حظر بر وزن منع و به معناى آن است , و امر بعد از حظر یعنى امر بعد از نهى . توضیح: در مواردى که مولا ابتداء از چیزى که در گذشته واجب و یا مندوب و یا مباح بوده نهى کند و پس از مدتى دوباره به آن کار امر کند, این امر را " امر عقیب حظر " مى گویند. براى مثال, نوشیدن آب , مباح است ولى طبیب به بیمار مى گوید: " لا تشرب الماء " و او را از نوشیدن آب منع مى نماید. اما بعد از مدتى به او مى گوید: " اشرب الماء ". و یا این که صید و شکار کردن که امر مباحى است اما حاجى در حال احرام از صید نهى شده است به دلیل آیه: " لا تقتلوا الصید و انتم حرم " (صید را در حالى که محرم هستید نکشید ) (1) . ولى بعد از خارج شدن حاجى از احرام, خداوند فرمود: " و اذا حللتم فاصطادوا " (پس آنگاه که از احرام خارج شدید صید کنید) (2) . و امر به صید کرد. در این که این گونه اوامر در چه معنایى ظهور دارند بین فقها و اصولى هاى شیعه و سنى اختلاف وجود دارد که به برخى دیدگاه ها اشاره مى شود: 1 ـ جمهور عامه اعتقاد دارند چنین امرى در وجوب ظهور دارد مثل سایر اوامر (اوامر ابتدایى); 2 ـ مرحوم مظفر معتقد است چنین امرى در ترخیص ظهور دارد ; یعنى فقط ممنوعیت را برداشته, بى آن که بر اباحه, استحباب و یا وجوب دلالت کند. 3 ـ مشهور علماى شیعه بر این باور اند که چنین امرى در اباحه ظهور دارد; 4 ـ برخى از عامه گفته اند حکم این مورد , همان حکمى است که قبل از منع داشته است . براى مثال, اگر قبل از نهى واجب بوده حالا هم دوباره واجب مى شود و اگر مستحب بوده, مستحب مى شود. نکته: گاهى از ناحیه مولا و شارع منع و حظرى نرسیده ; ولى مخاطب و مکلف پیش خود مى پندارد که این کار برایش ممنوع است . به دنبال این " توهم منع " , مولا او را به این کار امر مى کند, که این را امر " عقیب توهم حظر " مى گویند. مانند آیه شریفه: " و البدن جعلناها لکم من شعائر الله لکم فیها خیر فاذکروا اسم الله علیها صواف فاذا وجبت جنوبها فکلوا منها و اطعموا... "(4). شاهد در امر " فکلوا " مى باشد چرا که در زمان جاهلیت خوردن گوشت قربانى را حرام مى دانستند و چون توهم حظر مطرح بود , صیغه امر " فکلوا " عقیب توهم حظر آمده است .
پانوشت
1-مائده5-آیه95 2-مائده5-آیه2 مظفر ، محمد رضا ، 1904 - 1964;اصول الفقه;جزء1;صفحه(74-75) 4-حج(22)آیه36 غروی ، محمد حسین ، 1296 - 1361ق;الفصول الغرویة فى الاصول الفقهیة;صفحه70 خضری ، محمد;اصول الفقه;صفحه232 سبزواری ، عبد الاعلی ، 1288 - 1372;تهذیب الاصول;جلد1;صفحه67 آخوندخراسانى،محمدکاظم بن حسین،1255-1329;کفایة الاصول;صفحه(99-100) زهیرالمالکی ، محمد ابوالنور، 1327-1407ق;اصول الفقه;جلد2;صفحه(152-154) اسنوی ، عبد الرحیم بن حسن ، 704 - 772ق;التمهیدفى تخریج الفروع على الاصول;صفحه271 زحیلی ، وهبه ، 1932 -;اصول الفقه الاسلامى;جلد1;صفحه222 فخر رازی ، محمد بن عمر ، 544 - 606ق;المحصول فى علم اصول الفقه;جلد2;صفحه96 مقدسی ، جورج;الواضح فى اصول الفقه;صفحه139 محقق حلی ، جعفر بن حسن ، 602 - 676 ق;معارج الاصول;صفحه65 فاضل لنکرانی ، محمد ، 1309 -;ایضاح الکفایة;جلد2;صفحه(71-76) علامه حلی ، حسن بن یوسف ، 648 - 726ق;مبادى الوصول الى علم الاصول;صفحه93
به نقل از : اباصالح آنلاین