عقد معین
عقدی است که در قانون دارای عنوان معین بوده و قانونگذار شرایط خاص تحقق آن را بیان کرده باشد مانند عقد بیع، مضاربه، مساقات

– عقد نامعین
عقدی است که در قانون دارای عنوان معین و خاصی نبوده و لیکن حسب نیاز طرفین و بعضاً ضمن بهره برداری از برخی از شرایط خاص عقود معین و یا از جمع بین آثار دو یا چند عقد معین بین طرفین منعقد و برقرار می گردد و ممکن است به مرور زمان و حسب نیاز جامعه قانونگذار برخی از این عقود شرایط خاصی تعیین کند که در اینصورت آنها نیز عنوان عقد معین را پیدا خواهند نمود

 

عقد بیع:

واژه شناسی:
مورد معامله را در اصطلاح حقوقی «مبیع» می گویند مانند آپارتمان و باغ.
ارزش پولی که بابت آن پرداخت می شود را اصلاحاً «ثمن» معامله می نامند.
عقد بیع:
بر طبق ماده ۳۳۸ قانون مدنی:«بیع عبارت است از تملیک عین به عوض معلوم».

عقد بیع عقدی است تملیکی یعنی موجب انتقال مالکیت مبیع از فروشنده به خریدار و انتقال ثمن از خریدار به فروشنده می گردد و همچنین بیع عقدی است معوض یعنی مورد معامله مجانی به طرف مقابل داده نمی شود اگر مجانی باشد عمل حقوقی مورد نظر عقد بیع نیست.

به عبارت دیگر معاملات که یک طرف آن پول باشد عقد بیع است. البته عرف، داد وستد کالا با پول را بیع و کالا با کالا را معاوضه می داند مع الوصف در عقد بیع باید دو طرف تراضی نمایند که یکی از دو عوض (عین) مبیع و دیگری ثمن و بهای آن باشد

 

عقد معاوضه

بر اساس ماده ۴۶۴ قانون مدنی، «معاوضه عقدی است که به موجب آن، یکی از طرفین مالی می دهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ می کند؛ بدون ملاحظه این‌ که یکی از عوضین، مبیع و دیگری ثمن باشد.»

بنابراین در این نوع عقد خبری از “مبیع” و “ثمن” نیست

 

عقد اجاره

اجاره عقدی است که به موجب آن یک طرف، منافع عین مال خود را در برابر اخذ اجرت با دیگری معامله می­کند،
به عبارت دیگر مالک مال، منافع مال خود را برای مدتی در قبال دریافت پول یا مال معینی در اختیار طرف قرارداد می­گذارد، بدون اینکه در مالیکت عین مال، تغییری ایجاد شود.
موضوع اجاره ممکن است محل کسب و کار، محل سکونت، اتومبیل، حیوان یا انسان باشد.

 

عقد قرض

ماده ۶۴۸ ق.م میگوید:
قرض عقدی است که به موجب آن احد طرفین, مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند که طرف مزبور مثل آنرا از حیث مقدار و جنس و وصف رد نماید و در صورت تعذب رد مثل , قیمت یوم الرد را بدهد.

به عبارت دیگر قرض ، ﻋﻘﺪى اﺳﺖ ﻛﻪ در آن یکی از دو طرف، میزان معینی از ﻣﺎل ﺧﻮد را ﺑﻪ ﻃﺮف دﻳﮕﺮ ﺗﻤﻠﻴﻚ می ﻛﻨـﺪ ﻛﻪ قرض گیرنده عین آن یا مثل و یا قیمت آن را بپردازد.
احتساب قیمت بر اساس قیمت روزی است که قرض گیرنده تمایل به بازپرداخت قرض را دارد.

 

عقد صلح

صلح در لغت به معنای آشتی، دوستی، توافق و سازش آمده و در اصطلاح حقوقی به معنای تراضی، تسالم و توافق بر امری اعم از تملیک عین یا منفعت یا اسقاط دین یا حق است.
عقد صلح

ماده ۷۵۲ قانون مدنی می‌گوید: «صلح ممکن است یا در مورد رفع تنازع موجود یا جلوگیری از تنازع احتمالی در مورد معامله و غیر آن واقع شود.»

رفع تنازع موجود به این معنا است که اختلافی پیش ‌آمده و دعوایی مطرح شده است که طرفین می‌توانند با صلح آن راپایان دهند. نخستین تکلیف قاضی دادگاه در آغاز به رسیدگی، پیشنهاد صلح به طرفین است.

 

عقد جعاله

«جعاله» در لغت به معنای مزدی است که در برابر انجام کاری قرار داده می‌شود.

واژه شناسی جعاله:
جاعل: کسی که انجام کاری را درخواست می‌کند.
عامل: کسی که کار درخواستی را انجام می‌دهد.
جُعل یا (جعیله): عوض و مزد را می‌گویند.

عقد جعاله
در ماده ۵۶۱ قانون مدنی جعاله چنین تعریف شده است:

«التزام شخصی به ادای اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از این که طرف، معین باشد یا غیرمعین.»

در جعاله، جاعل با خواندن صیغه‌ای خود را ملزم می‌کند که در صورت انجام شدن کاری مشخص برای او از سوی دیگری، این شخص مستحق مزد و عوض است. به عنوان مثال، فردی که یک راس دام خود را گم کرده است، اعلام می‌کند که هر کس حیوان گمشده او را پیدا کرد، مبلغی مشخص دریافت می‌کند.