مکتب پراگماتیسم یا عمل گرا نسبت به سایر مکاتب فلسفی نزدیکترین قرابت را با اومانیسم عصر روشنگری دارد. نمایندگان بزرگ این نحله ی فلسفی چارلز ساندرز پیرس، ویلیام جیمز، جان دیویی و اسکات شیلر هستند. البته اندیشه های خاص اومانیستی تنها در افکار جیمز و شیلر مشاهده می شود. اومانیسم پراگماتیستی به طور کلی موضوعاتی از قبیل برتری و تفوق انسانی، اعتبار روش علمی و بعضاً ناسازگاری ارزشهای انسانی با اعتقادات دینی را – همانند اومانیسم عصر روشنگری-می پذیرد؛ لکن بر سر مسائلی از قبیل ماهیت غیرقابل تغییر «عقل انسانی» و ماهیت اختیار آدمی توافق ندارد. عمل گراها تمایل دارند از کارآمدی و فواید و تاثیرات عملی رفتارها و پندارها و باورهای انسانی سخن بگویند. اومانیسم در اندیشه ی ویلیام جیمز بدین نحو بروز می یابد که وی حقیقت را در ارتباط با انسان و تجربه ی متحول او نسبی می انگارد. و بنابراین انسان در واقع به عنوان معیار حقیقت تلقی می شود. شیلر نیز صراحتاً مانند پروتاگوراس انسان را میزان همه چیز تلقی می کند. پراگماتیسم شیلر بیشتر از همه صبغه ی اومانیستی دارد. نگرش انسان مدارانه ی وی بدان جا می انجامد که جهان را کاملاً شکل پذیر می نگرد، یعنی جهانی بی نهایت تعدیل پذیر و انعطاف پذیر در برابر انسانها.