هنگامی که شخصی دعوایی را در دادگاه مطرح میکند یا زمانی که محکوم به دعوایی میشود برای اثبات ادعا یا بیگناهی خود نیاز به ارائه دلیل و برهانی دارد تا در اختیار قاضی قرار دهد. قاضی نیز مانند شخص نابینایی است بین دو نفر بینا که براساس دلایلی که طرفین ارائه میدهند حکم میکند.
کلیه دعاوی که از طرف اشخاص علیه یکدیگر مطرح میشود در ابتدا از نظر قانونگذار ادعایی بیش نیست. این ادعاها باید با دلایل مدنظر قانونگذار به اثبات برسد تا نهایتا ادعای اشخاص مورد پذیرش قرار بگیرد.
درجه اهمیت ادله اثبات دعوا به حدی است که قانونگذار در قوانین مختلف از جمله قانون مدنی و قوانین آیین دادرسی در امور مدنی و کیفری، آنها را مدنظر قرار داده است. ادله اثبات دعوا شامل اقرار، اسناد (اعم از رسمی یا عادی)، شهادت، امارات (اعم از قانونی یا قضایی)، سوگند، معاینه محل و تحقیق محلی، رجوع به کارشناس و علم قاضی میشود که با استناد به هر یک از دلایل مزبور و با تحقق شرایطی میتوان ادعای مطروحه را به اثبات رساند.
قرار رد دعوی مترادف با قرار عدم استماع دعوی است . ولی ،تفاوت ظریفی نیز با یکدیگر دارند . قرار رد دعوی ، منصرف به مواردی است که دعوی فی نفسه صحیح و وارده بوده و یک عامل خارجی و یا نقض یکی از ارکان دعوی مثل حجر خواهان یا عدم توجه دعوی به خوانده و غیره مانع ادامه رسیدگی است . و اگر آن رکن کامل شود یا نقص مرتفع شود دعوی قابل تعقیب بوده و ادامه خواهد یافت .
ولی ، قرار عدم استماع دعوی به معنی عدم پذیرش دعوی در دادگاه است و منصرف به ایرادات خود دعوی است . یعنی ، ایرادات قائم به خود دعوی است نه اصحاب دعوی یا عوامل دیگری . از جمله ، وقتی که دعوی به طرفیت طرفین خوب اقامه نشده ، یا طرفین دیگری لازم بوده ، مورد درخواست رسیدگی قرار نگرفته اند در این صورت قرار عدم استماع دعوی صادر می شود .