چکیده:

جرم، مجرم و مجازات بحث اصلی حقوق جزای عمومی را تشکیل می دهند، قانون جزای مصوب در مقررات جزایی بیشتر کشورها ،به این سه موضوع اختصاص می یابد،در نظام های حقوقی گوناگون، حقوق جزا ضامن ارزش های موردحمایت هر جامعه ای به حساب می آید. در حقوق جزای اسلامی سیاست کیفری مبتنی بر اصولی است که که مهمترین آنها عبارتند از:
الف- حفظ و حراست جامعه از علل و موجبات گناه وجرم ( با ممنوعیت شرب مسکرات و یا رفتاری-بر ضد اخلاق حسنه و عفت و نظم عمومی و روابط صحیح خانوادگی).
 ب-حتمیت وقاطعیت اجرای کیفرهای اسلامی نسبت به کسانی که فاقد هر گونه انگیزه و مجوزی برای ارتکاب گناه و-جرم بوده اند( در مورد ارتکاب ضرب و جرح و قتل های اتفاقی و بدون سبق تصمیم).
 ج- تامین خیر و سعادت و مصلحت و منفعت مردم در شریعت اسلام د -تعیین کیفر مناسب به عنوان ضرورتی اجتماعی ، به منظور حمایت جامعه از گزند بزهکاران
ه-پذیرفتن اصل عدم مسئولیت کیفری نسبت به افراد فاقد ادراک و اختیار (مجنون،صغیر،مکره و مجبور) با استفاده از اقدامات تامینی برای حمایت اجتماع از آسیب و زیان احتمالی افراد غیر مسئول.
 و- تقویت ایمان افراد از نظر پیشگیری از بزهکاری،تشریع کیفر برای تهذیب اخلاق واصلاح بزهکار، اثر امر به معروف و نهی از منکر در ارتباط با تقلیل جرائم. قرآن کریم که دستورات الهی در آن تجلی یافته و منبعی غنی برای احکام اسلام است، در مبحث حقوق جزا دارای اصولی است که اصول حقوق جزای عرفی با آن قابلیت انطباق دارد وپس می توان اثبات کرد که قرآن کریم مقدم بر بسیاری از مکاتب نوظهور حقوق جزا و جرم شناسی می باشد.
کلیدواژگان:
قرآن کریم، حقوق جزا، جرم، مجرم، مجازات

مقدمه:
 مقررات جزایی هرکشوری وسیله ای برای حفظ ماهیت و شکل موجود توزیع ارزش ها میان احزاب ،گروه ها و تمامی اعضای کشور است. قوانین اساسی و مدنی حقوقی را برای افراد جامعه بوجود آورده است، به این ترتیب می تواند شکل و میزان بهره مندی افراد و گروه ها را از ارزش های اجتماعی تغییر دهد. قوانین جزایی خود آفریننده حقوقی را برای افراد نیست، بلکه از طریق تهدید و تحمیل مجازات ها می کوشد تاافرادرابه احترام و رعایت وضع موجود توزیع ارزش هاوادارکند. بدین ترتیب روشن است که نظام جزایی یک جامعه نمودار و منعکس کننده وضع اجتماعی آن جامعه بوده، باشکل حکومت و روابط اقتصادی و اجتماعی افراد همبستگی نزدیک دارد.(۱) حقوق جزا یا حقوق کیفری مجموعه قواعدی است که بر عکس العمل دولت در مقابل اعمال ضد اجتماعی حاکم می باشد تا از طریق تهدید به مجازات و یا اجرای آن و یا اقدامات تامینی یا تربیتی ، از اعمال مزبور پیشگیری و عدالت نسبی و نظم و انیت برقرار گردد. مرحوم دکتر علی آبادی حقوق جزا را قواعد و قوانینی دانشه که اجرای مجازات را در کشور تنظیم و تنسیق می کند.(۲) حقوق جزای عمومی به بررسی مجموعه قوانین،قواعد و مقرراتی می پردازد که نظم اجتماعی را تأمین می کندو تخلف از این نظم رابه عنوان جرم می شناسد و با مجازات و اقدام تأمینی و تربیتی بدان پاسخ می گوید.(۳)اگر چه بهره گیری از فرهنگ های متفاوت موجب تفاوت در ارزش ها و در نهایت منجر به تفاوت امر و نهی های مختلف در جوامع می شود و عملی که در یک نظام حقوقی جرم محسوب می شود از منظر نظام دیگر نه فقط جرم نبوده است بلکه مباح تلقی می شود، لیکن به دلیل اشتراک همه این نظام ها در موجودی به نام انسان که موضوع واکنش کیفری قرار می گیرد، وجوه مشترک متعددی می توان یافت که تفاوت های مذکور را تحت الشعاع قرار می دهد. در حقوق جزای عرفی این وجوه را می توان «اصول حقوق جزا» نامید، به نحوی که مرزهای جغرافیایی و اختلاف نگرش ها آن ها را از مرزی به مرز دیگر تغییر نمی دهد. دین مبین اسلام به عنوان مکتبی غنی که برای سعادت بشر برنامه های کامل و جامعی ارائه می دهد، در مباحث مربوط به حقوق جزا و جرم شناسی قرآن کریم مطالب دست یافتنی بسیاری دارد.
۱-صانعی،پرویز،حقوق جزای عمومی، ص۵
 ۲-علی آبادی ، عبدالحسین، حقوق جنایی، ص۱
۳-نوربها،رضا،زمینه حقوق جزای عمومی،ص۱۰
علمای مذهبی مبنای حقوق را اراده خداوند تبارک و تعالی می دانند که با ارسال پیامبران و نزول وحی بر آنان قوانین و مقررات لازم را برای مردم اعلام داشته است(آیه ۲۵ سوره حدید) در کتب آسمانی و الهی ، احکام و قوانین بسیاری برای حفظ حق الله و حق الناس از طریق پیش بینی ضمانت اجراهای کیفری در قبال تخلف از مقررات مزبور پیش بینی شده است. سیاست کیفری  شریعت مذهبی توحیدی که در مبارزه با اعمال ناپسندوحفظ نظم عمومی وامنیت  در جامعه  برعدل مطلق و خیر حقیقی پایه گذاری شده مبتنی بر دو موضوع : الف- پیشگیری از ارتکاب گناه ، از  طریق هدایت مردم به سوی الله و روز  جزا (معاد)،تزکیه نفس و-تهذیب باطن ، جلب خیر ، دفع شر و ضرر، توصیه بر اجتناب از تجاوز وتعدی افراد به حقوق یکدیگر ، امر به معروف و نهی از منکر . ب-اعمال کیفر در جهت اجرای عدالت، نفی حالت خطر ناک ، دفع اشخاص فاسد ، تادیب واصلاح ، ارعاب بزهکار .الف-اصل قانونی بودن جرم و مجازات یکی از اصول اولیه و مسلّم حقوق جزایی که شرع مقدس اسلام برآن تصریح کرده، «اصل قانونی بودن جرایم و مجازات ها»ویا همان «قاعده قبح عقاب بلا بیان» است واین قاعده از قواعد مسلم نزد فقیهان و اصولیون به شمار می رود ودرصدد بیان این معناست که هیچ مجازاتی بدون وجود قانون قابل تصور نیست.دین اسلام سالها قبل ازتولد مکاتب مختلف در قرآن و احادیث این قاعده را مورد توصیه موکد قرار داده است. فعل یا ترک فعل انسانی هر اندازه زشت و نکوهیده و برای نظام اجتماعی زیان بخش باشد، تا زمانی که حکمی بر آن وارد نشده و یا در قانون پیش بینی نشده باشد، قابل مجازات نیست. به بیان دیگر مادام که قانونگذار فعل یا ترک فعلی را جرم نشناخته، کیفری برای آن تعیین نکند، افعال انسان مباح است.(۱) همچنان که هیچ جرمی بدون تصریح قانونی وجود ندارد، هیچ مجازاتی نیز بدون پیش بینی و تصریح قانونگذار ممکن نیست. همه افراد نه فقط باید بدانند کدام دسته از افعال انسانی جرم است، بلکه باید از ضمانت های اجرای دستورهای قانونگذار نیز باخبر شوند. مجازات مقرر در قانون آن ها را از اهمیتی که-جامعه برای نقض این دستورها قایل است آگاه خواهد کرد. به این ترتیب، هر کس می تواند پیامد افعال و سود و زیان خود را از پیش سنجیده، در این ارزیابی مجازات فعل موردنظر را نیز لحاظ کند.(۲) درآیه های قرآنی یا سنت نبوی، نص آشکاری مبنی بر عمل به این قاعده در حوزه قانونگذاری کیفری وجود ندارد. به بیان دیگر، نصی یافت نمی شود که بر اتخاذ این قاعده در قانونگذاری کیفری اسلامی دلالت داشته باشد.(۳)

۱-اردبیلی،محمدعلی،حقوق جزای عمومی،جلدیک،ص۱۲۶.
۲-همان،ص۱۴۵
 ۳-عوا،محمد،درآمدی بر اصول نظام کیفری اسلام، ترجمه حمید روستایی صدرآبادی،ص۲۶
سابقه این قاعده در دین اسلام بیش-از۱۳قرن است و همین امرموجب امتیاز دین اسلام نسبت به قوانین موضوعه ای است که تا اواخرقرن هجدهم-زمانی که این قاعده به عنوان نتیجه ای از انقلاب فرانسه وارد قانون فرانسه شد ـ شناختی نسبت به این قاعده نداشتند. قاعده مذکور برای نخستین بار در سال ۱۷۸۹ در اعلامیه های حقوق بشر انتشار و سپس در سایر قوانین-موضوعه رسوخ یافت(۱)با وجود این، استنتاج این قاعده از برخی آیات قرآنی یا سنت نبوی و قواعد اصولی امکانپذیر بوده است واستخراج آن چندان دشوار نیست.
 برخی از آیات قرآن کریم- ۱-اسراءآیه۱۵:....وَلاتَزِرُوَازِرَةٌوِزْرَأُخْرَىوَمَاکُنَّامُعَذِّبِینَ حَتى نَبْعَث رَسول...وهیچکس بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد ، و ما هرگز شخص یا قومى را مجازات نخواهیم کرد مگرآنکه پیامبرى مبعوث مى‏کنیم-تاوظائفشان رابیان کند.وزر به معنى بار سنگین و مسئولیت است، و اگر به وزیر ، وزیر گفته مى‏شود به خاطر آن-است که بار سنگینى از ناحیه امیر یا  مردم بر دوش او گذارده شده است.البته این قانون کلى که هیچکس بار گناه دیگرى را به دوش نمى‏کشد هیچگونه منافاتى با آنچه در آیه ۲۵ سوره نحل گذشت که مى‏گوید : گمراه کنندگان بار مسئولیت کسانى را که گمراه کرده‏اند نیز بر دوش مى‏کشند ندارد.زیرا آنها به خاطر اقدام به گمراه ساختن دیگران ، فاعل آن گناهند ، و یا همچون فاعل آن محسوب مى‏شوند ، بنابراین در حقیقت این بار گناهان خودشان است که بر دوش دارند و به تعبیر دیگر سبب در اینجا در حکم مباشر ( انجام دهنده کار ) است. ما هیچ شخص و قومى را مجازات نخواهیم کرد مگر اینکه پیامبرى را براى آنها مبعوث کنیم تا وظائفشان را کاملا تشریح و اتمام حجت کند.و ما کنا معذبین حتى نبعث رسولا منظور از در اینجا هر نوع عذاب دنیا و آخرت است.
 ۱-۱-بى گناه وباگناه راباهم نمى‏سوزانندبه عکس آنچه معروف است که عوام مى‏گویندآتش که گرفت خشک وترمى‏سوزددرمنطق عقل و تعلیمات انبیاء هیچ بى گناهى به جرم گناه دیگرى مجازات نخواهد شد ، در تمام شهرهاى لوط یک خانواده مؤمن وجود داشت خدابه هنگام مجازات آن قوم-منحرف و آلوده ، آن یک خانواده را نجات داد.
۱-۲-اصل برائت وآیه ماکنا معذبینمفهوم آیه این است که در مسائلى که-عقل قادر به درک آن نیست ، خداوند بدون بعث رسولان یعنى بیان احکام و وظائف ، کسى را مجازات نمى‏کند ، و این-دلیل بر نفى مجازات و عقاب در موارد عدم بیان است ، و اصل برائت نیز چیزى جز این نمى‏گوید که عقاب بدون بیان صحیح نیست. ۱-عوده، عبدالقادر، حقوق جزای اسلامی، ص ۱۳۳
۲-سوره قصص آیه ۵۹ :وَ مَا کانَ رَبُّک مُهْلِک الْقُرَى حَتى یَبْعَث فى أُمِّهَا رَسولاً یَتْلُوا عَلَیْهِمْ ءَایَتِنَا... پروردگارتوهرگزشهرهاوآبادى‏هاراهلاک نمى‏کرد تا اینکه در کانون آنها پیامبرى مبعوث کند که آیات مارابرآنان-بخواند.تااتمام حجت نکنیم وپیامبران رابادستورات صریح نفرستیم مجازات نخواهیم کرد.جمله حتی یبعث فی امها رسولا به این اشاره می کند که لزومى ندارد در هر شهر و روستا پیامبرى مبعوث شود ، همین اندازه که در یک کانون بزرگ که مرکز پخش اخبار و محل اندیشمندان و متفکران یک قوم است پیامبرى مبعوث گردد کافى است ، زیرا مردم تمام آن منطقه بر اثر نیازهاى زندگى مرتبا به آنجا رفت وآمد دارند و هر-خبرى در آنجا باشد به سرعت در تمام منطقه و نقاط دورونزدیک پخش مى‏گردد.
۳-سوره انفال(۳۸):قُل لِّلَّذِینَ کفَرُوا-إِن یَنتَهُوایُغْفَرلَهُم مَّاقَدْسلَف وَإِن یَعُودُوافَقَدْ مَضت سنَّت الأَوَّلِینَ‏به کسانیکه کافر شدند بگو : چنانچه از مخالفت بازایستند، و ایمان آورند،گذشته آنها بخشوده خواهد شد و اگر به اعمال سابق باز گردند سنت خداوند در گذشتگان در باره آنها جارى می شودبا قبول اسلام گذشته هر چه باشد مورد عفو قرار مى‏گیرد و این همان چیزى است که در روایات اسلامى به عنوان یک قانون کلی آمده است منظور این است اعمال و کارهاى خلاف و حتى ترک فرائض و واجبات که قبل از اسلام انجام گرفته به خاطر پذیرش اسلام از میان خواهد رفت و این قانون عطف به گذشته نمى‏شود لذا برشخصى که مسلمان مى‏شودحتى قضاءعبادات گذشته-لازم نیست.
 ۴-سوره مائده(۹۵):أَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تَقْتُلُوا الصیْدَ وَ أَنتُمْ حُرُمٌ وَ مَن قَتَلَهُ مِنکُم مُّتَعَمِّداً فَجَزَاءٌ مِّثْلُ مَا قَتَلَ مِنَ النَّعَمِ یحْکُمُ بِهِ ذَوَا عَدْلٍ مِّنکُمْ هَدْیَا بَلِغَ الْکَعْبَةِ أَوْ کَفَّرَةٌ طعَامُ مَسکِینَ أَوْ عَدْلُ ذَلِک صِیَاماً لِّیَذُوقَ وَبَالَ أَمْرِهِ عَفَااللَّهُ عَمَّاسلَف وَمَنْ عَادَ فَیَنتَقِمُ اللَّهُ مِنْهُ وَ اللَّهُ عَزِیزٌذُوانتِقَامٍ‏اى کسانى که ایمان آورده‏اید شکار را در حال احرام به قتل نرسانید و هر کس از شما عمدا آنرا به قتل برساند باید کفاره‏اى معادل آن از چهار پایان بدهد ، کفاره‏اى که دو نفر عادل از شما معادل بودن آنرا تصدیق کنند ، و به صورت قربانى به ( حریم ) کعبه برسد ، یا ( بجاى قربانى ) اطعام مستمندان کند یا معادل آن روزه بگیرد تا کیفر کار خود را بچشد ، خداوند از آنچه در گذشته واقع شده عفو کرده است و هر کس تکرارکندخداوندازاوانتقام-مى‏گیردوخداوندتواناوصاحب انتقام است.از آنجائى که هیچ حکمى معمولا شامل گذشته نمى‏شود ، تصریح مى‏کند که خدا از تخلفاتى که در این زمینه در گذشته انجام داده‏اید ، عفو فرموده است. ب-اصل الزامی بودن حقوق جزا در حقوق خصوصی قوانینی وجود دارد که اجرای آن ها به اختیار اشخاص است، این قبیل قوانین را قوانین اختیاری می نامند؛ مثل مقررات بیع. کسی که نخواهد خرید و فروش کند، این مقررات رااجرانمی کند.قوانین-تکمیلی هم وجود دارد که افراد می توانند به اذن قانون از آن صرف نظر کنند. ماده۱۱۱۴ قانون مدنی مقرر می دارد: «زن باید در منزلی که شوهر تعیین می کند، سکنی نماید... » این دستور از قواعد تکمیلی است و زن و مرد می توانند برخلاف این دستور رفتار کنند و در ضمن عقد شرطی برخلاف آن بگنجانند.این اجازه صراحتاً به موجب قسمت آخر ماده مذکور داده شده است که مقرر می دارد: «... مگر این که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.» اما در حقوق جزا قواعد اختیاری و تکمیلی وجود ندارد، مجنی علیه قادر نیست که تعهد کند قتل یا سرقت از منزل او قابل تعقیب کیفری نباشد و به فرض هم تعهدی بشود، چنین تعهدی فاقد اعتبار است، سلب حیات از مقتول هرچند با اجازه و توافق قبلی وی و به هر انگیزه ای واقع شود، مستوجب کیفر است. سقط جنین در غیر از مواردقانونی،باوجوداجازه زن موجب سلب مسئولیت کیفری ازطبیب-نیست.(۱) در قرآن کریم اگرچه امکان تقسیم بندی الزامات به قراردادهای ناشی از تعهدات بین افراد و نیز الزاماتی که جنبه عمومی دارند، وجود دارد، لیکن به دلیل آن که الزامات با هر منشأ، از ناحیه شارع مقدس در قالب اوامر و نواهی نمود پیدا می کند؛ بدین نحو که ترک آنچه لازم به عمل بوده و نیز عمل به آنچه منهی بوده دارای پاسخ اخروی است، بنابراین گستره الزامات قرآنی وسیع تر از حقوق جزا است؛ برای نمونه در آیات زیر مالکیت خصوصی و حقوق مربوط به آن و وفای به عهد را مورد-تأکیدقرارمی دهدو همین طور صدها آیه در خصوص مسائل اجتماعی، خانوادگی، اقتصادی و فرهنگی ناشی از روابط افراد را مطرح می کند که بی توجهی به آن ها موجب ورود ضرر مادی می شود.
 ۱-سوره نساء(۲۹) :... لا تَأْکلُوا أَمْوَلَکُم بَیْنَکم بِالْبَطِلِ إِلا أَن تَکُونَ تجَرَةً عَن تَرَاضٍ مِّنکُمْ. ...اموال یکدیگررابه باطل واز طرق نامشروع نخورید مگر اینکه تجارتى باشد که بارضایت شما انجام گیرد. این آیه زیر بناى قوانین اسلامى را در مسائل مربوط به معاملات و مبادلات مالى تشکیل مى‏دهد ، هر گونه تصرف در مال دیگرى که بدون حق بدون یک مجوز منطقى و عقلانى بوده باشد ممنوع شناخته شده است،هر گونه تجاوز ، تقلب ، غش ،معاملات ربوى ،معاملاتى که حدوحدودآن کاملا نامشخص باشد ، خریدوفروش اجناسى که فایده-منطقى وعقلائى درآن نباشد،خریدوفروش وسائل فساد و گناه ،  همه در تحت این قانون کلى قرار دارند ، مگر اینکه تصرف شما در اموال دیگران از طریق داد و ستدى باشد که از رضایت باطنى دو طرف سرچشمه بگیرد ،۱-دکتر گلدوزیان،ایرج،حقوق جزای عمومی ایران،انتشارات دانشگاه تهران،۱۳۹۰طبق این بیان ، تمام مبادلات مالى و انواع تجارت‏ها که در میان مردم رایج است چنانچه از روى رضایت طرفین صورت گیرد و جنبه معقول و-منطقى داشته باشد از نظر اسلام مجاز است.
۲-سوره مائده آیات۳۳و۳۴:إِنَّمَاجَزاؤُاالَّذِینَ یحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسولَهُ-وَیَسعَوْنَ فى الأَرْضِ فَساداً أَن یُقَتَّلُوا أَوْ یُصلَّبُوا أَوْتُقَطعَ أَیْدِیهِمْ وَأَرْجُلُهُم مِّنْ خِلَفٍ أَوْ یُنفَوْا مِنَ الأَرْضِ ... کیفر آنها که با خدا و پیامبر به جنگ بر مى‏خیزند و در روى زمین دست به فساد مى‏زنند. و با تهدید به اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله مى‏برند این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا (چهار انگشت از ) دست راست و پاى چپ آنها بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند ...کیفر آنها که به جان و مال مردم حمله مى‏برند.این آیه در حقیقت بحثی را که در مورد قتل نفس است، تکمیل مى‏کند و جزاى افراد متجاوزى را که اسلحه بروى مسلمانان مى‏کشند و با تهدید به مرگ و حتى کشتن ، اموالشان را به غارت مى‏برند ، با شدت هر چه تمامتر بیان مى‏کند.-منظور از محاربه با خدا و پیامبر؛: کسى با تهدید به اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند ، اعم از اینکه به صورت دزدان گردنه‏ها در بیرون شهرها چنین کارى کند و یا در داخل شهر ، بنا بر این افراد چاقوکشى که حمله به جان و مال و نوامیس مردم مى‏کنند نیز مشمول آن هستند.محاربه و ستیز با بندگان خدا در این آیه به عنوان محاربه با خدا معرفى شده و این تاکید فوق العاده اسلام را در باره حقوق انسانها و رعایت امنیت آنان ثابت-مى‏کند.–منظوراز قطع دست و پا یعنى تنها بریدن چهار انگشت از دست یا پا  مى‏باشد.-اگر افراد محارب دست به کشتن انسانهاى بى‏گناهى زده‏اند مجازات قتل براى آنها انتخاب مى‏شود و اگر اموال مردم را با تهدید به اسلحه ببرند انگشتان دست و پاى آنها قطع مى‏شود و اگر هم دست به آدم‏کشى و هم سرقت اموال زده باشند اعدام مى‏شوند و جسد آنها براى عبرت مردم مقدارى به دار آویخته مى‏شود و اگر تنها اسلحه به روى مردم کشیده‏اند بدون اینکه خونى ریخته شود و یا سرقتى انجام گیرد به شهر دیگرى تبعید-خواهند شد. در بسیارى از قوانین جنائى و جزائى دنیاى امروز نیز این مطلب به وضوح دیده مى‏شود که براى یک نوع جنایت چند مجازات را در نظر مى‏گیرند ، مثلا در پاره‏اى از جرائم ، در قانون مجازات مجرم ، حبس از سه سال تا ۱۰ سال تعیین شده و دست قاضى را در این باره باز گذاشته‏اند مفهوم آن این نیست که قاضى مطابق میل خود سالهاى زندان را تعیین نماید بلکه منظور این است چگونگى وقوع مجازات را که گاهى با جهات مخففه و گاهى با جهات تشدید همراه است در نظر بگیرد و کیفر مناسبى انتخاب نماید.در این قانون مهم اسلامى که در باره محاربان وارد شده ، چون نحوه این جرم و جنایت بسیار متفاوت است و همه محاربان مسلما یکسان نیستند طرز مجازات آنها نیز متفاوت ذکر شده است.ناگفته پیدا است شدت عمل فوق‏العاده‏اى که اسلام در مورد محاربان به خرج داده براى حفظ خونهاى بى‏گناهان و جلوگیرى از حملات وتجاوزهاى افراد قلدر و زورمند و جانى و چاقوکش و آدمکش به جان و مال و نوامیس مردم بى‏گناه است. تنها در صورتى مجازات و حد از آنها برداشته مى‏شود که پیش از دستگیر شدن به میل و اراده خود از این جنایت صرفنظر کنند و پشیمان گردند
 ۳-سوره مائده آیات۳۸و۳۹ :وَ السارِقُ وَ السارِقَةُ فَاقْطعُوا أَیْدِیَهُمَا جَزَاءَ بِمَا کَسبَا نَکَلاً مِّنَ اللَّهِ وَ اللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ-فَمَن تَاب مِن بَعْدِ ظلْمِهِ وَأَصلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوب عَلَیْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ‏دست مرد دزد و زن دزد را به کیفر عملى که انجام داده‏اند به عنوان یک مجازات الهى قطع کنید ، و خداوند توانا و حکیم است ،اما آن کس که پس از ستم کردن ، توبه و جبران نماید خداوند توبه او را مى‏پذیردزیراخداوند آمرزنده و مهربان است
۳-۱-مجازات دزدان:حکم دزد یعنى کسى که بطور پنهانى و مخفیانه اموال مردم را مى‏برد دست مرد و زن سارق را قطع کنید.مرد دزد بر زن دزد مقدم داشته شده این تفاوت شاید به خاطر آن باشد که در مورد دزدى عامل اصلى بیشتر مردانند این کیفرى است در برابر اعمالى که انجام داده‏اند و و مجازاتى است از طرف خداونددر حقیقت در این جمله اشاره به آن است که اولا - این کیفر نتیجه کار خودشان است و چیزى است که براى خود خریده‏اند و ثانیا - هدف از آن پیشگیرى و بازگشت به حق و عدالت است راه بازگشت را بهروى آنها گشوده  است .اگر قبل از ثبوت سرقت در دادگاه اسلامى توبه کند حد سرقت نیز از او برداشته مى‏شود ، ولى هنگامى که از طریق دو شاهد عادل ، جرم او ثابت شد با توبه از بین نمى‏رود.در حقیقت توبه حقیقى قبل از ثبوت حکم در محکمه انجام گیرد ، و گرنه هر سارقى هنگامى که خود را در معرض مجازات دید اظهار توبه خواهد نمود و موردى براى اجراى حق باقى نخواهد ماند.
۳-۲--شرائط مجازات سارق بریدن دستشرائط زیادى دارد:۱
-متاعى که سرقت شده-بایدحداقل یک ربع دینارباشد
 ۲-ازجاى-محفوظى مانندخانه ومغازه وجیب‏هاى داخلى سرقت شود
 ۳-درقحط سالى که مردم گرسنه‏اندوراه به جائى ندارندنباشد
 ۴-سارق عاقل وبالغ باشد،ودرحال اختیاردست به این-کار بزند
۵-سرقت پدرازمال فرزند،یاسرقت شریک ازمال موردشرکت این حکم را ندارد
 ۶-سرقت میوه ازدرختان باغ را نیزازاین حکم استثناء کرده‏اند
۳-۳-اندازه قطع دست سارق:تنها چهار انگشت از-دست راست بریده مى‏شود ، نه بیشتر
۴-سوره نساءآیه۹۳:وَمَن یَقْتُلْ مُؤْمِناً مُّتَعَمِّداًفَجَزَاؤُهُ جَهَنَّمُ خَلِداًفِیهَاوَغَضِب اللَّهُ-عَلَیْهِ وَ لَعَنَهُ وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً عَظِیماًو هر کسى فرد با ایمانى را از روى عمد به قتل برساند مجازات او دوزخ است که جاودانه در آن مى‏ماند و خداوند بر او غضب مى‏کند و از رحمتش او را دور مى‏سازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است.
۴-۱-مجازات قتل عمد:
۱-خلودیعنى جاودانه درآتش دوزخ-ماندن
۲-خشم وغضب الهى۳
-دورى ازرحمت خدا
 ۴-مهیاساختن عذاب عظیمى براى او اما کیفر دنیوى قتل عمد-همان قصاص است.
۴-۲-انواع قتل:
قتل رابه سه نوع تقسیم کرده‏اند:
۱-قتل عمد،
۲-قتل شبه عمدو
۳-قتل-خطاقتل
۱-قتل عمد،قتلى است که با تصمیم قبلى و با استفاده از وسائل قتل صورتگیردمثل اینکه انسان به قصد کشتن دیگرى ازحربه یاچوب یا سنگ یا دست استفاده کند.
۲-قتل شبه عمد،آن است که تصمیمى بر کشتن نباشد اما تصمیم بر کارى در مورد مقتول داشته باشد که بدون توجه منجر به قتل گردد مثل این که کسى را عمدا کتک مى‏زند بدون اینکه تصمیم کشتن او را داشته باشدولى این ضرب اتفاقا منجربه قتل گردد.
۳-قتل خطا، آن است که هیچگونه تصمیمى نه به قتل داشته باشد نه انجام عملى در مورد مقتول ، مثل اینکه مى‏خواهد حیوانى راشکارکنداماتیرخطامى‏رودوبه-انسانى مى‏خوردواورابه قتل مى‏رساند.
۵-سوره بقره آیات۱۷۸و۱۷۹ :... کُتِب عَلَیْکُمُ الْقِصاص فى الْقَتْلی الحْرُّ بِالحْرِّ وَ الْعَبْدُ بِالْعَبْدِ وَ الأُنثى بِالأُنثى فَمَنْ عُفِىَ لَهُ مِنْ أَخِیهِ شىْ‏ءٌ فَاتِّبَاعُ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَدَاءٌ إِلَیْهِ بِإِحْسنٍ ذَلِک تخْفِیفٌ مِّن رَّبِّکُمْ وَ رَحْمَةٌفَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِک فَلَهُ عَذَابٌ أَلِیمٌ،وَ لَکُمْ فى الْقِصاصِ حَیَوةٌ یَأُولى الأَلْبَبِ لَعَلَّکمْ تَتَّقُونَ...حکم قصاص در مورد کشتگان بر شما نوشته شده است ، آزاد در برابر آزاد ، و برده در برابر برده ، و زن در برابر زن ، پس اگر کسى از ناحیه برادر دینى خود مورد عفو قرار گیرد و حکم قصاص او تبدیل به خونبها گردد باید از راه پسندیده پیروى کندو در طرز پرداخت دیه ، حال پرداخت کننده را در نظر بگیرد و قاتل نیز به نیکى دیه را به ولى مقتول بپردازدو در آن مسامحه نکنداین تخفیف و رحمتى است از ناحیه پروردگار شما و کسى که بعد از آن تجاوز کند عذاب دردناکى خواهد داشت.وبراى شمادرقصاص حیات وزندگى است اى صاحبان خرد،تاشماتقوى پیشه کنید.۵-۱-قصاص مایه-حیات شمااست.قصاص به معنى جستجو و پى‏گیرى از آثار چیزى است و هر امرى که پشت سر هم آید-،قصاص، قتلى است که پشت سر قتل دیگرى قرار مى‏گیرد .اولیاء مقتول حق دارند نسبت به قاتل همان را انجام دهند که-او مرتکب شده.مساله قصاص حقى براى اولیاى مقتول است و هرگز یک حکم الزامى نیست ، و اگر مایل باشند مى‏توانند قاتل را ببخشند و خونبها بگیرند ، یا اصلا خونبها هم نگیرند .این دستور عادلانه قصاص و عفو که یک مجموعه کاملا انسانى و منطقى را تشکیل مى‏دهدو از سوى دیگر مایه حیات-قاتل است چرا که او را ازفکرآدم‏کشى تا حد زیادى باز مى‏دارد و کنترل مى‏کند.
۵-۲--قصاص وعفویک مجموعه-عادلانهاسلام در هر مورد مسائل را با واقع‏بینى و بررسى همه جانبه دنبال مى‏کند.حکم اصلى را قصاص قرار داده ،براى تعدیل آن حکم عفو را در کنار این حکم ذکر کرده است.اولیاءمقتول حق دارنددربرابرقاتل یکى ازسه حکم را-اجراء کنند:۱-قصاص کردن۲-عفو کردن بدون گرفتن خونبها۳-عفو کردن با گرفتن خونبهاوباموافقت قاتل۶-سوره نور آیات۲و۳و۴ :الزَّانِیَةُ وَ الزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ واحِدٍ مِنْهُما مِائَةَ جَلْدَةٍ...،الزَّانِی لا یَنْکِحُ إِلَّا زانِیَةً أَوْ مُشْرِکَةً وَ الزَّانِیَةُ لا یَنْکِحُها إِلَّا زانٍ أَوْ مُشْرِکٌ...،وَ الَّذِینَ یَرْمُونَ الْمُحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمانِینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهادَةً أَبَداً...به هریک از زن و مرد زناکار صدتازیانه بزنید. مرد زناکار جز با زن زناکار یا مشرک ازدواج نمیکند و زن زنا کار را جز مرد زناکار یا مشرک به ازدواج خود در نمی آورد.وکسانی که زنان پاک دامن را متهم میکنند سپس ۴شاهد عادل بر ادعای خود نمی آورند،آنها را ۸۰ تازیانه بزنید و شهادتشان را تا آخر عمر هرگز نپذیرید.
۶-۱-حد((زانى))و((زانیه)):زن و مرد زناکار را هر-یک صد تازیانه بزنید
۶-۲--مواردى که حکم زنا اعدام است: این آیه-درموردحدزنا،یک حکم عمومى است که موارد استثنائى هم دارد از جمله زناى محصن ومحصنه است که-حدآن باتحقق شرائط اعدام است.منظوراز((محصن))مردى است که همسرى داردوهمسرش دراختیاراواست. ((محصنه)) به زنى مى گویندکه شوهرداردوشوهرش نزداواست.هرگاه کسى باداشتن چنین راه مشروعى بازهم-مرتکب زنابشودحداواعدام مى باشد.ونیززناى با محارم حکم آن اعدام است در بعضى-ازمواردتبعیدنیزهست.
۶-۳--چرازانیه مقدم ذکرشده؟این عمل منافى عفت از همه کس قبیح است ، ولى از زنان زشت تر و قبیح تر است ، چرا که آنها از حجب و حیاى بیشترى برخوردارند، و شکستن آن دلیل بر تمرد شدیدترى است .از این گذشته عواقب شوم این امر گرچه دامنگیر هر دو مى شود اما در مورد زنان ، عواقب شومش بیشتر است . سر چشمه وسوسه این کار بیشتر از ناحیه زنان صورت مى گیرد ودر-بسیارى از موارد عامل اصلى محسوب مى شوند.
۶-۴-مجازات تهمت:بعد از بیان مجازات شدید زناکاران ، مجازات شدید تهمت زنندگان را که در صدد سوء استفاده از این حکم هستند بیان مى کند، تا حیثیت و حرمت خانواده هاى پاکدامن از خطر اینگونه اشخاص مصون بماند، و کسى جرات تعرض به آبروى مردم پیدا نکند.به این ترتیب نه تنها این گونه افراد را تحت مجازات شدید قرار مى دهد، بلکه در دراز مدت نیز سخن و شهادتشان را از ارزش و اعتبار مى اندازد، تا نتوانند حیثیت پاکان را لکه دار کنند، بعلاوه داغ فسق بر پیشانیشان مى نهدودرجامعه رسوایشان مى کند.امام صادق (علیه السلام ) : هنگامى که مسلمانى برادر مسلمانش را به چیزى که در او نیست متهم سازد ایمان در قلب او ذوب مى شود، همانند نمک در آب.ولى از آنجا که اسلام هرگز راه بازگشت را بر کسى نمى بندد، بلکه در هر فرصتى آلودگان را تشویق به پاکسازى خویش و جبران اشتباهات گذشته مى کند،
 ۶-۵--چراچهارشاهد؟براى اثبات حقوق و جرمها در اسلام دو شاهد عادل کافى است حتى در مساءله قتل نفس با وجود دو شاهد عادل ، جرم اثبات مى شود، ولى در مسأله اتهام به زنا مخصوصا چهار شاهد الزامى است ، ممکن است سنگینى وزنه شاهد در اینجا به خاطر آن باشد که زبان بسیارى از مردم در زمینه این اتهامات باز است ، و همواره عرض و حیثیت افراد را با سوء ظن و بدون سوء ظن جریحه دار مى کنند، اسلام در این زمینه سختگیرى کرده تا حافظ اعراض مردم باشد، ولى در مسائل دیگر، حتى قتل نفس ، زبانها تا این حد آلوده نیست .از این گذشته قتل نفس در واقع یک طرف دارد، یعنى مجرم یکى است ، در حالى که در مساءله زنا براى دو نفر اثبات جرم مى شود، و اگر براى هر کدام دو شاهد بطلبیم چهار شاهد مى شود.ج-اصل شخصی بودن حقوق جزابه این اصل در قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری تصریح شده است. ماده پنج این قانون مقرر می دارد: «تعقیب امر جزایی فقط نسبت به مباشر، شریک و معاون جرم خواهد بود.» در جوامع اولیه این اصل رعایت نمی شد و در قبال جرمی که فرد انجام می داد خانواده و حتی در مواردی قبیله وی مسئولیت داشتند. در نظام های جزایی معاصر هم باانقلاب فرانسه این اصل به حقوق جزاراه یافت.قرآن کریم در آیات متعددی به این اصل اشاره دارد
: ۱-سوره فاطرآیه ۱۸و۱۶۴انعام:وَلاتَزِرُوَازِرَةٌوِزْرَأُخْرَى...هیچ گنهکارى بار گناه دیگرى را بر دوش نمى‏کشد...وزر به معنى سنگین است و به معنى پناهگاه کوههاو مسئولیت است و یکى از پایه‏هاى اساسى در اعتقادات اسلامى است در حقیقت از یکسو ارتباط به عدل خداوند دارد که هر کس را در گرو کار خود مى‏شمرد،به سعى‏ها و تلاشهاى او پاداش مى‏دهد و به گناهان او کیفر.و از سوى دیگر به شدت مجازات روز رستاخیز اشاره دارد که احدى حاضر نمى‏شود بار گناه دیگرىرابردوش گیرد.توجه به این معنى تاثیر زیادى در خودسازى انسانها دارد که هر کس مراقب خویش باشد ، هرگز به بهانه اینکه اطرافیان او یا جامعه او فاسد است تن به فساد ندهد ، و آلودگى محیط را مجوزى بر آلودگى خویش نشمرد چرا که هر کس بار گناه خود را بر دوش مى‏کشد.و از سوى دیگر این درک و دید را به انسانها مى‏دهد که حساب خداوند با جامعه‏ها حساب مجموع و یکپارچه نیست ، بلکه هر کسى مستقلا مورد محاسبه قرار مى‏گیرد ، یعنى اگر هم در رابطه با پاکسازى خویشتن و هم مبارزه با فساد انجام وظیفه کرده باشد هیچ ترس و وحشتى بر او نیست هر چند تمام جهانیان غیر از او آلوده کفرو شرک و ظلم و گناه باشد.اگر فرد سنگین بارى دیگرى را دعوت به حمل گناهانش کند پاسخ منفى به دعوت او مى‏دهد و چیزى ازگناه ومسئولیت اوراحمل نخواهد کرد،هرچندازنزدیکان وبستگان اوباشددر قیامت مادر و فرزندى را مى‏آورند که هر دوبار سنگینى از گناه بر دوش دارند ، مادر از فرزند تقاضا مى‏کند در عوض آنهمه زحمات که در دنیا براى تو کشیدم مقدارى از بار مسئولیت گناه مرارابردوش گیر،فرزندبه-مادرمى‏گویدازمن دورشوکه من ازتوگرفتارترم.
 ۲-سوره نساءآیه۱۲۳:...مَن یَعْمَلْ سوءاً یجْزَبِهِ... هرکس که عمل بد کند کیفرداده مى‏شود،در این آیه یکى از اساسى‏ترین پایه‏هاى اسلام بیان شده است ، که ارزش وجودى اشخاص و پاداش و کیفر آنها هیچ گونه ربطى به ادعاها و آرزوهاى آنها ندارد ، بلکه تنها بستگى به عمل و ایمان دارد ، این اصلى است ثابت و سنتى است تغییرناپذیر ، و قانونى است که تمام ملت‏ها در برابر آن یکسانندهر کس عمل بدى انجام دهد کیفر خود را در برابر آن خواهد گرفت.و هم چنین کسانى که عمل صالح بجا آورند و با ایمان باشند اعم از مرد و زن آنها وارد بهشت خواهندشدوکمترین ستمى به آنها نمى‏شود.
۳-سوره مائده-آیه۴۵:وَکَتَبْنَاعَلَیهِمْ فِیهَاأَنَّ النَّفْس بِالنَّفْسِ وَالْعَینَ بِالْعَینِ وَالأَنف بِالأَنفِ وَالأُذُنَ بِالأُذُنِ وَالسنَّ بِالسنّ‏ِ وَ الْجُرُوحَ-قِصاصٌفَمَن تَصدَّقَ بِهِ فَهُوَ کفَّارَةٌ لَّهُوَ مَن لَّمْ یحْکم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ فَأُولَئک هُمُ الظلِمُونَو بر آنهابنى-اسرائیل درآن تورات مقررداشتیم که جان درمقابل جان وچشم درمقابل چشم وبینى دربرابربینى وگوش در مقابل-گوش ودندان دربرابردندان، مى‏باشد،وهرزخمى قصاص دارد واگرکسى آن را ببخشد و از قصاص صرف نظرکند،کفاره،گناهان،اومحسوب مى‏شود،وهرکس به احکامى که خدا نازل کرده حکم نکند ستمگراستقصاص-وگذشتاین آیه قسمت دیگرى از احکام جنائى و حدود الهى را شرح میدهد : ما قانون قصاص را مقرر داشتیم که اگر کسى عمدا بى‏گناهى را به قتل برساند اولیاى مقتول میتوانند قاتل را در مقابل اعدام-نمایند.و اگر کسى آسیب به چشم دیگرى برساند و آن را از بین ببرد او نیز میتواند ، چشم او را از بین ببرد و همچنین در مقابل بریدن بینى ، جایز است بینى جانى بریده شود. و نیز در مقابل بریدن گوش ، بریدن گوش طرف مجاز است. و اگر کسى دندان دیگرى را بشکند او میتواند دندان جانى را در مقابل بشکند. و به طور کلى هر کس جراحتى و زخمى به دیگرى بزند ، در مقابل میتوان قصاص کرد.بنابراین حکم قصاص بطور عادلانه و بدون هیچگونه تفاوت از نظر نژادو طبقه اجتماعى و طایفه و شخصیت اجرا مى‏گردد،وهیچگونه تبعیضى درآن ازاین جهات راهندارد. اگر کسى از حق خود بگذرد و عفو و بخشش کند ، کفاره‏اى براى گناهان او محسوب میشود ، و به همان نسبت که گذشت به خرج داده خداوند از او گذشت میکند.شک نیست که قصاص هرگز نمیتواند آنچه را انسان از دست داده به او باز گرداند ، تنها یکنوع آرامش موقت به او میدهد ، ولى وعده عفو خدا مى‏تواند به طور کلى آنچه را او از دست داده به صورت دیگرى جبران کند و به این ترتیب باقیمانده ناراحتى از قلب و جان او برچیده شود و این رساترین تشویق براى چنین اشخاص است.از مجموع آیه استفاده میشود که اجازه قصاص براى ایجاد ترس و وحشت جانیان و در نتیجه تامین امنیت جانى براى مردم بى‏گناه است ، و در عین حال راه عفو و بازگشت نیز در آن گشوده شده است ، با ایجاد این حالت ترس و امید ، اسلام می خواهد ، هم جلو جنایت رابگیردوهم تاآنجاکه ممکن است و-شایستگى داردجلوشستن خون را با خون.کسانى که بر طبق حکم خداوند ، داورى نکنند ستمگرند.چه ظلمى از این بالاتر که ما گرفتار احساسات و عواطف کاذبى شده و از شخص قاتل به بهانه اینکه خون را با خون نباید شست بکلى صرفنظر کنیم. و دست قاتلان را براى قتلهاى دیگر باز گذاریم و به افراد بى‏گناه از این رهگذر ظلم و ستم کنیم.و اگر اذیت دیگر رسیده باشد آن گاه ، جان عوض جان باید داده شود ، چشم عوض چشم ، دندان به عوض دندان ، دست به عوض دست ، پا به عوض پا ، سوختن به عوض سوختن،زخم به عوض زخم ،لطمه به عوض لطمه. از طرف دیگر تشریع قصاص به صورتی که در اسلام وضع شده و خداوند سبحان فرموده است: «ولکم فی القصاص حیاة»(بقره، ۱۷۹) خود نیز به طریق دیگری نشان دهنده اصل شخصی بودن مجازات هاست.در دوران جاهلیت در مقابل ارتکاب قتل از ناحیه قاتل، شماری از اعضای خانواده، بستگان و حتی قبیله قاتل، بسته به قدرت قبیله مقتول مجازات-می شدند و به قتل می رسیدند.«کتب علیکم القصاص فی القتلی الحر بالحر و...» تسری مجازات به غیرقاتل را منع کرده است، بدین طریق موجب حیات و آرامش در زندگی اجتماعی شد(۱)اصل شخصی بودن مسئولیت جزایی را نباید با اصل شخصی بودن مجازات مخلوط کرد، بلکه اصل اخیر را غالباً نتیجه شخصی بودن مسئولیت دانست؛ زیرا ابتدا می باید مسئولیت جزایی محرز شود، آنگاه مجازات اعمال شود. با وجود این نباید فراموش کرد که در پاره ای از موارد در حالی که اصل شخصی بودن مسئولیت جزایی وجود دارد، اما اصل شخصی بودن مجازات اعمال نمی شود؛ مانند دیه بر عاقله در مقررات جزایی اسلام وقتی که دیه را به عنوان مجازات بشناسیم. برعکس گاه اصل شخصی بودن مجازات وجود دارد اما اصل شخصی بودن مسئولیت جزایی موجود نیست نظیر تنبیه مجنون در قانون مجازات اسلامی در حالی که مسئولیت جزایی وجود ندارد مشروط بر این که با این ایراد که تنبیه مجازات نیست، مواجه نشویم.(۲) البته این تقدم و تأخر و یا استثنا، اصل شخصی بودن حقوق جزا اعم از مجازات و یا مسئولیت کیفری راتحت الشعاع قرارنداده است ازاهمیت آن نمی کاهدبه این اصل در قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور کیفری تصریح شده است. ماده پنج این قانون مقرر می دارد: «تعقیب امر جزایی فقط نسبت به مباشر، شریک و معاون جرم خواهد بود.» در جوامع اولیه این اصل رعایت نمی شد و در قبال جرمی که فرد انجام می داد خانواده و حتی در مواردی قبیله وی مسئولیت داشتند. در نظام های جزایی معاصر هم با انقلاب فرانسه این اصل به حقوق جزا راه یافت.تشریع قصاص به صورتی که در اسلام وضع شده، نشان دهنده اصل شخصی بودن مجازات هاست.د- اصل حدود حاکمیت حقوق جزا حاکمیت حقوق جزا محدود به مرزهای آبی، خاکی و هوایی هر کشوری است. این ویژگی به اصل سرزمینی بودن حقوق جزا شهرت دارد. ماده ۳ قانون مجازات اسلامی در این خصوص مقرر می دارد: قوانین جزایی درباره کلیه کسانی که در قلمرو حاکمیت زمینی، دریایی و هوایی جمهوری اسلامی ایران مرتکب جرم شوند اعمال می گردد مگر آن که به موجب قانون ترتیب دیگری مقرر شده باشد. سرزمینی بودن قوانین جزایی واجد دو جنبه مثبت و منفی است . جنبه مثبت آن شمول قوانین جزایی بر همه ساکنان کشور است ؛
 ۱-عباسنژاد،۱۳۸۵،ص۳۶۷۲-نوربها، ۱۳۸۶، ص۳۲۸
اعم از آن هایی که اتباع کشور بشمار می روند و یا خارجیان مطیع قوانین جزایی. جنبه منفی آن عدم اعمال-قوانین جزایی کشور در مورد کسانی است که در خارج بسر می برند، حتی اگر از اتباع دولت ایران-باشند.اصل سرزمینی بودن قوانین جزایی قابل توجیه و دفاع است؛ به این ترتیب که قوانین جزایی مربوط  به نظم عمومی-جامعه است وهمه ساکنان کشور باید نظم عمومی را رعایت کنند و اصولاً اعمال کسانی که در خارج از کشوربسرمی برند، مغایر نظم آن جامعه نیست.به علاوه رعایت قوانین کشور مستلزم اطلاع وآگاهی نسبت به آن است وافرادی که در خارج از کشوری بسر می برند مکلف به اطلاع و آگاهی از قواعد جزایی آن کشور-نیستند.(۱)البته در پاره ای موارد براساس مقررات جزایی صلاحیت جهانی برای حاکمیت ها ایجاد می شود که در ماده ۸ قانون مجازات اسلامی به این صلاحیت تصریح شده است. از منظر قرآن کریم حاکمیت از آن-خداوند متعال است که جهان هستی را با همه موجوداتش با قدرتی عظیم آفریده، با ارسال انبیا و اولیا تدبیر می کند.
۱-آیه ۲۶، آل عمران قُلِ اللَّهُمَّ مَلِک الْمُلْکِ تُؤْتى الْمُلْک مَن تَشاءُ وَ تَنزِعُ الْمُلْکمِمَّن تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَن تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَن تَشاءُبِیَدِک الْخَیرُ... بگوبارالها ! مالک حکومتها تویى،به هر کس بخواهى،حکومت مى‏بخشى ، و از هر کس بخواهى ، حکومت را مى‏گیرى،هرکس را بخواهى،عزت مى‏دهى ، و هر که را بخواهى خوار مى‏کنى.تمام خوبیها به دست توست منظورازاراده ومشیت الهى در این آیه این نیست که بدون حساب و بى دلیل چیزى رابه کسى مى‏بخشدویااز او-مى‏گیرد،بلکه مشیت او از روى حکمت و مراعات نظام و مصلحت و حکمت جهان آفرینش و عالم انسانیت است وگاه این حکومتها به خاطر شایستگى‏ها است،وگاه حکومت ظالمان هماهنگ ناشایستگى امتها-است.تمام خیرهاو برکات و نیکها و خوبیها ، در دست خدا است ، هم عزت ، خیر است و هم ذلت ، و هم بخشیدن حکومت و هم گرفتن آن ، هر کدام در جاى خود خیر است و بر طبق قانون عدالت ، و شرى وجود ندارد ، جانیان و بدکاران ، خیرشان در آن است که در زندان باشند ، و نیکوکاران با ایمان ، خیرشان درآزادى است. با این نگرش همگانی بودن حقوق جزا ناشی از احکام قرآن، نمود پیدا می کند. در واقع در نظام الهی با وجود اختلاف در خلقت، اجرای قوانین جزایی در حق همه بدون توجه به جغرافیا صورت می پذیرد و معیار، رعایت مساوات در حقوق و آزادی ها است و فقط ملاک برتری افراد به یکدیگر تقوی است
 ۲- حجرات آیه۱۳ :...إِنَّا خَلَقْنَکم مِّن ذَکَرٍ وَ أُنثى وَ جَعَلْنَکمْ شعُوباً وَ قَبَائلَ لِتَعَارَفُواإِنَّ أَکرَمَکمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ-إ...شماراازیک مرد و زن آفریدیم ، و تیره‏ها وقبیله‏ها قرار دادیم ،تایکدیگررابشناسید، گرامى‏ترین شما نزدخداوند باتقواترین شماست...
۱- با هر ، ۱۳۸۱ ص ۱۳۷
تقوى بزرگترین ارزش انسانىدر آیه مورد بحث مخاطب کل جامعه انسانى است و مهمترین اصلى را که ضامن نظم و ثبات است بیان مى‏کند.منظور از آفرینش مردم از یک مرد و زن همان بازگشت نسب انسانهابه آدم و حوا است ، بنابر این چون همه از ریشه واحدى هستند معنى ندارد که از نظر نسب و قبیله بر یکدیگر افتخار کنند ، و اگر خداوند براى هر قبیله و طائفه‏اى ویژگیهائى آفریده براى حفظ نظم زندگى اجتماعى مردم است ، چرا که این تفاوتها سبب شناسائى است ، و بدون شناسائى افراد ، نظم در جامعه انسانى حکمفرما نمى‏شود ، چرا که هر گاه همه یکسان و شبیه یکدیگر و همانند بودند ، هرج و مرج عظیمى سراسر جامعه انسانى را فرا مى‏گرفت.ه- ضمانت اجرا در حقوق جزا هنگامی که جرم یعنی رفتاری ضداجتماعی ارتکاب می یابد، حاکمیت عمومی وظیفه دارد با توسل به شیوه ای مناسب و مؤثر ضمن پیشگیری از وقوع و تکرار جرم در آینده، لزوم احترام به احکام و دستورهای خود را بار دیگر به شهروندان گوشزد کند. هشدار مقامات به حفظ نظم عمومی و مراعات حقوق جامعه بیان گوناگونی دارد که صورت مؤکد آن اجرای مجازاتاست.پیش بینی ضمانت های اجرای کیفری به موجب قانون از ابتکارات قانونگذار است ولی تعیین میزان مجازات یا اقدام تأمینی مناسب بر حسب مورد با -قاضی است.(۱) در واقع مجازات، واکنش جامعه در مقابل جرمی است که نظم آن را مختل کرده، هنجارهایش لطمه دیده و ارزش هایش درهم نوردیده است.البته مجازات از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت خواهد بود؛ چرا که فرهنگ ها، آداب، رسوم، عرف و عادات متفاوت است. آنچه مهم است با هر هدف و شیوه ای کیفر در تمامی جوامع وجود داشته و وجود خواهد داشت. تاریخ بشری این را می گوید: با خلقت بشر جرم ایجاد شد و ادامه دارد. پاسخ ها به این نقض قانون با ضمانت اجراهای متفاوتی همراه بوده است. از مجازات های بدنی دوران انتقام خصوصی تاکنون که صحبت از بزه دیده شناسی است، ضمانت اجراها تغییرات عمده ای یافته انداماآنچه ثابت مانده این است که کیفربه عنوان مجازات و جزا وجوددارد.(۲)با توجه به شرایط جوامع و شدت مجازات ها تناسب نداشتن جرم و مجازات وبی توجهی به شخصی بودن مجازات ها، در قرن هجدهم با رویکردی انسانی و هدفمند کیفرمورد توجه قرار گرفت و نظریات جدیدیبا هدف انسانی کردن نظام مجازات ها مطرح شد که خوداین نظریات در حال تغییر و نحول است وره آورد زیادی برای جامعه بشری-داشته است(۳)
۱-اردبیلی،۱۳۸۶،ص۱۱۷
 ۲-رشادتی،۱۳۹۰،۳۵۲۳
۳-صفاری،۱۳۸۶،ص۵۲
قرآن کریم در خصوص بی توجهی مکلفان به اوامر و نواهی شارع، پاسخ های متفاوتی را ارائه می کنند ضمانت اجرای قرآنی هم دنیوی و هم اخروی است. در آیه ۶۸ سوره مبارکه فرقان...وانسانى را که خداوند-خونش را حرام شمرده جز به حق به قتل نمى‏رسانند ، و زنا نمى‏کنند... ارتکاب زنا و قتل دارای مجازات اخروی است، در حالی که در آیه ۱۷۸ سوره بقره مجازات دنیوی قتل عمدی قصاص و براساس آیه ۲ سوره نور مجازات زناکار، ۱۰۰ تازیانه است. مجازات محاربه نیز در آیات ۳۳ و ۳۴ سوره مائده هم دنیوی و هم اخروی ذکر شده است. البته در آیاتی از قرآن کریم مجازات دنیوی با کیفر مصطلح حقوق جزا تفاوت دارد. نازل شدن عذاب آسمانی برای قوم لوط (آیه ۳۴، سوره عنکبوت)، زلزله برای اهالی مدین که حضرت شعیب و خدا را تکذیب کردند (آیه ۳۷، سوره عنکبوت)، هلاکت قوم های عاد، ثمود، قارون، فرعون و هامان به خاطر ارتکاب منکرات و نافرمانی(آیه ۳۹، سوره عنکبوت) از این جمله است. نکته مهمی که در ضمانت اجراهای قرآنی به چشم می خورد و حقوق جزا فاقد آن است، تقدم توجه به کمال انسان حتی مجرم از طریق برنامه های تعلیم و تزکیه بر کیفر که سلاح اصلی حقوق جزا در مقابل مجرم است، می باشد.تعداد قلیل آیات مربوط به مجازات کیفری در قرآن کریم و تعیین کیفر به عنوان آخرین راه حل و پیش بینی راهکارهایی نظیر توبه و عفو برای جلوگیری از اجرای کیفر دنیوی و اخروی مؤیداین-استنباط است.و-هدفمندبودن مجازات درباره اهداف مجازات در حقوق جزای وضعی، مسائلی از قبیل ارعاب و جلوگیری عمومی از تکرار جرم، ارعاب خصوصی و جلوگیری از تکرار جرم توسط مرتکب مجازات شده، مکافات و تلافی و انتقام و تشفی خاطر زیاندیده و امثال آن را هدف مجازات دانسته اند ولی در حقوق جزای اسلام هدف بسیار والاتر و عالی ترازاین ادعاهاست.مجازات عقوبتی است که برای مصلحت جامعه در مقابل معصیت اوامر الهی وضع شده و هدف از اعمال آن اصلاح حال بشر، حمایت آن ها در مقابل مفاسد، نجات آن ها از جهالت و ارشاد و راهنمایی آن ها و جلوگیری آن ها از معصیت ها و گناهان و تشویق آن ها به اطاعت مولاست. بنابراین مجازات برای اصلاح افراد و حمایت و صیانت از جامعه و حفظ نفس، دین، مال، عقل و ناموس فرد و جامعه است و هر یک از این پنج مقوله در کمال انسان و جامعه سهمی عظیم را ایفا می کند. از این رو مجازات برای از بین بردن موانع کمال در انسان و جامعه و سوق دادن جامعه به سوی کمالات الهی است. در عین حال اهدافی دیگر نظیر تشفی خاطر قربانیان جرم و جبران خسارت وارده بر آنان، پیشگیری از تکرار جرم و جلوگیری از اصل تحقق جرم در جامعه و عبرت عمومی به عنوان اهداف فرعی مجازات قابل توجه هستند(۱)
 ۱-قنواتی،۱۳۷۷،ص۳۷۱
در مجموع حقوق جزای اسلام از یک فلسفه مختلط الهام گرفته است. در این فلسفه هم فایده اجتماعی، هم عدالت و هم اصلاح و تربیت مجرم به چشم می خورد. از تشریع احکام قصاص چنین برمی آید که در شکل تساوی جرم و مجازات، شارع بیش از هرچیز به اجرای عدالت توجه داشته است و مردمان را به تعدیل انتقامجویی که جامعه قبیله ای پیش از اسلام به آن دچار بود، دعوت کرده است. البته در اجرای قصاص اثر ارعابی آن نیز منظور بوده است.کماآن که ازآیه«ولکم فی القصاص حیوة یا اولی الالباب» که ازموجزترین تعبیرات قرآن کریم است، چنین استنباط می شود که هرگاه در اجتماع قصاص و مجازات باشد، مردمان از ترس مجازات کمتر دست به خون دیگران می آلایند و وقتی نفوس مردم حرمت یافت، رفاه و آسایش و حیات دیگران بهتر تأمین-می شود.در تشریع حدود شاید فایده اجتماعی آن ملحوظ بوده است. چون در طبیعت این گونه مجازات ها نوعی سختی و سنگینی نهفته است و تأخیر و تعطیل اقامه حدود الهی را عناد و ضدیت با خداوند متعال شمرده اند که تصور می شود که مقصود شارع جلوگیری از تکرار جرم با ایجاد اخاقه و ترس از مجازات های سنگین تر در صورت ارتکاب جرم بوده است. و بالاخره در تعزیرات بیش از همه شخص بزهکار محور اصلی احکام جزایی بشمار آمده و اصلاح و تربیت او منظور شارع بوده است.(۱)به طور کلی توجه به نگرش مبتنی بر جهان بینی الهی به بشریت و تجلی تکامل بشریت در انسان کامل تا آنجا که او را به مرحله خلیفه الهی برساند، ایجاب می کند که نظام قرآنی در پیگیری اهداف مجازات بیشتر از آن که به دنبال زجرآوری، سزادهی و رسواکنندگی و ارعاب خاص یا عام باشد، تلاش می کند تا به انسان نشان دهد که هدفش از تعیین مجازات حمایت از حفظ جایگاه خلیفه الهی است؛ چه این که از منظر قرآن انسان خلیفه الهی در معرض امتحان الهی قرار می گیرد و مورد لغزش نیز واقع می شود ولیکن حفظ جایگاهش او را به حفظ کرامت خود و دوری از وسوسه های شیطانی و هرآنچه به انحراف نزدیک می کند را سبب می شود، لذا اگر مجازاتی نیز برای برخی انحرافات ولو محدود در نظر گرفته می شود، برای تذکر این معناست که چنانچه قدرجایگاه نداند،درچرخه عقاب الهی گرفتار خواهد شد که خود این تذکرانذاری است برای رسیدن به بشارت هاییکه سعادت اخروی را به دنبال دارد. بنابراین در عین حال که در مواردی اندک حتی حتمیت و قطعیت مجازات در برخی حدود مورد لحاظ است و در عین حال راهنمایی نیز برای عدم اجرای مجازات ها در صورت اقتضای مصالح مهم نهاده شده است، به طور کلی حفظ ارزش ها و جایگاه والای انسانی و اصلاح فرد و جامعه بالاترین هدف و فلسفه تقنین کیفر در نظام اسلامی و قرآنی است.(۲)
۱-اردبیلی،۱۳۸۶،ص۷۱۲
۲-رشادتی،۱۳۹۰،ص۳۵۹
نتیجه گیری
تاریخ حقوق جزا براساس اندیشه ها و مکاتب حقوقی مختلف تحولاتی را پشت سر گذاشته است. از ابتدای دوران انتقام خصوصی تا عصر حاضر افرادی با تفکرات و اندیشه های منطبق با نیاز عصری که در آن می زیسته اند، مبانی را برای جرم و مجازات مجرم بیان کرده اند. تکیه بر عدالت مطلق توسط کانت، توجه به فایده اجتماعی بنتام، تأکید به جبری بودن بزهکاری و طرح مباحث مربوط به پیشگیری از جرم در مکتب تحققی، رویکردهای مرتبط با جرم زدایی، قضازدایی، عدالت ترمیمی و بزه دیده شناسی در این راستا صورت پذیرفته است. با نگاهی بر این مکاتب می توان توجه مقطعی هر یک را به مفاهیم جرم، مجرم و مجازات، صرفاً براساس مقتضیات یک عصر خاص دریافت. با این نوع نگرش حقوق جزا کافی برای رفع نیازهای جامعه نخواهد بود. در قرآن کریم که تجلی احکام و دستورات الهی است، اسلام به عنوان کامل ترین دین معرفی شده است و در عین حال که کتاب قانون یا علم و رشته علمی خاصی تلقی نمی شود طول تاریخ خلقت بشری را منطبق با نیازهای هر عصر و زمانی با برنامه ها و تعلیمات به تصویر کشیده است که مراجعه به آیات مختلف مربوط به تاریخ و فلسفه خلقت انسان، نظارت و هدایت الهی، راهنمایی پیامبران الهی، الگوهای تربیتی ارائه شده و عبرت های مورد تأکید قرار گرفته و سایر برنامه ها و دستورات، حاکی از وجود اندیشه هایی مقدم بر اندیشه های حقوق جزاست.
 منابع:
۱ـ قرآن کریم
۲-  اردبیلی،محمدعلی،حقوق جزای عمومی، تهران،نشرمیزان،۱۳۸۶.
 ۳ـ باهر،محمد،حقوق جزای عمومی، تهران، نشر رهام،۱۳۸۱.
 ۴ـرشادتی،جعفر،پیشگیری از جرم در قرآن کریم، تهران، انتشارات پیام راشده،۱۳۹۰.
 ۵ـصانعی،پرویز،حقوق جزای عمومی، تهران، کتابخانه گنج دانش،۱۳۷۲.
 ۶ـصفاری،علی،کیفرشناسی،تهران،انتشارات جنگل،جاودانه،۱۳۸۶
۷ـ عباس نژاد،محسن،قرآن وحقوق،مشهد،بنیاد پژوهش های قرآنی حوزه و دانشگاه،۱۳۸۵.
 ۸ـ علی آبادی ، دکتر عبدالحسین ، حقوق جنایی، جلد اول
۹ -  عوا، محمد، درآمدی بر اصول نظام کیفری اسلام، ترجمه حمید روستایی صدرآبادی، تهران، انتشارات سلسبیل،۱۳۸۵.
 ۱۰ـ عوده، عبدالقادر، حقوق جزای اسلامی، ترجمه ناصر قربان نیا، سعید رهایی، حسین جعفری، بازنگری عباس شیری، تهران انتشارات جهاد دانشگاهی شهید بهشتی،۱۳۷۲
۱۱ـ قنواتی، جلیل، نظام حقوقی اسلام،قم، مرکز جهانی علوم اسلامی، ۱۳۷۷
۱۲ـ گلدوزیان، ایرج، بایسته های حقوق جزای عمومی، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۳.
 ۱۳-گلدوزیان،ایرج،حقوق جزای عمومی ایران،تهران،انتشارات دانشگاه تهران،۱۳۹۱
۱۴ـ مکارم شیرازی،ناصر،تفسیرنمونه،جلد۲و۳و۴و۵و۷و۱۲و۱۴و۱۷و۲۰و۲۴،تهران،انتشارات دارالمکتب-الاسلامیه،۱۳۸۳
۱۵ - نوربها، رضا، زمینه حقوق جزای عمومی، تهران، کتابخانه گنج دانش، ۱۳۸۶.
 Principles of Criminal Lawfrom Holy Quran peephole Abstract -Crime,guilty and  punishment constitute basic wranglepenalgeneral,legislation penalty approval in stipulations penalty many conntriesspecialized to this three subject, in various legal system, criminal law is entrusting value help lesswachsocity. In Islamic criminal law penal politics based principles thatimportant of they inclusive:A_Protection and presvationsocity causing guilt and crime ( forbiddance potation self restraining and or behavior land opposite envious and immaculacy and clarity and behavior true familial) B-Ensure and plain accomplishment Islamic penaltu blood to personal that lack each type stimulant and permission for committal guilt and crime (in committal bruise and mayhem and casual homicides and with out  lead determination) c-Securement kindand harm and luck and interest and gain of people in Islamic judicial .D–Definition fit penalty to headline community necessity , to aim protection society of guiltes harm F-Receive principle lack penaltytrust blood to lack personal understanding and authorization ( aunatic,minor ,compeled ,…) with protecetionsocity of decadence and harm other liable personal . G-amplificationpersonal belief of look prevention of gilty, penalty relational for behavior gilding and guilty correction,trace of imperious to presented and injunction of abnegating in behaver with crimes reductional.Holy Quran that is emanation god orders,is statements of rich source, in subject criminal law have principles that principles criminal law civil with it have ability adaptation and so thatHoly Quranantecedent land many of new fangled correspondent criminal law and criminology. Key:Holy Quran,Criminal Law, crime, guilty, punishment Written By: EbrahimMojarrabi