در‌ موارد زیر دعوا زایل می شود :

 

۱- ممکن است پیامد زوال حق اصلی باشد:

 

الف- زوال حق ممکن است ارادی باشد: مثل اینکه صاحب حق، از حق و امتیازی که دارد به طور ارادی بگذرد. (داین به اختیار از گرفتن طلبش از مدیون بگذرد (۲۸۹ ق.م.) مثل ابراء و اعراض)

ب- زوال حق ممکن است قهری باشد و بدون اراده صاحب حق مثل اینکه پدری از پسرش طلب دارد که بعد از مرگ پدر صفت داین و مدیون در پسر جمع می شود. و حق پدر به همان اندازه که پسر از او ارث می برد زایل می شود.

 

(ق.م.۳۰۰)= مالکیت فی ذمه یا با مرگ پدر طلب پدر به وارث منتقل می شود.

 

۲- در موارد استثنائی با فوت هر یک از آنان، حق و‌ دعوا زایل می شود.

 

مثل: طلاق و تمکین و انفاق

 

۳- حکم قطعی:

 

زوال دعوا به مفهوم اخص معمولا نتیجه حکم قطعی است که اختلاف را فصل می کند. در برخی موارد حکم قطعی نیز قابلیت اعاده دادرسی و اعتراض را فصل می کند. در برخی موارد حکم قطعی نیز قابلیت اعاده دادرسی و اعتراض ثالث را دارد بنابراین بهتر است به جای قطعی بودن حکم از «نهایی بودن آن» استفاده کنیم.

۴- صرف نظر کردن. در صورتی که خواهان بر اساس بند ج ماده ۱۰۷ از دعوی خود به کلی صرف نظر کند، قرار سقوط دعوی صادر می شود که با صدور آن خواهان حق اقامه مجدد دعوی را ندارد.

 

۵- دعوا به مفهموم اعم هم با استرداد دعوا زایل می شود، ولی این زوال به خودی خود موجب زوال دعوا به مفهوم خاص نمی شود. (قرار رد دعوی- ماده ۸۴)