وضع را به دو قسمِ «وضعتعیینی» و «وضعتعیّنی» تقسیم میکنیم.
1ـ وضعتعیینی (وضعتخصیصی)
«وضعتعیینی» یعنی هرگاه «واضع»، شخص مشخّص و معیّنی باشد و لفظی را برای معنایی قرار بدهد.
مثال : اصل ۱۲۸ قانوناساسی: رئیسجمهور استوارنامه سفیران را امضاء میکند و استوارنامۀ سفیران کشورهای دیگر را میپذیرد.
بهلفظ «استوارنامه» در اصل ۱۲۸ قانوناساسی دقّتکنید. اینلفظ را واضع معیّن و مشخّص (یعنی مقنّن) برای معنایی (یعنی حکمیکه از طرف رﺅسای کشورها به سفیران و مأموران سیاسی داده میشود و اینحکم بیانگر اعتبار آنها نزد رﺅسای کشورهای بیگانه است) قرار داده است.
پس به اینعلّتکه واضعِ «لفظ استوارنامه»؛ شخص مشخّص و معیّنی است (یعنی مقنّن)؛ وضع این لفظ؛ «وضعتعیینی» میباشد.
2ـ وضعتعیّنی (وضعتخصّصی)
«وضع تعیّنی» یعنی هرگاه «واضع»، شخص معیّنی نباشد؛ بلکه لفظیکه دارای معناییخاص است، در گذر زمان و بهتدریج، بهقدری توسط مردم (اَفراد نامعیّن) در معنایدیگری استعمال شود، بهطوریکه با شنیدن آنلفظ، معنای جدیدِ آنلفظ بهذهن برسد و نه معنایقبلیاش.
مثال: اصل۲۰ قانوناساسی: همۀ افراد ملّت، بهطور یکسان در حمایت قانون قرار دارند.
به لفظ «قانون» در اصل۲۰ قانوناساسی دقّت کنید.
اینلفظ قبلاً به معنای «خطکش» بوده؛ ولی مردم (اَفرادِ نامعیّن) اینلفظ را در گذر زمان بهقدری درمعنای «مُقرّرات» استعمال کردند، بهطوریکه اکنون با شنیدن اینلفظ، معنای جدیدش (یعنی مقرّرات) بهذهن میرسد و نه معنای قدیمش (یعنی خطکش).
در مثال ذکر شده؛ «واضع»، شخص مشخّص و معیّنی نیست و مردم (اَفراد نامعیّن) لفظ «قانون» را که قبلاً به معنای «خطکش» بوده، بهقدری در معنای «مقرّرات» بهکار بردند، بهطوریکه، اکنون با شنیدن اینلفظ، معنای جدید آن (یعنی مُقرّرات) به ذهن میرسد و نه معنای قبلیاش (یعنی خطکش).
در نتیجه میگوییم: لفظِ «قانون» برای معنایش (یعنی مقرّرات)؛ به صورت «تعیّنی» وضع شده است؛ و نه تعیینی.
اصول فقه دانشگاهی استاد شب خیز
انتشارات کتاب آوا