واژه ی هرمنوتیک از فعل یونانی hermeneuien به معنای تفسیر کردن است.
در فارسی تعابیری چون علم تأویل، هنر تفسیر را در برابر این تعبیر نهاده اند. این واژه از نظر ریشه ی لغوی به هرمس، یکی از خدایان یونانی که پیام آور و تفسیرکننده ی پیام تلقی می شده است، ارتباط دارد.
افلاطون شاعران را hermenes (مفسرانِ خدایان) نامیده است.
در قرون وسطا نیز هرمنوتیک به معنای هنر تفسیر و تأویل کتاب مقدس به کار می رفته است. هرمنوتیک امروزه به تعبیر پل ریکور یکی از نمایندگان هرمنوتیک معاصر دانشی است که به شیوه ی فهم و مکانیزم تفسیر متون می پردازد.
علی رغم این که آدمیان همواره با فهم و تفسیر متون سر و کار داشته اند و در اندیشه ی راهکارها و قواعدی برای تفسیر بوده اند، ولی بیش از یکی دو قرن نیست که هرمنوتیک جدید به عنوان شاخه ای از علم مطرح شده است و عرصه های مختلف فهم و تفسیر را در بر گرفته است.
با توجه به معنای کنونی، هنگامی که ما از فهم متن یا یک اثر هنری یا فهم یک حالت روانی یا یک رفتار اجتماعی و غیره سخن بگوئیم، وارد حوزه ی هرمنوتیک شده ایم.
از هرمنوتیک تعاریف متعددی به تناسب مشارب و دیدگاه های موجود در آن ارائه شده است. کسانی چون شلایر ماخر آن را از سنخ معرفت شناسی و روشی برای پرهیز از سوء فهم در هنگام تفسیر می دانند. اما هایدگر و پیروان او آن را نوعی هستی شناسی و نظامی فلسفی تلقی کرده اند. در این تلقی، هرمنوتیک دامنه ای بس فراختر از متون و نوشتارها و گفتارها دارد و شامل تمام پدیدارهای هستی می شود.
به هر حال، بحث اصلی هرمنوتیک عبارت است از این که، جریان فهمیدن چگونه صورت می گیرد و معنا چگونه از جهان یک شخص به جهان شخص دیگر منتقل می شود. پس هرمنوتیک، دانش تفسیرشناسی یا معناشناسی است. از آن جا که هرمنوتیک یا دانش تأویل، عمدتاً با متن و پیام و نشانه سروکار دارد، با حوزه های مختلفی مثل الاهیات، فلسفه، هنر، زیباییشناسی، نقد ادبی، نقادی متون، تفسیر متون مقدس و...مرتبط می شود.
منبع: فرهنگ واژه ها - عبدالرسول بیات