1=اینکه خوانده نیز باید راضی باشد؛ بنابراین اگر خوانده راضی نباشد، خواهان باید رضایت او را جلب کند، سپس اقدام به پس گرفتن دادخواست کند که در این صورت دادگاه قرار رد دعوا را صادر می کند.
2=حال اگر خوانده اصلاً راضی نشود، در این صورت خواهان می تواند به طور کلی از دعوای خود انصراف بدهد، که در این حالت نیز دادگاه قرار سقوط دعوا را صادر خواهد کرد.
اگر استرداد دادخواست در حالت اول باشد؛ یعنی منتهی به صدور قرار ابطال دادخواست شود، اثری که بر چنین قرار بار می شود این است که حالت طرفین دعوا به حالت قبل از طرح دعوا بازمیگردند، یعنی دعوا مجدداً قابل طرح است و حق مدعی یا خواهان از بین نمیرود؛ بنابراین میتواند مجدداً به اقامه دعوا بپردازد.
در برخی از موارد شخصی که دارای حقی است، قانونگذار یک فرصت چندساله ای جهت طرح دعوا و گرفتن حق خود، به او می دهد که اگر این زمان سپری شود و آن شخص هیچ اقدامی جهت گرفتن حق خودش انجام ندهد، اصطلاحاً میگویند که دعوای او مشمول مقررات مرور زمان شده است.
پس زمانی که شخص دعوا را طرح می کند، مرور زمان را قطع کرده است، پس اگر این شخص دادخواست خود را استرداد کند، مرور زمان دوباره برقرار شده و استمرار پیدا میکند.
اثری که قرار ابطال دادخواست در پی دارد این است که قاطع دعوا می باشد، منظور از قاطع بودن آن است که هرگاه این قرار صادر شود پرونده از شعبه خارج شده و رسیدگی، تا مقطعی قطع خواهد شد.
این قرار دارای اعتبار امر مختومه نمی باشد؛ یعنی بعد از صدور این قرار، خواهان می تواند پس از رفع مانع، برای گرفتن حق خودش دوباره به دادگاه دادخواست داده و حق خود را طلب کند.
اثری که قرار رد دعوا درپی دارد این است که این قرار نیز از قرارهای قاطع دعوا می باشد. این قرار زمانی صادر می شود که رسیدگی به دعوا به جهتی از جهت غیر مقدور باشد.
آثار این قرار همان آثار قرار ابطال دادخواست است با این تفاوت که قرار ابطال دادخواست، قابل فرجام خواهی است؛ اما قرار رد دعوا، قابلیت فرجام خواهی ندارد.
اثری که قرار سقوط دعوا در پی دارد این است که این قرار نیز از جمله قرارهای قاطع دعوا می باشد. صرف نظر نمودن خواهان به طور کلی را باید نوعی اسقاط حق دانست؛ زیرا به موجب آن، حق اقامه دعوا زایل شده و خواهان را برای همیشه از طرح مجدد دعوا محروم میکند.
لذا لازم است که خواهان بکلی از دعوای خود صرف نظر کند؛ در این صورت رضایت خوانده هم تأثیری ندارد؛ یعنی چون دادگاه در مورد این دعوا وارد رسیدگی شده و ختم جلسه اعلام شده.
لذا اعتبار امر مختومه پیدا کرده و شخص نمی تواند بعداً نسبت به همان دعوا دادخواست بدهد؛ اما وقتی با رضایت خوانده باشد معنایش این است که خواهان از دعوای خود بکلی صرف نظر نکرده است، چون صرف نظر کلی از دعوا، نیازی به رضایت خوانده ندارد.
اگر خواهان استرداد دادخواست بکند و سپس به هر دلیلی پشیمان بشود میتواند پیش از صدور قرار ابطال دادخواست توسط دادگاه، از آن منصرف شود.
پس زمانی که شخص دعوا را طرح می کند، مرور زمان را قطع کرده است، پس اگر این شخص دادخواست خود را استرداد کند، مرور زمان دوباره برقرار شده و استمرار پیدا میکند.
اثری که قرار ابطال دادخواست در پی دارد این است که قاطع دعوا می باشد، منظور از قاطع بودن آن است که هرگاه این قرار صادر شود پرونده از شعبه خارج شده و رسیدگی، تا مقطعی قطع خواهد شد.