بالاترین دلیل ازدواج انگیزه است بدین معنا که اگر زن و مرد تمایلات خود را در نظر نگیرند و تن به ازدواج دهند سرانجام جز سردی و بی تفاوتی نخواهند دید.
ازدواج هایی که انگیزه آنان سالم نیست عبارتند از:
1- گریز از تنهایی بدین معنی که زن یا مرد فقط برای رفع تنهایی تن به ازدواج می دهند.
2- حرف مردم ، دیگران از آنان می پرسند چرا ازدواج نمی کنید.
3- ازدواج هایی که برای مادیات و نیاز مالی صورت می گیرد.
4- ازدواج هایی که برای چشم و هم چشمی با فامیل و دوستان صورت گرفته است.
5- ازدواج هایی که برای به جای ماندن نسل صورت می گیرد.
6- ازدواج های تحمیلی که زیر نفوذ پدر و مادر صورت می گیرد و در آن خواستن نقشی ندارد.ازدواجی موفق است که زن و مرد ویژگی های همسر خود را بدانند و بپذیرند و در آخر این که با شناخت و آگاهی ازدواج کنند.
تعریف طلاق عاطفی ؟
در ادبیات، لغت طلاق به معنای بیزاری یعنی حس منفک شدن کامل یا حسی که به قطع یک ارتباط و پیوند اشاره دارد اما در مورد طلاق عاطفی باید گفت: زمانی آغاز میشود که یک رابطه گرم منفک شود و طرح زندگی زوج به جای «ما»، «من» شود. طلاق خاموش همان جدایی زن و مرد است با این تفاوت که آنان در یک خانه زندگی می کنند و از یک غذا می خورند ولی هیچ گونه تعهدی نسبت به یکدیگر ندارند .
علل عمده شکلگیری این نوع طلاق چیست؟
بخشی از این علل را میتوان در قبل از ازدواج دانست، که به سطح انتظارات فرد از ازدواج بازمیگردد. مسلما هرکسی برای خود تعریفی از زن و مرد ایدهآل خود دارد چه درست و چه غلط. حال اگر آن انتظارات و باورها درست شکل نگرفته باشد و از زندگی واقعی دور باشد، مسالهساز میشود، مورد دیگر به شناخت اجتماعی درستی از اینکه همسر مناسب باید دارای چه ویژگیهایی باشد، بازمیگردد اما برخی اصلا به این موضوع اهمیت نمیدهند مثلا برای آنکه از خانوادهاش فرار کند تن به ازدواج میدهد در اینصورت انتخاب ما با خواستههایمان نامتناسب میشود مورد دیگر این است که ما پروسه شناخت را صحیح طی نکردهایم. ما یک گزینه را انتخاب کردهایم اما بهدنبال شناختش نبودیم خیلی از دختر و پسرها در طی این مراحل در رودربایستی قرار میگیرند یا دچار حس ترحم میشوند اما در نهایت تبعاتشان را در زندگی میبینند. بخشی دیگر از علل وقوع طلاق عاطفی به تجربههای مشترک زوجها نسبت به هم بازمیگردد. ما با سازههای ذهنیای که از زندگی مشترک و همسرمان ساختهایم به زیر یک سقف میرویم حال ممکن است این سازهها برآورد نشود و با کوچکترین التهابی از هم پاشیده شود و سازه «من» به سازه «ما» تبدیل نگردد.
بخش دیگری از شکلگیری این نوع طلاق به ساخت و محیط و بافت اجتماعی جامعه بازمیگردد. وقتی که مردی دو شیفت کار میکند چطور میتواند یک بستر ایمن را برای همسرش فراهم کند. وقتی گفته میشود که از هر سه ازدواج یکی به طلاق منجر میشود اینها اتفاقات مهمی است که بر اثر سیاستگذاریهای اشتباه در محیط رخ میدهد. از دیگر عوامل سست شدن پایههای زندگی، شکلگیری نوع دیگری از زندگی مشترک از نوع غیرقانونی و غیرقابل تعریف در جامعه است، هنگامیکه تعداد دختر و پسر در یک جامعه برابر باشد این یک زنگ خطر است که چند همسری از هر نوعی دیده میشود.
یکی از پیچیده ترین سؤال هایی که در باره طلاق خاموش مطرح می شود این است که چرا بسیاری از افراد در آغاز زندگی تفاهم کامل دارند اما پس از چند سال در لاک خود می روند و دیگر کاری به یکدیگر ندارند و یا چه عواملی باعث می شود که کانون یک خانواده به سوی تنهایی و بیتفاوتی سوق داده شود و اثرات منفی این گونه رفتار ها بر فرزندان چیست؟
کارشناسان و جامعه شناسان معتقدند اولین جدا یی ها از خود زن و شوهر شروع می شود و می توان گفت وقتی شما عاشقید همیشه به طرف مقابل انرژی می دهد و او را سرشار از احساس خوب بودن می کنید در نتیجه او هم مستعد انرژی دادن می شود طرفین آماده بخشش تسلیم گذشت و فداکاری می شوند ولی اگر پس از مدتی یکی در لاک خودخواهی و خودشیفتگی برود و مداوم از دیگری انرژی بگیرد طرف مقابل که پس از مدتی از انرژی تهی می شود دیگر تن به فداکار نمی دهد.
غیر از این وقتی زن و شوهر از هم رنجش پیدا می کنند و درصدد رفع آن بر نمی آیند باید انتظار داشته باشند که به زودی رابطه ناخوشایندی پیدا کنند. رفع نشدن اختلافات کوچک زن و شوهر را علت طلاق عاطفی میداند و میگوید: زوجین در ابتدای زندگی مشترک خود اختلافات به ظاهر کوچک دارند. به عنوان نمونه از نظر فرهنگی، طرز تفکر و نگرش به زندگی با یکدیگر تفاوتهایی دارد. اگر این اختلافات رفع نشود و روی هم انباشته شود به مرور ذهن زن و شوهر را به خود مشغول میکند و آنان اندک اندک از یکدیگر فاصله میگیرند به گونهای که پس از مدتی محبت و صمیمیت روزهای اولیه ازدواج بین آنها کمرنگ میشود و اگر تلاش نکنند با گفت و گو و تعامل مشکلات خود را حل کنند و به دیدگاه واحدی برسند، این فاصله بیشتر میشود و به طلاق عاطفی میانجامد.
استارت طلاق عاطفی از سال اول ازدواج زده می شود.
سال اول زندگی مشترک، خطرناکترین سال است. زوجی که از سال اول عبور کند یعنی گردنههای خطر را پشت سر گذاشته است در سال اول چند عامل بسیار مهم است: 1-نقش خانوادهها پر رنگ است. 2-هویت خانوادگی و جمعی جدید شکل نگرفته است. 3-عدم استقلال مالی 4-وجود باورهای غلط 5- سادهپنداری طلاق: «فوقش طلاق میگیرم یا طلاق میدهم»، جملهای است که متاسفانه در سال اول زندگی زیاد شنیده میشود. 6-جستوجوی دیگری: مرور خاطرات گذشته. این عوامل دست به دست هم میدهد که سال اول را سال پرالتهابی برای زوجها کند و اگر بخواهیم بدانیم استارت طلاق عاطفی در کجا زده میشود، باید در سال اول جستوجو کرد.
دلایل اصلی زندگی زوجها در کنار یکدیگر بعد از وقوع طلاق عاطفی چیست؟
آسیب شناسان اجتماعی، 4 عامل عمده را علت های اتفاق نیفتادن جدایی در این خانواده ها می دانند:
1- طلاق در جوامع سنتی مذموم است بنابراین اکثر خانواده ها تلاش می کنند این اتفاق نیفتدد برخی تابع قوانین و سنتهای خانوادگیشان هستند که مثلا عروس با لباس سفید میرود و با کفن برمیگردد
2- زن و مرد نیاز به پشتوانه عاطفی دارند به خصوص زنان از این نظر تمایل بیشتری دارند که حامی و پشتیبان عاطفی داشته باشند و چون زن برخلاف مرد انتخاب شونده است درون خود این ترس را دارد که مبادا پس از طلاق تنها بماند.
3- سومین عامل که متأسفانه به ضرر زنان تمام می شود این است که زنان پس از جدایی از سوی جامعه و برخی افراد مورد بی حرمتی قرار می گیرند
4- اهمیت دادن به حرف ها و سخنان اطرافیان است زن و مرد هر چه شناخت شان نسبت به هم بیشتر باشد به نسخه هایی که دیگران می پیچند، کمتر اهمیت می دهند. غیر از این هستند خانواده هایی که از مهم ترین عوامل جدا نشدن شان وجود فرزندان است چنین والدینی از اثرات منفی این شیوه زندگی بر فرزندان شان غافلند زیرا تغییر رفتار فرزندان در شکل های متفاوتی بروز پیدا می کند از اولین نشانه های منفی در فرزندان طلاق خاموش، بی نشاطی، افسردگی و بی حرکتی است افت تحصیلی و بی علاقگی به درس خواندن نیز از عوامل سکوت طولانی میان پدر و مادر است.
5-برخی امید دارند که این اوضاع را میتوانند به سمت بهبود شدن روابط تغییر دهن
چه توصیه و راهکارهایی برای پیشگیری از وقوع طلاق عاطفی ارایه میدهید؟
زوجها باید دست از تلاش برای تغییر دادن یکدیگر بردارند، انسانها را نمیشود تغییر داد بلکه باید اولویتهای خودمان را تغییر دهیم. زوجها در دعوا نباید دنبال مقصر بگردند اینجا نه کسی قاضی است نه وکیل بلکه باید به دنبال آن باشند که هرکسی چقدر در حل مساله سهم دارد. انعطافپذیر و واقعگرا باشند و در نهایت اعتقادم بر این است که از طبیعت درس بگیرند شما کدام موجودی را دیدهاید و میشناسید که وقتی مورد تهدید قرار گرفت همان لحظه از خود عکسالعمل نشان دهد. به جای آنکه حسهایمان را تعطیل کنیم، بهتر آن است که به دنبال فعال سازی حواسمان باشیم.
زوج درمانی، راهکاری برای کاهش طلاق
یکی از راهکارهایی که تاثیر زیادی می تواند در شفاف سازی، سوء تفاهم زدایی و باز کردن گره زوجین داشته باشد، زوج درمانی است. زوج درمانی رویکردی است که در آن جلسات درمانی مشترک میان زن و شوهر برای تغییر دادن روابط آنان در جهت مطلوب برگزار می شود.
در زوج درمانی آنچه مورد قبول است آن است که مسئله زوج ها مشکل فردی نیست، بلکه مشکل میان فردی است. در زوج درمانی فنون مختلفی استفاده می شود که از جمله آن ها می توان فن انعکاس و روز همراهی را نام برد.
منظور از فن انعکاس آن است که درمانگر از شوهر می خواهد نظرش را در مورد اختلاف خود با همسرش بیان کند و از زن می خواهد تا به سخنان شوهرش به دقت گوش دهد، سپس از وی می خواهد صحبت های شوهرش را تکرار کند.سپس از مرد می پرسد آنچه که زنش گفته همان بوده که او گفته است؟ و اگر نبوده آن ها را تکرار کند. همین کار برای زن هم اتفاق می افتد.
این کار آنقدر ادامه می یابد تا سوء تفاهم بین زوجین برطرف شود و آن ها روش ارتباط صحیح را بیاموزند. در تکنیک روز همراهی، روش کار به اینگونه است که زن قول می دهد در یک روز معین کارهای خوبی و دلخواه همسرش را برای شوهرش انجام دهد بدون آنکه انتظاری از وی داشته باشد و شوهر نیز در یک روز دیگر همین کار را برای زنش انجام می دهد.
با کمک این تکنیک، کم کم سوء تفاهم های زوجین حل می شود و جای خود را به مهر و محبت خواهد داد.
متاسفانه بسیاری از طلاق هایی که در حال حاضر اتفاق می افتد بدون هیچ تلاشی برای بهبود رابطه صورت می گیرد در حالی که تصمیم به طلاق دلایل محکم و قابل توجیه تری را می طلبد. این مسئله زمانی برجسته می شود که فرد پس از طلاق وقتی به رفتارها و اعمال خود و همسرش فکر می کند به نوعی با احساس پشیمانی و گناه روبرو می شود.