حقوق به نسبت ارکانی که دارند می توانند تحت یک تقسیم بندی جدایی دیگری قرار بگیرند مثل حق تقدم و تعقیب:
به این عبارت که برخی حقوق نسبت به حقوق دیگر از امتیاز تقدم و رجحان برخورد دارند.
برای مثال: کسی که مرده است و طلبکارانی دارد طلبکاران او نسبت فرزندانش حق تقدم نسبت به آن مالی که پس از مرگش باقی مانده است دارند.
حق دیگری که می توان از صحبت کرد حق معنوی است.
این حقوق، حقوقی است که به صاحب آن، اختیار انتفاع انحصاری از فعالیت و فکر و ابتکار انسان را می دهد.
مثلا اگر کسی آمد و توانست ماشینی اختراع کند که بدون بنزین حرکت کند؛ او این حق را دارد که استفاده از این ابتکار عملی را که داشته به صورت اختصاصی فقط خودش ببرد که این حق نتیجه حق مربوط به شخصیت است که حقی است که هر انسان فارغ از وابستگی اش به گروه های اجتماعی خاص تعلق دارد و بیشتر از شخص انسان حمایت می کند تا منافع مادی او که برای حفظ ذات انسان است مثل حمایت از شخصیت جسمی انسان که اگر کسی به دیگری ضربه ای و یا جراحتی عمدی وارد کرد این فرد مورد ضربه می تواند از او دیه بگیرد قصاصش کند و حتی فرد را به حبس در زندان دچار کند و یا حق آزادی افراد که هیچ انسانی حق ندارد آزادی تن دیگری را محدود کند.
مثلا اگر پلیسی بدون علت دیگری را بازداشت کند؛ محاکمه می شود چون افراد از حق آزادی تن برخوردارند.
تقسیم بندی دیگر نسبت به ارکان حق موقت و حق دائم است که از لحاظ داشتن مدت بحث می شود.
اگر کسی حقی محدود به زمان معینی نسبت به مالی داشته باشد، حق وی حقی موقت است مثل اجاره که معمولا برای یک یا الی دو سال می باشد و قسم دیگر حقوق حق دائم است مثل مالکیت یک شی که اگر فردی مالک خانه ای باشد تا زمانی که نفروشد یا عملی حقوقی بر روی انجام ندهد معمولا تا زمان مرگش از آن خودش هست و بعد از فوت که به ورثه او می رسد.
تقسیم دیگر حق، مطلق و نسبی است که حق مطلق این چنین تعریف شده است که فرد در برابر همه می تواند به آن استناد کند.
مثل مالکیت که می شود گفت این خانه من است کسی حق ندارد داخل خانه بیاید ولی در برابر آن حق نسبی است که صرفا در برابر بعضی افراد قابلیت استناد دارد مثل طلب از یک دوست که نمی شود به مغازه ای رفت و بگوییم من از فلانی طلب دارم از شما جنس می خرم چون رابطه صرفا بین همان دونفر است.