بسمه تعالی
ریاست محترم شعبه 00دادگاه عمومی 00
با سلام و احترام
اینجانب x.... به وکالت از خانم y..... در مقام دفاع از موکل در پرونده ورود ثالث آقایان الف..... و ب..... با تقدیم این لایحه موارد زیر را به استحضار عالی می رساند:
1- خانم y.... (موکل) تنها همسر دائمی مرحوم f...... بوده و از تمامی مسائل و مشکلات مربوط به ایشان آگاه بودند و در سال 91 که مرحوم با طلبکاران متعددی مواجه شده و انواع دعاوی حقوقی و کیفری علیه متوفی طرح شد، موکل با از خودگذشتگی، مرحوم را تا تصفیه کامل بدهیشان یاری کردند. این در حالی است که آقای f...... که ادعا می کنند فرزند مرحوم هستند و مادر ایشان خانم 00.... (که تنها چند ماه همسر صیغه ای مرحوم بوده) از سال 89 تا پس از فوت مرحوم f..... در تیرماه 92 نه تنها هیچ ارتباطی با متوفی نداشته اند بلکه حتی تا پس از فوت وی نیز هیچ خبری هم از ایشان نداشته اند تا جایی که مادر f.... در لایحه خود بیان می نماید: "بعد از چند وقت که از فوت متوفی آگاه شدیم.....".حال ایشان در اقدامی عجیب، دادخواست حجر متوفایی که چندین سال از وی بی اطلاع بودند را تقدیم دادگاه نموده و با اینکه دعوای قبلی شان در شعبه 00 به علت عدم پیگیری رد شده، مجددا طرح دعوی نموده اند.
2- طبق اظهارات موکل، مرحوم f..... در سلامت کامل جسمی و ذهنی به سر می بردند تا اینکه متاسفانه اواخر سال 91 به بیماری سرطان پروستات مبتلا می شوند و با تشکیل پرونده در بیمارستان ....، جهت انجام شیمی درمانی به آن بیمارستان مراجعه کرده اند. همانطور که مستحضرید روال عادی جهت تزریق داروی شیمی درمانی، بستری شدن دو الی سه روزه بیمار در بیمارستان می باشد تا از بیمار در مقابل عوارض موقت تزریق، محافظت شود لذا مرحوم نیز در تاریخ 16/12/91 صرفا جهت شیمی درمانی به بیمارستان مراجعه و سپس به منزل بازگشته اند- چنانکه در عید نوروز در منزل شخصی خود بودند که این موضوع در پرونده پزشکی ایشان درج شده است در نتیجه مرحوم هنگام شیمی درمانی صرفا به لحاظ جسمانی مشکل داشته و به نظر ذهنی در سلامت کامل به سر می بردند.
3- با عنایت به علاقه وافر مرحوم f.... به موکل، ایشان طی دو سند رسمی وکالت و وصیت نامه (پیوست1) تمامی اسباب و اثاثیه منزل مشترک و نیز 1.5 دانگ از مغازه مذکور در صلحنامه تنظیمی فی مابین خود مرحوم و وکلای محترم آقایان الف.... و ب...... را به موکل واگذار نموده بودند اما با توجه به اینکه تنها دارائی مرحوم صرفا مغازه ایشان بوده که کفاف دیونش را نمی داد لذا موکل با از خودگذشتگی چند قطعه فرش نفیس دستباف خود را جهت تصفیه بدهی یکی از طلبکاران به ایشان تقدیم نموده و 1.5 دانگ متعلق به خود از مغازه را نیز مطالبه ننموده و با صلح آن جهت تصفیه دیون مرحوم موافقت نموده است.
4- در خصوص صلحنامه تنظیمی بین مرحوم f.... و آقایان الف..... و ب..... چند نکته مهم وجود دارد که موکل و مرحوم از آن آگاه بوده اند:
1-4- با اینکه در صلحنامه مورد اشاره 6 دانگ سرقفلی به آقایان الف..... و ب...... صلح و وجه آن اخذ شده اما در حقیقت 1.5 دانگ سرقفلی آن متعلق به شخص دیگری به نام آقای الف.... بوده که متصالحین محترم پس از آگاهی از این موضوع به ایشان مراجعه و با پرداخت مبلغ 600 میلیون تومان رضایت ایشان را اخذ و حتی آن را مطالبه نکردند که این امر بیانگر هشیاری مرحوم می باشد.
2-4- مغازه موصوف در صلحنامه به خاطر اعمال اصل 49 قانون اساسی از طرف دادگاه انقلاب توقیف شده بود که آقای dوکیل مرحوم، با مراجعه به دادگاه و طی یک روند پیچیده قانونی آن را رفع توقیف نمودند. با اینکه مرحوم از این امر آگاه بودند ولی به متصالحین آن را اعلام نکرده بودند که این امر نیز بیانگر هشیار بودن ایشان می باشد.
3-4- به ملک موصوف حدودا مبلغ 500 میلیون تومان نیز مالیات تعلق گرفته بود که مرحوم با وجود آگاهی از آن، در صلحنامه به آن اشاره نکرده بودند که متصالحین پس از عقد صلح متوجه آن شده و اقدام به پرداخت نمودند ولی باز هم از مرحوم مطالبه ننمودند که این امر نیز بیانگر هشیاری مرحوم می باشد.
5- طبق مدارک پیوست، مرحوم در سال 91 اعمالی انجام داده اند که بیانگر سلامت ذهنی ایشان می باشد از جمله:
1-5- در زمستان 91 با مراجعه به چند به بانک اقدام به افتتاح حساب نموده اند(پیوست2).
2-5- دادنامه های متعددی از سوی دادگاه های حقوقی 0000واقع در مجتمع شهید 00به صورت حضوری علیه مرحوم صادر شده و حتی تا مرحله اجرا نیز پیش رفته اند. قطعا قضات محترم دادگاه سلامت ذهنی مرحوم را احراز نموده و سپس اقدام به صدور دادنامه نموده اند.
3-5- مرحوم با مراجعه به دفتر اسناد شماره .... اقدام به تنظیم چندین سند رسمی نموده اند.
4-5- بنده که اکنون وکالت خانم y..... را به عهده گرفته ام، در طی سالهای 91 الی 92 در دعاوی متعددی که در دادگاه های حقوقی و کیفری بابت صدورچک بلامحل علیه همسرشان مرحوم f ...... طرح شده بود وکیل خود مرحوم بودم. و مرحوم در طی این دو سال چندین بار برای دادن وکالت دادگستری به دفتر من مراجعه نمود که آخرین مراجعه ایشان به بنده جهت اعطای وکالت برای پیگیری دعاوی ایشان در بهار 92 بود.
6- در پی محکومیت های متعدد مرحوم f...... و بیش از یازده مورد توقیفی بر روی مغازه ایشان، به موجب دستور شعبه ....دادگاه حقوقی ....مبنی بر مزایده مغازه، از آنجائی که ارزش مغازه مرحوم از طرف کارشناسان محترم دادگستری 1 میلیارد و 400 میلیون و در پرونده دیگری 2 میلیارد تومان برآورد شده و کفاف دیون ایشان را نمی داد لذا مرحوم با مراجعه به آقای الف..... درخواست فروش مغازه به قیمت مناسب را نمودند و ایشان نیز با معرفی آقای ب.... که وکیل معتمدی بوده اقدام به تنظیم صلحنامه نموده و تمامی دیون مرحوم را پرداخت کرده اند که رفع توقیف های صورت گرفته از مغازه و مختومه شدن پرونده های دادگاه و نیز رسیدهای پرداخت وجه طلبکاران موید این امر می باشد. لذا ادعای خواهان محترم مبنی بر پرداخت نشدن دیون مرحوم، کاملا واهی و کذب می باشد.
7- آقای امیر f.... و مادر ایشان خانم eeبخش بدون این که هیچ ارتباطی در زمان حیات متوفی با وی داشته باشند ، چندین سال پس از فوت متوفی با تصور این که با گرفتن حکم حجر متوفی می توانند به مالی از ایشان برسند اقدام به طرح دعوای حجر متوفی نموده اند غافل از این که دیون متوفی مستغرق ترکه وی می باشد و متوفی به میزان چند برابر قیمت مغازه بدهکار بوده است و در صورتی هم که حکم حجر وی صادر شود.
8- از آن جا که متصالحین محترم اقدام به پرداخت کلیه دیون مرحوم f...... نموده و چک های مربوط به طلبکاران در دست آن ها می باشد، در صورت صدور حکم حجر متوفی و ابطال صلحنامه، متصالحین می توانند اقدام به اجرای چک ها و مطالبه مطلب خود نمایند و باز هم تمامی قیمت مغازه بابت بدهی ها و چک های متوفی به آقای ب..... و الف ...... می رسد.همچنین مغازه مذکور قطعا در این سال ها به ایادی مختلف منتقل شده که بازگرداندن آن بسیار پیچیده بوده و حقوق افراد متعددی را ضایع خواهد نمود.
9- بنا به اظهار موکل، آقای f..... و مادرش که در دعوای اصلی مدعی حجر متوفی می باشند و خواهر وی، طبق مدارک موجود، پس از فوت متوفی همین که آگاه شدند آقای اسداله ..... در حال پرداخت چک های برگشتی متوفی می باشند به آقای ب..... مراجعه و با تحویل چک هایی که از مرحوم در دست داشتند، اقدام به وصول طلب خود کرده اند. آیا این امر بیانگر کذب بودن ادعای آن ها نمی باشد؟
ریاست محترم دادگاه، همانطور که قبلا نیز عنوان شد، با توجه به اینکه موکل تنها همسر دائمی متوفی بوده است و یک هشتم به عنوا سهم الارث می برد و 1.5 دانگ از مغازه موصوف طبق وصیت نامه رسمی به موکل واگذار شده، لذا در صورت ابطال معامله، موکل بیشترین نفع را خواهد برد اما از آنجائی که تمامی دیون مرحوم f..... توسط متصالحین محترم( آقایان الف.... و ب....) که در دعوای اصلی ورودثالث نموده اند، تصفیه شده و موکل نیز در جریان تنظیم این صلحنامه میان مرحوم و متصالحین بوده و واقف است که مرحوم با هشیاری کامل اقدام به انعقاد آن کرده بنابراین وجدان خود را به مادیات ترجیح داده و اعلام می نماید همسرشان مرحوم f...... به جز چند روز آخر حیاتشان، از نظر ذهنی و عقلی کاملا هوشیار و آگاه بوده است و صرفا در روزهای پایانی عمرشان حالشان وخیم شده بود. لذا با عنایت به مراتب فوق، رد ادعای واهی خواهان اصلی ( آقای f ...... ) مستدعی است.
با تشکر و تجدید احترام