این نظریه در دهه 1960 مطرح و دیدگاهی جدید در مورد بزه را ارائه نمود. نظریه برچسب زنی معتقد بود که جرم شناسان بیش از اندازه بر عمل انحراف تاکید کرده اند. بسیاری از جرم شناسان برای تفهیم این نظریه به کتاب جرم و اجتماع اثر «فرانک تاننبوم» مراجعه میکردند. تاننبوم بیان میدارد که نشان کردن بدی نمایانگر رفتار بزهکارانهای است که آنقدرها هم به علت کمبود تطابق فرد بزهکار با جامعه نیست، بلکه محصول منازعه میان یک گروه با اجتماع بزرگتر است.
از منظر این رویکرد بزهکاری محصول نگرش افراد میباشد. چرا که کیفیت رفتار هر فردی با ارزشهای متغیر اجتماع سنجیده و شناسایی میگردد. بنابراین طبق نظریه برچسب زنی ، بزهکاری یک امر نسبی است و از جامعهای به جامعهای دیگر متفاوت میباشد. تا زمانی که یک فرد عملی را انجام ندهد که این عمل از منظر مخاطبان اجتماعی برچسب نخورده باشد، این عمل را نمیتوان بزه تلقی نمود.