اصل عدم ولایت افراد بر یکدیگر

(از منظر فقه) به موجب این اصل ، هیچ کس بر دیگری تسلطی ندارد مگر در حدودی که قانون معین می کند. روی همین اصل مقررات مربوط به ولایت بر محجورین ، در صورت شک در وسعت و ضیق مدلول آنها تفسیر مضیق میشود.

اصل علنی بودن محاکم

به موجب این اصل در موقع محاکمه (در دادگاه) باید جلسه دادگاه علنی باشد و ورود و خروج افراد به جلسه دادگاه آزاد بوده باشد و از آن ممانعت بعمل نیاید و ورود موکول به اذن دادرس نباشد.(اصل ۱۶۵ قانون اساسی : محاکمات علنی انجام می شود و حضور افراد بلامانع است مگر آنکه به تشخیص دادگاه علنی بودن آن منافی عفت عمومی یا نظم عمومی باشد یا در دعاوی خصوصی طرفین دعوا تقاضا کننده که محاکمه علنی نباشد.)

اصل غیر امری بودن قانون

( از مناظر حقوق مدنیآیین دادرسی مدنی، کیفری و حقوق اداری) هر گاه در آمره بودن و غیر آمره بودن قانون تردید حاصل شود مجری آن قانون باید آنرا قانون غیر امری تلقی کند تا خلاف آن اثبات شود.

اصل قانونی بودن جرم

( از دیدگاه حقوق جزا) یعنی جرم بودن رفتاریک شخص، بسته به این است که قانون آن عمل را جرم بشناسد (ماده دوم قانون مجازات عمومی: هر رفتاری اعم از فعل یا ترک فعل که در قانون برای آن مجازات تعیین شده است، جرم محسوب می شود.)

اصل قانونی بودن مجازات

(از دیدگاه حقوق جزا) مجازاتها را قانون باید پیش بینی کند و هیچگونه رفتارشخص را نمیتوان به مجازاتی که در قانون پیش بینی نشده است محکوم نمود. (صدر ماده 10 قانون مجازات اسلامی مشعر است: در مقررات و نظامات دولتی، مجازات و اقدام تامینی و تربیتی باید به موجب قانونی باشد که قبل از وقوع جرم مقرر شده است و مرتکب هیچ رفتاری اعم از فعل یا ترک فعل را نمی توان به موجب قانون موخر به مجازات و اقدامات تامینی و تربیتی محکوم کرد .

اصل لاضرر

  این اصل یک قاعده فقهی است که در زمان حضرت محمد(ص) شخصی بنام سمرة صاحب درختی بوده اما این درخت در خانه شخصی که از انصار بوده است که سمره به بهانه های متعدد به خانه مرد انصاری تردد می نموده که در مقابل مرد انصاری به وی معترض می شود ولی سمره به او بی اعتنایی می کرده و مادام رفت و آمد می کرده است مرد انصاری به حضور پیغمبر(ص) می رود و مسئله مزاحمت سمره را به او بیان می کند.

    پیامبر اکرم هم با صدور دستور قلع نخل، گویی در مواجهه با اعتراض سمرة که مالکیت و تسلیط را ابزار این مزاحمت قرار داده بود، بیان می دارند: لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام. بدین معنی که درست است که در شرع مالکیت محترم است ، ولی اگر با سوء استفاده از این حکم شرعی (مالکیت) بخواهیم زیانی به دیگری وارد کنیم، دیگر آن حکم شرعی که زیان بار شده، برداشته می شود . زیرا در اسلام حکم ضرری نداریم .

 

 

موارد استفاده ی قاعده ی لاضرر در قانون مدنی:

از این قاعده در 13 ماده از قانون مدنی استفاده شده که ذیلاً بیان می گردد.

۱ماده ی 65 قانون مدنی :

صحت وقفی که به علت اضرار دیان واقف، واقع شده باشد منوط به اجازه ی دیان است.

 

۲ماده ی ۱۱۴ قانون مدنی :

هیچ یک از شرکاء نمی تواند دیگری را اجبار بر بنا و تعمیر دیوار مشترک نماید. مگر اینکه دفع ضرر به دیگری ممکن نباشد .

(عدم اجبار شریک، حکم شرعی است .ولی در تعارض با بروز ضرر، اجبار شریک جایز می شود ).

 

۳ماده ی122 قانون مدنی :

اگر دیواری متمایل به ملک غیر یا شارع و نحو آن باشد که مشرف به خرابی گردد صاحب آن ، اجبار می شود که آن را خراب کند. متعارف و برای رفع حاجت یا رفع ضرر از خود باشد

۵ماده ی ۱۳۸ قانون مدنی

حریم چشمه و قنات از هر طرف در زمین رخوه (۵۰۰) گز و در زمین سخت (۲۵۰) گز است. لیکن اگر مقادیر مذکوره در این ماده و ماده ی قبل برای جلوگیری از ضرر کافی نباشد، به اندازه ای که برای رفع ضرر کافی باشد به آن افزوده می شود .

۶ماده ی ۱۳۹ قانون مدنی:

حریم در حکم ملک صاحب حریم است وتملک و تصرف در آن که منافی باشد با آنچه مقصود از حریم است بدون اذن از طرف مالک، صحیح نیست و بنابراین کسی نمی تواند در حریم چشمه و یا قنات دیگری چاه یا قنات بکند، ولی تصرفاتی که موجب تضرر نشود جایز است.

(تصرف در حریم در حکم تصرف در ملک است، ولی تصرف بدون زیان، چون مشمول قاعده ی لاضرر است، یعنی عدم وجود حکم ضرری در اسلام نمی شود جایز است.)

۷ماده ی ۱۵۹ قانون مدنی :

هرگاه کسی بخواهد جدیداً زمینی در اطراف رودخانه احیاء کند، اگر آب رودخانه زیاد باشد و برای صاحبان اراضی سابق، تضییقی نباشد، می تواند از آب رودخانه زمین جدید را مشروب کند و الا حق بردن آب ندارد اگر چه زمین او بالا تر از سایر اراضی باشد .

۸ماده ی ۵۹۱ قانون مدنی:

در این ماده تقسیم اموال مشترک شرکت را به دو نحو جایز دانسته ؛

ـــ تراضی شرکاء

ـــ اجبار حاکم در صورت عدم توافق .

۹ماده ی ۵۹۲ قانون مدنی :

هر گاه تقسیم برای بعضی از شرکاء مضر و برای بعض دیگر بی ضرر باشد در صورتی که تقاضا از طرف متضرر باشد طرف دیگر اجبار می شود و اگر بر عکس ،تقاضا از طرف غیر متضرر بشود شریک متضرر اجبار بر تقسیم نمی شود.

    

۱۰ماده ی۵۹۴ قانون مدنی :

هر گاه قنات مشترک یا امثال آن خرابی پیدا کرده و محتاج به تنقیه یا تعمیر شود و یک یا چند نفر از شرکاء بر ضرر شرکای دیگر از شرکت در تنقیه امتناع نمایند شریک یا شرکای متضرر می توانند به حاکم رجوع نمایند در این صورت اگر ملک قابل تقسیم نباشد حاکم می تواند برای قلع ماده نزاع و دفع ضرر شریک ممتنع را به اقتضای موقع به شرکت در تنقیه یا تعمیر یا اجاره یا بیع سهم خود اجبار کند .

در این ماده به حاکم این اجازه را می دهد که بنا بر قاعده ی لاضرر، شریک ممتنع از تنقیه و تعمیر قنات مشترک را مجبور به تنقیه یا تعمیر یا اجاره یا بیع سهم خود نماید .( این ماده بسیار شبیه به داستان سمرة بن جندب است.)

۱۱ماده ی ۶۰۰ قانون مدنی :

هرگاه در حصه ی یک یا چند نفر از شرکاء عیبی ظاهر شود که در حین تقسیم، عالم به آن نبوده، شریک یا شرکاء مذبور حق دارند تقسیم را بهم بزنند.

(چون ظهور عیب در حصه موجب زیان است، بنا برقاعده ی لا ضرر می توان تقسیم را بهم زد در حالیکه به موجب ماده ی ۵۹۹ تقسیم صحیح لازم است و قابل بر هم زدن نیست. شایان ذکر است :بدین ترتیب قاعده ی لاضرر در ماده ی ۶۰۰، لزوم مذکور در ماده ی ۵۹۹ را برداشته است.)

 

۱۲ماده ی ۸۳۳ قانون مدنی:

ورثه ی موصی نمی تواند در موصی به تصرف کند. مادام که موصی له، رد یا قبول خود را به آن‌ها اعلام نکرده باشد. اگر تأخیر این اعلام موجب تضرر ورثه باشد حاکم، موصی له را مجبور می‌کند که تصمیم خود را معین نماید .

 

۱۳ماده ی ۱۱۳۰ قانون مدنی :

در صورتی که دوام زوجیت موجب عسر و حرج زوجه باشد، وی می تواند به حاکم شرع مراجعه و تقاضای طلاق کند چنانچه عسر و حرج مذکور در محکمه ثابت شود، دادگاه می تواند زوج را اجبار به طلاق نماید و در صورتی که اجبار میسر نباشد زوجه به اذن حاکم شرع (یعنی دادگاه) طلاق داده می شود.

شایان ذکر است برخی از حقوقدانان می گویند می توان بدینگونه از منظر دیگری هم استنتاج نمود.

همانگونه که ملاحظه شد، در هیچ یک از مواد سیزده گانه ی قانون مدنی از قاعده لاضرر به عنوان مستند مسئولیت مدنی جبران ضرر و زیان استفاده نشده است.این امر اثبات می کند که قاعده ی لا ضرر در مقام بیان نفی حکم ضرری در اسلام است نه جبران خسارت.

اصل لزوم

عقد از منظری دو نوع است عقد لازم و عقد جایز

(مدنی –فقه ) چون اغلب عقودی که بین افراد یک جامعه واقع میشود عقود لازم هستند (نه عقود جائز) و گفته اند: هر عقدی نسبت به متعاقدین و قائم مقام آنان لازم الاتباع است (یعنی قابل فسخ و انحلال نیست) مگر در خصوص مواردی که قانون تصریح کرده باشد (ماده ۲۱۹ قانون مدنی) و مقصود از عبارت (اصالة اللزوم در عقود) هم همین معنی است.

ماده ۲۱۹ قانون مدنی: عقودی که بر طبق قانون واقع شده باشد بین متعاملین و قائم مقام آنها لازم الاتباع است مگر این که به رضای طرفین اقاله یا به علت قانونی فسخ شود .