات اسلامی است که مجازات سارق در جرم سرقت حدی در مرتبه سوم ارتکاب جرم است.

 

 

پ) جرایم موجب مجازات قطع عضو یا جنایت عمدی علیه تمامیت جسمانی با میزان نصف دیه کامل یا بیش از آن

 

در این بند از ماده ۳۰۲، منظور قانونگذار از قطع عضو، قصاص عضو نیست و مجازات قطع عضو تنها در ۲ جرم محاربه و سرقت حدی وجود دارد.

 

در قسمت دوم این بند قانونی نیز باید در نظر داشته باشید که عمدی بودن جنایت ارتکابی از سوی مجرم از اهمیت بسزایی برخوردار است و همچنین میزان دیه جنایت ارتکابی نیز باید نصف و یا بیش از نصف دیه کامل باشد تا رسیدگی به آن در صلاحیت دادگاه کیفری یک باشد.

 

 

ت) جرایم موجب مجازات تعزیری درجه سه و بالاتر

 

مجازات تعزیری مطابق با ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱/ ۲/ ۱۳۹۲ درجه بندی می شوند و درجه سه به بالای آن شامل موارد زیر است:

 

۱- مصادره کل اموال

 

۲- حبس بیش از ۱۰ سال

 

۳- انحلال شخص حقوقی (در مورد شرکت ها و موسسات غیر تجاری)

 

۴- جزای نقدی بیش از ۰۰۰/ ۰۰۰/ ۳۶۰ ریال (بیش از سی و شش میلیون تومان)

 

 

ث) جرایم سیاسی و مطبوعاتی

 

 

۲- دعاوی در صلاحیت دادگاه انقلاب

 

مطابق با ماده ۳۰۳ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲، به جرایم زیر در دادگاه انقلاب رسیدگی می شود:

 

الف) جرایم علیه امنیت داخلی و خارجی، محاربه و افساد فی الارض، بغی، تبانی و اجتماع علیه جمهوری اسلامی ایران یا اقدام مسلحانه یا احراق، تخریب و اتلاف اموال به منظور مقابله با نظام

 

ب) توهین به مقام بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران و مقام رهبری

 

پ) تمام جرایم مربوط به مواد مخدر، روانگردان و پیشسازهای آن و قاچاق اسلحه، مهمات و اقلام و مواد تحت کنترل

 

ت) سایر مواردی که به موجب قوانین خاص، در صلاحیت دادگاه انقلاب است

 

 

۳- جرایم در صلاحیت دادگاه نظامی

 

براساس تبصره ۲ ماده ۳۰۷ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲، رسیدگی به اتهامات افسران نظامی و انتظامی موضوع ماده ۳۰۷ که در صلاحیت سازمان قضایی نیروهای مسلح است حسب مورد در صلاحیت دادگاه نظامی یک یا دو تهران است.

 

لازم به توضیح است که جرایم عمومی افسران نظامی و انتظامی از درجه سرتیپ و بالاتر یا دارای درجه سرتیپ دومی شاغل در محل‌های سرلشکری یا فرماندهی تیپ مستقل در صلاحیت دادگاه‌های کیفری تهران است و رسیدگی به جرایم خارج از مقامات مندرج در ماده ۳۰۷ و تبصره‌های آن در صلاحیت سازمان قضایی نیروهای مسلح است و در قانون جدید آیین دادرسی کیفری تأسیس نهاد حقوقی خاصی در رسیدگی به جرایم نیروهای مسلح و نظامی پیش‌بینی نشده و به جرایم نیروهای مسلح و نظامی مطابق قوانین مربوطه رسیدگی می‌شود.

 

 

۴- جرایم در صلاحیت دادگاه اطفال و نوجوانان

 

مطابق با ماده ۳۰۴ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲، به کلیه جرایم اطفال و افراد کمتر از هجده سال تمام شمسی در دادگاه اطفال و نوجوانان رسیدگی می شود.

 

طبق تبصره ۱ ماده مذکور، طفل کسی است که به حد بلوغ شرعی نرسیده است.

 

مطابق با تبصره ۲ ماده فوق الذکر، هرگاه در حین رسیدگی سن متهم از هجده سال تمام تجاوز نماید، رسیدگی به اتهام وی مطابق این قانون در دادگاه اطفال و نوجوانان ادامه می یابد. چنانچه قبل از شروع به رسیدگی سن متهم از هجده سال تمام تجاوز نماید، رسیدگی به اتهام وی حسب مورد در دادگاه کیفری صالح صورت می گیرد. در این صورت متهم از کلیه امتیازاتی که در دادگاه اطفال و نوجوانان اعمال می شود، بهره مند می گردد. در هر صورت محکومین بالای سن هجده سال تمام موضوع این ماده، در بخش نگهداری جوانان که در کانون اصلاح و تربیت ایجاد می شود، نگهداری می شوند.

 

 

۵ – جرایم در صلاحیت دادگاه کیفری دو

 

بر اسا ماده ۳۰۱ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۹۲، دادگاه کیفری دو صلاحیت رسیدگی به تمام جرایم را دارد، مگر آنچه به موجب قانون در صلاحیت مرجع دیگری باشد.

 

یعنی در واقع رسیدگی به هر جرمی که در صلاحیت دادگاه کیفری یک، انقلاب، نظامی و اطفال و نوجوانان نباشد، در صلاحیت دادگاه کیفری دو خواهد بود.

 

 

عقد وکالت به چه روشهایی منحل می شود؟

 

بر اساس ماده ۶۷۸ قانون مدنی، موارد انحلال عقد وکالت شامل موارد ذیل است:

 

۱- به عزل موکل

 

۲- به استعفای وکیل

 

۳- به موت یا به جنون وکیل یا موکل

 

البته باید به سه مورد فوق، مواردی همچون سفه، از بین رفتن متعلق وکالت و همچنین پایان یافتن مدت وکالت را نیز افزود.

 

۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

احضار اشخاص به مرجع قضایی و انواع احضاریه

۱- احضار متهم :

هنگامی که قاضی دلایل کافی در اختیار داشته باشد، می‌‌تواند ‌متهم را احضار کند. اشخاصی که حضور پیدا نکرده و گواهی عدم امکان حضور هم نفرستاده باشند به دستور قاضی جلب می‌‌شوند قاضی می‌‌تواند در موارد زیر بدون اینکه احضاریه فرستاده باشد، دستور جلب متهم را صادر‌ نماید:

الف) در جرایمی که مجازات قانونی آنها، قصاص، اعدام ‌و قطع عضو باشد.

ب) متهمینی که محل اقامت یا شغل و کسب آنها معین نبوده و‌ اقدامات قاضی برای دستیابی به متهم به نتیجه نرسیده باشد.

۲- احضار شاهد:

دادگاه می‌‌تواند‌ به درخواست یکی از اصحاب دعوا، همچنین در صورتی که مقتضی بداند گواهان را احضار نماید. در ابلاغ احضاریه، مقرراتی که برای ابلاغ اوراق قضایی تعیین شده، رعایت می‌‌گردد و باید حداقل یک هفته قبل‌ از‌ تشکیل به گواه یا‌ گواهان ابلاغ شود و گواهی که برابر‌ قانون احضار شده، چناچه در موعد مقرر حضور نیابد، دوباره احضار خواهد شد.

اگر رسیدگی بر اساس شکایت شاکی باشد و شاهدی را معرفی نماید که دادگاه علم به شاهد گرفتن در هنگام وقوع جرم داشته باشد ‌و یا احقاق حق متوقف بر‌ شهادت شاهدی باشد که دادگاه علم به شاهد ‌بودن وی دارد ‌و یا تحقیق به جهت ارتباط جرم با امنیت و نظم عمومی باشد، دادگاه دستور به حضور (احضار) شاهد می‌‌دهد. هر یک از شهود تحقیق و مطلعین باید در موعد مقرر حاضر شوند، در صورت عدم حضور برای بار دوم احضار می‌‌گردند، چنانچه بدون عذر موجه حضور ‌نیابند، به دستور دادگاه جلب می‌‌شوند.

۳- احضار برای سازش:

هر کس می‌‌تواند در مورد هر ادعایی از دادگاه نخستین به طور کتبی در خواست نماید که طرف او را برای سازش دعوت کند ، ترتیب دعوت برای سازش همان است که برای احضار خوانده مقرر است ولی در دعوت‌نامه باید ‌قید گردد که طرف برای سازش به دادگاه دعوت می‌‌شود.

۴- احضار برای اتیان سوگند:

در مواردی که صدور حکم دادگاه منوط به سوگند شرعی می‌‌باشد، دادگاه به درخواست متقاضی، قرار اتیان سوگند صادر کرده و در آن، موضوع سوگند و شخصی را که باید سوگند یاد کند تعیین می‌‌نماید.در صورتی که طرفین حاضر نباشند، دادگاه محل ادای سوگند تعیین وقت نموده و طرفین را احضار می‌‌نماید، در احضار‌نامه علت حضور قید می‌گردد ، بعد از صدور قرار اتیان سوگند، در صورتی که شخصی که باید سوگند یاد کند حاضر باشد، دادگاه ‌در همان جلسه سوگند می‌‌دهد و در صورت عدم حضور تعیین وقت نموده، طرفین را دعوت می‌‌کند. اگر کسی که باید ‌سوگند یاد کند بدون عذر موجه حاضر نشود و یا بعد از حضور از سوگند امتناع نماید نکول محسوب و دادگاه اتیان سوگند را به طرف دعوا رد می‌‌کند و با اتیان سوگند، حکم صادر خواهد شد وگرنه دعوا ساقط‌ می‌‌گردد. در برگ احضاریه جهت حضور و نتیجه عدم حضور باید قیدگردد.

اتیان سوگند باید در جلسه دادگاه رسیدگی کننده به دعوا انجام شود ، در صورتی که اداکننده سوگند به واسطه عذر موجه نتواند در دادگاه حضور یابد، دادگاه حسب‌ اقتضای مورد، وقت دیگری برای سوگند معین می‌‌نماید یا دادرس دادگاه نزد او حاضر می‌‌شود یا به قاضی دیگر نیابت می‌‌دهد تا او را سوگند داده و صورت‌مجلس را برای دادگاه ارسال کند و بر اساس آن رأی صادر می‌‌نماید.

۵- احضار کارشناس:

دادگاه می‌‌تواند رأساً به درخواست هر یک از اصحاب دعوا قرار ارجاع به کارشناس را صادر نماید در قرار دادگاه، موضوعی که نظر کارشناس نسبت به آن لازم است و نیز مدتی که کارشناس باید اظهار عقیده کند، تعیین‌می‌گردد.

در صورت لزوم تکمیل تحقیقات با اخذ توضیح از کارشناس، دادگاه موارد تکمیل و توضیح را در صورت‌مجلس منعکس و به کارشناس اعلام و کارشناس را برای ادای توضیح دعوت می‌‌نماید. در صورت عدم حضور، کارشناس جلب خواهد شد.

همانطور که ملاحظه فرمودید، احضاریه در۵ مورد اتفاق می افتد و برای اینکه از نگرانی هایتان کم کنید اول به علت حضور که در برگه احضاریه درج شده است نگاه کنید تا متوجه شوید که علت حضورتان چیست.
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۲۴ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ورشکستگی تاجر

ورشکستگی چیست؟

اگر تاجر اعم از آنکه شخص حقیقی باشد یا شخص حقوقی ( شرکت تجاری )، در تادیه وجوهی که بر عهده اوست دچار توقف گردد، به واسطه این توقف به حکم قانون و به منظور حفظ حقوق طلبکارانش از تصرف در اموال خود ممنوع می گردد، به چنین حالتی که تاجر از تصرف در اموال خود منع می گردد، ورشکستگی می گویند، پس از صدور این حکم، قواعد خاص آن بر اموال، مطالبات و دیون تجار ورشکسته و تصفیه دیون و بدهی های آنها حاکم می شود.

 

نکات حکم ورشکستگی:

۱) این حکم فقط در مورد تجار صادر می گردد و در مورد اشخاص غیر تاجر موضوعیت ندارد.
۲) در مورد تجار ، حکم اعسار صادر نمی گردد و فقط می توان حکم ورشکستگی صادر نمود.
۳) این حکم به واسطه توقف تاجر در تادیه دیون و بدهی ها حاصل می شود، اعم از آنکه شخص مذکور حقیقتا از تادیه دیون خود عاجز باشد یا نباشد.
۴) این حکم به واسطه توقف تاجر در تادیه دیون و بدهی های وی اعم از آنکه این دیون مربوط به معاملات تجاری او یا مربوط به معاملات غیر تجاری او باشد.
۵) این حکم  به واسطه توقف در تادیه دیون پولی تاجر (وجوهی) که بر عهده اوست، حاصل می شود و در صورت توقف در اجرای سایر تعهدات غیر پولی، حکم ورشکستگی او صادر نمی شود.
۶) این دعوا یک دعوای غیر مالی است، چرا که هدف مستقیم آن کسب مال نیست و اگر در تقسیم اموال شخص ورشکسته بین غرماء اثر مالی وجو داشته باشد، این اثر مستقیم نیست بلکه فرعی و ثانوی است.
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

وضعیت معاملات تاجر ورشکسته چگونه است؟

معاملات تاجر ورشکسته

هنگامی که تاجر یا شرکت تجاری ورشکسته می شوند تعیین تکلیف معاملاتی که انجام داده اند از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است که می تواند آثار و احکام گوناگونی در پی داشته باشد.
لذا با توجه به اهمیت این موضوع، ما در این نوشتار به تشریح احکام و آثار معاملات تاجر ورشکسته (اعم از حقیقی و حقوقی) در سه دوره مختلف پرداخته ایم.

 

معاملات تاجر ورشکسته در سه دوره مختلف قابل بررسی است:

۱) معاملات تاجر ورشکسته قبل از توقف.
۲) معاملات تاجر ورشکسته در فاصله بین توقف تا صدور حکم ورشکستگی.
۳) معاملات تاجر ورشکسته پس از صدور حکم ورشکستگی.

 

حکم معاملات تاجر ورشکسته قبل از توقف

معاملات این دوره تابع قواعد عمومی معاملات است و در نتیجه اگر شرایط صحت عقد در این قراردادها موجود باشد صحیح می باشد.
تنها استثنائی که در این زمینه وجود دارد آن است که معامله تاجر ورشکسته در این دوره در یک مورد باطل و در یک مورد قابل فسخ می باشد.

 

الف) اگر معامله تاجر صوری باشد، باطل است:
۱) اگر ثابت شود که معامله به طور صوری یا مسبوق به تبانی بوده است آن معامله خودبخود باطل و عین و منافع مالی که موضوع معامله بوده است مسترد می گردد.
۲) طرف معامله اگر طلبکار شود جزء غرماء حصه خواهد برد.

 

ب) اگر معامله تاجر به قصد فراراز تادیه دیون باشد، قابل فسخ است:
۱) اگر تاجر ورشکسته قبل از ورشکستگی، به قصد ضرر زدن به طلبکاران خود یا به قصد فرار از پرداخت بدهی ها و دیون خود، معامله ای نماید که دارای ضرری بیش از ۲۵% قیمت زمان معامله باشد ، آن معامله قابل فسخ است.
۲) اگر طرف معامله قبل از صدور حکم فسخ تفاوت قیمت را بپردازد، معامله فسخ نخواهد شد.
۳) دعوای فسخ در ظرف دو سال از تاریخ وقوع معامله در دادگاه پذیرفته می شود.
۴) در صورت صدور حکم فسخ معامله، محکوم علیه باید پس از قطعی شدن حکم ، مالی را که موضوع معامله بوده است عینا به مدیر تصفیه تسلیم نماید و قیمت زمان معامله را قبل از آن که دارایی تاجر بین طلبکاران وی تقسیم شود، دریافت دارد و اگر عین مال مزبور در تصرف او نباشد باید تفاوت قیمت را بپردازد.
۵) آنچه که در این ماده مقرر شده است خلاف مقررات قانون مدنی است. چرا که بنابر ماده ۲۱۸ قانون مدنی، معاملات به قصد فرار از پرداخت دیون و بدهی ها اگر صوری واقع شده باشند، باطل اند و اگر صوری نباشند صحیح هستند.
۶) منظور از عبارت قابل فسخ در این ماده، قابل ابطال است. چرا که فسخ معامله بنابر قواعد عمومی معاملات، علی القاعده مخصوص متعاملین است نه برای طلبکاران متعاملین.
۷) این ماده یک ماده استثنائی است و نمی توان قلمرو حکومت آن را گسترش داد.

 

حکم معاملات تاجر ورشکسته در فاصله بین توقف تا صدور حکم ورشکستگی

در این زمینه دو ماده در قانون تجارت وجود دارد که با یکدیگر به نحوی در تعارض هستند:
۱) ماده ۴۲۳ قانون تجارت که فقط برخی از معاملات تاجر متوقف را باطل میداند.
۲) ماده ۵۵۷ قانون تجارت که کلیه قراردادهائی که پس از تاریخ توقف تاجر منعقد شده باشد را باطل میداند.
در حل تعارض این دو ماده می توان گفت که ماده ۵۵۷ قانون تجارت در فصل سوم و در جنحه و جنایاتی که اشخاص غیر از تاجر ورشکسته در امر ورشکستگی مرتکب می شوند، آمده است.
بنابراین ماده ای که ناظر به معاملات شخص تاجر در فاصله توقف و ورشکستگی باشد، همان ماده ۴۲۳ قانون تجارت است.
بنابراین تاجر اگر در فاصله توقف تا صدور حکم ورشکستگی، هر کدام از قراردادهای ذیل را منعقد نماید قرارداد فوق باطل خواهد بود:
۱) هر معامله بلاعوض و مبتنی بر مسامحه مانند صلح محاباتی یا هبه
۲) تادیه هر دین اعم از حال یا موجل
۳) هر معامله که مالی از اموال او را مقید نماید ، مانند رهن برخی از اموالش.

 

حکم معاملات تاجر ورشکسته پس از صدور حکم ورشکستگی:

معاملات تاجر ورشکسته در این دوران به دو بخش زیر تقسیم می شود:

 

۱) معاملات تاجر ورشکسته قبل از انعقاد قرارداد ارفاقی:
معاملات تاجر ورشکسته قبل از انعقاد قرارداد ارفاقی توسط مدیر تصفیه و تحت نظارت عضو ناظر انجام می شود.
البته در صورتی که طلبکاران تاجر نسبت به معاملات فوق اعتراضی داشته باشند می توانند در همان دادگاهی که حکم ورشکستگی را صادر کرده است اعتراض خود مطرح نمایند.

 

۲) معاملات تاجر ورشکسته بعد ار انعقاد قرارداد ارفاقی:
بعد ازانعقاد قرارداد ارفاقی اموال و دفاتر و کلیه اسناد و اوراق تاجر در اختیار او قرار می گیرد تا با آن تجارت کرده و به مرور زمان کلیه بدهی های خود را بپردازد.
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۲۰:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قرارداد ارفاقی

قرارداد ارفاقی به چه معناست؟

وقتی که تاجری ورشکسته می شود، برای حفظ حقوق طلبکارانش کلیه اموال، اسناد، اوراق و دفاتر او در اختیار مدیر تصفیه و عضو ناظر یا اداره تصفیه امور ورشکستگی قرار می گیرد و او دیگر اختیار تصرف اموال خود را نخواهد داشت و برای آنکه بتواند مجددا در اموال خود اختیار تصرف پیدا کرده و با آن ها تجارت کند و حقوق و مطالبات طلبکاران خود را با شرایطی خاص و در مدت زمان توافق شده پرداخت نماید، لازم است که با رضایت اکثریت طلبکاران به لحاظ تعداد نفرات و مبلغ مطالبات که در ادامه به اکثریت مورد نیاز اشاره می کنیم، با رعایت تشریفات قانونی اقدام به انعقاد قراردادی به نام قرارداد ارفاقی بنماید.

 

شرایط لازم جهت انعقاد قرارداد ارفاقی

۱) طرفین این قرارداد از یک طرف هیات طلبکاران و از طرف دیگر تاجر ورشکسته می باشند.

 

۲) انعقاد این قرارداد مشروط بر این است که حداقل نصف به علاوه یک نفر از طلبکاران (اکثریت مطلق طلبکاران) که حداقل سه چهارم یا ۷۵% از کلیه مطالباتی که قبلا تشخیص و تصدیق شده یا موقتا قبول شده است را دارا هستند، به انعقاد این قرارداد رضایت دهند.

 

۳) هرگاه در جلسه انعقاد این قرارداد، اکثریت عددی طلبکاران حاضر شوند  ولی از لحاظ مبلغ دارای سه چهارم یا ۷۵% از مطالبات نباشند، یا آنکه دارای سه چهارم از مطالبات باشند ولی اکثریت عددی را دارا نباشند، نتیجه آن مجلس معلق و قرار برگزاری جلسه دوم برای یک هفته بعد گذاشته می شود.

 

۴) طلبکارانی که در جلسه اول، خودشان یا وکیل آنها حاضر باشند و صورتجلسه را امضاء کنند مجبور نیستند در جلسه دوم هم حاضر شوند، مگر آنکه بخواهند در تصمیم خود تغییری دهند.
ولی اگر در جلسه دوم حضور پیدا نکنند، تصمیمات سابق آنها به اعتبار خود باقی خواهد بود.

 

 ۵) اگر در جلسه دوم اکثریت عددی طلبکاران که حداقل دارای سه چهارم یا ۷۵% مطالبات هستند فراهم شود، قرارداد ارفاقی منعقد می شود.

 

۶) اگر یک شرکت تضامنی ، مختلط یا نسبی ورشکسته شود، طلبکارها می توانند قرارداد ارفاقی را یا با شرکت یا با یک یا چند نفر از شرکاء ضامن شرکت منعقد نمایند.

 

آثارانعقاد قرارداد ارفاقی با تاجر ورشکسته به تقلب:

۱) اگر تاجر محکوم به ورشکستگی به تقلب شده باشد، انعقاد این قرارداد با او ممکن نیست.

 

۲) قبل از محکومیت و در زمان تعقیب تاجر، طلبکاران می توانند تصمیم بگیرند که با وجود احتمال برائت تاجر از ورشکستگی به تقلب ، تصمیم خود را برای انعقاد قرارداد ارفاقی به زمانی موکول خواهند کرد که حکم قطعی دادگاه در این مورد صادر شده باشد.
برای این موضوع لازم است که اکثریت مطلق طلبکاران که دارای سه چهارم طلب نیز  باشند، با این تصمیم موافقت کنند.
در این حالت، اگر حکم برائت تاجر از ورشکستگی به تقلب صادر گردد، طلبکاران می توانند با رعایت شرایط با او قرارداد ارفاقی منعقد نمایند.

                                                                                         

آثارانعقاد قرارداد ارفاقی با تاجر ورشکسته به تقصیر:                                                                                 

۱) انعقاد قرارداد ارفاقی با تاجر ورشکسته به تقصیر  برخلاف تاجر ورشکسته به تقلب ، امکان پذیر است.
در واقع در مورد تاجری که به ورشکستگی به تقصیر مورد تعقیب قرار می گیرد یا حتی به ورشکستگی به تقصیر محکوم می شود سختگیری های کمتری وجود دارد. 

 

۲) با این حال طلبکاران می توانند انعقاد قرارداد را تا حصول نتیجه رسیدگی دادگاه به موضوع ورشکستگی به تقصیر به تعویق بیاندازند.
برای این موضوع لازم است که اکثریت مطلق طلبکاران که دارای سه چهارم طلب نیز باشند با این تصمیم موافق کنند.
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ضمانت به چه معناست؟

تعریف ضمانت:

ضمانت قراردادی است که به منظور ایجاد اطمینان برای دائن (طلبکار) با او منعقد می گردد، مبنی براینکه شخصی انجام تعهدات متعهد (مدیون و بدهکار) را در برابر دائن (طلبکار) تقبل نماید.

 

اصطلاحات عقد ضمان:

۱) مضمون عنه: مدیون اصلی که شخص دیگری انجام تعهد او را در برابر طلبکار بر عهده می گیرد.
۲) ضامن: شخصی که انجام تعهد مدیون اصلی در برابر طلبکار را برعهده می گیرد و خود را در برابر او متعهد می سازد.
۳) مضمون له: شخص طلبکاری است که شخصی به نام ضامن، خود را در برابر او متعهد کرده است.
برای انعقاد این عقد، رضایت ضامن و مضمون له کافی است، چرا که به واسطه این عقد، مدیون اصلی (مضمون عنه) چیزی از دست نمی دهد، که رضایت او لازم باشد.
ماده ۶۸۵ قانون مدنی نیز بیان می دارد: در ضمان رضای مدیون اصلی شرط نیست.
بنابراین طرفین این قرارداد، ضامن و طلبکار (مضمون له) هستند و اراده مضمون عنه در انعقاد آن دخالت و تاثیری ندارد.

 

اقسام ضمان:

این عقد ممکن است به یکی از دو صورت ذیل منعقد گردد:
۱) ضمان نقل ذمه به ذمه: در این حالت بعد از آنکه ضمانت صورت می گیرد، مدیون اصلی بری الذمه می گردد و دیگر در برابر مضمون له تعهدی ندارد ولی نسبت به ضامن متعهد خواهد بود.
۲) ضمان ضم ذمه به ذمه: در این حالت بعد از آنکه ضمانت صورت می گیرد، مدیون اصلی همچنان متعهد باقی می ماند و علاوه بر او، ضامن نیز در برابر مضمون له مسئول و متعهد می شود.

 

اقسام ضمانت ضم ذمه به ذمه:

ضمانت ذمه به ذمه به دو قسمت تقسیم می شود:
۱) ضمانت تضامنی: در این حالت، مضمون له می تواند برای دریافت طلب خود، به هر کدام از ضامن یا مضمون عنه که بخواهد رجوع کند.
۲) ضمانت وثیقه ای: در این حالت، مضمون له برای دریافت طلب خود، ابتدا باید به مضمون عنه رجوع کند و در صورتی که طلب او به هر دلیلی پرداخت نشود، به ضامن رجوع کند.

 

بنابراین در مجموع ما با سه نوع ضمانت مواجهیم:
الف) ضمان نقل ذمه به ذمه.
ب) ضمان تضامنی.
پ) ضمان وثیقه ای.

 

طرح یک سوال و جواب

در حقوق ایرن از بین اقسام مختلف ضمانت، اصل بر کدام یک است؟
جواب: در حقوق مدنی بنابر ماده ۶۹۸ قانون مدنی، اصل بر ضمان نقل ذمه به ذمه است، چرا که این ماده بیان می دارد: بعد از اینکه ضمان به طور صحیح واقع شد ذمه مضمون عنه بری و ذمه ضامن به مضمون له مشغول می شود.
بنابراین در حقوق مدنی، بعد از آنکه عقد ضمان بصورت صحیح منعقد می شود، مضمون عنه بری الذمه می گردد و بجای او ضامن متعهد می گردد.
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۳۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جرم سوء استفاده از سفید امضاء یا سفید مهر

سوء استفاده از سفید امضاء یا سفید مهر و مجازات آن

تعریف جرم سوء استفاده از سفید امضاء یا سفید مهر

هر کس از سفید مهر یا سفید امضایی که به او سپرده شده است یا به هر طریق به دست آورده است سو استفاده نماید مرتکب جرم سوء استفاده از سفید امضاء یا سفید مهر شده است.
بطور مثال اگر کسی کاغذ سفیدی را امضاء کرده و آن را به دیگری داده و از وی می خواهد که متن مشخصی را بر روی آن بنویسد ولی گیرنده  سفید امضاء بر خلاف دستور صاحب امضاء، در ورقه مذکور متنی دال بر مدیون بودن صاحب امضاء به وی نوشته و بدین ترتیب موجب ورود خسارت به صاحب امضاء می گردد و با انجام این کار می تواند موجب تحقق جرم سفید امضاء گردد.
امضاء یا مهر در ورقه باید قبل از درج مطالب یا تکمیل آنها در سند به منظور تصدیق و تایید بعدی آنها به عمل آمده باشد. بنابراین کسی که از ورقه سفید واجد امضاء یا مهر مثلا یک نام علمی سیاسی یا هنری که به عنوان خاطره و یادگاری به عمل آمده سوء استفاده نماید و مطالبی به زیان وی بالای آن بنویسد مرتکب خیانت در امانت از طریق سوء استفاده از سفید مهر یا سفید امضاء شده است.
 

شرکت در جرم سوء استفاده از سفید امضاء یا سفید مهر

در صورتی که بیش از یک نفر در ارتکاب جرم مذکور شرکت داشته باشد و این جرم مستند به رفتار همه شرکت کنندگان باشد،  شرکت در جرم سفید امضاء مطرح می شود و در این صورت مجازات هر یک از شرکا جرم مجازات فاعل مستقل آن جرم یعنی برای هر شریک ۱ تا ۳ سال حبس خواهد بود.
 

مجازات مرتکب جرم سوء استفاده از سفید مهر یا سفید امضاء و شروع به آن چیست؟

الف) مجازات شروع به جرم مذکور بسته به انتخاب قاضی، یکی از موارد ذیل است:
۱) شلاق تعزیری ۳۱ تا ۷۴ ضربه.
۲) حبس بیش از ۶ ماه تا ۲ سال. 
۳) جزای نقدی بیش از ۲۰ تا ۸۰ میلیون ریال.
ب) مجازات  اصلی جرم مذکور:  ۱ تا ۳ سال حبس می باشد.

تخفیف مجازات مرتکب جرم سوء استفاده از سفید امضاء یا سفید مهر :

در خصوص مرتکب این جرم در صورت احراز جهات تخفیف، قاضی می تواند مجازات مرتکب این جرم را تخفیف دهد.
 

راههای اثبات جرم سوء استفاده از سفید امضاء یا سفید مهر :

۱) اقرار، با اقرار اگرچه یک مرتبه هم باشد این جرم ثابت می شود.
۲) شهادت، با شهادت دو مرد عادل این جرم اثبات می شود.
۳) علم قاضی.
۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

سوء پیشینه کیفری چیست و شامل چه جرایمی می شود؟

سوء پیشینه کیفری

 

در دنیای امروز با وجود مشکلات گوناگون در سطح جامعه بهتر است هر فردی در ارتباط با مسائل حقوقی و کیفری تا حدی اطلاعاتی داشته باشد، بنابراین در این مقاله به بررسی مساله سوء پیشینه کیفری به عنوان یک موضوع مهم و پرکاربرد در جامعه می پردازیم.

 

قطعا برایتان پیش آمده است که برای انجام خیلی از امور یا حتی برای استخدام در اداره ای دولتی به لزوم ارائه گواهی عدم سوء پیشینه کیفری برخورد کرده اید و گاهاً ممکن است شما اطلاعی از اینکه اصلاً سو پیشینه کیفری چیست و شامل چه جرایمی می شود، نداشته باشید.

 

لذا در این مقاله سعی داریم ضمن تعریفی که از سوء پیشینه کیفری ارائه می دهیم، شما را با جرایمی که منجر به سوء سابقه و یا همان سوء پیشینه کیفری می شود، آشنا نماییم.

 

سوء پیشینه کیفری به چه معناست؟

 

سوءپیشینه کیفری یا همان سوء سابقه عبارت از اعتباری است که شخص مجرم در اثر ارتکاب بعضی جرایم، بصورت دائم یا موقت از دست می دهد.

 

در واقع شخصی که مرتکب برخی از جرایم خاص می شود، بر اساس قانون صلاحیت و اعتبار انجام برخی از امور و یا صلاحیت عهده دار شدن برخی از مسئولیت ها، تکالیف، امتیازات و همچنین بهره مندی از برخی حقوق اجتماعی را که در حالت طبیعی تمامی افراد جامعه از آن برخوردار هستند را بصورت موقت و یا همیشگی از دست می دهد.

 

موارد سلب اعتبار چه به صورت موقت و چه به صورت دائم و همچنین جرایمی که ارتکاب آن ها منجر به از دست دادن اعتبار مجرم می شود، تماما بر اساس قانون است که در این مقاله به تمامی آن ها اشاره نموده ایم 

 

 

فردی که در دید جامعه و قانون مجرم شناخته شود در مواردی دارای سوء پیشینه کیفری خواهد بود اما اغلب مردم در مورد افرادی که مرتکب جرم شده است تلقی اشتباهی دارند و آن این است که این دسته از افراد دیگر مورد اعتماد جامعه نیستند و دیگر هیچ سهم یا امتیازی در جامعه نخواهند داشت و قطعاً صلاحیت تصدی شغل خود را از دست می دهند، اما اگر در ادامه مقاله با ما همراه باشید متوجه خواهید شد که این گونه نیست.

 

قانون گذار سوء پیشینه کیفری را «محکومیت مؤثر کیفری» یا «مجازات تبعی» نامیده است و جرایم درجه یک تا پنج (در همین مقاله به توضیح جرایم یک تا پنج قانون مجازات اسلامی می پردازیم) مندرج در ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی دارای مجازات های تبعی هستند.

 

اعمال مجازات تبعی بعد از وقوع  برخی از جرائم الزامی است و در واقع کسی که مرتکب جرایم شده باشد، بر اساس قانون باید تبعات آن را نیز باید بپذیرد.

 

مجازات تبعی به چه معناست؟

 

مطابق با ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی، محکومیت قطعی کیفری در جرایم عمدی، پس از اجرای حکم یا شمول مرور زمان، در مدت زمان مقرر در این ماده محکوم را از حقوق اجتماعی به عنوان مجازات تبعی محروم می کند:

 

الف) هفت سال در محکومیت به مجازات های سالب حیات و حبس ابد از تاریخ توقف اجرای حکم اصلی

 

ب) سه سال در محکومیت به قطع عضو، قصاص عضو در صورتی که دیه جنایت وارد شده بیش از نصف دیه مجنی علیه باشد، نفی بلد و حبس تا درجه چهار 

 

پ) دو سال در محکومیت به شلاق حدی، قصاص عضو در صورتی که جنایت وارد شده نصف دیه مجنی علیه یا کمتر از آن باشد و حبس درجه پنج.

 

تبصره ۱: در غیر موارد فوق ، مراتب محکومیت در پیشینه کیفری محکوم درج می شود لکن در گواهی های صادره از مراجع ذی ربط منعکس نمی گردد، مگر به درخواست مراجع قضایی برای تعیین یا بازنگری در مجازات.

 

تبصره ۲: در مورد جرایم قابل گذشت در صورتی که پس از صدور حکم قطعی با گذشت شاکی یا مدعی خصوصی، اجرای مجازات موقوف شود اثر تبعی آن نیز رفع می شود.

 

 تبصره ۳: در عفو و آزادی مشروط، اثر تبعی محکومیت پس از گذشت مدت ها ی فوق از زمان عفو یا اتمام مدت آزادی مشروط رفع می گردد. محکوم در مدت زمان آزادی مشروط و همچنین در زمان اجرای حکم نیز از حقوق اجتماعی محروم می گردد.

 

با این اوصاف فردی هم که مرتکب مجازات های مقرر در ماده ۲۵ قانون مجازات اسلامی شده است با گذشت مدت زمان های فوق، اعاده حیثیت می شود و وضعیتش به وضعیت قبل از ارتکاب جرم برمی گردد و همچنین آثار تبعی محکومیتش از بین خواهد رفت.

 

 

البته در موارد ذیل، شخص مرتکب حتی بعد از گذشت مدت زمان تعیین شده، به طور دائم از حقوق اجتماعی محروم می شود:

 

الف) داوطلب شدن در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس خبرگان رهبری، مجلس شورا اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا

 

ب) عضویت در شورا نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت نظام یا هیئت دولت و تصدی معاونت رئیس جمهور

 

پ) تصدی ریاست قوه قضاییه، دادستانی کل کشور، ریاست دیوان عالی کشور و ریاست دیوان عدالت اداری.

 

غیر از سه مورد فوق در بقیه موارد افراد بعد از گذشت مرور زمان مشخص در ماده ۲۵ می توانند همواره از حقوق اجتماعی بهره مند گردند.

 

این یک امتیاز به نفع مجرم و صد البته به نفع جامعه محسوب می گردد چرا که فردی که مرتکب جرمی شده است تا چه زمانی باید برخلاف افراد عادی جامعه زندگی سرشار از محدودیت و محرومیت داشته باشد؟!

 

بنابراین قانون برای این افراد در نظر گرفته است که بعد از مدتی به کار و فعالیت خود بازگردند که همین مورد قطعاً به نفع هم فرد و هم جامعه خواهد بود و باعث افزایش روحیه جنایت پذیری مجرمین نخواهد شد.

 

درجه بندی مجازات ها چگونه است؟

 

در ماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی که در واقع مهمترین ماده قانون مذکور است، مجازات ها به ۸ درجه ذیل درجه بندی شده اند که سنگین ترین مجازات تا خفیف ترین مجازات ها به ترتیب از درجه ۱ به درجه ۸ کاهش پیدا می کند:

 

 

الف) مجازات های درجه ۱

 

  • حبس بیش از بیست و پنج سال

 

  • جزای نقدی بیش از یک میلیارد (۱،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال 

 

  • مصادره کل اموال

 

  • انحلال شخص حقوقی

 

 

ب) مجازات های درجه ۲

 

  • حبس بیش از پانزده تا بیست و پنج سال

 

  • جزای نقدی بیش از پانصد و پنجاه میلیون (۵۵۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال تا یک میلیارد (۱،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال

 

 

پ) مجازات های درجه ۳

 

  • حبس بیش از ده تا پانزده سال

 

  • جزای نقدی بیش از سیصد و شصت میلیون (۳۶۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال تا پانصد و پنجاه میلیون (۵۵۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال

 

 

ت) مجازات های درجه ۴

 

  • حبس بیش از پنج تا ده سال

 

  • جزای نقدی بیش از یکصد و هشتاد میلیون (۱۸۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال تا سیصد و شصت میلیون (۳۶۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال

 

  • انفصال دایم از خدمات دولتی و عمومی

 

 

ث) مجازات های درجه ۵

 

  • حبس بیش از دو تا پنج سال

 

  • جزای نقدی بیش از هشتاد میلیون (۸۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال تا یکصد و هشتاد میلیون (۱۸۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال

 

  • محرومیت از حقوق اجتماعی بیش از پنج تا پانزده سال

 

  • ممنوعیت دایم از یک یا چند فعالیت شغلی یا اجتماعی برای اشخاص حقوقی

 

  • ممنوعیت دایم از دعوت عمومی برای افزایش سرمایه برای اشخاص حقوقی

 

 

ج) مجازات های درجه ۶

 

  • حبس بیش از شش ماه تا دو سال

 

  • جزای نقدی بیش از بیست میلیون (۲۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال تا هشتاد میلیون (۸۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال

 

  • شلاق از سی و یک تا هفتاد و چهار ضربه و تا نود و نه ضربه در جرایم منافی عفت

 

  • محرومیت از حقوق اجتماعی بیش از شش ماه تا پنج سال

 

  • انتشار حکم قطعی در رسانه ها

 

  • ممنوعیت از یک یا چند فعالیت شغلی یا اجتماعی برای اشخاص حقوقی حداکثر تا مدت ۵ سال

 

  • ممنوعیت از دعوت عمومی برای افزایش سرمایه برای اشخاص حقوقی حداکثر تا مدت ۵ سال

 

  • ممنوعیت از اصدار برخی از اسناد تجاری توسط اشخاص حقوقی حداکثر تا مدت ۵ سال

 

 

چ) مجازات های درجه ۷

 

  • حبس از نود و یک روز تا شش ماه

 

  • جزای نقدی بیش از ده میلیون (۱۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال تا بیست میلیون (۲۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال

 

  • شلاق از یازده تا سی ضربه 

 

  • محرومیت از حقوق اجتماعی تا شش ماه

 

 

ح) مجازات های درجه ۸

 

  • حبس تا سه ماه

 

  • جزای نقدی تا ده میلیون (۱۰،۰۰۰،۰۰۰) ریال

 

  • شلاق تا ده ضربه

 

 

سوالی که ممکن است ذهنتان را درگیر کرده باشد این است که اگر به طور مثال فردی محکوم به ۵ سال زندان شود و قبل یا حتی پس از اجرای حکم به دلایلی تبرئه شود با این تعاریف آیا باز هم مشمول مجازات تبعی می گردد؟

 

در پاسخ باید گفت خیر چرا که مجازات تبعی یا همان سوءپیشینه کیفری شامل افرادی است که طبق ماده ۲۵ مرتکب جرایمی شده اند پس فردی که سهواً مجرم شناخته شود و تبرئه گردد مشمول این قانون نمی گردد.

۱۶ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر