سلام علیکم

احتراما عطف به پرونده شماره ... در خصوص دادخواست اعسار ............. نسبت به دادنامه شماره ........ ، ضمن تقدیم یک برگ وکالتنامه ملصق به تمبر مالیاتی و به وکالت از خوانده، خانم ...............، به استحضار عالی می‌رساند:

1- چنانکه مستحضر می‌باشند خواهان محترم دارای پرونده‌های متعدد حقوقی و کیفری از جمله مهریه، نفقه، طلاق، ضرب و شتم و سرقت بوده که نسبت به تمامی آنها حکم محکومیت نامبرده صادر شده است. ایشان در هرکدام از پرونده‌های فوق و به اقتضای پرونده، اظهاراتی داشته که با ادعای نامبرده در دادخواست تقدیمی در تناقض است. از جمله در پرونده طلاق به شماره 9209980207300277، ایشان اظهار داشته‌اند توانایی اداره زندگی خود را داشته و به محض صدور رای نفقه، تمام آن را یکجا پرداخت خواهند نمود. حال آنکه بعد از صدور رای نه تنها نسبت به پرداخت آن هیچ اقدامی ننمود بلکه نسبت به آن نیز دادخواست اعسار داده که النهایه محکوم به پرداخت ماهیانه دویست هزار تومان شد. و تاکنون از پرداخت آن نیز امتناع نموده است. همچنین بعد از پذیرش ادعای اعسار نامبرده در پرونده مهریه، همانند پرونده نفقه تاکنون هیچ یک از اقساط خود را پرداخت ننموده است. پیگیری‌های مکرر موکل نیز که با مشقت تمام از سبزوار به ورامین می‌آیند و تاکنون چندین حکم جلب نامبرده را گرفته‌اند، بی‌نتیجه مانده است.

2- در تمامی دادخواست‌های اعسار ایشان، از جمله اعسار از پرداخت مهریه و نفقه، گواهان وی تماما از خویشاوندان درجه یک نامبرده بوده که علیرغم جرح آنها در دادگاه‌های مربوطه و عدم اعتبار قانونی شهادت ایشان، حکم اعسار نامبرده در آن پرونده‌ها صادر شده است.

3- ایشان در پرونده طلاق، مطروحه در شعبه سوم دادگاه حقوقی ورامین اظهار داشته‌اند توانایی مالی تامین زندگی خویش را داشته و هیچ‌گونه مشکلی درخصوص پرداخت نفقه ندارند. حال چگونه از پرداخت محکوم‌به اظهار عجز می‌نمایند؟ آیا جز این است که ایشان از نهاد اعسار که قانونگذار صرفا برای اشخاصی وضع نموده است که واقعا توانایی پرداخت دین خود را ندارند، به عنوان یک حربه استفاده می‌نماید تا ضمن تضییع حقوق موکل ایشان را از پیگیری مطالبات خویش ناامید و خسته کند؟ طرفه آنکه متاسفانه شعبه‌های مختلف دادگستری ورامین نیز در راستای این هدف مشار الیه حرکت می‌کنند.

4- حکم طلاق موکل طی دادنامه شماره ... صادره از شعبه 47 دادگاه حقوقی تجدیدنظر صادر شده است. که طی آن موکل به جهت رهایی از عسر و حرج و تنگنایی که خواهان برای وی ایجاد نموده است اقدام به بذل کل مهریه خود در قبال طلاق نموده و از این حق قانونی و شرعی خود گذشت نموده است. آیا این عادلانه است که موکل به واسطه­‌ی دعاوی مکرر اعسار خواهان، از حقوق مسلم خویش که شامل نفقه و استرداد مال در پرونده سرقت می‌گردد نیز محروم شود؟ حال آنکه با صدور حکم طلاق ایشان به عنوان یک خانم هیچ پشتوانه مالی نخواهد داشت.

5- هدف خواهان محترم از طرح اینگونه دعاوی صرفا اطاله‌­ی دادرسی بوده و وضعیت مالی ایشان و خانواده‌اش به گونه‌ایست که پرداخت محکوم‌به، به راحتی برای وی مقدور می‌باشد. ضمن اینکه چنانکه ذکر شد ایشان از پرداخت محکوم‌به در پرونده‌های نفقه و مهریه که اعسار ایشان پذیرفته شده است نیز امتناع نموده و هدفی جز تضییع حقوق موکل ندارند.

 النهایه با عنایت به مطالب معنونه­‌ی فوق و محتویات پرونده و با توجه به اینکه: 1- زوجه در پرونده طلاق و مشروط به تحقق طلاق کل مهریه خود را بذل نموده است و 2- خوانده تا کنون هیچ‌کدام از دیون خود را حتی در حدود تقسیط پرداخت ننموده است و 3- اظهارات ضد و نقیض نامبرده در پرونده‌های مختلف 4- عدم وجود شرایط شهود قانونی نسبت به شهود تعرفه شده از جانب وی و 5- با عنایت به اینکه طرح اینگونه دعاوی از جانب خواهان صرفا جهت تضییع حق موکل صورت می‌گیرد تقاضای رد دادخواست نامبرده را دارد. قبلا از بذل عنایت آن مقامات محترم کمال تشکر را دارد.

 

...............

وکیل خوانده