1- نسبت به حقی می توان اعمال تقاص کرد که آن حق در عالم ثبوت وجود داشته باشد و از لحاظ حکمی نیز تردیدی در مشروعیت آن نباشد اما موضوعا ممکن است این حق مورد اختلاف باشد؛ مثلا صاحب حق دلیلی برای اثبات حق خود ندارد.

  نکته:لازم به ذکر است حقی که با استناد به آن حق تقاص اعمال می گردد ممکن است عینی باشد یا دینی. بطور کلی نسبت به حقی که وصول به آن بطور متعارف متعذر باشد می توان اعمال تقاص کرد.

 

2- تقاص گیرنده باید نسبت به دو مورد علم داشته باشد تا بتواند به اعمال حق تقاص بپردازد: اول: علم به ثبوت حق خود داشته باشد، دوم: علم به عدم امکان وصول حق خود به طریق متعارف داشته باشد.

 

3- زمانی فرد می تواند به اعمال تقاص بپردازد که صاحب حق امکان طرح دعوا در محاکم را نداشته باشد.

 

4- حق مقتص عنه ممکن است عین یا دین یا منفعت یا حق مالی باشد. صاحب حق می تواند با تحقق سایر شرایط بدون محدودیت در نوع مال احقاق حق نماید.

 

5- مقاص نمیتواند از هر ابزاری برای رسیدن به حق خود استفاده کند و تقاص باید بدون ورود ضرر یا تحقق جرم صورت گیرد.

 

6- یکی دیگر از شروط تقاص آن است که مقاص عنه منکر حق باشد، بدین معنا که یا به طور کلی بگوید بدهی وجود ندارد یا آنکه اقرار به اصل بدهی دارد، اما اراده جدی در پرداخت طلب ندارد.

 

نکته:لازم به ذکر است از آنجا که تقاص سبب مالکیت تقاص گیرنده می شود، بنابراین، از اسباب تملک حق محسوب می شود.