فسخ قرارداد از ناحیه یکی از طرفین یا اطراف آن به استناد شرط ضمن عقد، ازجمله اعمال رایج حقوقی است.
به عنوان مثال ممکن است که در قراردادی شرط شده باشد که چنانچه یکی از چکهای موضوع ثمن معامله منتهی به صدور گواهی عدم پرداخت گردد؛ طرف دیگر حق دارد نسبت به فسخ معامله اقدام نماید.
برای طرح دعوی فسخ ضروری است که وکیل بدواً اعمال فوری حق فسخ را از ناحیه ذی حق احراز نماید؛ زیرا در صورت عدم اعمال فوری خیار فسخ توسط دارنده آن، حق وی زائل و فرض بر آن است که دارنده حق فسخ از اعمال آن منصرف شده و قاصد بر بقای قرارداد بوده است.
شناخته شده ترین راه و مطمئن ترین راه برای اعمال حق فسخ نیز، اعلام رسمی آن به طرف قرارداد است که باید از طریق ارسال اظهارنامه به وی صورت گیرد.
در واقع بدون ارسال اظهارنامه و اعلام رسمی مراتب فسخ از ناحیه ذی حق به طرف دیگر قرارداد، حق فسخ، انشاء و اعمال نشده و دارنده حق فسخ نمی تواند مدعی فسخ قرارداد باشد؛ ازاین رو قبل از تقدیم دادخواست به مراجع قضایی، حق فسخ باید بدواً توسط ذی حق، انشاء و اعمال شده باشد والا تقدیم دادخواست با خواست صدور حکم به فسخ قرارداد منتهی به صدور قرار رد دعوی خواهد شد؛ زیرا علاوه بر آنکه عنوان خواسته خواهان دایر بر «صدور حکم فسخ» صحیح نبوده و دادگاه نمی تواند حکم بر فسخ قرارداد یا معامله صادر نماید؛ بواسطه عدم اعمال فوری حق فسخ و عدم انشاء آن نیز دادگاه نمی تواند نسبت به تنفیذ یک عمل حقوقی که دلیلی بر وقوع آن وجود ندارد اقدام نماید.
بدین ترتیب دعوی فسخ قرارداد:
1- مستلزم اعلام و انشاء فسخ قرارداد خطاب به طرف دیگر قرارداد از طریق ارسال اظهارنامه «به عنوان طریق شایع اعلام فسخ» است.
2- اعمال و انشاء این حق باید به صورت فوری و پس از ایجاد حق فسخ صورت گیرد.
3- عنوان صحیح خواسته در چنین دعوایی باید: «تأیید و تنفیذ فسخ قرارداد شماره....مورخ.... و...» باشد نه صدور حکم به فسخ قرارداد؛ زیرا تا زمانی که حق فسخ اعمال نشده باشد، تقاضای صدور حکم تنفیذ فسخ از دادگاه فاقد وجاهت قانونی است.