در نگرش اومانیستی، انسان تعیین کننده ی ملاک و معیار ارزش ها بوده. چنین نگرشی از دوران باستان و در طول تاریخ بشریت مطرح بوده است. پروتاگوراس دانشمند یونانی گفته ای دارد مبنی بر این که «انسان اساس، مبنا و ملاک ارزیابی تمامی امور و ارزش هاست.»
چنین امری در دوران گوناگون تاریخ بشری مورد توجه قرار گرفته و آدمی خود تعیین کننده ی خوبی و بدی و ارزش ها شده و در موقعیت ها و دورانی نیز ملاک و معیار مبانی الهی و معنوی بوده است.
در جهان غرب تا پیش از رنسانس نگرش معنوی بر امور موجود حاکمیت داشت. اما با تغییراتی که در نگرش های معنوی روی داد و دگرگونی که نهضت پروتستان در مبانی اعتقادی مسیحیت کاتولیک ایجاد نمود، تحولات گوناگونی را به همراه داشت که از جمله مبانی اومانیستی پس از رنسانس تقویت و مورد توجه بیشتری قرار گرفت.
گرایش به مبانی معنوی و معیارهای انسانی نیز برای هر فردی می تواند در طول دوران زندگی روی دهد. بدین صورت که در دوره و موقعیتی نگرش حاکم معیارهای انسانی بوده و با گذشت زمان معیارهای الهی و معنوی برای شخص حاکم می گردد. در حال حاضر نیز برای بعضی افراد و به ویژه در میان جوامع غربی ملاک موجود برای امور انسانی و به ویژه درمان جنسی معیارهای اومانیستی است. زیرا در فهرست آماری و تشخیصی بیماری های روانی DSM (Diagnostic and Statistical Manual) هم جنس گرایی را از اختلال های جنسی خارج کرده اند.
در واقع گرایش و ترجیح فردی اشخاص، ملاک و معیار برای تشخیص اختلال محسوب می شود. از این رو چنین امری وابسته به معیارهای معنوی نخواهد بود. این امر نه فقط در ارتباط با درمان جنسی، بلکه در سایه زمینه های انسانی نیز نمود داشته و هر ساله راهپیمایی هایی از سوی افراد همجنس گرا به اجرا در می آید. البته این مطلب نه بدان معنا که چنین امری مورد پذیرش اکثریت آحاد آن جامعه باشد، بلکه به عنوان یک گزینه، انتخاب و ترجیح فردی در نظر گرفته می شود، که بعضی آن را انتخاب می نمایند.