موج سوم فمنیسم از اوایل دهـه 1990 آغـاز مـیشود. فمنیسم، که در دهههای 1960 و 1970 در اوج خود به سر میبرد، در اواخر قرن بیستم بـا مـشکلات زیادی مواجه شد و در نتیجه، در سرازیری انحطاط افتاد. شکافها و دستهبندیهای آشکاری در درون جنبش زنان به وجود آمدند.
دولتهای تـاچر و ریـگان در دهه 1980، آشکارا با این نهضت ستیز کرده، خواستار اعاده از دست رفته «ارزشـهای خـانوادگی» شـدند. فمنیستها، که به بسیاری از اهداف اصلیشان دست یافته بودند، آنقدر به سمت افراط پیـش رفـتند کـه حتی نهضت مردان در حال شکلگیری بود. این مسائل باعث شدند فمنیسم
در اوایل دهه 1990 یـک فـرایند اعتدال را تجربه کند. جناح مبارز و انقلابی آن کنار گذاشته شد و به ستایش و اهمیت بـه دنـیا آوردن فـرزند و نقش مادری پرداختهاند.
اندیشههای برخی از پسانوگراها همچون میشل فوکو و ژاک دریدا در برانگیختن این مـوج، تـأثیر بسزایی داشتند. علاوه بر این، خانم جین بتکه الشتین با نوشتن کتاب مـرد عـمومی، زن خصوصی (1981)، تلاش کرد دیدگاههای افراطی در موج دوم را تعدیل کند. بر خلاف موج دوم، فمنیستها در این مـوج، بـر ظاهر زنانه و رفتار ظریف تأکید میورزیدند. آنان معتقد به احیای مادری بـودند و از خـانواده فـرزند محور و همچنین زندگی خصوصی دفاع میکردند.