فمنیستها از دهه 1960 به بعد، مباحث متعددی را مورد بحث قرار دادند. در این میان، به نـظر مـیرسد برخی از آن مباحث جلوه بیشتری نسبت به دیگر مباحث داشته است. بحث از جنسیت، مردسالاری، حوزه عمومی و خصوصی، خانواده و دین از جمله مباحثی هستند که تقریبا همه گرایشهای فمنیستی، به ویژه گـرایش افـراطی، در باب آن مطالبی را بیان داشتند.
1. جنسیت
جنسیت قویترین و مهمترین تقسیمبندی اجتماعی است. از نظر فمنیستها، جنسیت همانند طبقه اجتماعی، نژاد و یا دین، یک طبقهبندی مـهم اجـتماعی است. همچنانکه سوسیالیستها در آموزهشان «سـیاست طـبقاتی» را به کار میبرند، فمنیستها نظریه «سیاست جنسی» را ارائه میدهند. به نظر فمنیستها «جنسیتگرایی» به عنوان شکلی از ظلم محسوب میگردد که مشابه «نژادپرستی» است.
فمنیستها مـعتقدند: اسـاسا باید بین Sex و Gender(جنس و جـنسیت) فـرق گذاشت.
«سکس» یا «جنس» فقط مربوط به جنبههای زیستی است در صورتی که «جندر» یا «جنسیت» چارچوب نقش زنان را از نظر اجتماعی مشخص میسازد. در چارچوب اجتماعی است که هر چیزی مربوط بـه زن یـا مرد منهای اعضای جنسی آنان با تغییر و تعدیل محیط اجتماعی و فرهنگی، میتواند در زنان تغییرات و تحولات بسیاری ایجاد کند.
برخی از فمنیستها معتقدند: پنج جنسیت متفاوت وجود دارند: مردان، زنان، زنان هـمجنسباز، مـردان همجنسباز و انـسانهایی که هم با مرد و هم با زن میتوانند آمیزش جنسی داشته باشند؛ یعنی Bisexualها!
بنابراین، آنچه از قدیم طـبیعی شناخته میشد ـ مثلاً ازدواج زن و مرد ـ چون دارای زیربنا و تاریخ اجتماعی اسـت، دیـگر «طـبیعی» محسوب نمیشود.
فمنیستها علاوه بر پنج جنسیت، سه نوع سکس یا جنس را به رسمیت میشناسند: مردان، زنـان و آنـانی که حال زن یا مرد را ترجیح میدهند.
بنابراین، به نظر فمنیستها به دلیل آنـکه تـفاوتهای جـنسی زیستی هستند، نمیتوان آنها را از بین برد، در حالی که تقسیمبندیهای جنسیتی، که مسألهای فرهنگی و سیاسی اسـت، جلوهای از قدرت مردان است که باید آن را از بین برد.
2. مردسالاری
فمنیستها تحلیلهای متفاوتی از نـظام مردسالاری ارائه دادهاند:
1. مـردسالاری ریـشه در خانواده و فرایند تربیت جنسیتی دارد.
2. مردسالاری ریشه در تعلیموتربیت و امکانات شغلی مردان دارد.
3. مردسالاری ریشه در نظام اقتصادی (کاپیتالیسم) دارد.
4. مردسالاری ریشه در ابراز خشونت و ترس از تجاوز مردان دارد.
اما با همه تحلیلهای متفاوت، آنان معتقدند: فرهنگ مـا با فرهنگ «مردسالاری» عجین شده و در تار و پود آن ریشه دوانده است، حتی در متن کلیه دروس که در مدارس و دانشگاهها تدریس میشود این فرهنگ وجود دارد. بنابراین، فمنیستها معتقدند: باید این فرهنگ را از اصل ریشهکن کرد تا بـتوان تـغییرات دلخواه را در فرهنگ موجود ایجاد نمود.
آنها در مرحله اثبات و جایگزینی علوم فمنیستی میگویند: «مردان و مردسالاری سه هزار سال فرصت اثبات این معمّاها را داشتهاند و زنان تازه شروع کردهاند.»
برخی از فمنیستها مدعیاند: در دوران مـاقبل تـاریخ، جامعه اروپا، جامعهای «زنسالار»، آرام، صلحطلب و جامعهای برابر بود؛ یعنی برابری زن و مرد در آن به نهایت درجه رعایت میشد. به همین دلیل بود که آنان «خدایان زن» را میپرستیدند. اما این جامعه صلحدوست و آرامـ را مـردسالاران اسبسواری که از شرق آمدند، فتح کردند و در نتیجه، عقاید و افکارشان را بر آن جامعه تحمیل نمودند.
3. حوزه عمومی و خصوصی
تقسیم حوزه عمومی و خصوصی یکی از عوامل مهم نابرابری جنسیتی در جامعه است.
خانم جـین بـتکه الشـتین در کتاب مرد عمومی، زن خصوصی ایـن مـسأله را بـه طور مفصّل مورد بحث قرار داده است. به نظر وی، معمولاً قلمرو عمومی زندگی، که در برگیرنده سیاست، کار، هنر و ادبیات است، در انحصار مـردان بـوده، در حـالی که زنان محدود به یک زندگی اساسا خـصوصی شـدهاند که متمرکز بر خانواده و مسؤولیتهای خانگی است.
اگر سیاست فقط در درون قلمرو عمومی صورت میگیرد، پس نقش زنان و مسأله نابرابری جـنسیتی، مـسائلی کـماهمیت (به لحاظ سیاسی) یا اساسا فاقد اهمیت هستند. زنان نـیز، که محدود به ایفای نقش خصوصی خانم خانهدار و مادر شدهاند، در واقع از سیاست محرومند.
بنابراین، فمنیستها کوشیدند تا تـقسیمبندی «مـرد عـمومی» و «زن خصوصی» را درهم شکنند.
4. دین و خانواده: فمنیستها نگاهی بدبینانه به دین و خـانواده دارنـد. به نظر آنها، دین ساخته و پرداخته مردان بوده است تا از طریق آن بتوانند زنان را تحت سلطه خـویش قـرار دهـند. خانواده نیز موجب تحقیر و تبعیض زنان است.
خانم مارتا ناسبام معتقد اسـت: بـیرحمانهترین تـبعیضها نسبت به دختران از محیط خانواده شروع میشود.
همچنین سیمون دوبووار میگوید: به هیچ زنـی نـباید اجـازه داد تا در خانه بماند و به امر پرورش کودکانش بپردازد. جامعه باید بکلی تغییر کند و به زنـان اجـازه ندهد که فقط وظیفه پرورش فرزندان را بر عهده گیرند.
منابع
فمنیسم و چالش های تاریخی در جریان های فکری انسان شناختی - لادن رهبری و دیگران - پژوهش های انسان شناسی ایران - شماره 1 - بهار و تابستان 1394
فمنیسم - محسن رضوانی - معرفت - شماره 67 - 1382