انفساخ: انحلال قهری عقد را گویند.
1-مهایات: تقسیم منافع بر حسب زمان.
2-مجازات ترذیلی: مجازاتی که لطمه به افتخار و شئون اجتماعی مجرم بزند.محرومیت از حقوق اجتماعی
3-تقاص: به این معنا است که داین حق خود را از اموال مدیون بدون مراجعه به قاضی استیفا کند.
4-جعاله: التزام شخص به ادای اجرت معلوم در مقابل عملی اعم از این که طرف معین باشد یا غیر معین.
5-اخذبه السوم: یک نفر مالی را می گیرد که معاینه کند که اگر خوب باشد بخرد و اگر بد باشد نخرد.
6-ایلاء: سوگندی است که زوج یاد کند که همیشه یا بیش از ۴ ماه با زوجه دائم خود مقاربت نکند.
7-استفسار: تفسیر و توضیح خواستن.
8-معافیت : عفو از حق به معنی چشم پوشی از حق خود به نفع طرف است.
9-معاوضه: عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین مالی می دهد به عوض مال دیگر که از طرف دیگر اخذ می کند.
10-معوض: در عقد معوض مالی که از طرف ایجاب کننده داده می شود معوض نام دارد
11-سازش: تراضی (توافق) طرفین دعوی بر فیصله نزاع معین در دادگاه و با دخالت دادرس.
12-سبب: خویشاوندی است بین دو نفر که بر اثر رابطه زناشویی به وجود می آید.
13-سفیه: کسی است که تصرفات او در اموال و حقوق مالی خود عقلایی نباشد.
14-سقوط: تنزل و از بین رفتن حق را گویند.
15-سکنی: حق انتفاع هرگاه به صورت سکونت منتفع در مسکن متعلق به غیر باشد، آن را سکنی نامند.
16-سلطه: عبارت است از اختیار قانونی شخص بر اشیاء یا اموال یا اشخاص دیگر.
17-شخص حقوقی: عبارت است از گروهی از افراد انسان با منفعتی از منافع عمومی.
18-شخص حقیقی: به معنای شخص طبیعی است.
19-شخص طبیعی: اشخاص انسانی را گویند که موضوع حق و تکلیف هستند.
20-صداق: مهر.
21-صغیر: کسی که به سن ۱۸ سال تمام نرسیده باشد.
22-صلح: عقدی است که در آن طرفین، توافق بر امری از امور کنند؛ بدون اینکه توافق آنها به عنوان یکی از عناوین معروف عقود باشد.
23-صیغه: در عقود و ایقاعات تشریفاتی الفاظ معین را گویند که عقد یا ایقاع بدون آن الفاظ صحیح نیست.
24-ضامن: متعهد در عقد ضمان را گویند.
25-ضمان: به معنی عقد ضمان است و عبارت است از اینکه شخصی مالی را که بر ذمه دیگری است، به عهده بگیرد.
26-طلب: تعهدی که بر ذمه شخصی به نفع کسی وجود دارد.
27-عرف: چیزی که در ذهن شناخته شده و مأنوس و مقبول خردمندان است.
28-عطف قانون به ما سبق: یعنی حکومت قانون نسبت به وقایعی قبل از تاریخ وضع و نشر آن.
29-عقد: تعهد یک طرف بر قبول امری که مورد قبول طرف دیگر باشد.
30-علت: امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود.
31-عوض: در معاملات معوض هر یک از دو موضوع مورد معامله را گویند.
32-عین: اشیاء مادی مستقل.
33-غش: از جرایم مربوط به تقلب در کسب است.
35-غصب: تصرف در مال غیر به نحو عدوان.
36-غیرمنقول: مالی که از جایی به جایی قابل انتقال نباشد مانند زمین و معدن.
37-قرض: عقدی است که به موجب آن یکی از طرفین عقد مقدار معینی از مال خود را به طرف دیگر تملیک می کند و طرف او مثل آن را از حیث مقدار، جنس و وصف رد کند.
38-شاهد: کسی که شهادت بر امری می دهد.
39-شبه عقد: عبارت است از یک عمل ارادی که قانون آن را منع نکرده و بدون اینکه عقدی منعقد شود، ایجاد تعهد در مقابل غیر کند.
40-شخص: کسی که موضع حق قرار گیرد، مانند انسان و شرکت تجاری.
41-شرط: امری است محتمل الوقوع در آینده که طرفین عقد یا ایقاع کننده، حدوث اثر حقوقی عقد یا ایقاع را متوقف بر حدوث آن امر محتمل الوقوع کنند.
42-قسم: گواه گرفتن یکی از مقدسات بر صدق اظهار خود.
43-قصد: مصمم شدن به انجام یک عمل حقوقی از قبیل اقرار، بیع و غیره.
44-قولنامه: نوشته ای غالباً عادی حاکی از توافق بر واقع ساختن عقدی درمورد معینی که ضمانت اجرای تخلف از آن، مشخص است.
45-قیم: نماینده قانونی محجور که از طرف مقامات صلاحیتدار قضایی در صورت نبودن ولی قهری و وصی او تعیین می شود.
46-گرو : مترادف رهن است. گرودهنده، راهن و گروگیر، مرتهن است و گروگان عین مرهونه را گویند.
47-مؤجل: تعهدی که انجام دادن آن، مشروط به رسیدن اجل معین باشد.
48-مأجور: به معنای عین مستأجره استعمال شده است.
49-ماترک: مالی که با فوت مالک آن و به حکم قانون به وارث تعلق گیرد.
50-مالک: صاحب ملک، صاحب مال غیرمنقول، صاحب اراضی و صاحب سرمایه در عقد مضاربه.
51-مالکیت: حق ا ستعمال، بهر ه برداری و انتقال یک چیز به هر صورت مگر در مواردی که قانون استثناء کرده باشد.
52-مایملک: قسمت مثبت از دارایی شخص را گویند.
53-متصالح: قبول کننده را در عقد صلح گویند.
54-مثمن: معوض را در عقد بیع گویند.
55-مجنون: کسی که فاقد تشخیص نفع و ضرر و حسن و قبح است