در مجموع از قرن چهاردهم میلادی تا به امروز، اومانیسم در معنای عام آن، مؤلفه های زیر را مد نظر داشته است. مسلماً شدت و ضعف و چگونگی بعضی از این عناصر در نحله های مختلفِ اومانیستی و اندیشه های افراد گوناگون، متفاوت خواهد بود:

1. محوریت انسان و پای بندی به خواستها و علایق انسانی

2. اعتقاد به عقل، شک گرایی و روش عملی به عنوان ابزاری مناسب برای کشف حقیقت و ساختن جامعه ی انسانی

3. برشمردن عقل و اختیار به عنوان ابعاد بنیادی وجود انسان

4. اعتقاد به بنا نهادن اخلاق و جامعه بر مبنای خودمختاری و برابری اخلاقی

5. اعتقاد به جامعه ی باز و تکثرگرا؛ 6- تأکید بر دموکراسی، به عنوان بهترین تضمین کننده ی حقوق انسانی در برابر اقتدار فرمانروایان و سلطه جویی حاکمان

7. التزام به اصلِ جدایی نهادهای دینی از دولت

8. پرورش هنر مذاکره و گفتگو، به عنوان ابزار حل تفاوت و تقابلِ فهم های مختلف

9. اعتقاد به این مطلب که تبیین جهان بر پایه ی واقعیات ماورای طبیعی و توجه به یک جهانِ غیر دنیوی برای حل معضلات بشری، تلاشی است برای ضعیف و بی ارزش کردن عقل انسانی. جهان موجودی خودپیدایش و انسان نیز بخشی از همین جهان طبیعت است که بر اساس یک فرایند تحولی مداوم پدید آمده است

10. اعتقاد به این که تمام ایدئولوژی ها و سنتها اعم از دینی، سیاسی یا اجتماعی، باید توسط انسان ارزش گذاری شود؛ نه این که صرفاً بر اساس ایمان پذیرفته شود

11. جستجوی دائم برای یافتن حقیقت ملموس و عینی؛ با درک و اعتراف به این که شناخت و تجربه ی جدیدف پیوسته ادراکهای ناقص ما را از آن حقیقت عینی تغییر می دهد

12. اعتقاد به این که اومانیسم جانشین و بدیلی واقع بینانه و معقول برای الاهیات ناامیدکننده و ایدئولوژی های زیان آور است؛ زیرا با اعتقاد به اومانیسم، خوش بینی، امید، حقیقت طلبی، تساهل و بردباری، عشق، ترحم و دلسوزی، زیبایی، عقل گرایی به جای بدبینی، یأس، جزمیت، گناه، خشم و نفرت، تعصبات، ایمان کورکورانه و غیر عقلانی حاکم می گردد.

در این میان عناصر و مولفه هایی چون بی همتایی فرد انسانی، خرد و روش علمی هسته ی مرکزی و کانونی اومانیسم را تشکیل می دهند.