در زیر به توضیح معنای حقوقی برخی از کلمات و اصطلاحات حقوقی میپردازیم:
استیضاح
هرگاه اعضای مجلس جمهوری اسلامی (در کشورهای دیگر که دارای مجلس دیگری باشند مانند مجلس سنا آمریکا یا مجلس عوام یا مجلس لردها در انگلستان و…) از وزیر مسئول، توضیحات راجب مطالبی را درخواست کنند که در دوره تصدی خود مسئول آن بوده است، این عمل را از دیدگاه حقوقی استیضاح می گویند به عبارت بهتر :
مطالبه توضیح از وزیر مسئول به توسط اعضاء مجالس قانونگذاری
استیفاء
قانون مدنی در مبحث چهارم در ماده ۳۳۶ بدینگونه بیان شده است: هرگاه کسی بر حسب امر دیگری اقدام به عملی نماید که عرفاٌ برای آن عمل، اجرتی بوده و آن شخص عادتاٌ مهیای آن عمل باشد عامل، مستحق اجرت عمل خود خواهد بود مگر اینکه معلوم شود که قصد تبرع داشته است.
در همین قانون در ماده ۳۳۷ مشعر است : هر گاه کسی برحسب اذن صریح یا ضمنی از مال غیر، استیفاء منفعت کند صاحب مال، مستحق اجرت المثل خواهد بود مگر اینکه معلوم شود که اذن در انتفاع، مجانب بوده است .
بنا به این مراتب استفاده از کار یا مال دیگری با رضای او.
اصطلاحات حقوقی اسقاط:
اسقاط
( از دیدگاه مدنی–فقه) یعنی از بین بردن حقی به توسط صاحب حق . مثلا کسی که در عقدی صاحب حق خیاری شده می تواند یک طرفه و به قصد خود آن حق را ساقط کند. اسقاط از ایقاعات است.
اسقاط شرط
یعنی هرگاه در قراردادی، شرط به نفع شخصی وجود داشته باشد و وی عنوان نماید این حق را ساقط می نماید این عمل را اسقاط شرط می گویند.
اسقاط کافه خیارات
در قراردادهای معین که عقد، لازم هم باشد طرفین عقد حق فسخ ندارند مانند عقود بیع ،اجاره و… مگر در یازده مورد که مطابق مقررات قانونی مواردی پیش بینی شده است که هریک از طرفین با وجود این شرایط قانونی و اثبات آن، اختیار فسخ دارند و به همین سبب فرمولی است که در اغلب اسناد عادی قدیم و اسناد رسمی کنونی در عقد می نویسند که هر گونه خیار مسلم و غیر مسلم را ساقط می کنند تا عقد قوام و پایه ای گیرد و از حالت تزلزل به حالت ثبات درآید.
اصطلاحات حقوقی اسناد:
اسناد
در علم حقوق جمع سند است و آن نوشته ای است که در مقام دعوی یا دفاع و برای اثبات چیزی قابل تمسک و استفاده باشد.
اسناد تجارتی
اسنادی هستند که برای پرداخت وجه در زمان و موعد نزدیک یا در مدت معین محدود و کوتاه به کار می روند که مهمترین آنها برات و سفته و چک و اسناد در وجه حامل و غیره … .
اسناد ثبت احوال
دفاتری مانند شناسنامه که در جداول آن، وقایع چهار گانه (فوت، ولادت، ازدواج، طلاق، رجوع و بذل مدت) در ادارات ثبت احوال درج می شود و به عبارت بهتر اوراق و دفترچه های شناسنامه و المثنی را اسناد ثبت احوال می گویند.
اسناد پرداختنی
اسنادی که به موجب آنها باید پرداخت به عمل آید مانند سفته و ….
اسناد رسمی
در ماده ۱۲۸۷ قانون مدنی اسناد رسمی چنین تعریف شده است:
اسنادی که در اداره ثبت اسناد و املاک یا دفاتر اسناد رسمی یا نزد سایر ماموران رسمی در حدود صلاحیت آنان و برابر مقررات قانونی تنظیم شده باشد.
اسناد سجلی: جمع سند سجلی است.
سند سجلی:سندی است که مطابق مقررات قانون ثبت احوال به ثبت رسیده و مندرجات آن رسمی و معتبر است (ماده یک نظامنامه ۱۳۱۹)
اشاعه
(مدنی– فقه) اجتماع حقوق چند نفر بر مال معین (خواه مال موجود در خارج باشد خواه در ذمه باشد) خواه به طور ارادی باشد مانند شرکت اختیاری (ماده ۵۷۲ ق–م) یا قهری مانند اجتماع حقوق چند وارث بر ترکه.
مال مورد اشاعه را مال مشاع گویند.
اشاعه در مقابل افراز بکار می رود و مشاع در مقابل مفروز.
البته در مورد شرکت تجاری اشاعه وجود ندارد با اینکه شرکت وجود دارد.
شایان ذکر است که در فقه هم، در مورد زمین های خراجی، شرکت وجود دارد ولی اشاعه وجود ندارد و زمینهای مذکور قابل افراز و تقسیم نیست.
اصطلاحات حقوقی اشتباه:
اشتباه حکمی
الف: تصور وجود قانونی که اساساٌ وجود ندارد.
ب: تفسیر نادرست از یک قانون به تصور اینکه آن تفسیر درست است.
مثال اول: هبه مریض به پزشک به تصور تجویز قانون و حال اینکه در قانون فرانسه چنین قانونی نیست .
مثال دوم : ارتکاب تفسیر موسع در قوانین مسئولیت .
(فقه) تردید در اینکه حکم قانون در مورد عملی یا چیزی چگونه است و غالباً آنرا شبهٌ حکمیه نامند.
اشتباه در سبب معامله
(مطابق قانون مدنی) بیع سبب تملک مبیع و ثمن است، وصیت تملیکی سبب تملک موصی به است و به عنوان مثال:
اگر ورثه با موصی له بر تقسیم مال مشاعی بتراضی افراز کنند و بعد معلوم شود که وصیت باطل بوده و موصی له بهره از آن مال نداشته است، تراضی بر افراز هم باطل است زیرا ورثه در فاسد بودن سبب تملک (یعنی وصیت) و صحیح بودن آن در اشتباه بوده اند. این اشتباه در سبب است.
اشتباه در شخص طرف عقد
(مدنی–فقه) به هر یک از دو صورت ذیل گفته می شود:
الف: اشتباه در خود طرف عقد مثل اینکه واهب، مال خود را به حسن هبه کند به تصور آنکه او منوچهر است.
ب: اشتباه در مشخصات طرف عقد مانند اینکه موجر خانه را به کسی اجاره بدهد به تصور اینکه او مجرد است و بعد معلوم شود که او متاهل است .
( در قانون مدنی ماده ۲۰۱ ق–م) اشتباه در شخص طرف عقد به صحت معامله خللی وارد نمی آورد مگر در مواردی که شخصیت طرف، علت عمده عقد بوده باشد.
اشتباه در موضوع معامله
(از منظر قانون مدنی–فقه) اشتباهی است راجع به خود موضوع معامله مثلا بایع کتاب را به جای دفتر میفروشند (ماده ۲۰۰ قانون مدنی بدینگونه مشعر است : اشتباه وقتی موجب عدم نفوذ معامله است که مربوط به خود موضوع معامله باشد).
اشتباه در نوع عقد
(مدنی–فقه) وآن در موردی است که یک طرف عقد، عقد معینی را در نظر داشته باشد و طرف او عقد دیگر را مثل اینکه شخصی مالی را به دیگری هبه کند و طرف به تصور اینکه او صلح کرده است اظهار قبول نماید.
(ماده ۱۹۴ قانون مدنی) الفاظ و اشارات و اعمال دیگر که متعاملین به وسیله آن، انشائ معامله می نمایند باید موافق باشد به نحوی که احد طرفین، همان عقدی را قبول کند که طرف دیگر قصد انشاء او را داشته است والا معامله باطل خواهد بود.
اشتباه موضوعی
مثل اینکه کسی قالی می خرد به تصور آنکه عتیقه است و بعد خلاف آن ظاهر می شود ( که به آن در فقه شبهه موضوعی می گویند).
اصالة الصحة در افعال
(مدنی–فقه) مقصود از افعال، افعال حقوقی است که به صورت عقد و یا ایقاع نباشد مانند فعل شهادت دادن و اقرار کردن و اعلام تغییر اقامتگاه .
اصالة الحقیقة
حقیقت
(فقه) در لغت امر موجود و با واقعیت را گویند (در مقابل موهوم) و در اصطلاح فقهاء، استعمال لفظ در موضوع له را حقیقت گویند (مانند استعمال لفظ شیر در معنی حیوان درنده معروف) و در خارج موضوع له با رعایت مناسبتی مجاز نامند (مانند استعمال شیر در مرد دلیر ) و اگر رعایت مناسبت نشود آنرا غلط نامند مانند استعمال شیر در معنی درخت.
اصل امضائی بودن احکام معاملات
( ازمنظر فقه) شارع اسلام مانند هر قانونگذاری در مورد مقررات راجع به عقود و ایقاعات در مقام ابداع و تاسیس مقررات جدید و بی سابقه نبوده بلکه علی القاعده همان مقررات موجود در عرفها و عادات را تایید و امضاء کرده است از این معنی به اصل امضائی بودن احکام معاملات یا اصل امضائی بودن معاملات تعبیر شده است.
اصل برائت : مطابق اصل ۳۷ قانون اساسی : اصل، برائت است و هیچ کس از نظر قانون مجرم شناخته نمی شود، مگر اینکه جرم او در دادگاه صالح ثابت گردد.
اصل تسلیط
(از منظر فقه) از حدیث نبوی (الناس مسلطون علی اموالهم) تعبیر باصل تسلیط و قاعده تسلیط می شود و قانون مدنی در ماده ۳۰ بیان نموده: هر مالکی نسبت به مایملک خود حق هر گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد و در ماده ۳۱ قانون مدنی بدینگونه اشعار شده است : هیچ مالی را را از تصرف صاحب آن نمی توان بیرون کرد مگر به حکم قانون .
اصل حکومت قانون
(مطابق قانون اساسی) افراد مردم از هر حیث مصون از تعرض می باشند و متعرض احدی نمی توان شد مگر به حکم و ترتیبی که قوانین مملکت معین می کند (اصل نهم متمم قانون اساسی) مطلب مذکور را اصطلاحا اصل حکومت قانون گویند.
اصل حکومت محلی قانون (قلمرو قانون در مکان)
قلمرو قانون در مکان
حسب قاعده قوانین یک ملت در داخله خاک آن بکار می رود و اعمال آنها در خارج کشور خلاف اصل است (اصل عدم تاثیر قانون در خارج کشور) ماده ششم قانون مدنی : قوانین مربوط به احوال شخصیه از قبیل نکاح و طلاق و اهلیت اشخاص و ارث در مورد کلیه اتباع ایران ولو که مقیم در خارجه باشند مجری خواهد بود.
اصل شخصی بودن قانون
( از دیدگاه حقوق بین الملل خصوصی) نسبت به بیگانه مقیم خارجه علی الاصول قوانین کشور متبوع او جاری است مگر در موارد استثنائی که قانون محلی در حق او اجرا می شود .
شایان ذکر است قانون ما از این اصل در مواردی پیروی نمی کند.
اصل شخصی بودن مجازات
( از نظر حقوق جزا) اصلی است که به موجب آن باید جزا مناسب با وضع مجرم باشد و به این ترتیب در مورد یک جرم که چند نفر مجرم هر یک جداگانه آن را مرتکب شده اند ترتیب به کار بردن مجازات فرق می کند زیرا هدف از دادن جزا انتقام نیست بلکه علاج مجرم است پس باید متناسب با وضع مجرم باشد.
اصل صحت
(از نظر قانون مدنی) به موجب این اصل در عقود و ایقاعات فرض قانون بر صحت آنها است مدعی فساد باید دلیل بر فساد اقامه کند اصل صحت در معاملات است و در ماده ۲۲۳ قانون مدنی که پیش بینی شده است. ولی ملاک آن شامل همه عقود و ایقاعات است از این معنی تعبیر به اصالة الصحه هم می شود.
ماده ۲۲۳ قانون مدنی هر معامله که واقع شده باشد محمول بر صحت است مگر این که فساد آن معلوم شود .
اصل عدم تبرع
( از نظر مدنی – فقه) هر کس مالی به دیگری می دهد ظاهر در عدم تبرع است و حق استرداد را دارد ( ماده ۲۶۵ قانون مدنی) زیرا غالبا به عنوان احسان و مجانی کسی به دیگری چیزی نمی دهد همین غلبه منشاء اماره مذکور است.
اصل عدم عطف قانون به گذشته
قلمرو یک قانون از نظر زمان محدود است به تاریخ انتشار و نسخ، و آثاری بر ماقبل انتشار ندارد مگر اینکه بطور استثناء آن هم باتصریح قانون صورت گیرد این معنی را اصل عدم عطف قانون به گذشته گویند.