تعریف اصل استصحاب : استصحاب در لغت به معنای همراه داشتن و همراهی است و در اصطلاح فقه و حقوق معنایی نزدیک به معنای لغوی دارد . کوتاه ترین تعریف آن عبارت است از (ابقاو ماکان) یعنی حکم به باقی ماندن هر آنچه در گذشته بوده است و به آن یقین داشته ایم.
هر گاه یقین داشته باشیم که چیزی در زمان گذشته وجود داشته و حالا به وجود آن شک داشته باشیم که وجود دارد یا ندارد بنابراین آن را موجود فرض می کنیم و استصحاب جاری می کنیم.
مثال: شخص به جبه اعزام شده است اما بعد از گذشت ۳ سال شک می کنیم آن شخص زنده است یا مرده بنابراین اصل استصحاب را جاری می کنیم و آن را زنده فرض می کنیم و تمام حقوق زنده بودن را بر وی بار می کنیم مثلا همسرش نمی تواند ازدواج کند،اموال او به ارث برده نمی شود و سایر احکام...
*عناصر و اجرای اصل استصحاب
*یقین سابق : منظور از این عنصر این است که چیزی را که می خواهیم استصحاب کنیم باید به وجود آن در زمان گذشته قطع و یقین داشته باشیم،مانند یقین به زنده بودن آن سرباز در مثال فوق.
*شک لاحق: منظور از این عنصر این است که چیزی را که یقین داشته ایم هم اکنون مورد تردید قرار گیرد . مثلا سربازی که پارسال یقین به زنده بودن آن داشتیم الان شک می کنیم زنده است یا خیر
*وحدت متیقن و مشکوک(وحدت موضوع): منظور از این عنصر آن است که آنچه را که به آن یقین داشتیم متیقن (زنده بودن سرباز) و آنچه را که مورد شک و تردید واقع شده است مشکوک(زنده بودن سرباز)یکی باشند.
شک و یقین وجود خارجی ندارند بلکه به حالت انسان می گویند و به موضوع شک و یقین،متقین و مشکوک می گویند که باید یک چیز باشد مثلا زنده بودن سرباز در مثال مورد نظر.
*تعدد زمان متیقن و مشکوک: همانطور که در مثال مشخص است زمان شک و یقین باهم فرق دارند. مثلا یقین به زنده بودن سرباز پارسال بود اما شک به زنده بودن امسال می باشد.
*تقدم زمان متیقین بر زمان مشکوک: منظور از این عنصر این است که زمان متیقن و یقین باید مقدم بر زمان شک و مشکوک باشد . در مثال سرباز ملاحظه می شود زمان متیقن (زنده بودن سرباز) سال قبل است که تقدم دارد بر زمان شک که امسال می باشد . اگر قضیه برعکس شود یعنی زمان متیقن در آخر قرار گیرد آن را اصطلاحا استصحاب قهقرایی یا وارونه می گویند و اجرای استصحاب جایز نیست.
*وحدت زمان شک و یقین : منظور از این عنصر این است که در حال حاضر،هم شک داشته باشیم و هم یقین،البته یقین به وجود چیزی در زمان گذشته و شک در بقای (باقی بودن) آن در حال.
*فعلیت یقین و شک: منظور این است که شخص باید به شک لاحق خود توجه داشته باشد. یعنی شخص این حالت را داشته باشد: نسبت به چیزی در زمان گذشته یقین داشته باشد و در زمان حال نسبت به همان چیز شک داشته باشد (این یقین و شک باید فعلیت داشته باشند)
مثلا:کسی می دانسته وضو ندارد ولی غافل از آن حال نماز می خواند،پس از فراغ از نماز شک می کند که با وضو نماز خوانده یا بدون وضو بنابراین براساس قاعده فراغ شک ادبی اثر است. اما چناچه قبل از نماز به آن حالت خود (بدون وضویی) توجه داشت . اصل استصحاب یعنی عدم وضو جاری می شود و باید وضو می گرفت.
به عبارتی دیگر چون که یقین و شک او فعلیت نداشته است استصحاب جاری نمی شود.