طرفداران این نظریه معتقدند که شخص دو تابعیتی، تابعیتی کشوری برایش مؤثر محسوب می شود که اقامتگاه دائم خود را در آن کشور انتخاب کرده باشد، یا اینکه علاقه احساسی و اجتماعی زیادی به آن کشور دارد و یا حتی زبان مادری خود متعلق به آن کشور است.
برای مثال فردی که هم دارای تابعیت ایرانی و هم تابعیت کانادایی است، اگر محل زندگی و اشتغالش کانادا باشد، حتی با وجود اینکه زبان مادریش ایرانی است، بر مبنای تابعیت مؤثر و فعال ایشان را باید کانادایی در نظر بگیریم.
اما میان کشورها در خصوص انتخاب یکی از این نظریه ها یا سایر نظریه های حل مشکل دو تابعیتی، اجماع وجود ندارد و هر کشوری تبعه کشور خود را با توجه به قوانین داخلی خود و همچنین سیستم اعطای تابعیت خود تعیین می کند.
البته این رویکرد در کشورهایی که سیستم اعطای تابعیت خون بر خاک ترجیح دارد بیشتر است.