انسان بدوی و غارنشین با ابزار اولیه که از چوب و سنگ بود ارتزاق می کرد و وسیله زندگی را فراهم می ساخت و اولین توجه او برای سد گرسنگی شکار بود. حس کنجکاوی و علاقه به اجتماعی بودن او را از انزواطلبی رها ساخت و حس برتری جوئی و تفوق در به چنگ آوردن روزی به ناچار موجد حق و اصطکاک منافع بود و بدین جهت اصول و قواعدی وضع گردید.
ابتدا قانون بر محور هماهنگی با قوانین الهی و طبیعی و اصل تسلط جسمی یعنی نیروی بدن تدوین گردید.
در قرن ها قبل از میلاد(بیش از سه هزار سال قبل میلاد) در یونان و روم قدیم در نزد فنیقیها و سومریها و ایلامی ها مقرراتی وجود داشته که ناظر بر اعمال و افراد و روابط اجتماعی آنان بوده است.
علما ، فلاسفه و حکام زمانهای گذشته به نمایندگی از وجدان عمومی با استعانت از سابقه و تجربه علم، قوانینی را طرح و در راستای خیر و صلاح و عموم مردم بکار می بردند.سپس قضاوت عرفی و رویه های آن در جامعه شکل گرفت.
بعضی ها به قانون موضوعه جنبه رحمانی و معنویت و مذهبی داده و با ترس از عقاب آن را الزام آور ساخته اند.قدیمی ترین قانون و قانون گذاران بشری را می توان به ترتیب:
کنفسیوس، حمورابی، قوانین بودا، الواح ۱۲ گانه، و غیره……( اپکیورسولون، ارسطاطالیس قانونگذاران یونانی، ژوستین کنستانتین و امپراتور روم- کدناپلئون) نام برد.
ریشه قوانین از عقاید مذهبی سرچشمه گرفته است.
کنفسیوس- بودا- حمورابی – زرتشت، پیامبرانی هستند که در روح قانون تجلی داشته اند
تعالیم دینی نقش تاریخی و حساس در وضع قواعد و قوانین و پیشرفت وترقی آن ایفا کرده است.محتویات کتب آسمانی مانند انجیل، تورات، قران و ….
قانون : جهات روحی اخلاقی، زمان ، مکان ، آداب و رسوم ، عرف مسلم، عوامل ناشی از تمدن و غیره…
ژان ژاک رسو عقیده دارد. (قانون شرایط اجتماعات ملی است و ملتی که از قانون اطاعت می کند سازنده این قانون است)
در تعریف قانون برخی گفته اند «قانون پیکره ای از احکام و قواعد و مقرراتی است که حاکم بر روابط اشیاء پدیده ها نظام عالم و تسلسل رویدادها است» و برخی دیگر نیز در تعریف قانون اظهار می دارند (قانون یک سلسله قواعد، احکام و مقرراتی است که بوسیله قوای عالی کشور جهت تنظیم روابط حقوقی و اجتماعی آحاد وضع می گردد.)
در فلسفه حقوق، فلسفه سیاست و فلسفه اخلاق دو جریان و مکتب کلی وجود دارد:
1-حقوق طبیعی ۲-پوزیتیویسم حقوقی.
مورخ ۱۳۹۹/۰۲/۱۵ تهران-دکتر عیسی زاده