ریاست محترم دادگاه‌های کیفری دو …… (شعبه مرجوع الیه)

 

سلام علیکم

 

با احترام، اینجانب …… در اعتراض به قرار منع تعقیب مورخ …… شماره …… تصدیری از شعبه …… بازپرسی دادسرای عمومی و انقلاب مجتمع قضائی شهید …… بر علیه مشتکی عنه …… خاطر عالی را مستحضر می‌دارد؛ قرار یاد شده فرد اجلای خلاف بیّن شرع و قانون بوده و به دلایل ذیل مآلاً واجب النقض است.

 

چه اولاً: شهود تعرفه شده همگی گواهی داده‌اند درگیری بین اینجانب و مشتکی عنه واقع شده است. هرچند صحنه درگیری را ندیده‌اند. لکن در پایان درگیری حضور یافته و شاهد جر و بحث مابین اینجانب و یاد شده بوده‌اند، که خود آمار‌ه‌ای است. کاشف از وقوع درگیری که قاضی محترم دادسرا از کنار آن بی‌اعتنا گذشته است.

ثانیاً: گواهی پزشکی قانونی حکایت از مصدومیت اینجانب بر اثر اصابت جسم سخت داشته است که به لحاظ (بند اول شهادت شهود) و مواجهه حضوری، توجه اتهام را مدلّل می‌دارد.

ثالثاً: مشتکی عنه پس از مضروب نمودن اینجانب سعی در وارونه نمودن قلب حقیقت نموده و از طریق همسر منقطع خود (خانم راضیه …… در شعبه …… دادیاری (کلاسه……) اقدام به طرح شکایت ضرب و جرح و …… علیه اینجانب نموده تا از اتهام و شکایت اینجانب محفوظ بماند.

 

مضافاً مشتکی عنه در پرونده مطروحه در شعبه …… دادیاری به عنوان شاهد خود را معرفی نموده و ادعا داشته اینجانب خانم راضیه را مضروب نموده‌ام و از گفتن رابطه خود با خانم راضیه امتناع نموده که در مواجهه حضوری قاضی محترم به این معنا پی برد.

 

لذا با عنایت به اینکه پرونده دیگری نیز عیناً راجع به همین درگیری در شعبه …… دادیاری کلاسه …… فی الحال علیه اینجانب مطرح و تحت رسیدگی می‌باشد. صدور قرار منع تعقیب بدون توجه به آن پرونده علی رغم اعلام چند باره به قاضی محترم محل اشکال قانونی می‌باشد.

رابعاً: به قول استاد اخترنیا، معنی و مفهوم قضاوت با دیدن شنیدن، خواندن و بالاخره سنجیدن مصداق می‌یابد که اگر این اصول در دادرسی رعایت می‌شد این نکات مورد تأمل و اعتنا قرار می‌گرفت قطعاً و نفس الامر موثر می‌شود و کار به استنکاف از احقاق حق نمی‌انجامید و من حیث المجموع از نحوه رسیدگی در مرحله دادسرا در بی‌توجهی به ادله ابرازی قلندروار اظهار تأسف باید نمود.

بناءً به مراتب و معنونه در فوق: رسیدگی و نقض قرار یاد شده تحت استدعاست.

 

با تشکر و تجدید احترام

 

وکیل شاکی ……

منظور از مرجوع الیه، موضوع یا دعوا یا دادخواستی است که به صلاحیت آن مرجع احاله می گردد و آن مرجع احاله گیرنده را مرجوع الیه می نامند.