به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.

۳۷۶ مطلب در دی ۱۳۹۹ ثبت شده است

نحوه اثبات عدم تمکین زن به چه صورت است؟

نحوه اثبات عدم تمکین

چنانچه زن از مرد تمکین نکند، مرد می‌تواند با مراجعه به دادگاه الزام به تمکین زوجه را درخواست کند. قبل از این کار مرد می‌تواند اظهارنامه‌ای را پر کرده و برای زن بفرستد. این اظهارنامه بعدا می‌تواند اثبات کننده عدم تمکین زن باشد. مدارک دیگری نیز می‌تواند در این زمینه مورد تایید قاضی قرار بگیرد از جمله شهودی که عدم تمکین زن را شهادت می‌دهند. شکایت مرد از عدم تکمین زن یک دعوای خانوادگی است که در صورت اثبات منجر به نشوز زن شده و لازم نیست دیگر به زن نفقه بپردازد. در مقابل چنانچه مرد منزل مشترک را ترک کند یا نفقه را نپردازد و یا وظایف خود را انجام ندهد به طوری که مصداق سوءمعاشرت باشد، زن می‌تواند با مراجعه به دادگاه الزام مرد یا حقوق مالی خود ازجمله مهریه و نفقه خود یا نفقه فرزندان را مطالبه کند. حتی در مواردی که توانایی مالی مرد اثبات شود، عدم پرداخت نفقه از سوی مرد جرم محسوب شده و زن می‌تواند شکایت کیفری کند تا مرد زندانی شود.

 

نحوه رسیدگی

در مورد دعوای عدم تمکین، اگر مرد پس از اظهارنامه‌ای که برای همسرش فرستاده؛ زن همچنان به عدم تمکین خود ادامه بدهد، مرد می‌تواند دادخواست الزام زوجه به تمکین را در دادگاه خانواده ثبت کند. پس از ثبت دادخواست و ابلاغ آن به طرفین، جلسه دادرسی آغاز می‌شود. چنانچه هیچ مانع شرعی و عقلی، قانونی یا عرفی برای تمکین زن وجود نداشته باشد، قاضی ابتدائا حکم به الزام زن به تمکین می‌دهد و در صورت تکرار عدم تمکین، زن ناشزه شده و دیگر  نفقه به او تعلق نمی‌گیرد. قانون مدنی در ماده ۱۱۰۸ به صراحت بیان می‌دارد: هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود. ضمن اینکه در صورت عدم تمکین زن، مرد می‌تواند با مراجعه به دادگاه خانواده تقاضای صدور حکم بر تجویز ازدواج مجدد کند.

۰۳ دی ۹۹ ، ۱۷:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تقسیم اموال زن و مرد در طلاق

تقسیم اموال در طلاق

بر طبق ماده ۱۱۱۸ قانون مدنی زن در اداره دارایی خود مستقل است به این معنی که اموال چه منقول و یا غیر منقول و چه این که در زمان زوجیت به دست آمده باشد یا طرق دیگر تماما مختص به خود او است و به تنهایی می‌تواند هر طور که مایل باشد در اموال خود تصرف کند. از طرفی مرد نیز حتی اگر متاهل باشد به جزء در مواردی که باید حقوق زن مانند نفقه و … را بپردازد، در اداره اموال شخصی خود مستقل است و می‌تواند هر گونه دخل و تصرف حقوقی و مادی در آن‌ها داشته باشد.

شرط تقسیم اموال در طلاق

آنچه در حال حاضر به صورت شرط چاپی در سند ازدواج آمده است و زوجین به دلخواه و تمایل خود می‌توانند آن را امضا کنند، چنین است: چنانچه طلاق بنا به درخواست زوجه نباشد و طبق تشخیص دادگاه، تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نباشد، زوج مکلف است تا نصف دارایی موجود خود را که در ایام زناشویی با زوجه به دست آورده یا معادل آن را، بصورت بلاعوض به زوجه منتقل کند. پس اگر مردی این شرط را امضا کرده باشد بر طبق شرایط زیر به تشخیص قاضی رسیدگی کننده بایستی تا نصف دارایی را که در ایام زوجیت به دست آورده است به زوجه بدهد:

  •  شوهر می‌بایستی شرط مذکور را امضا کرده باشد.
  •  در صورتی زوجه می‌تواند از این شرط استفاده کند که مرد نتواند برای دادگاه اثبات کند که طلاق ناشی از تخلف زوجه از وظایف زناشویی است.
  • فقط در صورت طلاق از جانب شوهر است که این شرط مصداق پیدا می‌کند پس در طلاق توافقی و درخواست طلاق از طرف زن این شرط موضوعیت ندارد.
  •  این شرط تنصیف دارایی در عقد نکاح است و نه شرط تنصیف اموال زوج، فرق آن است که دارایی مثبت و منفی دارد ممکن است شوهر اموال منقول و غیر منقول داشته باشد ولی بدهکاری هم داشته باشد. در این راستا قاضی رسیدگی کننده نظر به کل دارایی زوج دارد و نه فقط اموال او.
  • دادگاه اموالی را ملاک عمل قرار می دهد که اولا در ایام زناشویی به دست آمده باشد. ثانیا حاصل دسترنج و تلاش باشد نه مثل ارث. ثالثا اموالی در نظر گرفته می‌شود که مالکیت شوهر نسبت به آن‌ها محرز و مسلم باشد. رابعا اموال باید موجود در هنگام طلاق باشد آنچه در گذشته بوده و به هر دلیل از ملکیت شوهر خارج شده یا تلف شده باشد این شرط مصداق ندارد.
  • یکی از شروط ضمن عقد مندرج در سند ازدواج شرطی تحت عنوان “تنصیف اموال و دارایی مرد پس از طلاق” است.
۰۳ دی ۹۹ ، ۱۶:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

چه زمانی زن می‌تواند جدا از شوهر خود زندگی کند؟

جدا زندگی کردن زن از شوهر

طبق مواد ۱۱۱۴ و ۱۱۱۵ قانون مدنی زن نمی‌تواند مسکن مستقلی برای زندگی جدا از شوهرش اختیار کند الا اینکه در منزل برای زن خطر جانی، مالی و یا شرافتی وجود داشته باشد که در این صورت زن می‌تواند مسکن جداگانه‌ای برای خودش انتخاب کند و اگر به این علت زن مسکن جداگانه‌ای اختیار کرده باشد باز هم نفقه او بر عهده شوهر است. طبق ماده ۱۱۰۷ قانون مدنی مسکن جزیی از حق نفقه زوجه است و زوج مکلف است که مسکن مناسبی برای خانواده خود تهیه کند. نکته دیگر این ماده این است که مسکن تهیه شده باید متناسب با شان و مرتبه اجتماعی زن باشد و در غیر این صورت زن می‌تواند از سکونت در آن خانه ممانعت کند. بر اساس ماده ۱۱۱۴ قانون مدنی زن باید در منزلی که شوهر تعیین می‌کند سکنی کند مگر آنکه اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد. همچنین طبق ماده ۱۰۰۵ قانون مدنی اقامتگاه زن شوهردار همان اقامتگاه شوهر است. البته اگر در زمان عقد شرط انتخاب محل سکونت را به زن داده باشند دیگر اختیار انتخاب مسکن بر عهده او خواهد بود و اگر زوجه بخواهد در خانه‌ای زندگی نکند قانون هم به استناد شرط ضمن عقد حق را به او می‌دهد.

 

ضمانت اجرای عدم حضور زن در منزل مشترک

در مواردی که زن اختیار تعیین خانه را ندارد، باید در خانه‌ای که شوهر تهیه کرده است، سکونت کند. در صورت امتناع، مرد می‌تواند دعوی الزام به تمکین را مطرح کند که در صورت محکومیت و عدم اجرای آن به اصطلاح قانون، ناشزه محسوب شده و مستحق دریافت نفقه نیست. اگر زن از شوهر اجازه اختیار مسکن را گرفته باشد، این حق محدود به زمان خاصی نیست و هر چند مرتبه می‌تواند از این حق استفاده کند.

طبق قانون هیچ زنی حق ندارد جدا از شوهرش در خانه‌ای مستقل زندگی کند مگر در موردی خاص.
۰۳ دی ۹۹ ، ۱۶:۰۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

بعد از عقد می‌توان مهریه را تغییر داد؟

برای افزایش مهریه چه باید کرد؟

افزایش مهریه در سند ازدواج یا به موجب اقرارنامه رسمی پذیرفته نمی‌شود در نتیجه اگر زن و مرد خواهان تغییر مهریه بعد از عقد و افزایش مهریه هستند می‌تواند از طریق سایر تعهدات مالی مثل صدور چک یا سفته، صلح اموال، و سایر تعهدات الزام‌آور دیگر که در قوانین آمده است اقدام به افزایش مهریه کنند و در رویه فعلی منعی در این خصوص نیامده است، پس منعی برای افزایش ندارد ولی این مال جدید افزایش یافته دیگر ماهیت مهریه ندارد و مهریه همان است که حین نکاح مشخص شده است.

 

کاهش مهریه بعد از عقد ازدواج

زن می‌تواند به منظور کاهش مهریه تعیین شده در سند ازدواج به یکی از دفاتر اسناد رسمی مراجعه و در قالب سندی مجزا به نام ابراء نامه، بخشی از مهریه خود را یا تمام آن را که بر ذمه مرد است، بری کند؛ بدین منظور که زن از گرفتن مهریه خود منصرف می‌شود و این را در قالب سند رسمی بیان می‌کند وحق خود را برای مطالبه آن در آینده نیز اسقاط یا از بین می‌برد و دیگر نمی‌تواند مدعی مهریه شود. در کاهش یا کلا بخشش مهریه آگاه باشید که اگر به موجب سند رسمی زن تمام مهریه یا بخشی از آن را ابراء یا ببخشد، دیگر نمی‌تواند برای همان قسمت بخشیده شده از طریق مراجع قضایی یا اجرای ثبت اقدام به مطالبه مهریه کند و عملا مهریه تعیین شده در سند ازدواج نیز آثار مالی خود را به موجب سند تنظیمی موخر بر سند ازدواج از دست می‌دهد.

زوجین می‌توانند در قالب اسناد تعهدآور مالی مهریه را توافقی میان خود افزایش دهند.
۰۳ دی ۹۹ ، ۱۵:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

در چه صورت مهریه نصف می‌شود؟

وارد نصف شدن مهریه

به موجب ماده ۱۰۸۲ قانون مدنی به مجرد عقد، زن مالک مهریه می‌شود و می‌تواند هر نوع تصرفی که بخواهد در آن کند. بر اساس این ماده، مالکیت زن بر مهریه از همان لحظه‌ای که عقد نکاح خوانده شد، حاصل می‌شود. از جمله آثاری که مالکیت زن بر مهریه دارد آن است که می تواند اقدام به بخشیدن مهریه کرده و یا آن را مطالبه کند که در این حالت مرد موظف به پرداخت مهریه می‌شود، اما در برخی از موارد با توجه به برخی از مواد قانون مدنی، در شرایطی مهریه زن نصف می‌شود و به جای کل مهریه تنها نیمی از مهریه تعیین شده به زن پرداخت می‌شود.

طلاق قبل از رابطه زناشویی

مالکیت زن بر مهریه از لحظه عقد، مالکیتی متزلزل است و با نزدیکی میان زن و مرد کامل می‌شود. بر اساس ماده ۱۰۹۲ قانون مدنی، هرگاه شوهر قبل از نزدیکی زن خود را طلاق دهد، مستحق نصف مهریه خواهد بود و اگر شوهر بیش از نصف مهر را قبلا داده باشد، می‌تواند مازاد بر نصف را پس بگیرد. یکی از شرایط نصف شدن مهریه، طلاق قبل از نزدیکی است. در این صورت، چون نزدیکی میان زن و مرد رخ نداده است، زن تنها مستحق نصف مهریه خواهد بود.

 

بذل تمام مدت در عقد موقت

یکی دیگر از موارد نصف شدن مهریه بر اساس ماده ۱۰۹۷ قانون مدنی در عقد موقت است. بر اساس این ماده در نکاح منقطع هرگاه شوهر قبل از نزدیکی تمام مدت نکاح را ببخشد باید نصف مهریه را بدهد. بر اساس این ماده، در صورتی که مرد در عقد موقت یا صیغه قبل از وقوع رابطه زناشویی تمام مدت صیغه را به زن ببخشد یا بذل مدت کند، باید نصف مهریه را به زن بدهد.

فسخ نکاح به علت ناتوانی جنسی مرد

بر اساس ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی، هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی به جهتی فسخ شود، زن حق مهریه ندارد؛ مگر در صورتی که موجب فسخ، ناتوانی جنسی مرد (عنن) باشد که در این صورت، با وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهریه است. بر این اساس، اگر زن قبل از رابطه زناشویی از ناتوانی جنسی مرد آگاه شود، می‌تواند اقدام به فسخ نکاح کند و در این شرایط حق دریافت نصف مهریه را خواهد داشت.

۰۳ دی ۹۹ ، ۱۵:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مطالبه افت قیمت خودرو پس از تصادف

افت قیمت خودرو و مسئول پرداخت آن

در مورد خودرو‌های صفر و یا خودرو‌های گران قیمت، از آنجا که در هنگام فروش قیمت آن‌ها کاهش چشمگیری پیدا می‌کند، علاوه بر جبران خسارتی که به بدنه خودرو وارد شده، باید هزینه افت قیمت آن نیز پرداخت شود. اگر مالک خودرو تقاضای پرداخت افت قیمت را داشته باشد، باید به مرجع صالح مراجعه کرده و دادخواست دهد. اصولا پرداخت خسارت سوانح رانندگی و سوانحی که آسیبی به شخص ثالثی وارد کند، برعهده بیمه است. تمام دارندگان خودرو به موجب قانون بیمه اجباری شخص ثالث مصوب ۱۳۹۵، موظف به بیمه کردن وسیله نقلیه خود هستند. در خصوص خسارت بدنی وارد شده به اتومبیل مشکلی از جهت پرداخت وجود نخواهد داشت و از بیمه شخص مقصر حادثه پرداخت می‌شود؛ اما هیچ بیمه‌ای تعهد به پرداخت خسارت ناشی از افت قیمت خودرو را ندارد و پرداخت خسارت ناشی از افت قیمت خودرو بر عهده شخص مقصر تصادف است، پس برای دریافت خسارت ناشی از افت قیمت ماشین باید به راننده مقصر حادثه مراجعه کرد.

مرجع صالح برای رسیدگی به افت قیمت خودرو

 راننده مسبب حادثه باید خسارت ناشی از افت قیمت خودرو را بپردازد، بنابراین شخص متضرر باید به شورای حل اختلاف مراجعه کرده و تقاضای دریافت خسارت ناشی از افت قیمت خودرو در اثر تصادف رانندگی را داشته باشد. بعد از ثبت دادخواست تامین دلیل برآورد افت قیمت، قاضی شورا قرار کارشناسی صادر می‌کند و بعد از پرداخت هزینه کارشناسی توسط متضرر حادثه، کارشناس مربوط به تصادفات میزان افت قیمت ماشین را برآورد می‌کند. پس از برآورد خسارت ناشی از افت قیمت خودرو توسط کارشناس، مالک خودرو آسیب دیده باید دادخواست مطالبه خسارت به طرفیت مالک خودرو مقصر را تقدیم دادگاه و یا شورای حل اختلاف کند. اگر میزان خسارت برآورد شده کمتر از بیست میلیون تومان باشد باید در شورای حل اختلاف مورد رسیدگی قرار گیرد و اگر میزان خسارت بیشتر از بیست میلیون میلیون تومان باشد رسیدگی در صلاحیت دادگاه است.

بنا به ماده ۱ و ۲ قانون مسئولیت مدنی هرگاه کسی به دیگری چه به صورت عمد و چه غیرعمد، خسارتی وارد کند، مسئول جبران خسارت است.
۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مخدوش کردن پلاک خودرو چه عواقبی دارد؟

 مخدوش کردن پلاک شامل چه مواردی می‌شود؟

  • استفاده از پلاک زیر سپر یا پشت شیشه
  • استفاده از طلق روی پلاک
  • استفاده از پارچه و دستمال روی پلاک
  • ناخوانا کردن پلاک با تغییر شکل اعداد پلاک
  • مخدوش کردن پلاک با استفاده از پلاک‌های غیرمجاز

 

جرم مخدوش کردن پلاک خودرو

دستکاری پلاک خودرو تنها تخلف نیست و جرم نیز تلقی می‌شود، رانندگان متخلفی که اقدام به دستکاری پلاک خودرو می‌کنند مجرم محسوب شده و با آنان برابر قانون برخورد می‌شود. بنا بر ماده ۷۲۰ قانون مجازات اسلامی هر کس در ارقام و مشخصات پلاک وسایل نقلیه موتوری زمینی، آبی یا کشاورزی تغییری ایجاد و یا پلاک وسیله نقلیه موتوری دیگری را به ‌آن الصاق کند یا برای آن پلاک تقلبی بکار برد یا چنین وسایلی را با علم به تغییر و یا تعویض پلاک تقلبی مورد استفاده قرار دهد به حبس از شش ماه تا یک سال محکوم خواهد شد.

مجازات مخدوش کردن پلاک چیزی بیشتر از جریمه نقدی است

در جدول تخلفات رانندگی، جریمه دستکاری پلاک خودرو، ۶۰ هزار تومان در نظر گرفته شده است، اما  برابر مقررات کسانی که پلاک وسیله نقلیه خود را مخدوش کرده باشند، حتما به مقام قضایی معرفی می‌‌شوند و روند قانونی برای آن‌ها پیگیری خواهد شد. بنا بر ماده ۷۲۰ قانون مجازات اسلامی، دستکاری پلاک وسیله نقلیه، برای متخلف از ۶ ماه تا یک سال حبس، در پی دارد. همچنین خودرو توقیف و فرد متخلف به مقام قضایی معرفی می‌شود.

تفاوت جریمه مخدوش کردن پلاک خودرو با موتور سیکلت

دستکاری پلاک هر نوع وسیله نقلیه و تردد در معابر عمومی تخلف است و مجازات آن با یکدیگر، تفاوتی ندارد. بنابراین فرقی نمی‌کند که پلاک یک خودرو مخدوش شده باشد یا یک موتور سیکلت. در هر صورت باید جریمه ۶۰ هزار تومانی، توقیف وسیله نقلیه و ارجاع به مراجع قضایی را بپذیرد. اساسا اقدام به انجام چنین کاری به صورت عمد بوده و راننده در آن دخالت دارد، بنابراین قانون هیچ نوع تخفیف و عنایتی به این دست از رانندگان ندارد و به شدت با آنها برخورد قانونی می‌کند.

۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

محروم کردن از ارث،قانونی یا غیر قانونی؟

وصیت نامه

در قانون ما هر وصیت نامه‌ای معتبر نیست. در حقیقت وصیت یکی از عقودی است که در قانون مدنی مورد تصریح قرار گرفته‌است و اگر مطابق شرایط قانونی صورت پذیرد از هر حیث معتبر و دارای ارزش قانونی و عملی است. وصیت در امور مالی صرفا تا ثلث ماترک متوفی یعنی یک سوم اموال به جا مانده از متوفی، نافذ است و بیش از ثلث نیاز به امضا و تایید ورثه دارد و اگر تنفیذ نکنند مقدار بیش از ثلث نافذ نخواهد بود.

 

محرومیت از ارث

ممکن است متوفی تعیین کند که دارایی وی پس از مرگ او چگونه تقسیم شود، به عنوان مثال متوفی در زمان حیاتش وصیت کند اموال او صرف امور خیریه شود و یا یکی از فرزندان خود را طبق وصیتنامه از ارث محروم کند و یا کل اموال را برای یکی از فرزندانش وصیت کند. وصیت در یک سوم اموال متوفی نافذ است و اگر بقیه وراث قبول کنند و رضایت دهند وصیت متوفی بیش از یک سوم پذیرفته می‌شود. زمانی که فرد وصیتی می‌کند که فرزند خود را از ارث محروم کرده‌است، فقط تا میزان ثلث اموال این وصیت نافذ و قبول است.

محرومیت از ارث به موجب قانون

اکثر افراد جامعه به صورت‌های مختلف عبارت محرومیت از ارث را شنیده‌اند اما آیا واقعا امکان محروم کردن یکی از اولاد از ارث ممکن است یا خیر؟ طبق ماده ۸۳۷ قانون مدنی محرومیت ازارث به این صورت است که اگر فردی به موجب وصیت، یک یا چند نفر از ورثه خود را از ارث محروم کند، وصیت مزبور نافذ نیست. محرومیت از ارث با وصیت اگر چه تا ثلث وصیت درست است اما در حقیقت محرومیت وراث از کل اموال طبق قانون از ارث مورد قبول نیست.

۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تقسیم ارث خانه به چه صورت انجام می‌شود؟

تقسیم ارث خانه

در صورتی که میراث متوفی خانه باشد، همسر و فرزندان او در آن شریک هستند. در تقسیم ارث ملک سهم ارث همسر از ملک موروثی، یک هشتم است. فرزند پسر هم در تقسیم ارث ملک و در مقایسه با فرزند دختر دوبرابر بیشتر ارث می‌برد.

  • قانون می‌گوید که برای تقسیم ارث خانه وراث باید ملک را پس از فروش میان خود تقسیم کنند. تا پیش از به‌فروش رفتن خانه، هیچ یک از وراث به هیچ وجه حق دخل و تصرف در خانه را ندارد.
  • طبق قانون اگر بعد از فوت شوهر، همسر او در خانه سکونت کند، نمی‌تواند فرزندان را از فروش خانه منع کند. این امر تنها در صورتی قانونی است که شوهر وصیت کرده باشد زن تا زمانی که در قید حیات است، می‌تواند در آن خانه زندگی کند و فرزندان حق فروش خانه را ندارند.
  • اگر متوفی در زمان حیات چند دانگ از خانه را به همسر و فرزندان خود بخشیده باشد و این مساله قابل اثبات باشد، وراث فقط چند دانگ باقی‌مانده را می‌توانند بین خود تقسیم کنند.
  • معمولا در تقسیم خانه، وراث برای خرید یا فروش سهم خود با یکدیگر توافق می‌کنند. این یک روش مسالمت‌آمیز و رایج برای حفظ خانه در خانواده است.
  • اگر پدر وقتی همسرش در قید حیات بوده خانه را به اسم او سند زده باشد و خود در قید حیات باشد، فرزندان نمی‌توانند ادعای ارث و میراث داشته باشند.

تقسیم ملک مشاع بین وراث

اگر متوفی در زمان حیات چند دانگ از خانه را به طور قانونی به همسر یا فرزندانش انتقال داده باشد و این امر قابل اثبات باشد تقسیم ارث ملک فقط در مورد چند دانگ باقی مانده صورت می‌گیرد که یا منجر به خرید سهم باقی مانده توسط آن فردی خواهد شد که چند دانگ از خانه به نام وی بوده است و یا به دلیل عدم توافق منجر به فروش کل خانه و پرداخت سهم وراث خواهد شد.

۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۳۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

فروش یک ملک به چند نفر

فروش یک ملک به چند نفر

از نظر قانون زمانی که مال یا ملکی توسط مالک آن، بیشتر از یک بار و به چندین نفر فروخته شود، معامله معارض صورت گرفته است و خریدار نیز مال غیر خریداری کرده است. بنابراین معامله معارض زمانی صورت می‌‎گیرد که یک نفر بعد از اینکه ملک خود را به دیگری انتقال داد، دوباره در یکی دیگر از بنگاه‌های معاملات املاک، خود را مالک معرفی کرده و همان ملک را به شخص دیگری نیز می‌فروشد.

 

معامله معارض از نظر قانونی چه حکمی دارد؟

مطابق با ماده ۱۱۷ قانون ثبت اسناد و املاک؛ هر کس به موجب سند رسمی یا عادی نسبت به عین (اصل مال) یا منفعت مالی اعم از منقول یا غیر منقول، حقی به شخص یا اشخاصی داده و بعد نسبت به همان عین یا منفعت به موجب سند رسمی معامله یا تعهدی معارض با حق مزبور کند، به مجازات حبس محکوم خواهد شد. بنابراین برای احراز و تشخیص جرم فروش یک ملک به چند نفر یکی از دو حالت زیر باید صورت گرفته باشد:

  • هر دو معامله با سند رسمی انجام شده باشد.
  • معامله اول با سند عادی و معامله دوم با سند رسمی ثبت شده باشد.

در معامله معارض همیشه اولین معامله، قانونی و معتبر خواهد بود. به این دلیل که در اولین معامله ملک یا مال از تصاحب مالک خارج می‎شود، معاملات بعد از آن که بر روی همان ملک یا مال انجام شود، غیرقانونی است. بنابراین بی‌اعتباری معامله‌های بعدی به این دلیل است که فروشنده در معاملات دوم به بعد، دیگر صاحب ملک نبوده و معامله‌ای که انجام داده است، نیز اعتبار قانونی ندارد. از نظر حقوقی اگر در مال یا ملکی بیش از چند بار معامله انجام شده باشد،خریدار اول مالک قانونی محسوب خواهد شد و می‌تواند با طرح دعوا در مراجع قضایی، باطل شدن معاملات بعدی را خواستار شود و اگر فرقی ندارد که سند وی عادی یا رسمی باشد.

۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مهریه در طلاق غیابی

طلاق غیابی

طبق ماده ۱۱۳۳قانون مدنی حق طلاق در اختیار مرد است؛ بنابراین اگر مردی دادخواست طلاق به طرفیت همسرش بدهد چه زن در دادگاه حاضر شود و یا حضور پیدا نکند و لایحه نیز ندهد قطعا رای طلاق صادر خواهد شد؛ اما در حالت دوم رای صادره طلاق غیابی، است و زن می‌تواند در مهلت قانونی واخواهی کند. آنچه اهمیت دارد این است که رای طلاق به درخواست مرد از سوی دادگاه صادر می‌شود، به هر حال ثبت طلاق منوط است به پرداخت حقوق مالی زن که در رای دادگاه منعکس می‌شود. حقوق مالی زن در طلاق از طرف مرد عبارت است از مهریه، اجرت المثل ایام زوجیت (به شرط مطالبه از سوی زن)، نفقه ایام عده، نفقه معوقه (در صورت مطالبه زن و استحقاق او) و شرط تنصیف اموال مندرج در عقدنامه‌ به شرط امضا این شرط توسط مرد و موجود بودن اموال هنگام طلاق که بعد از عقد خریداری شده باشد.

تکلیف مهریه در طلاق غیابی

اگر دادگاه حکم طلاق غیابی را صادر کند، تا زمانی‌که تکلیف حقوق مالی زن از جمله مهریه مشخص نشود، این حکم به ثبت نخواهد رسید. مثلا در مورد اول گفتیم هر مردی با توجه به این­که حق طلاق در اختیار اوست می‌­تواند حتی بدون حضور زن در دادگاه، حکم طلاق را دریافت کند. اما زمانی مرد می­‌تواند این حکم را به ثبت برساند که تکلیف حقوق مالی همسر خود را مشخص کند. در صورت غیبت مرد و صدور حکم طلاق غیابی، اگر از قبل مهریه­‌ای برای زن تعیین و در عقدنامه قید شده باشد، در صورت نزدیکی زن و شوهر تمام مهریه به زن تعلق خواهد گرفت. اگر نزدیکی انجام نشده باشد، زن مستحق دریافت نصف مهریه مشخص شده خواهد بود. در صورتی که مهریه­‌ای در عقدنامه برای زن مشخص نشده بود، در صورت ازاله بکارت، مهرالمثل (متناسب با شان و شخصیت زن و اوضاع و احوال خانوادگی او) به زن تعلق خواهد گرفت. حال که در این موارد مرد غایب است و امکان پرداخت مهریه نیست، زن می‌­تواند با معرفی اموال و دارایی از همسر خود به دادگاه، متناسب با اندازه­‌ مهریه­‌ خود، روی اموال مرد دست بگذارد. در مواردی هم که مرد مبادرت به طلاق همسر خود کرده است، در صورت تقاضا دریافت مهریه از طرفه زن، مرد می­‌تواند دادخواست اعسار در پرداخت مهریه دهد و پس از بررسی دادگاه و اثبات ناتوانی مرد در پرداخت، دادگاه مرد را ملزم به پرداخت مهریه به صورت اقساط خواهد کرد.

۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

طلاق به دلیل کتک زدن زن در چه شرایطی امکان‌پذیر است؟

طلاق به دلیل کتک زدن زن

در قانون کشور ایران مطابق ماده ۱۱۳۳ طلاق در اختیار زوج است و زنی که تمایل به جدایی داشته باشد برای موفقیت در دادگاه و رسیدن به خواسته خود (طلاق) نیازمند ارائه دلیل به دادگاه و احراز عسر و حرج است. در موضوع عسر و حرج، زن در اثبات عسر و حرج مدعی است و باید تمام ارکان آن را در دادگاه ثابت کند. یکی از مهمترین این دلایل، طلاق به دلیل ضرب و جرح است که این شرط در بند ۲ شروط ضمن عقد مندرج در سند نکاحیه به صورت چاپی منعکس شده، که در صورت تحقق شرط، زوجه می‌تواند به آن استناد کند و در صورت اثبات عسر و حرج در محکمه به دلیل مذکور، دادگاه می‌تواند زوج را اجبار به طلاق کند. مطابق بند ۴ تبصره ماده ۱۱۳۰ قانون مدنی «ضرب و شتم یا هرگونه سوءرفتار مستمر که عرفا با توجه به وضعیت زوجه قابل تحمل نباشد در صورت اثبات این امر توسط زوجه، دادگاه شوهر را اجبار به طلاق به دلیل ضرب و شتم می‌کند». بدیهی است که از کلمات سوءرفتار و سوءمعاشرت چنین برمی‌آید که این گونه رفتار باید مستمر باشد و در عرف یکی از مصادیق بارز سوءرفتار، ضرب و شتم است. در خصوص اثبات ضرب و شتم و خشونت و سوءرفتار مرد می‌توان به اقرار صریح یا ضمنی شوهر یا شهادت شهود و یا گرفتن رای محکومیت ضرب و جرح از دادگاه کیفری و یا تقاضای زوجه از دادگاه برای ارجاع امر به مددکاری به جهت تحقیق از همسایگان محل زندگی زوجین در خصوص ضرب و شتم اشاره کرد. صرف گرفتن گواهی پزشکی قانونی که نشان دهنده ضرب و جرح و میزان آن است کافی نیست و دلالت بر سوءرفتار زوج نمی‌کند و باید مشخص شود آسیب‌ها توسط چه کسی ایجاد شده است و ملاک دادگاه در این خصوص رأی محکومیت کیفری یا کیفرخواست در دادسرا است که قاضی اظهارات دو طرف را استماع و ادله ابرازی را بررسی کرده و رای مقتضی صادر می‌کند.

استمرار کتک زدن زن توسط مرد

تعهد زوج بر عدم ارتکاب ضرب و جرح در آینده به منزله‌ی اقرار وی به انجام ضرب و شتم در گذشته و تلقی آن به عنوان مصداق تحقق خوف متضمن ضرر بدنی ناشی از زندگی مشترک نخواهد بود. به نظر اکثریت قضات و حقوقدانان، صرف صدور یک دادنامه مبنی بر ایراد ضرب و جرح زن که منجر به آسیب جزیی زوجه توسط شوهر شود، نمی‌تواند اماره بر خوف ضرر زندگی زوجه در منزل مشترک با زوج باشد و مظنه خوف ضرر نیز امری موقتی است و نمی‌تواند به طور دائم از سوی زوجه جهت امتناع موجه از زندگی مشترک مورد استناد قرار گیرد، بنابراین ضرب و جرح وارد یا هرگونه سوءاستفاده‌ای از سوی زوج باید مستمر باشد.

۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

در چه مواردی زن مجاز به عدم تمکین است؟

مواردی که زن مجاز به عدم تمکین است

بر اساس قانون، در برخی از موارد زن از اجازه قانونی برای عدم تمکین برخوردار است. مواردی که زن مجاز به عدم تمکین است عبارتند از:

 

  •  ضرر بدنی، مالی و شرافتی: بنا به ماده ۱۱۱۵ قانون مدنی، اگر بودن زن با شوهر در یک منزل ترس، ضرر بدنی، مالی یا شرافتی برای زن باشد، زن می‌تواند مسکن جداگانه اختیار کند. در این‌صورت دادگاه حکم بازگشت به منزل شوهر را نخواهد داد و تا زمانی‌که زن در بازگشت به منزل معذوریت داشته ‌باشد، نفقه بر عهده شوهر خواهد بود.
  • ابتلای شوهر به امراض جنسی : بنا به ماده ۱۱۲۷ قانون مدنی هرگاه شوهر بعد از عقد مبتلا به یکی از امراض مقاربتی و جنسی شود، زن حق دارد که از نزدیکی با او خودداری کند، این خودداری مانع از حق نفقه نخواهد بود و مرد در صورت عدم پرداخت نفقه، به مجازات محکوم می‌شود. عدم تمکین در این ماده ناظر بر تمکین خاص است و کماکان زن باید تمکین عام کند.

 

  • تعیین محل زندگی توسط زن: بنا به ماده ۱۱۱۴ قانون مدنی زن باید در منزلی که شوهر تعیین می‌کند سکونت کند، مگر آنکه اختیار تعیین منزل با زن ‌باشد. در صورتی‌که حق تعیین منزل با زن باشد، زن می‌تواند از زندگی کردن در منزل مشترک با مرد خودداری کند، اما کماکان موظف است که در خصوص وظایف زناشویی از شوهر خود تمکین کند.
  •  بیماری زن: در صورتی‌که زن دچار بیماری شده باشد می‌تواند از تمکین خاص خودداری کند. برخی از بیماری‌ها در زن مجوزی قانونی و مشروع برای عدم تمکین خاص به شمار می‌روند.
  •  استفاده از حق حبس: بنا به ماده ۱۰۸۵ قانون مدنی اگر بین زوجین رابطه زناشویی برقرار نشده باشد، زن می‌تواند تا زمانی که تمام مهریه به او پرداخت نشده است، از شوهر خود تمکین نکند. در این صورت، زن باز هم دارای حق نفقه است.
۰۳ دی ۹۹ ، ۱۱:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اضطرار در حقوق کیفری

در بعضی مواقع قانون گذار رفتاری که در شرایط عادی جرم محسوب می شده است را در آن شرایط خاص قابل مجازات نمی داند .

اضطرار از جمله موانع نوعی به حساب می آید، بدین معنی که عنصر قانونی جرم زائل شده و از مرتکب سلب مسئولیت کیفری می گردد.

با بروز شرایطی که در قانون احصاء شده است فقط برای نفس و مال امکان توسل به اضطرار وجود دارد.

برای توسل به اضطرار شش شرط الزامی است که عبارتند از:

۱ـ بروز خطر شدید لذا هر خطری اضطرار محسوب نشده و مجوز ارتکاب جرم نمیباشد بلکه خطر شدید ملاک اضطرار است که طبق یک ضابطه نوعی یعنی بر مبنی انسانهای متعارف آن خطر جزء خطرات شدید محسوب گردد.

۲ـ خطر فعلی و قریب الوقوع: خطر فعلی یعنی خطری که در عالم خارج به طور عینی و ملموس واقع شده است یعنی خطر فعلیت پیدا کرده است. خطر قریب الوقوع احتمال خطر همراه با قرائن متقن و معقول ، لذا صرفا احتمال خطر، مجوز اضطرار نمیباشد مگر توام با قرائن باشد.

۳ـ برای حفظ نفس یا مال خود یا دیگری باشد: لذا اضطرار حتی می تواند مجوز ارتکاب جرم برای حفظ جان یا مال دیگری باشد یعنی اساسا خود فرد در شرایط اضطرار نبوده بلکه دیگری در حالت اضطرار قرار داشته باشد.

۴ـ ضرورت: یعنی هیچ راهی غیر از ارتکاب جرم برای دفع خطر وجود نداشته باشد، بنابر این اگر راه دیگری وجود داشته اما شخص در شرایط اضطراری بدون توسل به آن راه غیر مجرمانه ابتدا مرتکب جرم شده است نمی تواند به اضطرار استناد کند زیرا شرایط ضرورت رعایت نشده است.

۵ـ تناسب: یعنی بین رفتار ارتکابی با خطر موجود تناسب باشد به طوری که عرف انجام چنین رفتاری را در آن شرایط خطر بپذیرد یعنی عرفا چنین خطری چنین رفتاری را ایجاب می کرده است.

۶ـ خطر را عمدا ایجاد نکرده باشد: زیرا اگر عمدا خطر را به وجود آورد طبق قاعده اقدام نمی تواند به قاعده اضطرار استناد کند اما باید به این نکته توجه نمود اگر فرد خطر را سهوا ایجاد کرده باشد میتواند به اضطرار استناد نماید مانند آنکه قصد ایجاد خطر را نداشته اما در اثر سهل انگاری  و بی دقتی خطر ایجاد شده باشد.

در این میان دو دسته از افراد هستند که حتی اگر تمام شرایط اضطرار وجود داشته باشد باز هم نمی توانند به اضطرار استناد نمایند اول، بر طبق وظیفه ای که عهده دار شده اند باید با خطر مقابله کنند دوم، به موجب قانون دارای وظیفه قانونی مقابله با خطر باشند . این دو دسته نمی توانند به استناد اضطرار از انجام وظیفه خود امتناع نمایند.

در اضطرار اگر چه جزء موانع نوعی است اما مسئولیت مدنی یعنی ضمان مالی به قوت خود باقی می باشد و بنابر این فرد مضطر اگرچه مجازات نمی شود اما باید خسارات مالی را جبران کند و دیه را  بپردازد.

۰۲ دی ۹۹ ، ۱۸:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

فوت موصی له قبل از مرگ موصی:

در ابتدا لازم است که به تعریف موصی، موصی‌له و موصی‌علیه بپردازیم و با این واژگان آشنا شویم.

موصی: به کسی اطلاق می‌شود که وصیت می‌کند.

موصی‌له: کسی را که وصیت به نفع او صورت گرفته است.

موصی‌به: مورد وصیت را گویند.

بهتر است بدانیم که وصیت دو نوع است: عهدی و تملیکی، که در این مطلب وصیت تملیکی در نظر ما قرارداد و به بیان ویژگی‌های آن خواهیم پرداخت.

حال باید دانست که اساساً «وصیت تملیکی» به چه معناست؟ و چه نوع وصیتی را تملیکی می‌نامیم؟

ماده ۸۲۶ قانون مدنی به تعریف وصیت تملیکی می‌پردازد و اینگونه بیان می‌کند: «کسی عین یا منفعتی را از مال خود برای زمان بعد از فوتش به دیگری مجاناً تملیک کند.

در این نوع وصیت، مالکیت آن مال زمانی به موصی‌له منتقل خواهد شد که:

  • موصی فوت کند
  • موصی‌له پس از فوت موصی وصیت را قبول کند.

پس متوجه می‌شویم که صرف وصیت کردن موصی برای انتقال مالکیت کفایت نخواهد کرد و در واقع وصیت تملیکی یک عقد محسوب می‌شود که در آن طرف وصیت می‌تواند این عقد را بپذیرد یا آن را رد کند و باید این را دانست که اگر قبول موصی‌له نسبت به وصیت قبل از فوت موصی باشد فایده‌ای نخواهد داشت.

و مورد دیگر آن که موصی (وصیت کننده) می‌تواند تا زمانی که در قید حیات است از وصیت خود رجوع کند و در واقع از مفاد وصیت‌نامه‌ی خود پشیمان شود و در این حالت اهمیتی ندارد که موصی‌له وصیت نامه را قبول کرده بود یا خیر.

فرض کنیم پدر حسین، قبل از مرگ خود وصیی به نفع حسین کرده است و حسین مادامی که پدرش زنده بوده است، مورد وصیت را نمی‌پذیرد و بلکه آن را رد می‌کند. حال در صورتی که پدر حسین فوت کند، آیا حسین می‌تواند به آن وصیت استناد کند؟ در جواب باید گفت اگر بعد از فوت پدرش وصیت را قبول کند دارای حق است ولی اگر همچنان بعد از فوت پدر وصیت را رد نماید دیگر حقی نسبت به مورد وصیت نخواهد داشت.

فرض دیگر آن که:

پدر حسین وصیتی می‌نماید و نسبت به ثلث اموال خود در وصیت نامه تعیین تکلیف می‌نماید (قابل ذکر است که امکان وصیت صرفاً نسبت به ثلث اموال (۳/۱) وجود دارد و وصیت نسبت به بیش از آن نیاز به قبول ورثه دارد و در صورتی که ورثه مخالفت کنند وصیت نسبت به بیش از ثلث اموال باطل می‌گردد.) و برای پس از فوت خود مالی را به حسین تملیک می‌کند، چند روز بعد حسین در یک سانحه تصادف رانندگی جان خود را از دست می‌دهد (مرگ موصی‌له قبل از فوت موصی) در این جا تکلیف وصیتی که پدر حسین به نفع او کرده بود، چه می‌شود؟

همانطور که در ماده ۸۲۷ قانون مدنی بیان شده است که تملیک به موجب وصیت محقق نمی‌شود، مگر با قبول موصی‌له پس از فوت موصی،  موصی‌له باید در قید حیات باشد تا بتواند پس از موصی وصیت را قبول کند و سپس مالکیت به وی انتقال یابد و حتی فقها معتقدند قبول وصیت صرفاً باید پس از وفات موصی انجام گیرد و قبول قبل از وفات او ارزش و اعتباری ندارد.

اما نظر دیگری هم وجود دارد که عنوان می‌کند:

اگر موصی‌له قبل از قبول یا رد وصیت فوت نماید و موصی (وصیت کننده) همچنان به وصیت خودیش پایبند باشد حق قبول یا رد وصیت به وراثت موصی‌له می‌رسد و اگر وصیت کننده پس از مرگ موصی‌له دیگر فصد باقی بودن به وصیت خود را نداشته باشد وصیت از بین خواهد رفت.

عده‌ای نیز معتقدند که اگر وصیت با توجه به شخصیت موصی‌له صورت گرفته و هدف صرفاً شخص موصی‌له بوده با فوت او وصیت از اعتبار ساقط می‌شود و دیگر قابلیت استناد نخواهد داشت.

با این اوصاف در خصوص تکلیف وصیتی که پدر حسین ، به نفع وی کرده بود باید چند فرض را در نظر گرفت:

-اگر حسین قبل از فوت خود وصیت را قبول کرده باشد، وصیت دارای اعتبار است .

-اگر حسین قبل از فوتش وصیت را رد کرده باشد، وصیت نسبت به او بی اعتبار است.

-اگر حسین قبل از فوتش قبول یا رد خود را اعلام نکرده باشد، در صورتی که  پدرش همچنان به مفاد وصیت پایبند باشد دارای اعتبار خواهد بود و وراث حسین میتوانند قبول یا رد خود را اعلام کنند.البته در این خصوص برخی معتقدند که ایجاب و قبول هرگز به ارث نمیرسد و زمانی که موصی له هنوزوصیت را قبول نکرده است و فوت میکند چیزی وجود ندارد که به  وراث به ارث برسد.

در پایان باید گفت ، براساس نظر دکتر کاتوزیان در حاشیه ۲ ماده ۸۳۰ قانون مدنی در کتاب قانون مدنی در نظم کنونی ، به نظر میرسد : در صورتیکه موصی له قبل ازقبول فوت کند،بطلان وصیت ترجیح دارد مگر اینکه اینطور به نظر برسد که وصیت کننده مایل بوده وراث موصی له بتوانند قبول یا رد خود را اعلام کنند و یا اینکه احراز شود موصی له پیش از مرگ به طور ضمنی وصیت را پذیرفته است.

۰۲ دی ۹۹ ، ۱۸:۴۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اقسام بیع

مقدمه

 عقد بیع از پیچیده ترین و وسیع ترین عقود معین می باشد که نکات و شرایط و الزامات زیادی دارد که مستلزم تنظیم چندین مقاله برای توضیح و تشریح آن می باشد.از آنجا که بیع جزء کاربردی ترین و مورد استفاده ترین عقد بین عقود معین می باشد و بسیاری از مردم با آن سرو کار دارند لازم است آگاهی و اطلاع کافی را داشته باشند.از آنجا که اطلاعات حقوقی عموم مردم در سطح بالایی نبوده و این عقد و توابع و شرایط آن بسیار پیچیده و تخصصی می باشد ، لذا لزوم دخالت یک وکیل متبحر و متخصص و یا یک موسسه حقوقی معتبر بسیار ضروری به نظر می رسد.این تخصص هم در مرحله تنظیم قرارداد بسیار حائز اهمیت است و هم اگر منجر به دعوای حقوقی شود برای دفاع و گرفتن رای مثبت بسیار مهم می باشد.عقد بیع بر اساس زمان بندی انجام تعهدات اقسامی دارد که بدان اشاره می گردد.

تعریف

در عقد بیع تسلیم مبیع و ثمن می تواند حال باشد یا اینکه یکی از این دو ،حال و دیگری موجل یا هر دو موجل باشد .بر این اساس بیع به چهار قسم تقسیم می شود:

۱-بیع نقد:

هرگاه در مبایعه نامه ثمن و مبیع هر دو عین معین و موعد تسلیم آنها حال و نقد باشد، بیع نقد نامیده می شود.در صورتی که در مبایعه نامه برای تسلیم مبیع و ثمن موعدی تعیین نشده باشد ، و چنانچه در این باره عرف و عادتی وجود داشته باشد ، بیع نقد و حال محسوب می شود و فورا هر یک از مبیع و ثمن باید تسلیم گردد.قانون مدنی ، هر بیعی را که واقع می شود نقد می داند مگر این که اجلی برای پرداخت ثمن در آن تعیین شده باشد یا عرف چنین اقتضاء کند.در این باره ماده ۳۴۴ قانون مدنی مقرر می دارد: ((اگر در عقد بیع شرطی ذکر نشده یا برای تسلیم مبیع یا تادیه قیمت موعدی معین نگشته باشد،بیع قطعی و ثمن حال محسوب است مگر اینکه عرف و عادت محل یا عرف و عادات تجارت در معاملات تجارتی وجود شرطی یا موعدی معهود باشد ، اگر چه در قرارداد بیع ذکر نشده باشد)).

ماده338تاماده344

۲-بیع نسیه:

این نوع بیع زمانی است که مبیع عین معین بوده و موعد تسلیم آن حال می باشد، اما ثمن کلی بوده و موعد تسلیم اش موجل است.

۳-بیع سلم یا سلف:

این بیع زمانی است که مبیع کلی و موعد تسلیم آن موجل، ولی ثمن عین معین و موعد تسلیم آن حال و نقد می باشد.مثلا کسی نقدا محصول سال آینده یک کشاورز را بخرد.

۴-بیع کالی به کالی:

در این نوع بیع زمان تسلیم مبیع و ثمن موجل می باشد و هر دو مال کلی هستند .بیع کالی به کالی را مشهور فقها باطل می دانند ولی از نظر اکثر حقوقدانان این بیع صحیح و نافذ است و در عرف تجارتی ما نیز جاری و اجرا می گردد.مانند فروش ۱۰ تن گندم سال ۹۸ ورامین در مقابل ۵۰ میلیون تومان و موعد تسلیم مبیع و ثمن شش ماه بعد از انعقاد عقد تعیین گردد.

نکات قانونی

از بررسی مواد مختلف نکاتی چند به دست می آید که به چند مورد می پردازیم:

۱-بیع دین به دین باطل است چون در عقد بیع مبیع باید عین باشد.

۲-زمانیکه بیع موجل است خواه تسلیم مبیع موجل باشد(سلم) یا تسلیم ثمن موجل باشد (نسیه)یا هر دو موجل باشند ، اجل باید معین شود و احتمال کم یا زیاد شدن در آن نباشد.اگر اجل قابل کم یا زیاد شدن باشد بیع باطل است. زیرا سبب مجهول شدن ارزش مبیع  و یا ثمن می گردد.

۳- چک وسفته می تواند به عنوان وسیله پرداخت ثمن بکار رود.اگر در بیع نقد به جای پول چک داده شود این امر مبین تبدیل تعهد نیست چون چک و سفته و سیله پرداخت محسوب می شود.

بیع به شرط

۱-اگر مبیع به شرط داشتن وصف و صفت خاصی فروخته شود در صورتیکه از شرط تخلف شود ،مشتری حق فسخ معامله را با خیار تخلف از شرط صفت دارد.

۲-اگر مبیع به شرط مقدار معین فروخته شود در صورتیکه از آن تخلف گردد خریدار با خیار تخلف از شرط صفت می تواند معامله را فسخ نماید.

۳-اگر مبیع به شرط داشتن جنس معین فروخته شود و در واقع از آن جنس نباشد ،بیع باطل است.

در این باره ماده ۳۵۳ قانون مدنی بیان می دارد: ((هر گاه چیز معین به عنوان جنس خاصی فروخته شود و در واقع از آن جنس نباشد بیع باطل است و اگر بعضی از آن از غیر جنس باشد نسبت به آن بعض باطل است و نسبت به مابقی مشتری حق فسخ دارد.)) (خیار تبعض صفقه)

ماده348تاماده361

همانطور که بیان شد برای اینکه معامله صحیح باشد باید مورد معامله معلوم باشد یعنی جنس ، مقدار و وصف آن مشخص گردد.اگر یکی از این موارد معلوم نباشد، معامله باطل است.در صورتیکه مقدار و وصف مورد معامله در هنگام معامله برای طرفین مشخص نباشد اگر آن را به شرط داشتن مقدار و اوصاف مشخص معامله نمایند در این صورت معامله صحیح است.

در این باره ۳۴۳ قانون مدنی مقرر می دارد: ((اگر مبیع به شرط مقدار معین فروخته شود بیع واقع می شود اگر چه هنوز مبیع شمرده نشده یا کیل یا ذرع نشده باشد)).

ماده338تاماده344

 
 
 
۰۲ دی ۹۹ ، ۱۸:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر