نهی گاهی با مادۀ است،  مثل:« نهیتکم عن ذلک» یعنی منع کرده ام شما را از آن، گاهی به صورت صیغه نهی است، مثل: مکن، مگو ومانند:« ولاتقربوا مال الیتیم ال بالتی هی احسن » یعنی  به مال یتیم نزدیک نشوید مگر به بهترین وجه و گاهی به صورت جملۀ منفی است، مثل: «نمی کنی، نمی گوئی و نمی روی ». نمونه های این دو را می توان در موارد زیر دید:
مثال قانونی برای نهی با صیغۀ نهی مادۀ 1231 ق.م:
«اشخاص ذیل نباید به سمت قیموت معین شوند:
1-    کسانی که تحت ولایت و قیموت هستند.
2-    کسانی که به علت ارتکاب جنایت بایکی از جنحه ها ...محکوم شده باشند».
در بعضی موارد جملۀ منفی معنای نهی می دهد مانند مادۀ 1233 ق.م: «زن نمی توان بدون رضایتشوهر خود سمت قیموت قبول کند» که در این ماده منظور نهی و منع مجریانقنون است از آنچه به صورت نفی گردیده و خاطب آن، مجریان، قانون، یعنی قضات دادگاهها و دادستان ها می باشند. و مانند ماده 1192 قانون مدنی که می گوید : «ولی مسلم نمی تواند برای امور مالی مولّی علیه خود وصی غیر مسلم معیّن کند».
ونیز تعبیراتی مانند مشروع نیست و امثال اینها همه در حکم نهی می باشند.
گاهی  نهی به صورت جملۀ خبری مثبت است مثلاً مادۀ 1045 قانون مدنی که می گوید: «نکاح با اقراب نسبی ذیل ممنوع می باشد ...».
منبع: محمدی ؛ ابوالحسن ؛ مبانی استنباط حقوق اسلامی