برای احراز قصور پزشکی، ادله و مدارک قابل ارائه به دادگاه شامل: پروندههای پزشکی، تصویر از ناحیه آسیب دیده قبل و بعد از عمل(این امر در قصور پزشکی عمل زیبایی بسیار مهم است)، دفترچه درمانی، نسخه تجویز شده توسط پزشک و هزینههای پرداختی به پزشک، میشود.
برای احراز قصور پزشکی، ادله و مدارک قابل ارائه به دادگاه شامل: پروندههای پزشکی، تصویر از ناحیه آسیب دیده قبل و بعد از عمل(این امر در قصور پزشکی عمل زیبایی بسیار مهم است)، دفترچه درمانی، نسخه تجویز شده توسط پزشک و هزینههای پرداختی به پزشک، میشود.
به بررسی شرایط احراز قصور پزشکی میپردازیم:
در قانون اساسی، اصل بر این است که پزشک مرتکب هیچگونه غفلت و کوتاهی نشود. اما اگر چنانچه شخصی ادعایی مبنی بر قصور پزشکی، پزشک داشته باشد، باید ادله و مدارکی قوی برای اثبات ادعای خود مبنی بر بیاحتیاطی و بیمبالاتی پزشک برای ارائه داشته باشد .
در احراز قصور پزشکی، اگر مدارک و شواهد ارائه شده و نامه پزشک قانونی قصور را تایید کند، حاکم قضایی مربوطه، رای بر محکومیت پزشک صادر میکند.
خطاهای پزشکی، از قبیل مشکلاتی است که به علت نقص در اقدامات پزشکی و تشخیص نادرست بیماری توسط پزشک ایجاد میشود. برخی از این خطاها در پایین ذکر شده اند:
خطای پزشکی در نسخه نویسی
خطا در نسخه نویسی توسط پزشک تخلف می باشد و از طرف سازمان نظام پزشکی منجر به تذکر یا توبیخ شفاهی یا کتبی میگردد. اگر اشتباهی در تجویز دارو، نوع مصرف و مقدار دارو صورت بگیرد یا ناخوانا بودن خط نسخه موجب اشتباه متصدی داروخانه شود، خطای پزشکی در نسخه نویسی محسوب میشود.
خطا پزشک در تشخیص بیماری
در بعضی از موارد ممکن است پزشک به دلیل بیمبالاتی و یا بیاحتیاطی، بیماری، بیمار را اشتباه تشخیص دهد که این امر ممکن است خسارتهای جبرانناپذیر در پی داشته باشد.
.اگر پزشک مسئولیت بیمار و تشخیص بیماری وی را بر عهده گرفته باشد.
.اگر پزشک در راستای بهبودی بیمار (درمان و جراحی)، اقدامی بر خلاف قوانین علمی و قانونی انجام داده باشد.
.اگر روش درمانی پزشک موجب ضرر و زیان جانی به بیمار شده باشد.
این مورد به معنای عدم توجه به قوانین، آئیننامهها، بخشنامهها و دستورالعملهای نظام پزشکی و وزارت بهداشت است.
اگر نداشتن مهارت و دانش کافی پزشک موجب آسیب رساندن به بیمار میشود در دسته قصور پزشکی قرار میگیرد و مجازات در پی دارد. یک پزشک باید از دانش استانداردی در حیطه تخصص خود برخوردار باشد تا بتواند تصمیمات برای درست بگیرد.
اگر پزشک به وظایفی که از نظر علمی به عهده اش است عمل نکند، مرتکب بیمبالاتی حین انجام وظیفه شده است. بیمبالاتی، شدیدترین نوع قصور پزشکی محسوب میشود. بطور مثال: نگرفتن شرح حال کامل از بیمار و عدم انجام آزمایشات لازم قبل از عمل جراحی جزو این قصور است.
چنانچه توسط پزشک عملی انجام پذیرد که از نظر علمی و اصول پزشکی خطا بوده و نباید انجام میگرفت و این بیاحتیاطی و سهل انگاری باعث آسیب به بیمار شده باشد، جزو این دسته قرار میگیرد، به طور مثال: بیمار به دلیل در شکم به پزشک مراجعه کند و بر اثر عدم معاینه درست و بیاحتیاطی، بدون آن که نیاز باشد آپاندیس بیمار را عمل مکنند.
قصور پزشکی، خطایی است که پزشک در طول درمان یا جراحی انجام میدهد و منجر آسیب به بیمار میشود. قصور پزشکی، ناشی از بیاحتیاطی، نداشتن مهارت و دانش کافی پزشک است و هیچ قصد و نیت قبلی در آن وجود ندارد و سهواً انجام میگیرد. قصور پزشکی در تعریف حقوقی یک جرم غیر عمد یا شبه عمد در نظر گرفته میشود که مجازات آن دیه است. جرم غیر عمد یا شبه عمد، به جرمی گفته میشود که همراه با تقصیر است ولی قصد جرم وجود ندارد.
قانون مدنی در ارتباط با تصرف عدوانی در ملک مشاع در ماده های ذیل اشعار می دارد:
ماده ۳۰ – هر مالکی نسبت به مایملک خود حق همه گونه تصرف و انتفاع دارد مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد .
ماده ۳۱ – هیچ مالی را از تصرف صاحب آن نمی تواند بیرون کرد مگر به حکم قانون .
ماده ۳۲ – تمام ثمرات و متعلقات اموال منقول و غیرمنقول که طبعا یا در نتیجه عملی حاصل شده باشد بالتبع مال مالک اموال مزبوره است .
ماده ۳۵ – تصرف بعنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود .
ماده ۳۶ – تصرفی که ثابت شود ناشی از سبب ملک یا ناقل قانونی نبوده معتبر نخواهد بود .
تصرف عدوانی در ملک مشاع به معنای تصرف غیرقانونی و بدون اجازه در ملکی است که به دیگران تعلق دارد.
به معنای ساده تر: تصرف عدوانی در ملک مشاع زمانی مصداق دارد که دو یا چند نفر مال غیر منقولی را به طور مشترک در تصرف داشته یا استفاده میکردند و برخی از آنان مانع تصرف و استفاده دیگران شوند.
در صورت حصول اختلاف بین دادگاههای صلح و همچنین سایر مراجع قضائی و غیر قضائی به ترتیب زیر اقدام میشود:
الف - در مورد دادگاههای صلح واقع در حوزههای قضائی شهرستانهای یک استان و نیز اختلاف بین دادگاه صلح با دادسراها یا دادگاههای حقوقی یا کیفری یا بخش حوزه قضائی یک استان، حل اختلاف با دادگاه تجدیدنظر آن استان است.
ب - در مورد دادگاههای صلح واقع در حوزههای قضائی دو استان و نیز اختلاف بین دادگاه صلح و دادسراها یا دادگاههای حقوقی یا کیفری یا بخش حوزه قضائی دو استان، حل اختلاف با شعبه اول دادگاه تجدیدنظر استانی است که مرجع قضائی آن استان آخرین قرار عدم صلاحیت را صادر نموده است.
پ - در مواردی که دادگاه صلح به صلاحیت مراجع غیر قضائی، از خود نفی صلاحیت کند، پرونده برای تعیین صلاحیت به دادگاه تجدیدنظر استان ارسال میشود، تشخیص آن مرجع لازمالاتباع است.
تفاوت اصلی دادگاه صلح و شورای حل اختلاف در هدف و رویکرد آنهاست:
.دادگاه صلح: این دادگاه بر اجرای عدالت و صدور حکم متمرکز است. قاضی در این دادگاه نقش اصلی را در صدور حکم ایفا میکند و هدف نهایی رسیدگی به پرونده و صدور حکم است.
.شورای حل اختلاف: این شورا بر ایجاد سازش و حفظ روابط بین طرفین اختلاف تاکید دارد. اعضای شورا تلاش میکنند تا طرفین را به سازش ترغیب کنند و هدف نهایی حل و فصل اختلافات به صورت صلحآمیز و بدون صدور حکم است.
در واقع، شورای حل اختلاف به عنوان یک نهاد پیش از دادگاه عمل میکند و هدف آن جلوگیری از ورود پرونده به دادگاه است. در صورتی که سازش بین طرفین امکانپذیر نباشد، پرونده به دادگاه صلح ارجاع داده میشود.
=دادگاه صلح: دادگاه صلح در همه مراحل دادرسی، از جمله ارجاع به شورای حل اختلاف، اولویت را به صلح و سازش میدهد.
=سایر دادگاهها: سایر دادگاهها نیز ممکن است تلاش کنند تا بین طرفین دعوا صلح برقرار کنند، اما اولویت اصلی آنها صدور رای و حل و فصل اختلافات از طریق قانون است.
*دادگاه صلح: احکام صادره از دادگاه صلح در بعضی موارد قابل تجدیدنظر هستند.
*سایر دادگاهها: احکام صادره از سایر دادگاهها معمولاً قابل تجدیدنظر هستند.
1-دادگاه صلح: احکام صادره از دادگاه صلح سادهتر و کوتاهتر از احکام سایر دادگاهها هستند.
2-سایر دادگاهها: احکام صادره از سایر دادگاهها معمولاً پیچیدهتر و مفصلتر هستند.
1-دادگاه صلح: تشریفات دادرسی در دادگاه صلح سادهتر و سریعتر است. مدت زمان رسیدگی به پروندهها کوتاهتر است و مراحل دادرسی پیچیدگی کمتری دارد.
2-سایر دادگاهها: تشریفات دادرسی در سایر دادگاهها معمولاً پیچیدهتر و زمانبرتر است.
1-دادگاه صلح: ساختار تشکیلاتی دادگاه صلح سادهتر از سایر دادگاهها است و تعداد قضات و کارکنان کمتری دارد.
2-سایر دادگاهها: سایر دادگاهها معمولاً ساختار پیچیدهتری دارند و تعداد قضات و کارکنان بیشتری در آنها فعالیت میکنند.
هدف و حوزه صلاحیت
1*دادگاه صلح: هدف اصلی دادگاه صلح، رسیدگی به پروندههای سادهتر و متوسط است که بار کاری سایر دادگاهها را کاهش میدهد و به تسریع در رسیدگی به پروندهها کمک میکند.
2*سایر دادگاهها: سایر دادگاهها مانند دادگاههای کیفری، خانواده، و تجدیدنظر، به پروندههای پیچیدهتر و با اهمیت حقوقی بالاتر رسیدگی میکنند.
مطابق با ماده 11 قانون شورای حل اختلاف دعاوی ذیل حتی با توافق طرفین قابل طرح در دادگاه صلح نیست:
1-اختلاف در اصل نکاح، اصل طلاق، بطلان نکاح، فسخ و انفساخ نکاح، بذل مدت و انقضای آن، رجوع، نسب، ولایت قهری و قیمومت
2-اختلاف در اصل وقفیت و وصیت و تولیت
3-دعاوی راجع به حجر و ورشکستگی
4-دعاوی راجع به وجوه و اموال عمومی و دولتی و انفال
5-اموری که بهموجب قوانین دیگر در صلاحیت مراجع اختصاصی یا مراجع قانونی غیر دادگستری میباشد.