فمینیسم در دو معنای قریب به هم در زبان انگلیسی به کار می رود؛ در معنای نخست فمنیسم عبارت است از: نظریه ای که معتقد است که زنان باید فرصتها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند. در زبان فارسی معادلهایی از قبیل «زن گرایی»، «زن باوری»، «زن وری»، «زنانه نگری» و «زن آزادخواهی» برای این استعمال از لفظ فمینیسم ذکر شده است.
معنای دیگری که برای لفظ فمینیسم ذکر شده است این است که این لفظ بر جنبشهای اجتماعی اطلاق می شود که تلاش می کنند تا اعتقاد و باور فوق- که در معنای نخست ذکر شد – را نهادینه کنند. در زبان فارسی معادل این معنا از فمینیست واژه ی «نهضت زنان» و یا «نهضت آزادی زنان » قرار داده می شود.
تنوع آرا و افکار و گرایشهای گوناگون فکری که میان فمینیست ها وجود دارد ما را بر آن می دارد که فمینیسم را یک رویکرد بدانیم؛ نه یک مکتب؛ و همین نکته باعث شده که گروهی از اندیشمندان به جای استفاده از کلمه ی «فمینیسم» از واژه ی «فمینیسم ها» استفاده کنند. اما به هرحال می توان گفت تقریباً تمام نحله های فمینیستی خصوصاً یک وجهِ مشترکِ مبنایی با هم دارند؛ و آن این است که در آبشخور اندیشه ی «اومانیسم» به همدیگر می رسند.
همچنین دو مولفه ی اساسی وجود دارد که همه ی فمینیست ها بر آن اتفاق دارند؛ اول آن که زنان تحت ظلم و تبعیض قرار گرفته اند و این ظلم و تبعیض ریشه در جنسیت آنها دارد (در واقع فمینیسم به مسائلی می پردازد که تحت عنوان زن بودن برای زنان به وجود آمد نه تحت عناوین دیگر، همچون سیاه بودن و یا شرقی بودن و...) و دوم آن که این ظلم و تبعیض اصالت ندارد و باید از بین برود. پس می توان ادعا کرد هر نهضتی و جریان فکری که دارای دو ویژگی فوق است، یک نهضت و جریان فمینیستی است. به عبارتی این جریان در تمام اشکال آن بر مبنای تفکرات اومانیستی «خانواده ی هسته ای» را که بر مدیریت و سرپرستی مرد تاکید دارد مورد حمله قرار می دهند و خواهان برچیدن تمام اختلافات جنسی در فرصتها، حقوق و امکانات و... است.