اگر محکوم علیه رسیدی از محکومله ارائه نماید که که حاکی از وصول محکوم به باشد، عملیات اجرایی متوقف میگردد. لازم به ذکر است که مطابق نظریه اداره حقوقی دادگستری در این زمینه، رسید ابرازی محکوم علیه باید مورد تأیید محکوم له نیز قرار گرفته باشد.
اگر محکوم علیه رسیدی از محکومله ارائه نماید که که حاکی از وصول محکوم به باشد، عملیات اجرایی متوقف میگردد. لازم به ذکر است که مطابق نظریه اداره حقوقی دادگستری در این زمینه، رسید ابرازی محکوم علیه باید مورد تأیید محکوم له نیز قرار گرفته باشد.
در مواردی که قانون معین کرده است، برحسب مورد برخی از آرای صادره از دادگاههای بدوی یا تجدید نظر قابلیت فرجام خواهی در دیوان عالی کشور را دارد، رسیدگی فرجامی در حقیقت تشخیص انطباق یا عدم انطباق رأی مورد درخواست فرجامی با موازین شرعی و مقررات قانونی است. پس از صدور رأی توسط دادگاه و فرجام خواهی محکوم علیه از رأی صادره، اگر دادستان کل کشور تقاضای نقض رأی فرجام خواسته را بکند، محکوم علیه میتواند با ارائه گواهی لازم به دادگاه اجرا کننده رأی، تقاضای توقف اجرای آن را نماید. در این صورت اقدامات اجرایی موقتاً تا پایان رسیدگی دیوان عالی کشور متوقف می شود.
طبق ماده قانون آیین دادرسی، هیچ مقام رسمی یا سازمان یا اداره دولتی نمی تواند حکم قطعی دادگاه را تغییر دهد یا از اجرای آن جلوگیری کند، اما این اجازه به دادگاهی که حکم صادر کرده است یا مرجع بالاتر داده شده است، آن هم در مواردی که قانون معین کرده باشد و قانونگذار تجویز کرده باشد.
بنابر بر نظر قوه قضائیه، حکمی که از سوی دادگاه صادر و قطعی شده است، باید مطابق مقررات قانون اجرای احکام به موقع اجرا گذاشته شود و به موجب ماده 8 قانون آیین دادرسی دادگاه های عمومی و انقلاب در امور مدنی هیچ مقام رسمی و یا سازمان دولتی نمی تواند حکم دادگاه را تغییر یا از اجرای آن ممانعت نماید مگر دادگاه صادر کننده حکم یا مرجع قضایی بالاتر آن هم در شرایطی که قانون معین نموده باشد و ضمانت اجرای حکم این ماده در موارد576 و577 قانون مجازات اسلامی تعیین گردیده است، لذا حکم صادره باید به موقع اجرا گذاشته شود مگر اینکه با توافق محکوم له (شاکی) یا در موارد محدودی اجرای حکم به تأخیرافتد.
برطبق ماده 24 قانون اجرای احکام مدنی پس ازشروع برای اجرای حکم، مامور اجرا توانایی تعطیل یا توقف و یا قطع کردن اجرای حکم را ندارد مگر اینکه دادگاهی که دستور اجرای حکم را صادرکرده و یا دادگاهی که صلاحیت دستور تاخیر اجرای حکم را داشته باشد از اجرای آن جلوگیری نماید.
هر گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود.
ضمانت اجرای عدم تمکین زوجه از بین رفتن مهریه او یا مجوزی برای عدم پرداخت مهریه توسط شوهر نیست.
مطابق ماده 1082 قانون مدنی زن به مجرد عقد نکاح مالک تمام مهر می شود چه تمکین کند و چه تمکین نکند و لذا نشوز مطلقا تاثیری در مهریه زن ندارد.
فرض کنید زنی بی دلیل موجه زندگی را رها کرده و علی رغم صدور حکم و اجرائیه تمکین نکرده است
بعد از مدتی زوج دادخواست طلاق از طرف مرد به دادگاه می دهد. در این حالت هم مهریه زن از بین نخواهد رفت.
اهلیت استیفا به توانایی فرد برای اجرا کردن حقوقش گفته میشود. برای مثال در اهلیت تمتع فرد اجازه ازدواج دارد اما اگر به سن قانونی نرسیده باشد نمیتواند ازدواج کند و در این جا میتوان گفت که فرد اهلیت استیفا ندارد. قبول کردن تعهد را نیز میتوان جزو اهلیت استیفا قرار داد و هرگاه که فرد بتواند تعهدی را بپذیرد به این معناست که اهلیت استیفا دارد.
هرگاه فردی به دنیا میآید طبق قانون به او حقوقی تعلق میگیرد و قانون او را از زمان تولد تا زمان مرگ شایسته دارا بودن این حق میداند که به جمع این حقوق اهلیت تمتع گفته میشود. برای مثال افراد از زمانی که متولد میشوند تا رمان مرگ میتوانند ازدواج کنند، یعنی آنها شایسته هستند تا تشکیل زندگی دهند که در اینجا میتوان گفت فرد دارای اهلیت تمتع است.
در صورت دارا بودن حق ازدواج فرد دارای اهلیت تمتع است و میتواند ازدواج کند.
یکی از پرسشهایی که در مورد اهلیت در ذهن افراد به وجود میآید این است که آیا فردی که اهلیت استیفا ندارد میتواند حقوق اهلیت استیفا را اجرا کند؟ که در این باره باید بگوییم کسی که اهلیت استیفا ندارد در واقع نمیتواند حقوق قانونی را اجرا نماید زیرا او به سن قانونی اجرای این حق نرسیده است. برای مثال فردی که میخواهد خانهای را بخرد یا اینکه ازدواج کند باید دارای اهلیت استیفا باشد و سن تعیین شدهای داشته باشد.
همچنین فرد محجور اهلیت استیفا ندارد.
اهلیت به افراد کمک میکند که بتوانند به حق و حقوق خود برسند و لیاقت اجرای حقوق خود را داشته باشند. برای مثال فردی که اهلیت تمتع دارد میتواند صاحب ملکی شود و یا فردی که اهلیت استیفا دارد میتواند ازدواج کند اما اگر اهلیت وجود نداشته باشد فرد نمیتواند به حقوق خود برسد.
بله این قرار هم در خصوص خوانده و هم در خصوص خواهان دعوا صادر میشود.
بله این نوع قرار جزو قرارهای قاطع دعوا میباشد که در صورت صدور آن پرونده دعوا از حوزه رسیدگی در دادگاه خارج میگردد.
قرار عدم اهلیت در صورتی که خواهان یا خوانده دعوا دارای اهلیت نباشند، از سوی دادگاه صادر میشود. اما در برخی موارد خوانده یا خواهان دعوا دارای اهلیت نیستند، اما باز هم امکان صدور قرار عدم اهلیت وجود ندارد. چنانچه یکی از طرفین دعوا که دارای اهلیت نیست یک نماینده قانونی به دادگاه معرفی نماید، امکان صدور قرار عدم اهلیت وجود نخواهد داشت.
برای مثال اگر یک کودک ۱۰ساله خوانده دعوا باشد دارای اهلیت نیست. اما اگر او دارای یک وکیل باشد که ولیاش آن را برگزیده، وکیل از او در دادگاه دفاع خواهد کرد. از این رو امکان صدور قرار عدم اهلیت در خصوص او وجود نخواهد داشت.
اهلیت به معنای رسیدن فرد به سن قانونی، رشید و بالغ بودن و مجنون نبودن او میباشد. دارای اهلیت بودن به افراد اجازه استفاده از برخی حقوق قانونی را میدهد. یکی از حقوقی که ما در قانون دارا هستیم، اقامه دعوا به عنوان خواهان یا دفاع از خود در دادگاه به عنوان خوانده میباشد. حال نکته اینجاست که افراد برای اینکه بتوانند در دادگاه از خود به عنوان خوانده دفاع کنند یا دعوایی را علیه دیگری اقامه نمایند، میبایست دارای اهلیت باشند. چنانچه خواهان دارای اهلیت نباشد، خوانده میتواند نسبت به او ایراد عدم اهلیت وارد نماید.
همچنین بالعکس این موضوع نیز میتواند اتفاق بیفتد. برای مثال اگر خوانده دارای اهلیت قانونی نباشد نیز خواهان این امکان را دارد که نسبت به او ایراد عدم اهلیت وارد نماید. در صورتی که خواهان یا خوانده ایراد عدم اهلیت را نسبت به طرف مقابل خود مطرح نمایند، دادگاه اهلیت فردی که به او ایراد وارد گردیده است را احراز مینماید. اگر دارای اهلیت باشد، ایراد عدم اهلیت طرف مقابل رد خواهد شد. اما اگر دارای اهلیت نباشد، دادگاه اقدام به صدور قرار عدم اهلیت مینماید. این قرار به عنوان یک قرار قاطع دعوا به حساب میآید.
مطابق قانون همه ما دارای حقوقی میباشیم. ما میتوانیم حقی را که قانون برای ما در نظر گرفته است را به اجرا در بیاوریم. اما هر فرد برای اینکه بتواند از حق خود استفاده و یا آن را به اجرا در بیاورد، میبایست دارای اهلیت قانونی باشد.
دارای اهلیت بودن به معنای شایستگی برای به اجرا در آوردن حقوق قانونی توسط افراد میباشد. حال چه کسی دارای اهلیت است؟ در پاسخ به این سوال میبایست بگوییم دارای اهلیت بودن شرایط خاصی دارد. مطابق قانون فردی که به سن قانونی رسیده باشد، عاقل، بالغ و رشید باشد، مجنون نباشد دارای اهلیت است.
در صورتی که خواهان و خوانده دارای اهلیت نباشند ممکن است این مسئله برخی آثار حقوقی را برای آنها به همراه داشته باشد. در درجه اول اگر یکی از طرفین دعوا دارای اهلیت نباشند طرف دیگر میتواند به عدم اهلیت آنها ایراد وارد کرده و از دادگاه بخواهد که به این موضوع رسیدگی کند. دادگاه نیز این موضوع را پیگیری کرده و چنانچه ایراد عدم اهلیت صحیح باشد و فرد دارای اهلیت نباشد رسیدگی به دعوا متوقف میشود. اما اگر دادگاه در حین پیگیری متوجه شود که ایراد عدم اهلیت صحیح نیست و فرد دارای اهلیت است روند رسیدگی به دعوا ادامه خواهد یافت.
همه افراد در جامعه حق طرح دعوا و شکایت از افراد دیگر را دارند و همچنین میتوانند در صورتی که علیه آنها طرح دعوا شد از خود دفاع کنند. فردی که علیه شخص دیگر دعوا را طرح نموده و از او در دادگاه شکایت میکند به عنوان خواهان شناخته میشود. در این صورت میتوان گفت در هر دعوا شخص شاکی خواهان خواهد بود. خوانده نیز به شخصی گفته میشود که علیه او در دادگاه دعوایی طرح گردیده است و فرد دیگری از او شکایت نموده که در این صورت خوانده میبایست از خود دفاع کند. پس میتوان نتیجه گیری کرد که خواهان همان شاکی و خوانده نیز فردی است که از او در مرجع قضایی شکایت شده است.
خوانده به کسی گفته میشود که در دادگاه علیه او شکایت شده است.