اَماره: هر چیزی که حکایت از چیز دیگری داشته و در پروندههای مدنی و کیفری ظاهراً جنبه کاشفیت از واقع دارد. مانند تصرف شیء که در ظاهر کاشف از مالکیت متصرف است؛ البته ممکن است خلاف آن نیز ثابت شود. برای مثال ممکن است شیئی که در تصرف الف است در مالکیت ب باشد که الف بهطور امانی آن را در اختیار گرفته است.
تعلیق مجازات: تحت شرایطی محکوم به مجازات میتواند از امتیازات این تاسیس حقوقی استفاده کند و مجازات مقرر در حکم در مورد او به اجرا در نیاید. چنانچه در مدت ایام تعلیق که از دو تا ۵ سال است، مرتکب جرم شود، علاوه بر مجازات جرم ارتکابی، مجازات جرم قبلی که به اجرا در نیامده است نیز در مورد او اجرا خواهد شد.
جنون: صفت کسی است که فاقد تشخیص نفع، ضرر و حسن و قبح است. جنون یا دائمی است یا ادواری. هر یک از دو دسته جنون دایمی و ادواری ممکن است متصل به دوران کودکی باشد یا بعد از سن رشد عارض شود.
عقد حبس: در امور مدنی عقدی است که شبیه وقف است اما با وقف تفاوتهایی دارد. برای مثال در حبس ملک از مالکیت حبسکننده خارج نمیشود. در واقع حبس نوعی حق انتقاع از ملک دیگری را تحت شرایطی ایجاد میکند. در امور کیفری نیز حبس نوعی مجازات است که آن را مترادف با زندان میدانند. در عقود معوض مانند عقد بیع هر یک از خریدار و فروشنده بعد از پایان قرارداد و امضای آن حق دارد مالی را که به طرف منتقل کرده است به او تسلیم نکند تا طرف مقابل حاضر به تسلیم شود؛ به طوری که در آن واحد موضوع معامله و بهای آن را به یکدیگر تسلیم کنند.
حَجر: نداشتن صلاحیت در دارا شدن حق یا اعمال حق را گویند. مانند اینکه معامله شخص دیوانه به واسطه عدم اهلیت و وجود حجر، باطل است؛ به این گونه اشخاص، محجور گفته میشود. مواردی که موجب حجر میشود عبارت از کودکی، جنون، ورشکستگی برای تاجر و سفاهت است.
حد: نوعی مجازات بدنی است که حداقل و حداکثر ندارد. برای مثال حد شرب خمر ۸۰ تازیانه و زنای غیر محصنه ۱۰۰ تازیانه است.
حق انتفاع: حقی است که به موجب آن شخصی میتواند از مالی که عین آن ملک دیگری است یا مالک خاص ندارد استفاده کند مانند آنکه الف به ج اجازه دهد در ساختمانش به مدت سه سال زندگی کند. (حق سکنی)
حکم: در امور مدنی و کیفری، چنانچه رأی دادگاه راجع به ماهیت دعوی و قاطع آن باشد، حکم اطلاق میشود. برای مثال دادگاه در رای خود خواهان را به بیحقی محکوم کرده یا خوانده را به پرداخت خسارت به خواهان محکوم میکند.
قرار: مانند حکم، به معنای تصمیم دادگاه است اما قاطع دعوی نیست. مانند قرار توقیف دعوای مدنی به لحاظ فوت خواهان.
حریم: مقداری از اراضی اطراف ملک، قنات، نهر و امثال آن که حفظ آن برای استفاده بهتر از ملک، ضروری است.
جنین: فرزند تا زمانی که که در رحم مادر است، جنین نامیده میشود.
حق ارتفاق: حقی است برای شخص در ملک دیگری؛ مانند حق عبور.
تبرع: دادن مال بدون چشمداشت.
تجری: به معنای اقدام به جرم از روی عمد و علم است.
تعرفه: صورت قیمت ارقام کالا.
ثالث: شخصی دیگر غیر از طرفین قرارداد.
ثبت احوال: ثبت وقایع چهارگانه. (تولد، وفات، ازدواج و طلاق)
ثلث ترکه: یکسوم ترکه که طبق وصایای متوفی، تصرف در آن بدون نیاز به اذن و اجازه ورثه، اعتبار دارد.