⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

اقسام رهن.

رهن تصرف
( فقه-مدنی ) عقد رهنی که مال مورد رهن بعد از اقباض به مرتهن در تصرف مرتهن بماند و او از منافع آن بهره مند گردد.

رهن قراردادی
( مدنی ) عقد رهن را گویند. ( رک. رهن ) در مقابل رهن قضایی بکار می رود. ( رک رهن قضایی )

رهن قضایی
( دادرسی مدنی ) صنعت مالی از اموال محکوم علیه یا مدعی علیه که به موجب قرار تامین دادگاه توقیف می شود. یعنی مالی که از جهت قضایی در قید است و طلق نیست. در گروگان و در قید چیزی بودن از مفاهیم لغت رهن است، چنان که در حدیث آمده است: « سنگ غصبی که در ساختمان غاصب بکار برده شده، ید و گروگان برای تخریب آن ساختمان به منظور ردّ سنگ به صاحب آن است ». لغت رهن در رهن قضایی محمول بر مفهوم وثیقه هم می تواند باشد.

رهن مستعار
( فقه-مدنی-ثبت )عاریه گرفتن ملک غیر و به رهن نهادن آن به نفع عاریه گیرنده،موجب پیدایش رهن مستعار می شود. امروزه برای این کار عنوان عاریه را به میان نمی آورند، بلکه داین و مدیون و ثالث ( که ملک او وثیقه مال مدیون می شود ) از طریق ماده ١٠ قانون مدنی توافق می کنند. از ماده ٧۵۴ قانون مدنی هم می توان همین استفاده را کرد.


رهن قطعی
سند رسمی شامل معامله ناقل عینی را گویند. در مقابل سند بیع شرط، رهن و معاملات با حق استرداد استعمال شده است.


رهن( دین و منفعت )
برابر صریح ماده ٧٧۴ ق.م ، رهن دین و منفعت باطل است. قانون مدنی فقط رهن عین معین را تجویز کرده است.
 
رهن مضاف
هرگاه بعد از عقد رهن بدون گرفتن وام جدید، راهن یکی از اموال خود را به همان مرتهن ضمن عقد دیگری به رهن بدهد، رهن دوم را رهن مضاف نامیده اند. سند رهن دوم را در رهن مضاف « سند متمم » می نامند.
 
رهن مکرر
هرگاه مالی، موضوع عقد رهن واقع شود، قبل از فک آن، مالک رهینه آن را برای دین دیگر به رهن بدهد، رهن بعد از رهن اول را رهن مکرر می نامند. خواه مرتهن در رهن مکرر همان مرتهن در رهن نخستین باشد، خواه شخصی ثالث. رهن مکرر دو قسم است:

 اول:
راهن در رهن مکرر تصریح به عقد رهن اول کرده و با حفظ حقوق او اقدام به رهن دوم می کند. مقصود از حفظ حقوق اینست که طرفین رهن مکرر قبول می کنند که نخست طلب مرتهن اول از محل وثیقه وصول شود و اگر مازاد بماند، از آن محل، حقوق مرتهن دوم استیفاء شود. این مازاد را مازاد احتمالی نامند.

 دوم:
 راهن اطلاعی از رهن اول به مرتهن دوم ندهد. در این صورت مرتهن دوم به خیال این که مالک بلامانعی را به رهن می گیرد، اقدام به عقد رهن می کند در این صورت خیار عیب دارد ( ماده ۴۵۶ ق.م ) باید دانست که راهن در مواقع اقدام به رهن دوم نیازی به کسب اذن از مزتهن اول ندارد. چون رهن دوم معارض حقوق مرتهن اول نبوده و به موجب ماده ٣۴ مکرر قانون ثبت حقوق او محفوظ است.

موافقتی که دفاتر اسناد رسمی قبل از تنظیم سند رهن دوم از مرتهن اول معمولا اخذ می کنند به این دلیل است که، چون قیض در رهن شرط تحقق آن است و با رهن اول در واقع مال مزبور در قبض مرتهن اول قرار گرفته، و مال دیگری را نمی توان بدون اجازه صاحب حق به تصرف دیگری داد. لذا موافقت مرتهن اول از این بابت ضروری است.

 هرگاه راهن که مال خود را به رهن نهاده، برای بار دیگر( بار دوم یا سوم یا چهارم یا غیره) نزد همان مرتهن یا شخص ثالثی به رهن بگذارد، این رهن را رهن مکرر نامند. ( ماده ٣۴ مکرر قانون ثبت ) هرگاه مبیع شرطی از طرف بایع به استناد ماده مذکور برای دفعه یا دفعات بعد به وثیقه نهاده شود این بیع بعدی را می توان بیع شرط مکرر نامید و همین امر است که از تاریخ وضع ماده ٣۴ مکرر قانون ثبت بیع شرط را از صورت بیع ناقل مالک خارج کرده است.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۳:۰۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرط و شروط حقوقی در انتخاب امین برای غایب مفقود‌الاثر و جنین.

طفلی که هنوز به دنیا نیامده یا کسی که به هر دلیل غایب شده و از او اثری نیست یا کسی که محجور شده و توانایی عقلی برای اداره خودش ندارد، همه و همه، اگر صاحب مال و  اموالی باشند یا بشوند، نیاز دارند تا کسی از طرف آنها، اموالشان را نگهداری، اداره و اعمال حق کند؛ برای همین هم قانونگذار، اشخاصی چون ولی، وصی، قیم و امین را پیش‌بینی کرده تا از طرف قانون یا دادگاه، عهده‌دار این مسئولیت شده و از طرف افراد ناتوان یا غایب به اعمال حق بپردازند.
 
 در برخی مواقع مشاهده شده است که عده‌ای با سوءاستفاده از برخی موقعیت‌ ویژه افراد ناتوان از جمله محجور بودن یا غایب مفقودالاثر بودن فردی، مالی را بالا کشیده یا به عبارت کلی‌تر حقی را ضایع کرده است و قانون‌گذار در این خصوص برای احقاق یا احیای حقوق از دست رفته، مقرراتی را وضع کرده است که دکتر حسن فدایی، مدیرآموزش کرسی حقوق بشر، در گفت‌وگو با «حمایت» به شرایط انتخاب امین برای این افراد و جزئیات حمایت از افراد کم‌توان اشاره می‌کند. فدایی در ابتدای اظهارات خود ضمن اشاره به برخورداری اقشار مختلف مردم در جامعه از قوانین مورد نیازشان، اظهار می‌کند: هر جامعه‌ای با گروه‌های مختلف افراد از حیث جسمی و روحی همراه است که هر یک، توانایی گرفتن حق یا دفاع از حقوق پایمال شده خود را دارند اما در میان آنها ممکن است افرادی باشند که به دلیل قرار داشتن در شرایطی مانند غایب مفقود‌الاثر بودن و حتی جنینی که هنوز متولد نشده، قادر به دفاع از خود نباشند. وی ادامه می‌دهد: خوشبختانه قانون‌گذار بر حسب اجرای عدالت، قانونی را هم مختص به این افراد و تحت عنوان قانون امور حسبی تعریف کرده است که در کلیت آن به انتخاب امین برای افرادی اشاره کرده است.
 


شرایط انتخاب امین برای جنین

 فدایی در خصوص چگونگی نحوه انتخاب امین برای جنین و غایب مفقود الاثر می‌گوید: علاوه بر اینکه قانون مدنی پیرامون تعیین امین اشاره‌ای داشته است، قانون‌گذار با تعریف ماده 103 از قانون امور حسبی به مواردی اشاره کرده است که از جمله آنها می‌توان به اداره سهم‌الارثی که ممکن است از ترکه متوفی به جنین تعلق گیرد در صورتی که جنین ولی یا وصی نداشته باشد، اشاره کرد.  این حقوقدان در ادامه به محل اقامت مادر جنین و فردی که به عنوان امین انتخاب می‌شود، اشاره و خاطرنشان می‌کند: بر اساس ماده 105 قانون امور حسبی، تعیین امین برای جنین در دادگاه شهرستانی به عمل می‌آید که مادر جنین در حوزه آن دادگاه اقامت دارد.
 وی می‌گوید: همچنین طبق ماده 107 قانون امور حسبی، در مورد جنین دادستان و اقربای جنین و در مورد مصارف عمومی دادستان و هر ذی نفعی می‌تواند از دادگاه درخواست تعیین امین کند.
 فدایی با اشاره به ماده 109 این قانون نیز می‌گوید: مادر جنین در صورت داشتن صلاحیت بر دیگران مقدم است و در صورت عدم صلاحیت یا عدم قبول او اقربای نسبی و سببی جنین بر دیگران مقدم خواهند بود.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت شکایت کیفری و دادخواست حقوقی.

یکی از مسائلی که مراجعین دادگستری زیاد با آن مواجه هستند, تفکیک دو عنوان است. برای موفقیت در دادگستری , دانستن تفاوتهای این دو عنوان خیلی موثر است:
 1-دعوای کیفری مربوط به عملی است که برای مرتکب آن, دادگاه مجازات تعیین می کند ولی برای دعوای حقوقی دادگاه مجازاتی درنظرنمی گیرد و فقط مرتکب عمل رابه دادن حقوق قانونی دیگران یا انجام تکالیفش ملزم می سازد.

 2- شکایت کیفری را درهرکاغذی می توان نوشت و به مرجع قضایی برد ولی شکایت حقوقی حتماٌ باید درورقه مخصوصی بنام دادخواست نوشته شود والاٌ مورد پذیرش قرار نمی گیرد (ورقه دادخواست را در داخل دادگستری ها می فروشند)

 3- شکایت کیفری را برای رسیدگی باید ابتداء به مرجعی بنام دادسرا برد و بعد از انجام تحقیقات در کلانتری و دادسرا , جهت رسیدگی به دادگاه فرستاده می شود. ولی دادخواست حقوقی باید مستقیماٌ به دادگاه برده شود.

 4- شکایتهای کیفری را بدون استفاده از وکیل هم می توان در دادگستری مطرح کرد . ولی اکثر شکایت های حقوقی باید توسط وکیل دادگستری مطرح شود (مثلاٌ شکایتهایی که موضوع آن مالی و بیشتر از یک میلیون تومان است)

 5- برای مطرح کردن شکایت کیفری(ازهرنوعی که باشد) فقط یک تمر 2000 تومانی لازم است که در دادگستری برروی آن زده می شود . ولی برای طرح شکایت حقوقی , باید به تناسب ارزش مالی که راجع به آن دعوا مطرح شده یک ونیم درهزار تمبر باطل کرد (مثلاٌ برای گرفتن یک طلب 10 میلیون تومانی بالغ بر 150 هزارتومان تمبر لازم است.)


 6- پرونده بسیاری از شکایت های کیفری حتی با پس گرفتن شکایت از طرف شاکی هم بسته نمی شوند(مثل شکایت راجع به رشوه, قتل, زنا و.. ) اما شکایت های حقوقی با پس گرفتن دعوا از طرف شکایت کننده , خاتمه می یابند.

 7- درشکایت های کیفری, به شکایت کننده شاکی گفته می شود, به طرف او متشاکی یا مشتکی عنه و یا متهم گفته می شود و به موضوع پرونده نیز اتهام می گویند. اما در شکایت های حقوقی , به شکایت کننده خواهان می گویند. به طرف او خوانده گفته می شود و به موضوع پرونده هم خواسته می گویند.

 8- برای دعوت کردن طرف شکایت کیفری(متهم) به دادگاه ورقه ای بنام احضاریه برای او فرستاده می شود ولی برای دعوت کردن طرف شکایت حقوقی(خوانده) از ورقه ای بنام اخطاریه استفاده می نمایند

 9-در شکایت کیفری, اگر متهم (مشتکی عنه)به احضاریه توجه نکند و در وقت تعیین شده خود را به مرجع قضایی معرفی نکند, او را جلب و به اجبار به دادگستری می برند ولی در شکایت های حقوقی اگرخوانده بموقع حاضر نشود , منتظر او نمی مانند و ممکن است حق را به خواهان بدهند.

 10- دردعواهای کیفری بدون وکیل هم می شود به حکم دادگاه اعتراض و خواستار ارسال پرونده به دادگاه تجدید نظر شد ولی در دعواهای حقوقی فقط وکیل دادگستری باید بوسیله دادخواست تجید نظر درخواست تجید نظرخواهی کند.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۵۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

دستور موقت.

در دعاوی مدنی (حقوقی) گاه اتفاق می افتد که شخص ذینفع نیاز به تصمیم گیری فوری دادگاه دارد. برای مثال، طرف قصد دارد ملکی را که مورد ادعا است، به شخص ثالثی انتقال رسمی دهد و ذینفع از دادگاه تقاضا می کند که پیش از رسیدگی به اصل دعوی، نقل و انتقال آن ملک را ممنوع نماید. به این تصمیم دادگاه "دستور موقت" گفته می شود.

تقاضای دستور موقت را می توان قبل از طرح دعوی اصلی، هم زمان با آن یا در حین رسیدگی به اصل دعوی مطرح نمود. دادگاه بدون این که وارد رسیدگی به اصل قضیه شود، در صورتی که تشخیص دهد واقعا فوریت وجود دارد، دستور موقت صادر خواهد کرد.


مطابقِ ماده 316 قانون آیین دادرسی مدنی، دستور موقت ممکن است دایر بر توقیف مال یا انجام عمل و یا منع از امری باشد.

توجه داشته باشید که طبق ماده 317 قانون مذکور، دستور موقت دادگاه به هیچ وجه تاثیری در اصل دعوا نخواهد داشت.

ضمنا اجرای دستور موقت، منوط به تأیید رئیس حوزه قضائی مربوطه خواهد بود.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مجازات مالخر در جرم سرقت چیست؟.

وقتی سرقتی اتفاق می افتد سارق باید مالی که دزدیده را بفروشد یا به قول خودمان آن را اب کند از این رو تعدادی افراد ضمن همدستی با دزدان کار خرید و فروش این  اموال را انجام می دهند که در قانون به آنها مالخر  گفته می شود و البته بعضی از مالخر ها با دزدان هم دست نیستند ولی دنبال چنین اموالی هستند معمولا معتادینی که لوازم منزل خود را در عوض کمی مواد می فروشند مشتری این مالخر ها هستند..
قانون چه می گوید
طبق قانون خریدن مال مسروقه جرم است، اگر کسی این کار را آگانه انجام دهد برابر قانون مجازات اسلامی، تنبیه خاصی برایش در نظر گرفته می‌شود. در قانون مجازات آمده است که  «هرکس با علم واطلاع یا با وجود قراین اطمینان‌آور به اینکه مال در نتیجه ارتکاب سرقت به دست آمده است آن را به‌نحوی از انحا تحصیل یا مخفی یا قبول نماید یا مورد معامله قرار دهد به حبس از شش ماه تا سه سال و تا (74) ضربه شلاق محکوم خواهد شد.» بنابراین خریدار مال مسروقه به دو دلیل مجرم شناخته می‌شود:

1- می‌داند و علم و اطلاع دارد که مال مورد معامله دزدی است. به‌ عبارتی، علم واطلاع از مسروقه بودن مال، شرط تحقق بزه است و اگر نداند که مال دزدی است و نسبت به این موضوع جهل داشته باشد، مسئولیت از او ساقط می‌شود.
2- دلایل اطمینان‌آوری دال بر مسروقه بودن مال وجود داشته باشد. منظور از دلایل اطمینان‌آور‌، قراینی است که ایجاد ظن، می‌کند. به‌عنوان مثال، فرد معتادی که یک دستگاه تلویزیون را به قیمت نازل می‌فروشد، خریدار یا باید علم به وضع مال داشته باشد یا ظن. البته باید این موضوع را نیز در نظر داشته باشید که شک خریدار به دزدی بودن مالی که در حال خرید آن است باعث نمی‌شود در صورت خریداری مال، جرمی متوجه وی باشد.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

چگونه از ممنوع الخروج بودن خود مطلع شویم؟.

خروج چه کسانی از کشور ممنوع است و در چه صورتی حکم خروج ممنوع بودن فرد لغو می‌شود؟ این سوالات ممکن است ذهن برخی از شهروندان را درگیر کند که برای اطلاع از ممنوع الخروجی باید به کجا رجوع کنند؟
  ماده 17 قانون گذرنامه می‌گوید: «دولت می‌تواند از صدور گذرنامه و خروج بدهکاران قطعی مالیاتی و اجرای دادگستری و ثبت اسناد و متخلفان از انجام تعهدات ارزی طبق ضوابط و مقرراتی که در آیین نامه تعیین می‌شود جلوگیری کند.» بنا بر این ماده به دولت یا قوه مجریه اجازه داده شده تا خروج بدهکاران اجرایی از کشور را بنا به تقاضای طلبکار تجویز کرده و تا زمانی که از طرف بدهکار موجبات پرداخت بدهی فراهم نشود یا رضایت طلبکار دریافت نشود، نمی‌توان نسبت به رفع ممنوع الخروجی اقدام کرد، مصطفی سرخیل، یک حقوقدان درباره اینکه چگونه می‏‌توان از ممنوع الخروج بودن یا نبودن خود مطلع شویم، مطالبی را تنظیم کرده که به شرح زیر است: 


شما می توانید شخصاً با مراجعه به اداره گذرنامه مرکز و ارائه اصل پاسپورت از وضعیت ممنوع الخروجی خود مطلع شوند.
 
 به موجب ماده 133 قانون آیین دادرسی کیفری با توجه به اهمیت و دلایل جرم،دادگاه می تواند قرار عدم خروج متهم از کشور را صادر کند. مدت اعتبار این قرار 6 ماه یکبار است، اما اگر دادگاه لازم بداند می تواند هر 6 ماه یکبار آن را تمدید کند.
این قرار پس از ابلاغ ظرف 20 روز در دادگاه تجدیدنظر استان قابل اعتراض است.
 
 ممنون الخروجی افراد 5 علت دارد و تنها 5 گروه از افراد برای خروج از مرزهای کشور دچار مشکل می شوند:
 
 بدهکاران قطعی مالیاتی
 
 بدهکارانی که به موجب صدور حکم قطعی دادگاه یا صدور اجرائیه در اجرای ثبت سازمان ثبت اسناد و املاک،بدهی آنها محرز شده
 
 افرادی که در خارج از ایران به خاطر تکدی ولگردی،سرقت،کلاهبرداری و هرعنوان دیگری دارای سوءشهرت باشند
 
 کسانی که مسافرت آنها به خارج از کشور به تشخیص مقامات قضایی مخالف مصالح جمهوری اسلامی ایران باشد، کسانی که به موجب اعلام کتبی مقامات قصایی حق خروج از کشور را ندارند.
 
 افرادی که اخذ گذرنامه و خروج از کشور آنها به اراده فرد دیگری مانند(پدر،شوهر و...) محول شده است.
 

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نگاه اجمالی به مقررات توبه در قانون مجازات اسلامی.

️1.قصاص و دیه با توبه ساقط نمی شود.
️2.در حدود:

 قذف با توبه ساقط نمی شود.
 در محاربه، فقط توبه ی قبل از دستگیری باعث سقوط مجازات هست.

️در سایر حدود:

توبه قبل از اثبات جرم: سقوط مجازات
توبه بعد از اثبات جرم: فقط در صورت ثبوت جرم توسط اقرار، دادگاه می تواند عفو مجرم را توسط رئیس قوه قضاییه، از مقام رهبری درخواست کند.

_ بند پ ماده 278 قانون مجازات اسلامی توبه بعد از اثبات جرم (بدون اقرار) را با شرایطی پذیرفته است.


3.در تعزیرات:
درجات 6 تا 8: موجب سقوط مجازات (اجباری)
درجات 1 تا 5: اعمال مقررات تخفیف (اختیاری)

️استثنائات توبه در تعزیرات:
.توبه افرادی که مشمول مقررات تکرار جرم هستند، پذیرفته نیست.
.در تعزیرات منصوص شرعی مقررات توبه اعمال نمی شود.


️تعزیرات منصوص شرعی:
آن دسته از جرائمی که نصوص شرعی بر قابل تعزیر بودن و تعیین مجازات مرتکبین آنها وجود دارد، بدون اینکه این جرائم در زمره حدود شمرده شده باشند،

مثال  قرار گرفتن زن و مرد نامحرم در یک بستر.

در تمامی مواردی که مقررات توبه اعمال می شود، اصلاح و ندامت مرتکب باید احراز شود و صرفاً به ادعای مرتکب اکتفاء نمی شود.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

درموردواخواهی بیشتربدانید.

واخواهی از نظر لغوی حاصل مصدر واخواندن به معنای اعتراض است. این واژه که معادل کلمه اعتراض است توسط فرهنگستان برگزیده شده است.
اعتراض نیز به معنای خرده گرفتن، انگشت بر حرف نهادن و ایراد گرفتن است. واخواهی در اصطلاح به شکایتی اطلاق می‌شود که محکوم علیه غایب نسبت به حکم غیابی در دادگاه صادر کننده حکم مطرح می‌کند. واخواهی یک طریق عدولی رسیدگی به شکایت از احکام است زیرا بر اثر آن دعوا برای بررسی مجدد به دادگاه صادر کننده حکم برمی‌گردد تا در صورت وجود اشتباه آن را فسخ و إلا استوار کند.

مهلت واخواهی:

1- در صورت ابلاغ حکم به صورت واقعی برای افراد مقیم ایران 20 روز از تاریخ ابلاغ حکم و برای افراد مقیم خارج 2 ماه از تاریخ ابلاغ حکم می‌باشد.

  2- اگر ابلاغ به صورت قانونی باشد:

الف) در صورت اطلاع از مفاد حکم برای مقیمان ایران 20 روز و برای افراد مقیم خارج 2 ماه می‌باشد.

ب) در صورت عدم اطلاع و قبول دادگاه، محکوم علیه می‌تواند دادخواست واخواهی تقدیم کرده که مانع اجرای حکم می‌شود.

  3- در صورت وجود معاذیر قانونی:

 الف)اگر دادگاه عذر را قبول کرد قرار قبولی دادخواست صادر و اجرای حکم متوقف می‌شود.

 ب)اگر دادگاه عذر را قبول نکرد، قرار رد دادخواست را صادر می‌کند.

4- در صورت حجر، ورشکستگی و... محکوم‌علیه، از تاریخ ابلاغ به قائم مقام یا نمایندگان محکوم علیه می‌باشد.

  معاذیر قانونی:

1. فرضی که مانع حرکت است با گواهی پزشک و شهادت گواهان.

2. فوت یکی از والدین یا همسر یا اولاد.

3.حوادث قهریه از قبیل سیل، زلزله و حریق.

4.توقیف یا حبس بودن به نحوی که نتوان در مهلت مقرر دادخواست واخواهی تقدیم کرد.

اگر در رسیدگی به پرونده‌ای، خوانده یا وکیل و یا نماینده او در هیچ‌یک از جلسات حضور نداشته و لایحه‌ای هم به دادگاه ارسال نکرده باشند و ابلاغ هم واقعی نباشد، حکم صادر شده از طرف دادگاه، صفت غیابی بودن را داراست.

تذکر 1: غیابی بودن مختص حکم است و قرار غیابی نداریم.

تذکر 2: در حکم غیابی حضور و عدم خوانده ملاک است نه خواهان.

تذکر 3:حکم در صورتی غیابی است که جزاً یا کلاً علیه خوانده باشد.


آثار واخواهی:

1-  اثر تعلیقی بر اجرای حکم: واخواهی مانند تجدید نظر اثر تعلیقی دارد. بدین معنی که تا انقضاء مهلت واخواهی صدور دستور اجرای حکم ممنوع است و چنانچه در مهلت، واخواهی شده باشد، اجرای حکم تا روشن شدن نتیجه واخواهی متوقف می‌شود.

2-  اثر انتقالی: بدین مفهوم که اختلاف از مقطع قبلی (رسیدگی غیابی) به مقطع واخواهی، با تمامی مسائلی که داشته باشد با لحاظ اعتراضات و دلائل واخواه، منتقل می‌شود.

قاعده کلی این است که حکمی که حضوری است از تاریخ ابلاغ حکم، 20 روز قابل تجدید نظر خواهی است مگر استثناءات و قاعده در حکم غیابی این است که 20 روز از زمان ابلاغ، قابل واخواهی و در 20 روز دوم قابل تجدید نظر خواهی باشد. پس حکم غیابی، 40 روز برای افراد مقیم ایران، قابلیت اعتراض را دارا می‌باشد.

شرایط واخواهی:

1. دادخواست به دفتر دادگاه صادر کننده حکم غیابی تقدیم شود.

2. هزنیه دادرسی پرداخت گردد.

3. در مهلت قانونی تقدیم شود.

4. حکم صادر شده غیابی بوده باشد.

حقوق واخواه (خوانده دعوای اصلی)

1- اعتراض به بهای خواسته.

2-اعتراض به اصیل بودن سند.

3- اعتراض به سایر ادله.

4-جلب شخص ثالث.

5-ایراد کردن به دادرسی مثل ایراد عدم صلاحیت دادگاه یا دادرس.

تذکر1: رأیی که پس از رسیدگی واخواهی صادر می‌شود. فقط نسبت به واخواه و واخوانده موثر است مگر اینکه رأی قابل تفکیک نباشد.

تذکر2: در صورت واخواهی محکوم علیه غایب پس از اجرای حکم و صدور حکم به نفع وی، خواهان بدوی ملزم به جبران خسارت می‌باشد.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آنچه اختلاس محسوب نمی‌شود.

 در قوانین جزایی اکثر کشورهای جهان جرایم به دو دسته جرایم سفید و جرایم سرخ تقسیم می‌شود. جرایم سرخ جرایمی هستند که علیه امنیت جانی و حیثیت اشخاص صورت می‌گیرد.
 در مقابل جرایم سفید که ناظر به دخل و تصرف در اموال غیر می‌باشند، دارای اشکال مختلف مانند کلاهبرداری، رشوه، خیانت در امانت، سرقت و اختلاس هستند که هر کدام از این موارد دارای تعریفی جداگانه و مجازات خاص خود را دارند.
درقانون مجازات اسلامی ایران و به طور خاص در قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشاء، اختلاس و کلاهبرداری(ماده ۵) آمده است: هریک ازکارمندان و کارکنان ادارات و سازمان ها یا شهرداری ها و شرکت‌های دولتی یا مامورین به خدمات دولتی‌و... وجوه و مطالبات و یا حوالجات و یا اوراق بهادار و سایر اموال متعلق به هر یک از این سازمان ها را که بر حسب وظیفه به آنها سپرده شده است به نفع خود یا دیگری برداشت و تصاحب نماید، مختلس شمرده می‌شود. عنوان اختلاس با سایر عناوینی که در بالا ذکر شد و نیز تصرف در اموال دولتی بدون این که شخص خود در آن منتفع شده باشد، متفاوت است. اختلاس به حالتی گفته می‌شود که شخص، مالی که از طرف نهادهای دولتی و شهرداری ها و مامورین به خدمات عمومی به آنان سپرده شده باشد به نفع خود و یا دیگری بردارد. این حالت با مواردی که در موسسات پولی و مالی مانند بانک ها و موسسات مالی و اعتباری به عنوان وام یا تسهیلات اعتباری با اخذ وثیقه یا بدون وثیقه در قالب قرارداد‌های رسمی یا داخلی توسط این گونه موسسات پرداخت می‌شود متفاوت است.
 اعطای تسهیلات حتی اگر کل آن وجه و سود پیش بینی شده و خسارات تاخیر آن به موسسه مربوطه برگشت داده نشود، عنوان اختلاس نداشته و افرادی که از این تسهیلات استفاده کرده اند و همچنین مقامات اعطا کننده تسهیلات به اتهام اختلاس مورد پیگرد قانون قرار نمی گیرند. به همین جهت مبلغ کلان برداشت شده از دارایی صندوق فرهنگیان چه مستقیما از این صندوق با عنوان شخص حقوقی و تحت‌ عناوین مشخص عقود بانکی پرداخت شده باشد و چه از طرف بانک سرمایه پرداخت شده باشد، عنوان اختلاس ندارد و مسئولان اعطا کننده تسهیلات و دریافت کنندگان تسهیلات را نمی توان تحت عنوان مختلس تحت پیگرد قرار داد. این موارد که در سال‌های اخیر در سیستم بانکی کشور به صورت کلان و متعدد کشف شده و احتمالا موارد کشف نشده‌ای هم وجود دارد، افرادی که تسهیلات را دریافت کرده و مسترد نکرده‌اند، چنانچه در آن، شبهه تشکیل شبکه و باند برای اخلال در نظام اقتصادی کشور نباشد و همچنین در مواردی که گیرندگان تسهیلات رعایت دستورالعمل‌های پیش بینی شده در آیین نامه ها و ضوابط بانک مرکزی در خصوص اخذ تسهیلات را رعایت نکرده باشند ممکن است به عناوینی دیگر متهم باشند ولی عنوان اختلاس را ندارند.


افزون بر این متاسفانه اینگونه موارد که میزان آن هر سال بیشتر هم می‌شود و امنیت سرمایه‌های بانک ها و سپرده‌های مردم را به خطر می‌اندازد باید چاره جویی شود. زیرا اساسا کار بانک ها جمع آوری سپرده‌های مردم و به کار گیری آن توسط بانک‌ها و به وکالت از طرف سپرده گزاران در عقود مجاز بانکی است که ماهیتا و ذاتا باید اینگونه تسهیلات به کسانی داده شود که برگشت اصل سرمایه و سود آن به طریقی مانند اخذ وثایق و یا احراز اعتبار فرد و یا ضامنین اشخاص ثابت شود. چنان که بدون رعایت این موارد تسهیلات اعطا شود کارکنان دستگاه اعطا‌کننده تسهیلات غیر از این که مرتکب تخلف انتظامی‌اند باید در مقابل اقدامات خود که در آن منافع دستگاه اعطا کننده تسهیلات را رعایت نکرده‌اند ضامن خسارات وارد به آن دستگاه باشند. بنابراین به کار بردن عنوان اختلاس در مورد تسهیلات پرداختی به تعداد محدودی از سهامداران بانک سرمایه یا مشتریان آن اختلاس محسوب نمی‌شود و چنانچه احراز گردد که این اقدامات با تبانی مدیران و گیرندگان تسهیلات صورت گرفته است می‌تواند از مصادیق اخلال در نظام اقتصادی کشور تلقی گردد.
درخاتمه به این نکته اشاره می‌شود افکار عمومی کشور انتظار دارند دستگاه‌های ذیربط در مقابل کسانی که دست در جیب دولت و بیت‌المال می‌کنند به صورت یکسان و بدون تبعیض وقاطعانه عمل کنند.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تحدید حدود چیست؟.

تحدید حدود املاک به معنی معین کردن اندازه و حدود اربعه زمین مورد ثبت است؛چرا که حد به معنی کنار و کناره،ضلع،اندازه و حد فاصل میان دو چیز می باشد و تحدید نیز به معنی حد چیزی را معین کردن می باشد.برای تحدید حدود املاک،بعد از تقاضای ثبت ملک،تقاضاکنندگان ثبت و مجاورین برای روز تعیین حدود،به وسیله اعلان احضار می شوند.

این اعلان لااقل 20 روز قبل از تحدید حدود،یک مرتبه در جراید منتشر می شود.اگر تقاضاکننده؛خود یا نماینده اش،در موقع تحدید حدود،حاضر نباشد، ملک مورد تقاضا با حدود اظهارشده از طرف مجاورین تحدید خواهد شد.


هرگاه مجاورین نیز در موقع تحدید حاضر نشوند و به این جهت،حدود ملک تعیین نگردد،اعلان تحدید حدود نسبت به آن ملک تجدید می شود و اگر برای مرتبه دوم نیز تقاضاکننده و مجاورین هیچ یک حاضر نشوند و تحدید به عمل نیاید،حق الثبت ملک دو برابر می شود.

هر گاه حدود مجاورین از نظر عملیات ثبتی تثبیت و معین باشد،تحدید حدود بدون انتشار آگهی با تبعیت از حدود مجاورین به عمل خواهد آمد و در صورتی که یک یا چند حد ملک مورد تحدید از اموال عمومی مربوط به دولت و شهرداری یا حریم قانونی آنها باشد،تحدید حدود با حضور نمایندگان سازمان های ذیربط به عمل خواهد آمد و عدم حضور نماینده مزبور مانع انجام تحدید حدود نخواهد شد.

مطابق ماده 80 آئین نامه،در اراضی بیاض غیرمحصور که حد فاصل نداشته باشد،باید در اطراف زمین به عمق نیم گز(در مقیاس امروز حدود نیم متر) از طرف مالک پی حفر شود


۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جرایم تلگرامی.

طبق آمارهای ارائه شده در حال حاضر پیام‌رسان‌های داخلی از جمله تلگرام در کشور بیش از ۲۰ میلیون کاربر دارند حال آنکه بخش قابل توجهی از این افراد بدون داشتن آگاهی کامل از تخلفات فضای مجازی در این شبکه‌ها فعالند.

بر اساس آمارهای جهانی در هر ۱۲ ثانیه یک نفر در جهان قربانی فضای مجازی می‌شود و همین موضوع ایجاب می‌کند که افراد پیش از ورود به این فضا و فعالیت در آن در گام اول اطلاعات کافی را کسب کرده باشند.به دلیل اهمیت محتوای منتشرشده در فضای مجازی و تأثیر بسیار زیاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن‌ها  به بیان قوانین مرتبط با مصادیق محتوای مجرمانه پرداخته می‌شود.

انتشار، توزیع و معامله محتوای مبتذل و مستهجن خلاف عفت عمومی (ماده ۱۴ قانون جرائم رایانه‌ای و بند ۲ ماده ۶ قانون مطبوعات)


هتک حرمت
پلیس به افرادی که در فضای مجازی و شبکه های اجتماعی اقدام به هتک حیثیت و نشر اکاذیب علیه همدیگر می‌کنند، هشدار داد که طبق ماده ۱۷ قانوم جرایم رایانه‌ای، با اثبات عمل مجرمانه‌شان، باید پاسخگوی قانون و مسئول عمل مجرمانه خود باشند. شهروندان در صورت مشاهده هرگونه فعالیت مجرمانه در فضای مجازی، می‌توانند مراتب را از طریق نشانی پلیس فتا به آدرس Cyberpolice. ir اعلام کنند.

تحریک، تشویق، ترغیب، تهدید یا دعوت به فساد و فحشاء و ارتکاب جرائم منافی عفت یا انحرافات جنسی (بند ب ماده ۱۵ قانون جرائم رایانه‌ای و ماده ۶۳۹ قانون مجازات اسلامی)

اشاعه فحشاء و منکرات (بند۲ ماده۶ قانون مطبوعات)

تحریک، تشویق، ترغیب، تهدید یا تطمیع افراد به دستیابی به محتویات مستهجن و مبتذل (ماده ۱۵ قانون جرائم رایانه‌ای)

استفاده ابزاری از افراد (اعم از زن و مرد) در تصاویر و محتوا، تحقیر و توهین به جنس زن، تبلیغ تشریفات و تجملات نامشروع و غیرقانونی (بند ۱۰ ماده۶ قانون مطبوعات)


اخلال در وحدت ملی و ایجاد اختلاف مابین اقشار جامعه به‌ویژه از طریق طرح مسائل نژادی  


فروش، انتشار یا در دسترس قرار دادن غیرمجاز گذرواژه‌ها و داده‌هایی که امکان دسترسی غیرمجاز به داده‌ها یا سامانه‌های رایانه‌ای یا مخابراتی دولتی یا عمومی را فراهم می‌کند (ماده ۲۵ قانون جرائم رایانه‌ای)

استیڪرهای غیراخلاقی
در میان خدمات ارائه‌ شده از سوی تلگرام، امکان ساخت استیکر، ساخت ربات و امکان ایجاد کانال، حاشیه‌ساز شده است. ارائه استیکرهای غیراخلاقی یا ساخت استیکر با تصاویر کاربران دیگر، نخستین حاشیه این نرم‌افزار بود. در حالی که گمان می‌رفت این اقدامات باعث خواهد شد که کاربران ایرانی نتوانند از تلگرام استفاده کنند، اما موضوع با همکاری شرکت مذکور ختم به فیلتر نشد. واضح است که مدیران تلگرام نیز نمی‌خواهند تعداد بالای مخاطبان ایرانی خود و منافعی را که از این ناحیه به آنان می‌رسد، از دست بدهند و به همین دلیل این امکان را غیرفعال کردند.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مجازات اعدام درادیان مختلف آسمانی.

دین اسلام

در دین اسلام همانند ادیان دیگر آسمانى مجازات اعدام در مواردى مقرر شده است. یکی از جاهایی که مجازات اعدام مقررشده است ،  در قتل عمدى شخصى می باشد  که مستحق قتل نیست .
بنابر آیه شریفه «انّ النفس بالنفس» ؛ «جان در مقابل جان»
و «فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم»«و اگر کسى تجاوزى بر شما روا داشت شما هم به همان اندازه وى را مورد تجاوز قرار دهید»
و «ولکم فى القصاص حیاة یا اولى الالباب»  «و اى صاحبان خرد براى شما در قصاص، حیات و زندگى است»، قصاص قرار داده شده و بدین ترتیب در صورت وجود اولیاى دم و درخواست آنان چنین حکمى صادر و اجرا خواهد شد.
در عین حال، چنین حکمى را نباید از احکام آمره پنداشت، بلکه اولیاى دم مى‏توانند در مقابل گرفتن عوض و یا بدون عوض، جانى را مورد عفو و بخشش قرار دهند، حتى در آیاتى از قرآن که حکم قصاص مطرح شده‏است بلافاصله شارع اولیاى دم را توصیه به عفو کرده است.

در جرایم دیگری نیز حکم اعدام در اسلام پیشبینی شده است که در ذیل به برخی از آنها ( نقل از لمعه دمشقیه شهید اول )  اشاره می شود :

١-زنای مرد محصن یا زن محصنه که مجازات آن سنگسار است .

٢- زنای به عنف که مجازات آن قتل زانی اکراه کننده است.

٣- زنای با محارم نسبی که مجازات آن قتل است.

۴- زنای با زن پدر که مجازات آن قتل زانی است.

۵- زنای غیر مسلمان با زن مسلمان، که مجازات آن قتل زانی است.

۶- در زنای جلدی اگر حد جاری شده باشد و باز تکرار شود در مرتبه چهارم مجازات آن قتل است.

٧-  لواط که مجازات آن برای فاعل و مفعول  کشتن با شمشیر یا خراب کردن دیوار بر سر او یا پرتاب کردن از مکان بلند یا سنگسار کردن یا سوزاندن است.
٨- در تفخیذ اگر حد جاری شود و باز تکرار شود در مرتبه چهارم ( بعضی ها گفته اند در مرتبه سوم )  مجازات آن قتل است.
٩-  مساحقه اگر حد جاری شود و باز تکرار شود در مرتبه چهارم  مجازات آن قتل است.
١٠- قذف اگر حد جاری شود و باز تکرار شود در مرتبه چهارم مجازات آن قتل است
١١- دشنام به پیامبر(ص) یا امامام معصوم(ع) که مجازات آن قتل است .
١٢- ادعای پیامبری که مجازات آن قتل است .
١٣- تردید در پیامبری  حضرت محمد (ص)،  در صورتی که بر ظاهر اسلام باشد، که مجازات آن قتل است .
١۴- جادو گر، اگر مسلمان باشد ، که مجازات آن قتل است.
١۵- نسبت زنا دادن به مادر پیامبر اسلام که مجازات آن قتل است .
١۶- در شرب خمر اگر حد جاری شود و باز تکرار شود در مرتبه سوم ( بعضی ها گفته اند در مرتبه چهارم )  مجازات آن قتل است.
١٧- مسلمانی که شراب خواری را حلال بشمارد ، اگر مرتد فطری باشد ، کشته می شود.
١٨- مسلمانی که خرید و فروش شراب را حلال بشمارد ، توبه داده می شود. اگر خود داری کرد کشته می شود .
١٩- اگر کسی چیزی را که مسلمانان اتفاق بر حرمت آن دارند ( مردار ، خون ، گوشت خوک ) را حلال بداند اگر بر فطرت اسلام بدنیا آمده باشد ، کشته می شود .
٢٠- در سرقت اگر حد جاری شود و باز تکرار شود در مرتبه چهارم ، مجازات آن قتل است.
٢١- محاربه که مجازات آن کشتن یا به دارآویختن است .( در قوانین جزایی ایران مصادیق فراوانی برای آن ذکر شده است).
٢٢- در ارتداد اگر مرتد ، مرتد فطری باشد،  مجازاتش قتل است .

 شیوه های اجرای اعدام در اسلام عبارت اند از :

١- سنگسار
٢-قطع سر باشمشیر.
3- آتش زدن.                                    
 4- صلب.
5- خراب کردن دیوار بر  مجرم.           
 6- پرتاب کردن از بلندی با دست و پای بسته.
لازم به ذکر است که از شش شیوه اجرای مجازات اعدام،  فوق فقط یک مورد در قرآن آمده است که مجازات صلب می باشد(سوره مائده ، آیه 33)  و همچنین در قرآن واژه قتل ( سوره مائده ، آیه 33) هم به صورت مطلق بیان شده است.

در مورد جرایمی که مجازات آن اعدام می باشد هم باید بیان نمود که از بیست دو مورد ذکر شده در بالا فقط یک مورد آن در قرآن آمده است که جرم محاربه و افساد فی الارض(سوره مائده ،آیه 33) است.
بقیه موارد (5 مورد دیگر نوع اعدام  و 21 مورد جرایمی که مجازات آن اعدام است) در روایات و احادیث آمده است که برخی از این احادیث مورد اختلاف بین فقها و مراجع می باشد.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جرمی به نام منازعه.

مردم در حالی برای هر موضوع کوچک و بزرگی با یکدیگر گلاویز می‌شوند که بر اساس ماده 615 قانون مجازات اسلامی(مصوب 1375)، «هرگاه عده‌ای با یکدیگر منازعه کنند، هریک از شرکت‌کنندگان در نزاع، حسب مورد به مجازات مقرر محکوم می‌شوند.» منازعه، درگیری جسمی است و نزاع لفظی را شامل نمی‌شود، البته برای تحقق این جرم حضور بیش از 3 نفر در دعوا ضروری است

شرط تحقق شرکت در نزاع دسته‌جمعی، نامعلوم بودن نحوه و کیفیت فعل مجرمانه افراد حاضر در منازعه است؛ زیرا اگر بتوان مرتکب اصلی را شناخت با او در حدود مواد راجع به ضرب و جرح عمدی رفتار خواهد شد. احراز رابطه علیت بین صدمه و منازعه، ضرورت دارد؛ به‌طوری که اگر منازعه نبود، صدمه‌ای هم وارد نمی‌شد.
بنابراین در قانون ذکر شده است که نزاع شامل صدمات حادث‌شده در حین فرار و به‌واسطه تصادف کردن یا افتادن بر زمین نمی‌شود.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مجازات صدور چک با علم به مسدود بودن حساب.

طبق قانون هر کس با علم به بسته بودن حساب بانکی خود مبادرت به صدور چک کند، عمل وی در حکم صدور چک بی‌محل خواهد بود و به حداکثر مجازات ذکر شده در قانون چک محکوم خواهد شد و مجازات تعیین شده غیرقابل تعلیق است. پس برای شخصی که با علم به بسته بودن حساب خود، چک صادر نماید سه مجازات تعیین شده است:


1-حداکثر مجازات ذکر شده در قانون چک (یعنی دو سال حبس)

2-ممنوعیت از داشتن دسته چک به مدت دو سال 3-اجرای حتمی مجازات یعنی اینکه قاضی نمی‌تواند این مجازات‌ها را تعلیق نماید و به محکوم علیه امتیاز داده شود تا یک مدت از زندان را به شرط عدم ارتکاب جرم دیگر آزاد باشد.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قانون تعیین تکلیف تابعیت فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی.

 کسانیکه در اثر ازدواج زن ایرانی و مرد خارجی در ایران متولد شوند و ازدواج والدین آنان از ابتدا با رعایت ماده‌(۱۰۶۰) قانون مدنی به ثبت رسیده باشد، پس از رسیدن به سن هجده سال تمام و حداکثر ظرف مدت یک‌سال، بدون رعایت شرط سکونت مندرج در ماده (۹۷۹) قانون مدنی به تابعیت ایران پذیرفته می‌شوند.

فرزندان حاصل از ازدواج زنان ایرانی با مردان خارجی که در ایران متولد شده یا حداکثر تا یک‌سال پس از تصویب قانون در ایران متولد می‌شوند می‌توانند بعد از رسیدن به سن هجده سال تمام تقاضای تابعیت ایرانی کنند


این افراد در صورت نداشتن سوء پیشینه کیفری یا امنیتی و اعلام رد تابعیت غیرایرانی به تابعیت ایران پذیرفته می‌شوند.

 

وزارت کشور نسبت به احراز ولادت طفل در ایران و صدور پروانه ازدواج موضوع ماده (۱۰۶۰) قانون مدنی اقدام می کنند و نیروی انتظامی نیز با اعلام وزارت کشور پروانه اقامت برای پدر خارجی مذکور در این ماده صادر می‌کند. فرزندان موضوع این ماده قبل از تحصیل تابعیت نیز مجاز به اقامت در ایران می‌باشند.

 

تبصره ۱- چنانچه سن مشمولین این ماده در زمان تصویب بیش از هجده سال تمام باشد باید حداکثر ظرف یک‌سال اقدام به تقاضای تابعیت ایرانی کنند.

 

تبصره ۲- از تاریخ تصویب این قانون کسانی‌که در اثر ازدواج زن ایرانی و مرد خارجی در ایران متولد شوند و ازدواج والدین آنان از ابتدا با رعایت ماده‌(۱۰۶۰) قانون مدنی به ثبت رسیده باشد، پس از رسیدن به سن هجده سال تمام و حداکثر ظرف مدت یک‌سال، بدون رعایت شرط سکونت مندرج در ماده (۹۷۹) قانون مدنی به تابعیت ایران پذیرفته می‌شوند.

 

قانون فوق مشتمل بر ماده واحده و دو تبصره در جلسه علنی روز یکشنبه دوم مهرماه یکهزار و سیصد و هشتاد و پنج مجلس شورای اسلامی تصویب و در تاریخ ۱۳۸۵/۷/۱۲ به تأیید شورای محترم نگهبان رسید

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرایط تملک «نصف دارایی مرد» پس از طلاق.

به موجب ماده 1119 قانون مدنی طرفین عقد ازدواج می‌توانند هر شرطی که مخالف با مقتضای عقد مزبور نباشد، در ضمن عقد ازدواج لحاظ کنند.

طبق بند «الف» شرایط ضمن عقد مندرج درسند ازدواج ، چنانچه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه،  تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نباشد، زوج مکلف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با زوجه به دست آورده یا معادل آن را، بصورت بلاعوض  به زوجه منتقل کند.


شرایط تحقق شرط تنصیف دارایی      
 
طلاق واقع شود: اجرای این شرط برخلاف سایر شروط ، صرفاً منوط به واقعه طلاق است و بدون وقوع آن قابل اجرا نیست و امکان الزام شوهر برای اجرای شرط قبل از درخواست طلاق ناشی از درخواست وی وجود ندارد .

زوج ، خواهان طلاق باشد : یکی از شرایط تحقق شرط تنصیف دارایی این است که زوج بخواهد زوجه را طلاق دهد و وی ارائه کننده دادخواست طلاق باشد و نه اینکه زوجه خواهان طلاق باشد .
 
طلاق مستند به تخلف زن از وظایف زناشویی یا سوءاخلاق و رفتار وی نباشد : چنانچه سوءرفتار و سوءاخلاق زوجه علت زوج باشد با اثبات آن ، شرط تنصیف دارایی تحقق نمی‌یابد. مثلاً  هرگاه زوج، نشوز و عدم تمکین  زوجه را اثبات کند ، این شرط برای زوجه قابل استفاده نخواهد بود .
 
ملاک  تا نصف اموال یا معادل آن می‌باشد: در این شرط عبارت « تا نصف دارایی» یا معادل آن ذکر شده که این میزان می‌تواند از پایین‌ترین درصد اموال زوج تا سقف پنجاه درصد آن تلقی شود که تعیین آن به نظر دادگاه بستگی دارد .
 
دارایی حاصل زندگی زناشویی با زوجه باشد: یکی دیگر از شرایط تحقق شرط مذکور حصول دارایی زوج ، در زمان زندگی زناشویی با زوجه است ، لذا به اموالی که زوج پیش از ایام زناشویی داشته (نه از تاریخ عقد) و اموال موروثی سرایت پیدا نمی‌کند ، زیرا به مال ناشی از ارث اموال به دست آورده در زمان زناشویی اطلاق نمی‌شود .

دارایی در حین طلاق موجود باشد:  موجود بودن اموال حین طلاق شرط لازم برای اجرای این ‌شرط است. بنابراین شامل اموال از بین رفته اعم از تلف یا مفقود شده ، نمی‌شود. همچنین آنچه موضوع شرط است، دارایی زوج است، لذا  به نطر باید دیون زوج نیز مدنظر قرار گیرد.

به عنوان مثال اگر زوج نسبت به مهر زوجه‌ای که می‌خواهد او را طلاق دهد یا زوجه دیگرش مشغول‌الذمه باشد، پرداخت مهریه زوجه مذکور یا زوجه دیگر از دارایی زوج ، نسبت به اعمال شرط تنصیف دارایی مقدم است و حتی بنا بر نظری اجرای این شرط نسبت به مستثنیات دین هم ممنوع بوده و تعهد به انتقال تا نصف مال زوج نیز نمی‌تواند از این قاعده کلی مستثنی باشد

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

در موارد ذیل زن می‌‌تواند از دادگاه تقاضای طلاق نماید.

1- عدم پرداخت نفقه زن و انجام سایرحقوق واجب زن به مدت شش ماه.

2- بدرفتاری غیر قابل تحمل مرد با زن و فرزندان.

3- بیماری خطرناک غیر درمان مرد در حدی که سلامت زن را به خطر اندازد.

4- دیوانه بودن مرد در زمانی که امکان فسخ نباشد.

5- اشتغال مرد به کاری که به حیثیت و آبروی زن و مصالح خانوادگی او لطمه می‌‌زند.

6- محکومیت به حبس در حال اجرا از 5 سال به بالا
( مرد در زندان باشد )

7- اعتیادی که به اساس زندگی خانوادگی ضرر بزند مانند اعتیادی که منجر به بیکاری مرد شود.

8- ترک بدون علت خانواده یا غیبت یکسره به مدت 6 ماه بدون دلیل موجه.

9- محکومیت قطعی زوج در اثر ارتکاب به جرمی، که اجرای مجازاتش آبرو و موقعیت زن رابه خطر بیاندازد.

10- بچه‌‌دار نشدن مرد پس از 5 سال زندگی مشترک.

11- مفقودالاثر شدن زوج به مدت طولانی
( به مدت 6 ماه از زمان مراجعه زوجه به دادگاه)

12- ازدواج مجدد مرد بدون اجازه همسرش.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مباشرت، مشارکت و معاونت در جرم.

چنانچه کسی تصمیم به ارتکاب جرمی بگیرد و جرمی را مرتکب شود، مباشر جرم نامیده می شود. پس مباشر جرم، کسی است که خود به تنهایی جرمی را مرتکب شده است.
 فرضاً شخصی به تنهایی قصد سرقت موتورسیکلتی را داشته باشد و بدون کمک دیگری، آن را سرقت کند.

 چنانچه برای ارتکاب جرمی دو یا چند نفر با هم مشارکت نمایند و همه آن ها در عملیات مجرمانه مداخله کنند، اعم از اینکه میزان تاثیر و اقدامات آن ها با هم برابر باشد یا نه، به آن ها شریک جرم گفته می شود یا اصطلاحاً آنها مشارکت در جرم دارند. مطابق ماده 42 قانون مجازات اسلامی در صورت ارتکاب جرم به مشارکت شخص یا اشخاصی با هم، مجازات هر یک، مجازات مرتکب مستقل آن جرم خواهد بود. البته دادگاه به تاثیر مداخله و مباشرت شریک در جرم توجه می کند و می تواند مجازات را تخفیف بدهد. فرضاً چند نفر با همکاری یکدیگر موتورسیکلتی را بدزدند، بدین صورت که یکی مالک موتور را مضروب کند و دیگری موتور را از دست مالک خارج کند و دو نفری موتور را تصاحب کرده و فرار کنند.

چنانچه شخصی خود، به صورت مستقیم در اقدامات مجرمانه (جرم) شرکت و مداخله  ای نداشته باشد؛ یعنی نه مباشر جرم باشد و نه شریک در جرم اما از قصد و نیت مجرم مطلع باشد و برای موفقیت وی به او کمک کند (اعم از اینکه نفعی را برای خود در نظر داشته باشد یا خیر) معاون جرم است. ممکن است معاون جرم با راهنمایی یا در اختیار گذاردن وسایل ارتکاب جرم، وقوع جرم را تسهیل کند یا اینکه مجرم را تشویق و ترغیب نماید و یا اینکه با حیله و نیرنگ و فریب و یا حتی با تهدید و تطمیع، مجرم را به انجام عملیات مجرمانه وادار کند. مطابق ماده 43 قانون مجازات اسلامی اگر برای معاونت در جرم، مجازات خاصی در نظر گرفته شده باشد، همان مجازات اعمال می شود والا قاضی با توجه به میزان تاثیر اقدام، معاون او را مجازات خواهد کرد. فرضاً شخصی قصد سرقت اتومبیلی داشته باشد و به کلیدسازی مراجعه کند و کلیدساز علیرغم اطلاع از قصد و نیت شوم سارق برای او کلید تهیه نماید. در اینجا هم سارق و هم کلیدساز مجازات خواهند شد.
 

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قرار تامین در ایراد جرح عمدی با چاقو.

نظرمشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه(نظریه شماره ۷/۹۵/۲۲ ـ ۱۳۹۵/۱/۸)

سؤال

فردی متهم است به ایراد جرح عمدی با چاقو و به دلالت نظریات پزشکی قانونی صدمات وارده به شاکی مستلزم پرداخت دیه می­باشد و دلایل موجود در پرونده از جمله نظریه پزشکی قانونی و اقرار صریح متهم جملگی دلالت بر توجه اتهام به متهم موصوف دارد و متهم قریب به یک سال است به جهت عجز از تودیع وثیقه در بازداشت به سر می­ برد و پرونده به جهت عدم وصول نظریه نهایی پزشکی قانونی شاکی با لحاظ شدت صدمات وارده به وی منتهی به اتخاذ تصمیم نهایی و صدور حکم نگردیده و این سؤال مطرح می­ شود که آیا دادگاه مکلف است در اجرای ذیل ماده ۲۴۲ از قانون آئین دادرسی کیفری و تبصره یک آن با لحاظ گذشت یک سال از بازداشت متهم نامبرده را با تبدیل قرار خفیف­تر آزاد نماید و یا اینکه با لحاظ حقوق شاکی خصوصی و لزوم جبران خسارت وی و پرداخت دیه او از محل وثیقه ادامه بازداشت متهم بلامانع است و در واقع ذیل ماده۲۴۲ و تبصره آن صرفا مربوط به جنبه عمومی جرائم بوده و منصرف از مواردی است که قرار تأمین کیفری برای جبران خسارات شاکی صادر شده؟ لطفاً در خصوص سؤال مطروحه این دادگاه را ارشاد فرمائید.

نظریه مشورتی اداره کل حقوقی قوه قضائیه(نظریه شماره ۷/۹۵/۲۲ ـ ۱۳۹۵/۱/۸)

در مواردی که مجازات قانونی جرم ارتکابی از سوی متهم غیر از حبس باشد، نظیر مواردی که مجازات قانونی پرداخت دیه است، از شمول ماده ۲۴۲ قانون آیین دادرسی کیفری مصوب ۱۳۹۲ و اصلاحات و الحاقات بعدی خارج است و در این موارد اتخاذ تصمیم در مورد نوع قرار تأمین با لحاظ اصول کلی مربوط به قرارهای تأمین و از جمله اصل تناسب تأمین با قاضی ذیربط خواهد بود، بنابراین در فرض سوال که اتهام مطروحه ایراد جرح عمدی با چاقو می‌باشد و مجنی‌علیه تقاضای مجازات تعزیری و نیز پرداخت دیه توسط متهم را دارد، هرچند از حیث جنبه تعزیری با توجه به ماده ۶۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۵ جرم ایراد جرح عمدی با چاقو دارای حداقل و حداکثر میزان حبس نیز می‌باشد، ولکن با توجه به اینکه علاوه بر مجازات مزبور، متهم در صورت محکومیت، دیه را نیز که مطابق ماده ۱۴ قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ از انواع مجازاتها است، ‌باید پرداخت نماید، بنابراین مورد مطروحه از شمول ماده ۲۴۲ قانون آیین دادرسی کیفری خارج بوده و قرار تأمین صادره ‌باید با لحاظ اصل تناسب و رعایت قواعد و اصول کلی حاکم بر قرارها مورد توجه و اعمال نظر باشد، بدیهی است که در صورت اعلام گذشت شاکی خصوصی و اسقاط شکایت از حیث دیه، اعمال مقررات ماده ۲۴۲ قانون اخیرالذکر الزامی خواهد بود.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

فاعل معنوی جرم.

دکتر عباس زراعت

(عضو هیأت علمی دانشگاه کاشان )

 

1 مقدمه

دخالت اشخاص در ارتکاب جرم، گاهی به صورت مباشرت است که در قالب انجام اعمال مادی جرم توسط یک شخص رخ می­دهد و گاهی به صورت شرکت است که دو یا چند شخص، عنصر مادی جرم را انجام می­دهند و گاهی به شکل معاونت است که شخصی بدون دخالت در عملیات مادی جرم، در تحقق آن دخالت می­کند؛ و در حقوق ما شق چهارمی هم پیش بینی شده است که همان تسبیب می­باشد. در معاونت، نظریه های مختلفی ارائه شده است که مشهورترین آنها، نظریه استعاره می­باشد که براساس آن، معاونت در جرم، ماهیت مجرمانه خود را از جرم اصلی می­گیرد؛ یعنی تا جرم اصلی رخ ندهد، معاونت نیز محقق نمی­شود. اما این تئوری در عمل مشکلاتی را ایجاد می کند از جمله اینکه هرگاه مباشر جرم، مسئولیت کیفری نداشته باشد معاون را نیز نمی­توان تعقیب کرد. بر همین اساس، اندیشه فاعل معنوی جرم مطرح شده است؛ به این معنا که هرگاه شخصی، دیگری را که از خود اراده­ای ندارد مانند کودک و مجنون و شخص دارای حسن نیت و حتی حیوان، وادار به ارتکاب جرمی نماید می­توان وی را به عنوان فاعل معنوی جرم تحت تعقیب قرار داد. بررسی ابعاد مختلف نظریه فاعل معنوی از جمله تبیین مفهوم و ماهیت، نحوه پیدایش، دلایل موافقان و مخالفان، وضعیت آن در قوانین موضوعه و سرانجام وضعیت آن در حقوق ایران بر عهده مقاله حاضر است .

× تعریف و ماهیت :

فاعل معنوی یا فاعل غیرمباشر (Auteurmediat) شخصی است که شخص دیگری را که فاقد مسئولیت کیفری است وادار به ارتکاب جرم می­کند. بنابراین، فاعل معنوی دخالتی در عملیات مادی جرم ندارد و مباشر جرم در حکم وسیله است مانند کسی که مقداری مواد مخدر داخل کیفی قرار داده و به شخصی که ازآن اطلاع ندارد می­دهد تا به مقصد خاصی برساند یا غذای مسموم در اختیار فرد جاهلی قرار می­دهد تا به مجنی علیه بخوراند یا شخصی که کودک یا دیوانه ای را وادار می­کند که به سوی دیگری تیراندازی کند. یک دیدگاه آن است که فاعل معنوی، همان فاعل اصلی جرم است و با فاعل مادی، هیچ تفاوتی ندارد و مصادیق مزبور، فاعل معنوی جرم نیستند، بلکه فاعل مادی جرم می­باشند؛ چرا که مباشر جرم، همچون وسیله­ای در دست دیگری است و جرم قتل یا سرقت یا حمل مواد مخدر و بسیاری جرایم دیگر، جرم به وسیله نیستند تا وسیله جرم مؤثر در آن باشد. پس اگر کسی، کودکی را وادار کند که مالی را از مغازه ای برباید مانند آن است که آن مال را با طناب از مغازه خارج کرده باشد و تفاوتی میان این دو وسیله نیست. این ادعا با دکترین غالب که فاعل معنوی را به موارد خاصی اطلاق نموده و فاعل مادی را منحصر به شخصی می­داند که در عملیات مادی جرم دخالت دارد، سازگار نیست و طرفدار زیادی هم ندارد. دیدگاه دیگر آن است که فاعل معنوی همان معاون جرم است اما فاعل معنوی با معاون جرم تفاوت دارد. تفاوت اساسی فاعل معنوی با معاون جرم در آن است که معاون جرم، شخصی را وادار به ارتکاب جرم می­کند که دارای سوءنیت است و مسئولیت کیفری دارد و عمل  مجرمانه را با سوء نیت انجام می­دهد و نسبت به آنچه مرتکب می­شود  آگاهی کامل دارد و معاون به تبع مباشر، مسئولیت کیفری پیدا می­کند؛ اما فاعل معنوی، مسئولیت مستقل دارد و مباشر اساساً فاقد مسئولیت است. عده­ای میان فاعل معنوی و فاعل غیر مستقیم، تفکیک قائل شده­اند و مبنای این تفکیک، آن است که مصادیق فاعل معنوی در قانون مشخص شده است مانند اجبار دیگری به ارتکاب جرم؛ اما قانونگذار به فاعل غیر مستقیم اشاره ای  نکرده است؛ که این تفاوت نیز مبنای محکمی ندارد. به عنوان نتیجه این بحث باید گفت که فاعل معنوی، نه فاعل مادی و مباشر است و نه معاون می­باشد؛ زیرا هر یک از این اصطلاحات معنای خاص خود را دارند و کسانی که نظریه فاعل معنوی را مطرح کرده­اند به این دلیل بوده که فاعل مادی و معاونت در جرم پاسخگوی برخی مصادیق نبوده است؛ مصادیقی که نه در قالب معاونت
می­گنجد و نه مباشرت بر آنها صدق می­کند. بنابراین باید آن را ماهیتی مستقل دانست؛ یعنی جایی که مباشر به خاطر فقدان مسئولیت کیفری، قابل تعقیب نیست و در حکم وسیله­ای در دست مباشر می­باشد. در مورد مشروعیت مسئولیت فاعل معنوی گفته شده است که گرچه فاعل معنوی در عملیات مادی جرم دخالتی ندارد اما عقل و منطق و عدالت، اقتضا می­کندکه جرم به وی نسبت داده شود.

?تاریخچه :

نظریه فاعل معنوی ابتدا در حقوق آلمان به وجود آمد و علت پیدایش این نظریه آن بود که تئوری استعاره ای بودن معاونت، مانع تعقیب اشخاصی می­شد که اشخاص غیر مسئول را وادار به ارتکاب جرم می­کردند؛ زیرا عمل مباشر، جرم نبود تا عمل معاون نیز ماهیت مجرمانه خود را از آن به دست آورد. بنابراین در معنای فاعل جرم توسعه داده شد و فاعل جرم تنها به فاعل مادی منحصر نگردید بلکه شامل فاعل معنوی نیز شد.

ماده (25/2) قانون جزای آلمان، فاعل معنوی جرم را مانند فاعل مادی دانسته ومجازات یکسانی را برای ایشان مقرر داشته است. ماده (111) قانون جزای ایتالیا و ماده (47/3) قانون جزای کویت و ماده (131) قانون جزای مغرب و ماده (44) قانون جزای امارات متحده عربی و ماده (43) قانون جزای بحرین از جمله قوانینی هستند که به صراحت فاعل معنوی جرم را به رسمیت شناخته­اند.

ماده (131) قانون جزای مغرب، فاعل معنوی را چنین تعریف کرده است: «هر کس شخصی را که به خاطر شرایط خاصی که دارد یا به خاطر صفت شخصی، قابل تعقیب نیست، وادار به ارتکاب جرم نماید به مجازات جرمی محکوم می­شود که این شخص انجام داده است .» در حقوق انگلیس، نظریه فاعل معنوی به رسمیت شناخته شده است؛ زیرا گفته می­شود که ارتکاب جرم یا از طریق مباشرت مستقیم (Directly) می­باشد یا از طریق نماینده بی گناه (Innocentagent) که در این صورت، فاعل معنوی مانند فاعل اصلی (Princioaloffender) می­باشد. در حقوق آمریکا نیز فاعل معنوی به همین صورت پذیرفته شده استاندیشه فاعل معنوی بر دو پایه استوار است: یکی اینکه فاعل معنوی از مباشر به عنوان وسیله جرم استفاده می­کند و می­دانیم که وسیله ارتکاب جرم تفاوتی ندارد که اعضای بدن انسان باشد یا جسم خارجی یا حیوان یا شخص فاقد مسئولیت یا شخصی که حسن نیت دارد و دیگر اینکه فاعل معنوی در مباشر جرم، تحریک به ارتکاب جرم را به وجود نمی­آورد تا بتوان وی را معاون جرم به حساب آورد؛ زیرا مباشر جرم در وضعیتی است که
نمی­تواند چنین تحریکی را بپذیرد.

قوانینی که نظریه فاعل معنوی را پذیرفته­اند مصادیق آنرا منحصر در دو مورد نموده­اند:

یکی جایی که مباشرجرم فاقد مسئولیت کیفری باشد ودیگری، جایی که مباشر جرم دارای حسن نیت باشد.

 

× مصادیق مبهم

در مورد امکان تسری فاعل معنوی به جرم غیر عمدی ابهام وجود دارد، مانند اینکه شخصی برای آموزش تیراندازی، اسلحه ای را به دست کودکی بدهد و کودک در تیراندازی خطا نموده و تیر خود را به سوی شخصی که در نزدیکی نشانه وجود دارد رها کند و مرتکب قتل غیر عمدی گردد؛ آیا می­توان شخص آموزش دهنده را به عنوان قاتل غیرعمدی تحت تعقیب قرارداد؟ گروهی معتقدند که تفاوتی میان جرایم عمدی و غیر عمدی وجود ندارد؛اما پاسخ منفی، مناسبتربه نظر می­رسد؛ زیرا میان عمل فاعل معنوی و نتیجه مجرمانه باید رابطه سببیت وجود داشته باشد حال آنکه در اینجا میان عمل فاعل معنوی و قتل چنین رابطه­ای وجود ندارد. یکی دیگر از مصادیق مشتبه، موردی است که عمل مجرمانه، جرم وصفی باشد مانند جرم ارتشاء که مرتکب باید کارمند دولت باشد. پس اگر فردی که کارمند دولت نیست، کارمند دارای حسن نیت را وادار به ارتکاب جرم نمود، آیا می­توان وی را به عنوان فاعل معنوی جرم تحت عنوان ارتشاء تحت تعقیب قرار داد؟ پاسخ این سؤال نیز منفی است؛ زیرا جرم ارتشاء جزء از سوی کارمند دولت و افرادی که قانون برشمرده است محقق نمی­شود. در مورد زنا هم همین حکم وجود دارد، یعنی کسی که دیگری را وادار به زنا می­کند و مباشرجرم، قابل تعقیب نیست نمی­توان فاعل معنوی را به مجازات زنا محکوم کرد. یکی از مصادیق مشتبه در اینجا، تحقق فاعل معنوی نسبت به ترک فعل است؛ گروهی آن را ممتنع دانسته و فاعل معنوی را همان فاعل مادی می­دانند و گروهی فاعل معنوی را در اینجا هم محقق می­دانند.

بنابراین شخصی که فاعل دارای حسن نیت را از انجام تکلیف قانونی خود برای نجات دیگری باز می دارد به این صورت که مانع اطلاع وی از وقوع حادثه می­شود فاعل معنوی جرم است.

×فاعل معنوی در حقوق ایران

قانونگذار ما به صراحت، مسئله فاعل معنوی را مطرح نکرده و در نتیجه، نوشته­های حقوقی هم به آن نپرداخته­اند، اما نمی­توان گفت که نظریه فاعل معنوی در حقوق ایران سابقه­ای ندارد. البته عده­ای، اکراه دیگری به ارتکاب جرم را از مصادیق این موضوع دانسته­اند و مثال­های دیگری نیز بیان می­کنند که از بحث فاعل معنوی خروج موضوعی دارد، مانند مالک اسلحه که اسلحة دارای فشنگ خود را در محلی رها کرده و فرد ناآگاهی با آن شلیک می­کند یا راننده­ای که از نور بالا استفاده کرده و سبب تصادف راننده مقابل می­شود؛ اما نمونه­های دیگری را می­توان در قانون مجازات اسلامی پیدا کرد. یکی از این نمونه­ها تبصره یک ماده (211) قانون مجازات اسلامی است؛ این ماده در مورد اکراه در قتل می­باشد، اما اشاره به موردی هم دارد که مباشر قتل، طفل غیر ممیز بوده و شخص دیگری وی را وادار به قتل کند؛ یعنی همان موردی که در قوانین خارجی به عنوان فاعل معنوی شناخته می­شود. در این ماده آمده است: «اکراه در قتل و یا دستور به قتل دیگری مجوز قتل نیست. بنابراین اگر کسی را وادار به قتل دیگری کنند یا دستور به قتل رساندن دیگری را بدهند، مرتکب ، قصاص می شود و اکراه کننده و آمر به حبس ابد محکوم می­گردند .

تبصره 1- اگر اکراه شونده، طفل غیر ممیز یا مجنون باشد فقط اکراه کننده محکوم به قصاص است .

تبصره 2- اگر اکراه شونده طفل ممیز باشد نباید قصاص شود بلکه باید عاقله او دیه را بپردازد و اکراه کننده به حبس ابد محکوم است.»

در پاره ای از مواد قانونی هم به ارتکاب با واسطه جرم اشاره شده است مانند ماده (538) قانون مجازات اسلامی که آورده است: «هر کس شخصاً یا توسط دیگری برای معافیت خود یا شخص دیگری از خدمت دولت یا نظام وظیفه یا برای تقدیم به دادگاه گواهی پزشکی به اسم طبیب جعل کند.» یا ماده (621) این قانون که مقرر می­دارد: «هر کس به قصد مطالبه وجه یا مال یا به قصد انتقام یا هر منظور دیگر به عنف یا تهدید یا حیله یا به هر نحو دیگر شخصاً یا توسط دیگری شخصی را برباید یا مخفی کند.»

اطلاق این مواد هم شامل صورتی است که مباشر جرم، شخص دارای مسئولیت کیفری باشد و هم موردی که فاقد مسئولیت باشد که در این صورت شامل فاعل معنوی هم می­شود. اما با توجه به اینکه قانونگذار ما تحت تأثیر منابع فقهی، مسئله تسبیب را پذیرفته است می­توان گفت که فاعل معنوی جرم یکی از مصادیق تسبیب است و فقه اسلامی و قانونگذار ما، این مسئله را به عنوان یک قاعده پذیرفته­اند. البته بحث سبب در روایات اسلامی مطرح نشده و فقهای شیعه و سنی هم تا قرن پنجم سخنی از آن به میان نیاورده­اند، اما از قرن پنجم به بعد بحث سبب به صورت گستردهای مطرح شده است. تسبیب در ماده (318) قانون مجازات اسلامی چنین تعریف شده است: «تسبیب در جنایت آن است که انسان سبب تلف شدن یا جنایت علیه دیگری را فراهم کند و خود مستقیماً مرتکب جنایت نشود به طوری که اگر نبود جنایت حاصل نمی­شد مانند آنکه چاهی بکند و کسی در آن بیفتد و آسیب ببیند». این تعریف مورد قبول همه فقهاست و در مورد تفاوت آن با شرط و علت، بحث­های فراوانی در گرفته است برای توضیح مطلب لازم است چند نکته را مورد توجه قرار دهیم:

اولاً: گر چه فقها بحث سبب را بیشتر در مورد قتل و جراحتها به کار برده­اند اما این بحث اختصاص به دو مورد مزبور ندارد، بلکه به عنوان یک قاعده قابل تسری به همه جرایم است، همانگونه که در مسئولیت مدنی هم از آن بحث شده است .

ثانیاً: برخی از فقها مثال­های بحث اجتماع سبب و مباشر را منحصر در جهل مباشر و اکراه و غرور نموده­اند، اما همانگونه که مرحوم محقق نجفی گفته است این موارد، جنبه تمثیلی دارد و
مثال­های بی­شماری را می­توان برای آن پیدا کرد.

ثالثاً: سبب و مباشر، مصادیق فراوانی دارد مانند اکراه مباشر توسط سبب که از بحث ما خارج است، اما دو نمونه­ای که در حقوق موضوعه برای فاعل معنوی بیان شده است دقیقاً از مصادیق سبب  می­باشد؛ یکی همان موردی است که مباشر، طفل یا مجنون باشد و با اکراه یا دستور دیگری مرتکب جرم شده باشد که در این صورت، سبب قصاص می­شود؛ زیرا کودک و مجنون همچون وسیله­ای در دست سبب هستند.

مورد دیگر آن است که مباشر دارای حسن نیت باشد که مثال­های فراوانی هم برای آن بیان شده است؛ مانند اینکه شهود، به دروغ شهادت بدهند و قاضی را فریفته و حکم به قصاص متهم بدهد که در این صورت مسئولیت برعهده سبب، یعنی شهودخواهد بودیا مانند جایی که  شخصی، چاهی را حفر کند و روی آن را بپوشاند و شخصی که از وجود چاه آگاهی ندارد شخص دیگری را در چاه بیاندازد.

در قانون مجازات اسلامی نیز همین مصادیق و نمونه­ها بیان شده است که البته همچون بسیاری موارد دیگر، این ایراد بر قانونگذار وارد است که به جای تأسیس قاعده به ذکر مصادیق
می­پردازد و بهتر بود در اینجا هم قاعده­ای کلی تأسیس می­شد، اما با توجه به اینکه قاعده اجتماع سبب و مباشر و تقدم سبب بر مباشر در صورتی که سبب قویتر از مباشر باشد، به عنوان یک قاعده کلی در فقه و قانون بیان شده است می­توان گفت فاعل معنوی در فقه اسلام و حقوق ایران مورد پذیرش قرار گرفته است هر چند عنوان آن عنوان دیگری (سبب و مباشر) می­باشد.

?نتیجه :

از آنچه گفته شد می توان نتیجه گرفت که نظریه فاعل معنوی برخلاف انکار گروهی از
حقوق­دانان، وجود دارد و فاعل معنوی همان فاعل مادی نیست تا گفته شود که نیازی به طرح این نظریه نمی­باشد؛ همانگونه که نمی­توان آنرا با معاون جرم یکسان دانست؛ حتی کشورهایی که به صراحت نامی از این عنوان به میان نیاورده اند در عمل به آن پایبند می­باشند؛ زیرا عقل و منطق و عدالت، این مسئله را جزء بدیهیات می داند که در چنین مواردی باید بار مسئولیت را بر عهده کسی قرار داد که مباشر غیر مسئول را وادار به ارتکاب جرم کرده است و هیچ قانونگذار یا حقوق دانی هم منکر این مطلب نیست، بلکه نزاع آنان در لفظ است؛ به این معنا که گروهی نام آن را فاعل معنوی و گروهی فاعل مادی و گروهی، معاون و گروهی، سبب نهاده­اند؛ و نیز نظریه فاعل معنوی در فقه و حقوق ایران، سابقه طولانی دارد و برخلاف آنچه گفته شده است، حقوق­دانان آلمانی مبتکر آن نیستند، بلکه در حقوق اسلام به عنوان یکی از مصادیق سبب، پذیرفته شده است و نمونه های آن دقیقاً همان نمونه هائی است که در حقوق عرفی مطرح شده است و تنها نقصی که در قانون ایران دیده می­شود آن است که نظریه سبب را در کتاب قصاص و دیات مطرح کرده است، در حالی که باید آن را به عنوان یک قاعده کلی در کتاب اول قانون مجازات، یعنی بحث قواعد عمومی بیان
می­کرد، که امید می­رود در اصلاحات قانون مجازات اسلامی مورد توجه قرار گیرد.

۱۶ مرداد ۹۷ ، ۲۰:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر