انتقال حقیقت امری از ناحیه فردی که آنرا دیده و شنیده باشد به فرد دیگری که آنرا ندیده نشنیده است شهادت گویند.
پس شهادت عملی است که هر فردی حقیقت امری را نسبت بآن اطلاعات شخصی دارد گواهی داده و آنرا در معرض استفاده دیگران برای کشف حقیقت قرار میدهد.
انسان اولین طریقه اثبات دعوی را تمسک بگواهی گواهان قرار داده زیرا قبل از اختراع خط یگانه وسیلهای که برای اثبات دعوی و یا دفاع از آن بکار میرفت استناد بشهادت شهود بود.
شهادت در مذهب یهود
در کیش یهود در امور قضائی برای شهادت شهود اهمیت زیادی قائل بوده و ابن هاعزرو هوشن میشپات که ناشرین شریعت کلیم بودند مقرراتی در قسمت شهادت شهود جمعآوری کرده و درتورات هم مسطور است که کلیه دعاوی مدنی و حقوقی از طریق شهادت صورت میگرفت وهیچ عقد و قراردادی بدون حضور گواه درباره طرفین نافذ و معتبر شناخته نمیشد ولی زنها مجاز نبودند که در امر شهادت دخالت نمایند و این عمل فقط بوسیله مردان صورت میگرفت.
شهادت درحقوق روم
درحقوق روم شهادت غیرمستقیم اعتباری نداشت شرط اصلی شهادت این بود که شاهد شخصاً ناظر واقعه باشد و آنرا دیده و یاشنیده باشد و شهادت واحد کافی برای اثبات امری در امور کیفری و مدنی نبود.
رومیها علاوه بر مردها بزنان نیز اجازه میدادند که در ادای شهادت شرکت نمایند.
شهادت در حقوق ایران باستان
در ایران باستان مزدکیها اعتماد زیادی باقوال هم کیشان خود داشته و یک ارزش استثنائی برای گفتار آنان قائل میشدند شهادت برادر را برای برادر دیگر و شهادت زن را برای شوهر بدون در نظر گرفتن درجه قرابت و خیشاوندی قبول کرده و بآن ترتیب اثر میداند. و طرز استماع شهادت شهود بدین نحو بود که اول خواهان شهود خود را معرفی مینمود و برای اینکه شهادت مؤثر باشد عده شهود باید در حدود سه نفر بوده باشد ولی نسبت بهر دعوائی از نظر کمیت و کیفیت عده شهود بتفاوت روبه تزاید یا نقصان میرفت.
در اموریکه دربیابان یا صحرا واقع میشد بشهادت یکنفر اکتفا میکردند و تعداد شهود در امور دیگر بدوازده نفر میرسید واگر تعداد شهوده بعده کافی نبود کسری آنرا با ادای مراسم تحلیف از طرف شهود جبران مینمودند.
اگرخواهان که آنرا پوشینمال میگفتندشکایتی را نزد قاضی طرح مینمود و قاضی خوانده پوشینمال را احضار میکرد و خواهان تاموقع شب انتظار خوانده رامیکشید و دومرتبه خوانده از طرف داور یا قاضی احضار میشد تا اگر پس از گذشتن سه روز خوانده حاضر نمیشد یا از دادن پاسخ دعوا استنکاف مینمود هر روز از غیبت خوانده بمنزله یکشاهد بنفع خواهان تلقی میگردید.
شهادت در حقوق فرانسه
شارل ششم در نوامبر 1349 فرمانی صادر نمود وبافراد اجازه داد که در امور مدنی و کیفری شهادت دهند ولی ارزش شهادت زنان کمتر از شهادت مردان بود و روش قضائی آنان مبنی بر این بود که ارزش شهادت سه نفری را بری باشهادت دو مرد مینمود. یکی از صفات شهود در آندوره آزادی عمل بود و نیز گواهان بایستی متصف بحس شهرت وحسن اخلاق بوده باشند شهادت کنیزان وغلامان ومردان و زنان بدعمل و فاسد بهیچوجه مسموع نبود و بآن ترتیب اثر داده نمیشد در ژرمنها شهادت معمول و رایج بوده واصول و قواعدی نسبت به صلاحیت آنان وجود نداشت افارب و خویشاوندان اصحاب دعوی میتوانستند نسبت بآن امور شهادت شهود پرداخته ولی انجام این عمل را بیکی از مامورین ابلاغ و یا اجراء و یا صاحبان محاضر محول مینمودند.
فرمان 1498 مشعر بر این قسمت بود که دادرسی باید بطور سری صورت گرفته و هیچکس دعوی رسیدگی نماید.
شهادت و شرایط آن
استماع شهادت شهود اصولا باید باکمال عزم و احتیاط صورت گیرد زیرا اغلب شهادتها بانفسانیات و شهوات وتوهمات و نقص اعضاء انسانی و حواس و یا کمی هوش و حافظه صورت میگیرد ولی در بعضی از موارد شهادت افراد یگانه طریقه تحقیق وکشف حقیقت بوده وقضات وسایل دیگری در دست ندارند که باعمال گذشته که در حضور آنان واقع نشده رسیدگی نمایند مگر باستناد اظهارات افرادی که شاهد آن واقعه بودهاند.
برای استنباط ارزش شهادت نکات زیرین را باید در نظر گرفت.
سنخ امور واعمالی که مورد اثباتست.
اوصاف شخص شاهد.
روابط وتناسب گواهیها باهم و عدم وجود تخالف و تباین بین آنها.
زیرا شهادت از امور کیفی است نه کمی بتعداد شهود نباید توجه داشت بلکه بیشتر باید بارزش شهادت توجه نمود گوش و چشم باید تصاویر و اعمال وافعال مردم را درک کند تاموجب حصول اطلاعات کامل شود.
شهادت روی مسموعات دیگران تحت شرایط زیرین قابل قبولست.
1-مطلع باید اطمینان حاصل نماید که شخص گوینده خود واقعه را دیده و شنیده باشد نه اینکه اقوال او متکی باقوال دیگران باشد.
2-معرفت کامل بهویت گوینده داشته باشد.
3-گویندگان باید قابل اعتماد بوده و لااقل عده آنان از یکنفر بیشتر باشد.
قوانین امروز اعتبار شهادت شهود را درعداد مستنباطات قاضی قرارداده و هیچگونه تحدیدی برای آن که از اختیارات کلی و مختصه دادرسانست قائل نشدهاند.
شاهدی که مبانی شهادت او اقوال دیگرانست نیمتواند ادای شهادت کند مگر اینکه دست دوم باشد.
هو و جنجال نباید در امر شهادت دخالت یابد و اینگونه اطلاعات تاثیر قضائی نخواهد داشت.
دادرس باید تمام اظهارات گواهانرا باهم مقایسه و تطبیق نماید که آیا این اظهارات باهم سازگار هستند یانه ودر صورت تباین و اختلاف آنرا فوراً رد نماید.
شاهد باید گواهی خود را بصورت قطع گفته بدون اینکه تردید و یا ابهامی در بیانات او باشد ولی مجاز نیست که شهادتین متکی برعقاید شخصی او بوده باشد شاهد آنچه را که حواس او درک کرده باید بطور ساده بیان نموده واز گرفتن نتیجه احتراز جوید زیرا ممکنست قضا یا حقیقت داشته باشد ولی نتایج حاصله از آن صحیح نباشد در انیصورت نباید مستنباطات خود را گفته و اطلاعات و مشهودات خود را تفسیر و تعبیر نماید.
شاهد نباید نسبت به آنچه گواهی میدهد بحث و مشاجره کرده زیرا در صورت خروج شاهد از وظیفه شهادت شاهد بصورت کمک بیکی از اصحاب دعوا درخواهد آمد.
شهادت ملازمه باتماس و روابطه با اشخاص دارد وهر عمل و بیان حقیقت که مغز و دماغ انسانرا متوجه باعتقاد کامل بوجود حقایق دیگر اعم از مثبت یا منفی نماید شهادت گویند.
شهادت اهمیت بسزائی درحیات بشر داشته و در نتیجه ابن عمل محصول حواس و حافظه نسلهای گذشته ومعاصر در اختیار هر فردی گذاشته شده و در آن واحد میتواند آنرا در هر زمان ومکانی بسط و توسعه دهد.
شهات نه فقط پایه و اساس تاریخ را تشکیل میدهد بلکه اغلب از سازمانهای اجتماعی مخصوصاً قضائی روی این اصل استوار شده است.
شهادت و تجربه و استدلال یکی از منابع سه گانه معلومات بشریست.
شهود و مطلعین چشمان و گوش های عدالتند.
حقیقت امور در عداد اموال مشترک افراد بوده و هیچکس نباید نزتفوه به آن در موقع لزوم خودداری نماید زیرا بیان هر حقیقتی که مورد نیازمندی جامعه است در حکم انجام یکی از خدمات عمومی است.
اصولاً هر کسی از لحاظ اظهار حقیقت مدیون دستگاه اجراء عدالت بوده ودر هر موردی که از طرف اشخاص ذیصلاحست برای ادای توضیحات و بیان حقیقت دعوت میشود ملزومست از بیان حقایقی که بدان وقوف و اطلاع دارد شانه خالی نکرده واطلاعات خود را در دسترس آنان گذارده تادین خود را از هرجهت نسبت باجتماع ادا نماید زیرا دادرسان و دادستانها و بازپرسها موقعی میتوانند اجرای عدالت کنند که نسبت بامور و قضایای مطروحه که ما خود برسیدگی شدهاند روشن باشند تاحقایق را مبنای آراء و تصمیمات خود قرار دهند.
باین قاعده واصل از نظر حفظ اسرار شغل و حرفهای و کلای دادگستری-دادرسان-مامورین دفتری قضائی-اطباء-جراحان-قابلهها-دوافروشان-مامورین صحی و علماء روحانی مستثنی هستند زیرا علاوه بر اینکه بذکر حقایق واسراریکه بمناسبت شغل وحرفه بآنان سپرده شده است ملزوم نمیباشند بلکه در صورت افشاء اسرار مردم مستوجب تعقیب کیفری خواهند بود-اظهارات گواهان که از معلومات واطلاعات آنان استفاده میشود درحقیقت عناصر و عوامل قطع و یقین دادرسان را تشکیل میدهد ولی متاسفانه در اغلب موارد سست و بیاساس بوده و دادرسانرا باشتباه میاندازد زیرا گوش و چشم مورد خطاهای زیادی هستند مثلاً اگر ده نفر که ناظر صحت واقعه و امری هستند و هر کدام خاطرات و یادبود گوناگون خود را بخواهند اظهار نمایند طوری باهم اختلاف دارد که مثل آنست که ده واقعه بوقوع پیوسته وهر ده فقره شهادت بطوری غیرممکن التحویل بوده که نمیتوان آنهاررا تحویل بواحد نمود.
علت خطاهای انسان و اشتباهات او اینست که روح وعقل او بقول یکی از فلاسفه گرفتار تن بوده وحواس و تخیلات و تمایلات ونفسانیات یا شهوات در فهم و عقل او مداخله کرده ویک سلسله خطاها و اشتباهات برای او دست میدهد.
انسان امور واشیاء با بسه وجه ادراک میکند.
1-فهم
2-خیال
3-حواس
فهم
قوه درک امور وافکار را فهم گویند.
فهم مافوق حواس و تخیلست فهم بما افکار کلی داده که منبعث ار افکار جزئی میشود.
عمل فهم عبارتست از درک واطلاع اشیاء زیاد و متنوع و آنچه را که از حواس بیادست میدهد اعم از مادی و معنوی ومحسوس و غیر محسوس- از طریق فهم درک امور معنوی بیشتر از مادی و محسوس صورت میگیرد وحاصل شدن مفهومات نتیجه فعالیت فهم است که در ذهن تصورات پراکنده را متحد کرده وتصویر کلی میسازد واغلب متوجه امور کلی و انزاعی و علم بمجردات است.
ومحدوده بودن فهم امور را برانسان مشتبه میسازد چون ازمحدود بودن فهم غافل میباشد و گمان میکند میتواند باعلم خود برامور عالم احاطه پیدا نماید و همین حس سبب اشتباه و خبط و خطا و گمراهی او میشود.
ایجاد مفهومات در فهم انسان بواسطه اینست که از چندان نیرو سرچشمه میگیرد ولی نقائصی که در هر یک از این نیروها پیدا شود موجب اشتباه و خطا خواهدشد.
1-اردراک که نخستین مرحله عملست.
2-نیروی حفظ که معلومات را درذهن نگاهداشته و در موقع خود بخاطر آورده و بکار میندازد.
3-قوه تمیز که معانی را از یکدیگر جداکرده و تشخیص تناسب آنها را با یکدیگر میدهد.
4-سنجش که بواسطه آن ذهن دو یاچند شیلی و دو یا چند فکر را بهم نزدیک نموده تا روابط و بستگیهای آنها را با یکدیگر بدستآورد.
5-ترکیب و تالیف که معانی بسیطی را باهم ترکیب کرده ومعانی مرکب میسازد.
6-تجرید یا انتزاع که یک معنای جزئیراکه از مشاهده یکفرد معلوم شده از مقارناتی که همراه دارد جدا میکنه و مفهوم کلی میسازد.
تخیل
قدرت نیروئی که اشیاء را در ذهن بکیفیتی ترسیم میکند که در مقابل حواس قرارگرفته و حال آنکه در غیاب حواس بوده و یا عاری از حقیقت خارجی میباشد تحلیل گویند.
در تخیل سه عامل را باید در نظر گرفت:
1-خاطره ویادبود که آنرا مصالح تخیل گویند.
2-تجرید که بامطالعه ومقایسه عوامل مختلفه این عمل صورت میگیرد.
3-حکم بقبول یاردان.
قدرت تخیل که پیروی از اصول تداعی معانی یعنی تجدید خاطره است نسبت بهرکس فرق میکند و در هر سن متفاوتست در دوره جوانی بیشتر ظاهر میشود و این امر بستگی کامل با ساختمان بدن وعادت و تربیت دارد. تخیل یعنی نامرئی را مرئی کردن و نامتناهی را متناهی نمودن.
عمل تخیل در غیاب اشیاء صورت گرفته و از طریق تخیل انسان موجودات مادی را که از نظر وی غایب هستند درک کرده و بقوه خود تصاویری ساخته و آنها را بنزد خود حاضر میسازد وتخیلات جز در زمان و مکان صورت نمیگیرد.
هر قدر تخیل بصورت حقیقت در آید جنبه فن را تشکیل میدهد و در تاریخ بشریت تخیل مقام بلندی را حائز بوده زیرا بدون تخیل ترقیات صنعت و علوم امر محال خواهد بود.
تخیل بصورت خواب و کابوس هم در آمده و حقی اگر تخیل از حد اعتدال خارج شود منتهی بمرض تجسم خیال یا جنون و امراض دماغی خواهد شد.
حواس
نیروئی که ذهن را باعالم خارج مربوط ساخته ومعلوماتی بدست انسان میدهد حواس نامیده میشود.
از طریق حواس تاثیرات و تصورات را حضوراً میتوان درک نمود زیرا آغاز علم انسان حس است هک صورت هائی از اشیاء در ذهن نقش میکند و قوه عقل را برمیانگیزد تا آن صور را باهم سنجیده و وصل و فصل نماید.
حواس را نباید علم و حقیقت پنداشت حواس مناسب تن را باعالم خارج بخوبی معلوم و محفوظ مینماید و نمایشهای حواس حقیقت نبوده فقط تصاویری که در ذهن از حادثات و عوارض جهان نقش میشود و صور نوعیه و عرضهائی که مابرای اشیاء فرض میکنیم حقیقت ندارد ولذت و المی که از تاثیر اشیاء درک میکنیم در حقیقت از آنها نیست احوال نفس خود ماست پس خطاها و اشتباهاتی در فهم و تخیل و حواس دست میدهد که تاثیر زیادی در اداء شهادت خواهد داشت.
تمایلات هم در طبع انسان مهر و کین ایجاد میکند و مهر و کین حجاب فهم است و آنرا تیره میسازد که نمیتواند حقیقت را بدرستی ادراک نماید.
نفسانیات از تمایلات قویتر وتاثیرشان زیادتر میباشد و بیشتر در معرض اشتباه واقع میشوند پس خطاها و اشتباهات به پنج طریقه صورت میگیرد:
1-خطاهای فهم.
2-خطاهای تخیل.
3-خطاهای حواس.
4-خطاهای تمایلات.
5-خطاهای نفسانیات و یا شهوات.
عوامل مؤثر در پیدایش شهادت
عواملی که موجب خطا و اشتباهات انسان در ادای شهادت میشود بقدری زیاد است که این مقاله گنجایش آنرا بنحو تفصیل نخواهد داشت فقط بذکر اسامی و نواقص پاره از آنها اکتفا میشود. عوامل مزبور از قرار زیرند:
1-بغض 2-حسد 3-کینه 4-نفع شخصی 5- افکار سیاسی 6-افکار 7- علاقه 8- اکراه وتنفر 9- اختلاف مزاج 10- القائات 11- اضطراب و هیجان روحی 12- عدم دقت 13- کمی حافظه 14- بعدزمان 15- بعدمکان 16- سن 17- اختلاف نوع 18- طفولیتوبزرگی 19- ضعفحواس 20- امراضعارضهبرحواس
21- ضعف جسم 22- ضعف و اختلافات روحی 23- ضعف فهم 24- تخیل زیاد 25- عادت 26- توهم 27- محیط زندگی 28-مفاهیم اعمال باعتبار زمان ومکان از نظر حسن و قبح 29-اختلاف صفات و روحیه اشخاص 30- تربیت 31-تعلیم 32-اختلال درقسمت تناسلی 33- استمناء 34- اختلال در رفتار و حرکات 35-ضعف تدریجی یک نژاد و یا یک عضو 36- اختلال در تفکر و قضاوت 37- اختلال در احساسات و هیجانات 38- اختلال در تاثیر و ادراک 39- اختلاف زبان 40- اختلاف نژاد و مشرب 41-ترس 42- تأثیر رنگها 43- جنون دروغ گوئی.
خطاها و اشتباهات
بیشتر احساسات خارجی ما از طریق چشم و گوش است و این دو عضو همیشه در معرض خطاهای بیشماری بعلت نقص یا طرز ساختانی آنها مشهود میگردد.
بینائی در نتیجه عبور نور از جلیدیه یا زجاجیه (Cristallin) که بشکل عدسی است و ترسیم در شبکیه (Retine) چشم (که بوسیله عصب باصره بمغز منتقل میگردد) صورت میگیرد ولی در نتیجه تحدب کم و زیاد عدسی و تصاویر بزرگ و کوچک نشان دادهشده مثلاًاگر عدسی را که طرفین آن محدب باشد جلوی چشم قراردهیم اشیاء را بزرگ نمایش داده و اگر بر عکس عدسی که دو طرف آن مقعر باشد جلوی چشم قرارگیرد اجسام را کوچک جلوه میدهد کوچک و بزرگی خاصیت عدسیها است شیئی مورد بینائی بزرگ و کوچک نبوده است.
اگر چوبی را بطور مایل در آب فروبریم چوب بنظر منکسر یا شکسته میآید این اشتباه همیشه در نتیجه انکسارنور برطبق قاعده ارشمیدس بمادست میدهد.
ته حوض یا استخر و یا دریاچه یک ربع عمق آن کمتر بنظر میآید در صورتی که اینطور نیست.
ماهیگیران همیشه آن محلی راکه بنظر آنان ماهی هست هدف قرار نمیدهند زیرا بنظر بالاتر میآید در صورتی که درپائینتر قرار گرفته است و هدف را همیشه بپائینمورد نظر قرار میدهند تا بتوانند ماهی را صید نمایند.
در شبکیه چشم تمام تصاویر معکوس میافتد و حال آنکه ما آنها را مستقیم میبینیم این درک روی عادات است زیرا هم آهنگ شدن تدریجی تاثیرات چشم با تاثرات حواس ظاهری دیگر شخص را کمکم بمستقیم تصور کردن تصاویر معکوس عادت میدهد.
اشخاصی که احول وچپ هستند که آنرا (استرابیسم Strabisme) یا لوش (Louch) میگویند اشیاء را از نظر ساختمانی چشم خود دوتا تصور نموده وحال آنکه یکی میباشد و این اشتباه از طرز ساختمان چشم آنان ایجاد میشود.
تشخیص رنگها بواسطه وجود مخروطات عصبی صورت میگیرد ومرض دالتونیسم (Daltonisme) که نسبت به دالتون دانشمند انگلیسی میدهند عبارت از فقدان بینائی رنگ قرمز است برای این قبیل اشخاص آلوبالو و گیلاس بهیچوجه رسیده بنظر نمیآید بعضیها علاوه بر کوری رنگ قرمز مبتلی بکوری رنگ سبز نیز میباشند این اشخاص نمیتوانند سوزن بان یا راهنمای راهآهن ویاکشتی بشوند تردیدی نیست که در نتیجه خطای حس باصره آنا در تشخیص رنگ سبز و قرمز منتهی بهلاکت جمعی خواهدشد.
اختلاف رنگها علتش کمی وزیادی شماره امواج در زمان معین میباشد چنانکه زیر وبمی اصوات بسته بعده ارتعاشات هوامیباشد حداقل ارتعاشات اثر که شبکیه چشم انسان را متاثر میسازد بالغ بر سیصد و پنجاه تریلیون موج در ثانیه است که رنگ قرمز تولید میشود و حداکثر امواج که محسوس واقع میشود در حدود هفتصد تریلیون موج است که رنگ بنفش پیدا میشود.
قرمز – بنفش-زرد-سبز-آبی-نیلی-نارنجی طیف شمسی را تشکیل میدهند و چون این رنگها از تجزیه نور سفید آفتاب بدست میآید ترکیب آنها هم رنگ سفید را نتیجه میدهد واگر بوسیله منشور نور آفتاب را نگاه کنیم تجزیه کاملاً تحقق پیدا کرده و این هفت رنگ را مشاهده مینمائیم. نیوتون انگلیسی روی قرصی از مقوا این هفت رنگ را بترتیب زیرکه بنفش-نیلی-آبی-سبز-زرد-نارنجی وقرمز است ترسیم نموده و آنرا بوسیله ماشینی تندمیچر خاند و نمایش رنگ سفید میداد.
در کوهستان بواسطه صافی هوا و نبودن گرد و غبار تمام اشیاء نزدیکتر از فاصله حقیقی خود جلوه میکند.
اگر از خیابان مشجری عبور نمائیم بنظر میآید که دو طرف خیابان در یک نقطه یکدیگر را قطع و تشکیل مثلثی میدهند این تصور از خطاهای حواسها است.
اشخاصی که دارای لباس سفید و یا دستکش سفید هستند از لحاظ دست قویتر و از لحاظ بدن چاق تر از دیگران بنظر میرسند برعکس کسانی که لباس سیاه در بردارند این لباس آنانرا کمی لاغر جلوه میدهد برای همین است که خیاطها و اساتید همیشه بافرادی که چاق هستند لباس سیاه توصیه کرده و بافراد لاغر لباس سفید میپوشانند.
رنگ آبی بانسان تاثیر سردی داده و برعکس رنگ قرمز در انسان ایجاد حرارت مینماید برای همین است که زیر زمینها را برای نشستن در تابستان با کاشی آبی میپوشانند یا آب را در کاسه بدل چینی آبی مینوشتند و در اروپا رسم است در بخاریهای دیواری شیشههائی برنگ قرمز مانند ذغال گذاشته و با برق روشن مینمایند که نمایش آتش را بدهد و در آنان کمی ایجاد گرمی نماید.
رنگ نارنجی ایجاد سرور و بهجت در انسان نموده وکلیه اطاقهای نشین را برای رفع خستگیهای حاصله از کار نارنجی مینمایند رنگ قهوه کم رنگ ایجاد تمرکز قوای دماغی نموده واطاق کار و دفتر را با این رنگ، رنگ مینمایند.
رنگ قرمز تحریک اشتها کرده و موجب تهیج اعصاب نیز میشود از این جهت اطاق نهارخوری را باین رنگ در میآورند.
اشخاصی که مبتلا به یرقان هستند و یا سانتونین (جوهر کرم) استعمال کردهاند محیط و مشهودات خود را به رنگ زرد میبینید.
خورشید صبح وعصر بزرگتر از وسط روز جلوه میکند در اغلب بیابانها که سرابی بنظر میرسد چیزی نیست جز توهم بشر. فردی که پابند شهوات است هدف خود را چنانکه دیگران میبینند نمیبیند بلکه در شخص یا شیئی محبوب نیکوئیها و زیبائیهائی ادراک میکند و در شخص و شیئی منفور بدیها و زشتیها ملاحظه میکند که از نظر دیگران مستور است چنانکه وحشی شاعر معروف میگوید:
اگر بردیده مجنون نشینی بغیر از خوبی لیلی نبینی
در جوامع بشری افرادی پیدا میشود که اشیاء آرایش و یا گفتار زنان ومردان زیبا موجب تحریک اعضاء قناسلی آنان شده و بالنتیجه اختلالی در دماغ و افکار و گفتار آنان پیدا گردیده وموازنه و اعتدال را از دست میدهند این قبیل اشخاص نباید در مقام شهادت نسبت بشاهد یا دلبر خود برآیند (درزبان عربی شاهد بمعنی معشوقه و دلبر نیز آمده است) و حافظ میگوید:
شاهد آن نیست که موئی و میانی دارد
بنده طلعت آن باش که آنی دارد
این مرض و جنون را فتی شیسم (Fetichisme) میگویند.
اگر سنگ ریزه در کف دست قراردهیم و با دوانگشت وسطی وسبابه دست دیگر روی هم سوار کرده وباهر دوانگشت سنگ را لمس کنیم در سنگ ریزه ادراک خواهیم نمود زیرا سنگ ریزه درسر انگشت دو اثر مینماید و چون در اثر وجود دو علت موثر است شخص اشتباهاًدو سنگ را درک مینماید.
اگر شخصی ناظر یک جنایت باشد مثلاً ببیند که فردی فرد دیگر را میکشد هر زندانی را که ببیند فوراً او را با قاتل اشتباه میکند این نکته اهمیت زیادی در اجرای عدالت دارد.
در سنه 1309 شخصی بنام محمود زنی را با دو بچهاش در قنات آباد در جلوی مادرش سربرید و متواری شد پس از آنکه اشخاص مظنون بقتل را دستگیر کردند و در پین زندانیان قراردادند مادر مقتوله را بزندان بردند و باو گفتند که کدام یک از این زندانیها قاتل دختر شما است از هر ده نفر که میدید یکی دو نفر را درمقابل خود من که دراین امر سمت دادستانی داشتم انتخاب میکرد و میگفت مانند سیبی است که دو نصف کرده باشند و روی همین اصرار پیرزن مرد بچاره بنام اکبر سلاخ مدتی زندانی و بازداشت شد واز لحاظ احساسات بد مردم بیاندازه در زحمت بود تا قاتل واقعی که محمود بود پیدا شد و پس از تعقیب بکیفر اعمال خود رسید.
حکایت و وقایعی را که سه نفر تعریف میکنند از دهان سومی بصورت واقعه و تاریخچه دیگری در میآید که با اولی خیلی فرق دارد.
هرکس که بتماشای تآتر میرود از جزئیات پیسی که بازیگران بازی میکنند میتواند مدت مدیدی عین آن پیس رز برای دیگران که نشنیدهاند حکایت کند ولی رنگ و لباس بازیگران و نوع و سن و سالن وتزئینات آن که عمل باصره است فوراًمحو میشود و چیزی در مغز آنان باقی نمیماند.
همچنین بیانات خطیب وواعظ در گوش میماند ولی رنگ و نوع لباس او ابداً در حافظه باقی نمیماند و چشم آنرا بوادی فراموشی میفرستد.
توهم باتجسم خیال که آنرا هاللوسیناسیون (Hallucination) میگویند همانطور که شخصی در رؤیا صور ذهنی خود را دارای حقیقت خارجی میداند هنگام بیداری هم نسبت به خیالات خود همین حس را پیدا میکند و اغلب اموات یا هیاکل شیطان وغول و دیو را که مولود تخیلات آنانست میبیند.
شنوائی در نتیجه اهتزار امواج اتر بعمل آید که متوجه پرده صماخ از گوش خارجی میشود و بوسیله استخوانهای کوچک بگوش داخلی میرسد و با لیاف کورتی(Corti) که بالغ بر سه هزار میشود مثل دیابازون آنرا مرتعش مینماید. اغلب افراد در نتیجه کسالت وعوارض حاصله این اهتزازات امواج درست وارد گوش داخلی نشده و عمل خود را انجام نمیدهند و یا بواسطه سنگینی یک گوش نمیتوانند بخوبی جهت صوت و یا شدت آنرا درک نمایند و بالنتیجه در شنوائی آنان اشتباهات و خطاهائی ایجاد میشود.
پس از جنگ بین المللی یکی از روزهای تابستان بعدازظهر غواصی در کنار دریاچه لوهنس (Loch ness) روی آب جسم عظیمی مشاهده میکند که امواج دریاچه اورا بالا و پائین میبرد فوراً قوه تخیلات او تحریک شده و این منظره را جانور آدمخوار دریائی میداند تمام افراد ساکنین اطراف دریاچه دچار این توهم میشوند ومنعکس درجراید داخلی و خارجی میگردد از هر طرف مخبرین جراید و سیاحان از امریکا و اروپا و افریقا و آسیا و استرالیا برای دیدن حیوان آدم خوار بطرف اسکاتلند مسافرت مینمایند مدارس اطفال را میبندند ومردم عبور و مرور را درکنار دریاچه تامدتی قطع مینمایند دنیا را مدت چند ماه این توهم مشغول میسازد تا اینکه روزی یکنفر ماهیگیر میبیند که این توهم حیوان آدمخوار نبوده و دو بال طیاره بوده که در جنگ بینالمللی اول در آب افتاده و امواج آنهارا بالاو پائین میبردند و بصورت جانور آدم خوار جلوه میداده است.
والتررالی (Walter Raleigh) یکی از مورخین درجه اول انگلستان طرف توجه الیزابت ملکه انگلیس واقع شده و درعین حال مورخ مزبور نویسنده ودیپلمات و بحرپیما بود مامور جمعآوری و تدوین تاریخ عالم شد بخشنامه از طرف ملکه الیزابت صادر گردید که تمام اسناد موجوده در آرشیو امپراطوری را در اختیار او بگذارند تا بطور بیطرفانه و قطع و یقین تاریخ خود را بنویسد یک روز در برج لندن که درحال سکوت مشغول کار بود متوجه یک صدای خارجی شد عدهای را دید که نزاع میکردند و همدیگر را میزدند حس کنجکاوی مورخ را وادار کرد از قصر آن برج بیرون آید و خود شخصاً شاهد آن واقعه بود پس از گذشتن دوسه ساعت جرایدی روی میز خود دید و هر یک از آنها بیک نحو آنرا شرح دادهن که بااستماع بیانات دوستان و صحنهای که در آن واقعه مشاهده نموده بود باندازه متبابن و مخالف یکدیگر بود که نتوانست تشابهی برای دو گوینده یا مندرجات جراید قائل شود فوراً از این منظرهو اختلافگوئیها عصبانی شده و نتایج زحمات نه ساله خودرا در بخاری سوزاند و پیش خود میگفت واقعه که بیش از سه ساعت از آن نگذشته است اینقدر اختلافگوئی در آن وجودداشته باشد چطور من میتوانم نسبت بتدوین تاریخ عالم آنهم نسبت بقرون گذشته قلمفرسائی و اظهار عقیده نمایم.
نسبیت – کلیه احکام قضا و تهائی که مامینمائیم خواه چیزهائی که با حس ادراک میکنیم و خواه قضایائی که باستدلال علمی و ریاضی بانبات میرسانیم همه نسبی است یعنی نسبت به حس و عقل که داریم ونسبت به محیطی که در آن هستیم ونسبت بحالت حرکتی که واجد میباشیم قضاوتها واحکام مزبور آنطور است که مینمائیم ولی هرگاه کسی دیگر در محیط دیگر با حالت دیگر در همان چیزی که ما قضاوت کردهایم قضاوت خواهد کرد و آنچه مابا استدلال ریاضی ثابت نمودهایم برای اوطور دیگر ثابت خواهدشد.
کوتاه شدن جسم- جسم در حال حرکت حجمش در آن جهتی که حرکت میکند کوتاه میشود مثلاًاگر از جهت پهنا حرکت نماید پهنایش کوتاه میگردد و اگر در جهت طول حرکت کند طولش کوتاه میشود زیرا دانه مرکزی اتوم که آنرا پرتون خوانند در محیط خود الکترومانیتیک ایجاد میکند وعلت کوتاه شدن اجسام اینست که هر جسمی از اتومها تشکیل یافته اگر چه ذرات جسم در نظر مابهم پیوسته میآید ولی چنین نیست بلکه میان اتومها مسافتهادی است که نسبت به حجم آنها دوری اتومها از یکدیگر بیک نسبت متساویست در نتیجه توازع دو قوه یکی قوه جاذبه میان اتومها ودیگری قوه دافعه که در نتیجه حرکت پیدا گشته ومیخواهد اتومها را از یکدیگر دور سازد فاصله اتومها و فضائی که در آن حرکت میکند همیشه بیک نسبت محفوظ میماند اما این توازن تا وقتی برقراراست که ذرهها ساکن باشند لکن هرگاه حرکت کنند یا حرکت آنها سریعتر شود توازن قوا بهم میخورد وامواج الکترومانیتیک پیدا میشود و توازن جدیدی پیدا میشود و سرکوتاه شدن اجسام مربوط بهمین امواج است که در نتیجه حرکت یا سریع شدن حرکت بوجود میآید.
هر عضوی درنتیجه کار و فعالیت زیاد دچارخستگی شده ومبتلی به بیماری موسوم به Surmenage میشود وهمچنین درنتیجه اختلال درترشحات غدد مترشحه داخلی در فهم و حواس انسان ضعف و فتوری حاصل میشود که نتیجتاًممکن است شخص را باشتباهات و خطاهای زیادی دچار نماید.
سعدی علیه الرحمه حکیم سخنور ما در چند بیت این معنی را تشریح کرده است.
یکی پرسید از آن گم کرده فرزند که ای روشن روان پیرخردمند
ز مصرش بوی پیراهن شنیدی چرا در چاه کنعانش ندیدی
بگفت احوال ما برق جهانست گهی پیدا و دیگر دم نهانست
گهی بر طارم اعلی نشینیم گهی تا پشت پای خود نه بینیم
اگر درویش بریک حال ماندی سرودست از دو عالم بافشاندی
عدهای رسیدن بحقیقت را از طریق کشف وشهود دانسته و اکتساب اطلاعات دیگر را استراق سمع و بصر میدانند چنانکه یکی از عرفا میگوید:
علمی که نه کشفی وشهودی باشد پیداستکهاستراقسمعوبصراست
و میگویند آن کسی که آئینه قلمش از هر گونه زنگار خباثت و رذائل باشد ودر مقام تزکمه نفس برآید قلب او بصورت جام جم درآمده وبمرحله کشف وشهود میرسد.
واین درحالت را انتوئی سیون (Intuition) ویا ایللومناسیون (Illumination) میگویند که خلسه و جذبه یکی از این احوال میباشد. شیخ عطار جلالالدین رومی و جامی از سالکمن این طریق بودند که بمشاهده جلال و جمال و کمال مطلق نائل شدهاند.
موضوع دیگر اینکه آنچه در حس نقش میشود ار کسی که اورا از دور میبیند فقط درمییابد که جسم است ولی تمیز انسان ویا حیوان بودن آنرا نداده در این مورد آن شیئی یا شخص مشهود را شخص منتشر گویند.
شهادت شهود در قانون آئین دادرسی مدنی ایران
از ماده 406 الی آخر ماده 425 قانون آئین دادرسی مدنی در مبحث چهارم برای طرز استماع گواهی گواهان و جرح وردانان از طرف اصحاب دعوی و شرایط گواهان موادی پیش بینی شده ولی در هر حال تشخیص درجه ارزش وتاثیر گواهی بنظر دادگاه است و در لایحه قانون آئین دادرسی مدنی مصوب 1331 نیز هیچگونه تغییراتی در مواد نامبرده بالا داده نشده است.
و از ماده 426 تا آخر 435 در مبحث پنجم درمورد تحقیق محلی است که آنهم در مورد گواهی است که ماده 435 آن در لایحه اصلاحی اخیر راجع به هزینه تحقیق اصلاحاتی نموده است.
شهادت شهود در قانون مدنی ایران
در قانون مدنی درباب دوم کتاب سوم از ماده 306 تا آخر ماده 320 راجع به موراد شهادت و شرایط شهود و سلب نمودن حق اداء شهات تحت شرایط قانونی معین شده است قسمتهای مورد توجه در قانون مدنی این است که جز در مواردی که قانون استثناء کرده هیچیک از عقود و ایقاعات وتعهدات که موضوع آن عیناً یا قیمتاً بیش از پانصد ریال باشد نیمتوان فقط بوسیله شهاتت شفاهی یا کتبی اثبات کرد و در اینموردهم کسی مدعی است که بتعهد خود عمل کرده یا بنحوی از انحاء قانونی بری شده نمیتواند ادعای خود را فقط بوسیله شهادت ثابت نماید و همچنین دعوای سقوط حق از قبیل پرداخت دین اقاله فسخ ابراء و امثال آنها در مقابل سند رسمی یا سندی که اعتبار آن درمحکمه محرز شده ولواینکه موضوع سند کمتر از پانصد ریال باشد و همچنین درمقابل سند رسمی یا سندی که اعتبار آن در محکمه محرز شده دعوی که مخالف با مفاد یا مندرجات آن باشد شهادت اثبات نیمگردد ولی در پنج مورد این اصول جاری نخواهد بود.
1-درمواردیکه اقامه شاهد برای تقویت یا تکمیل دلیل باشد.
2-درمواردی که بواسطه حادثه گرفتن سند ممکن نشود از قبیل حریق –زلزله – سیل- غرق کشتی که مال خود را بدیگری سپرده و تحصیل سند برای صاحب مال در آنموقع ممکن نیست.
3- نسبت به کلیه تعهداتیکه عادتا تحصیل سند معمول نمیباشد مانند اموالیکه اشخاص در مهمانخانهها و قهوهخانها و کاروانسراها و نمایشگاه باشخاص میسپارند.
4-در صورتیکه سند بواسطه حوادث غیرمنتظره مفقود و یا تلف شده باشد.
5-در مورد ضمان قهری و امور دیگری که داخل در عقود وایقاعات نباشد.
شهادت این اشخاص پذیرفته نمیشود:
1-محکوم بمجازات جنائی.
2-محکومین به امر جنحه که محکمه در حکم خود آنها را از حق شهادت دادن در محاکم محروم کرده باشد.
3-اشخاص ذینفع درمعامله.
4-خدمه مسئول دفتر.
5-خدمه اصحاب معامله.
شهادت در شریعت اسلام
دراسلام هم در امور حقوقی و هم در امور کیفری وهم در تنظیم اسناد شهادت شهود یگانه دلیل مؤثر برای اعتبار امور و قضایا بوده صفات معتبر شاهد در شریعت اسلام بود :
1-بلوغ.
2-کمال عقل.
3-ایمان.
4-عدالت.
5-انتقاء تهمت.
6-طهارت مولد.
شرطی که مافوق تمام این شرایط قرار گرفته اینست که شاهد موحد باشد جز حقیقت بچیز دیگر توجه نداشته باشد ذینفع وبیم خوف چشم حقیقت بین اورا کور ننماید یکی از شعرا، موحد را چنین تعریف کرده است:
موحد چودرپای ریزی زرش چو شمشیر هندی نهی برسرش
امید وهر اسش نباشد زکس بر اینست بنیاد توحید و بس
دراسلام شهادت تبرع یعنی کسی که تکدی را حرفه خود قرار داده است مورد قبول واقع نمیشود؟
شهادت بمناسبت وقایع و موارد عده آنان فرق مینماید.
شهادت واحد را در امور زیرین قبول مینمودند.
شهادت قابله درارت مستهل یعنی طفل نوزادی که هنگام ولادت زنده زائیده شده که در اینمورد کافی برای اثبات وزاتت است ونیز شهادت واحد درموردوصیت.
شهادت زنها درمورد بکارت نیز مسموع است.
شهادت یک مرد را درکلیه امور کافی نمیدانند.
شهادت دوزن در شهادت مقابل شهادت یک مرد بشمار میرود.
در زنای محصنه اثبات آن بوسیله چهار مرد یاسه مرد ودوزن صورت میگیرد.
درزنای غیر محصنه بوسیله دومرد وچهار زن زناثابت خواهد شد.
علماء هر کدام افوال مختلف نسبت بشهات داشتهاند بعضی اکتفاء به ظن متاخم مرد یک بعلم نمودهاند و بعضی دیگر قبول اکتفا بمطلق ظن کردهاند بعضی را عقیده بعدم کفایت ظن بود.
روش قضائی در قسمت شهادت شهود در صدر اسلام
در فصل ششم از جزءدوم کتاب زینت المجالس این حدیث مندرج است موقعی که شریح فرضی در کوفه نایب حضرت علی علیه السلام بود زره حضرت گم شده بود بعد از چند روز آنرا در دست یک مرد یهودی دعوی حضرت قبول ننموده و قضاوت این امر تشریح قاضی واگذار شد در موقع ورود حضرت بقاضی گفت ای شریح من بماحکمه آمدم از جای خود برخیز زیرا درمحضر دادگاه تمام اصحاب دعوی متساوی الحقوق هستند مورد دعوی در دادگاه طرح گردید و حضرت برای اثبات مالکیت خود استناد بشهادت حسنین ومقداد نمود شریح شهادت حسنین را از لحاظ قرابت خویشاوندی با حضرت رد نمود ونیز شاهد واحد را برای اثبات دعوی کافی ندانست و فوراً حکم به رد دعوی دادکلیمی از مشاهده اجرای عدالت دراین کیش فوراً مسلمان شد و زره را بحضرت تسلیم نمود.
آیات زیادی درقرآن کریم نسبت بشهادت شهود در سورههای مختلفه پیش بینی شده ولی نسبت بتنظیم سند در سوره بقره آیه 282 و 283 که آیه اولی از بزرگترین آیات قرآنی است نسبت بتنظیم سند و حضور شهود و اعتبار آن بحهاتی که آنرا رد حقوق فرانسه Temoin instrumentaire میگویند اشاده شده است که عین این آیه را ذیلا درج مینمایم:
یاایها الذین آمنوا اذا تداینتم بدین الی اجل مسمی فاکتبوه ولیکتب بینکم کاتب بالعدل ولایاب کاتب ان یکتب کما علمه الله فلیکتب و لیملل الذی علیه الحق و لیتق الله وبه و لایبخس منه شیاء فان کان الذی علیه الحق سفیها او ضعیفا اولایستطعیع ان یمل هو فلیملل ولیه بالعدل و استشهدوا شهیدین من رجالکم فان یکو نار جلین فرجل و امراتان ممن ترضون من الشهداءان تضل احدیهما فتذکراحدیهما الاخری ولایاب الشهداء اذا ما دعوا ولا تسئموان تکتبوه صغیرا او کبیرا الی اجله فانکم اقسط عندالله واقوام للشهاده وادنی ان لانر تابوا الاان تکون تجاره حاضره تدیرونها بینکم فلیس علیکم جناح الاتکتبوها و اشهدوا اذ تبایعتم ولا یضار کاتب و لاشیهد و ان تقعلوا فانه فسوق بکم و انقوالله و یعلکم الله و الله بکل شیئی علیم.
آیه 283- وان کنتم علی سفر ولم تجدو کاتبا فرهان مقبوضه فان امن بعضکم بعضاً فلیئودالذی ائتمن امانته ولیتق الله ربه ولا تکتمو الشهاده ومن یکتمها کانه آثم قبله والله بما تعلمون علیم .
ای کسانیکه ایمان آوردهاید هر موقعی از کسی وام گرفتید که در موعد معینی بپردازید عمل شما باید مسبوق بنوشته باشد و آن سند بوسیله نویسنده عادلی برشته تحریر در آورده شود و نباید در موقع تنظیم از او امر و رعایت اصول متعلقه بتنظیم اسناد سرپیچی بنماید و بنویسد آنچه را که بشما تقریر میشود بدون اینکه کسر ونقصانی داشته باشد و اگر صاحب حق مجنون و یامریض باشد این عمل باید بوسیله ولی و نماینده او بر طبق اصول عدالت صورت گیرد ونوشته با حضور دو گواه مرد ودر صورت نبودن مرد با حضور یک گواه مرد و دو گواه زن تنظیم شود که در صورت فراموشی هر یک از آنها دیگران آنرا یادآوری نمایند و گواهان نباید در موقع ادای شهادت از اظهار حقیقت خودداری کرده و یا آنرا کم و یا زیاد نمایند تا هرگونه شبههای بکلی مرتفع گردد زیرا رعایت این اصل علاوه بر ازدیاد اعتماد بشهود موجب رضایت خداهم خواهد بود واگر معامله ویا مبادله بین دو نفر بصورت معاطات صورت گیرد دیگر نیازی بتنظیم توشته و سند نبوده ونباید بدون جهت اسباب مزاحمت کاتب و گواهان را فراهم آورد و مبادرت باین امر یک نوع تمرد محسوب شده وباید ازخدا ترسید زیرا خداوند آموزگار کل است و بهر چیز واقف و آگاه میباشد.
و اگر در سفر باشید و نویسنده برای تنظیم سند بدست نیارردید و ثایقی برای استیفاء حق خود از مدیون بگیرید و در حفظ امانات نهایت درجه کوشش را باید بخرج داد واز کتمان حقیقت امتناع ننمود زیرا مستنکف فاسد و پلید محسوب شده و خداوند از مکنونات و اعمال او کاملا آگاه است.
اجرای تعادل وتراجیح در شهادت
برای حل تمام این مشکلات در قسمت دلایل باید قواعد یکی از ابواب علم اصول را که موسوم بتعادل و تراجیح است در نظر گرفت تا اینگونه مشکلات کاملاًمرتفع گردد.
تعدل عبارت از توارد دو دلیل استکهمن حیث الاستفاده متنافی الحکم باشد.
ترجیح عبارت است از وجود امارات قویه که در موقع ثبوت تعارض مقتون بیکی از دو دلیل شده وموجب تقویت یکی از آن دو میگردد.
تعارض بسه صورت در میآید:
1-تعارض دلیل قطعی برظنی.
2-تعارض دو دلیل قطعی.
3-تعارض دودلیل ظنی.
دلیل قطعی بادلیل ظنی مورد تعارض نیست هرکجا دلیل قطعی موجود شد دلیل ظنی مرتفع است.
تعارض بین دو دلیل قطعی نیست زیرا مستلزم بحکم اجتماع نقیضین است چه آنکه تعارض بمعنای تنافی است وممکن نیست قطع شود بدو امر متباین الحکم.
پس تعادل و تراجیح در مورد دلایل ظنی میشود و اگر دو دلیل ظنی معارض یکدیگر باشند باید رعایت تعادل و تراجیح را نمود و عمل بمرجحات در باب ادله ظنیه مخصوص قضات ومفتی میباشد که در مقام فصل خصوماتند:
ظن بر دوقسم است:
1-ظن صرف.
2-ظن مقابل یقین.
ظن صرف عبارت است از حکم غیر مجاز بترجیح یکی از دو طرف نقیض بردیگری باتجویز طرف دیگر.
ظن مقابل یقین معرفتش موقوف است بر شناختن یقین که قنیه و ملکه آن است.
احراز یقین بستگی بتحقق سه شرط دارد:
1-جازم بودن حکم.
2-مطابق بودن آن باواقع.
3-استناد حکم بعلت وسبب آن.
پس هر گاه این سه شرط در حکمی موجود بشود آن حکم یقینی است و اگر این سه شرط در حکمی جمع نباشند آن حکم را ظنی خوانند.
چون در ظن ترجیح یکی از دو طرف لازم و معتبر است ترجیح محتاج است بوجود مرجعات امور ذیل از مرجعات است:
1-شهرت غیرحقیقی که برای این حکم حاصل شده است.
2-استناد حکم بیکی ازدانشمندان وافراد باتقوی.
3-استناد حکم بتحارب دیگران باتواتر.
باریدر تمام شئون حیاتی ومخصوصاًقضاوت امور برای احترازاز خطا و اشتباهات همیشه باید مفاد آیه 138 سوه اسری را نصب العین خود قراردهیم تا از جاده حقیقت منحرف نشده و نزد وجدان خود خجل و شرمسار نباشیم.
ولا تقف مالیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل اولئک کان عنه مسئولا.