بله، مثلا اگر جراحت بخیه شده بر گونه متلاحمه تشخیص داده شود، حتما باید گزارش پزشک بخیه کننده مندرج در پرونده بیمارستانی و حتی نام پزشک استناد گردد.
بله، مثلا اگر جراحت بخیه شده بر گونه متلاحمه تشخیص داده شود، حتما باید گزارش پزشک بخیه کننده مندرج در پرونده بیمارستانی و حتی نام پزشک استناد گردد.
پزشکی قانونی مشاهدات خود را به مستقیم یا غیر مستقیم (بر اساس مستندات و مدارک پزشکی) تشریح نموده و سپس تشخیص خود ر ا(مطابق با قانون دیات) و در نهایت با ارائه پیشنهادات جهت راهنمایی مرجع قضایی ارائه می نماید.
حارصه، دامیه، متلاحمه، سمحاق، موضحه، هاشمه، منقله، مامومه، نافذه، دامغه. برای هر یک از این موارد دیه به صورت جداگانه در قانون مشخص شده است.
بر اساس تعیین نرخ دیه در سال ۱۴۰۰، مبالغ به روز شده ی دیه در این سال به شرح ذیل می باشد:
خراش پوست بدون آنکه خون جاری شود، یک صدم دیه کامل، معادل ۴۸۰۰۰۰۰ تومان.
جراحتی که اندکی وارد گوشت شود و همراه با جریان کم یا زیاد خون باشد، دو صدم دیه کامل، معادل ۹۶۰۰۰۰۰ تومان.
جراحتی که موجب بریدگی عمیق گوشت شود لکن به پوست نازک روی استخوان نرسد، سه صدم دیه کامل، معادل ۱۴۴۰۰۰۰۰ تومان.
جراحتی که به پوست نازک روی استخوان برسد، چهارصدم دیه کامل، معادل ۱۹۲۰۰۰۰۰ تومان.
جراحتی که پوست نازک روی استخوان را کنار بزند و استخوان را آشکار کند، پنج صدم دیه کامل، معادل ۲۴۰۰۰۰۰۰ تومان
جنایتی که موجب شکستگی استخوان شود گرچه جراحتی را تولید نکند، ده صدم دیه کامل، معادل، ۴۸۰۰۰۰۰۰ تومان.
جنایتی که درمان آن جز با جابه جا کردن استخوان میسر نباشد، پانزده صدم دیه کامل، معادل ۷۲۰۰۰۰۰۰ تومان.
جراحتی که به کیسه مغز برسد، یک سوم دیه کامل ، معادل ۱۵۸۴۰۰۰۰۰ تومان
صدمه یا جراحتی که کیسه مغز را پاره کند، که علاوه بر دیه مامومه، موجب ارش پاره شدن کیسه مغز نیز می باشد، (ثلث دیه کامل و همچنین ارش که توسط پزشکی قانونی تعیین می گردد) ثلث ۱۶۰۰۰۰۰۰۰ میلیون تومان.
جراحتی که با فرو رفتن وسیله ای مانند نیزه یا گلوله در دست یا پا ایجاد می شود دیه آن در مرد یک دهم دیه کامل، معادل ۱۶۰۰۰۰۰۰۰ تومان(ثلث دیه کامل).
اولین مسئله و ملاک می تواند فرزند باشد چون نمی خواهند کودک بدون پدر یا مادر ویا با پدر مادری جدا زندگی کند دومین مسئله نگاه خانواده های سنتی به مسئله طلاق است که هنوز این مسئله در نظر این خانواده ها یک نوع تابو است و مسائلی از این دست.
معمولا پس از گذشت چند سال زندگی مشترک چون در ابتدا شور و نشاط حاکم بر زندگی ایشان می باشد و پس گذشت چند سال این شکر و نشاط کمرنگ تر و چه بسا به یکدیگر حساس تر شوند.
کناره گیری عاطفی زوجین بی اهمیت شدنشان نزد یکدیگر و تکراری شدن می باشد که طرفین تنهایی دونفره را تجربه می کنند.
در حقوق شما می توانید شاهد دو نوع دادخواست اعتراض ثالث باشید که عبارت اند از دادخواست اعتراض ثالث طاری و اعتراض ثالث. از زمانی که شخص به صورت قانونی در جریان دادرسی قرار نگیرد و به عنوان طرفین دعوا نیز به جلسات رسیدگی دعوت نگردد، اما رای دادگاه به گونه ای باشد که به حقوق او خلل وارد نماید دادخواست اعتراض ثالث مطرح می شود، با به وجود آمدن این روش در قانون آیین دادرسی مدنی و همچنین قانون اجرای احکام و سایر قوانین و مقررات متفرقه مانند آیین نامه ماده ۵۰ قانون تامین اجتماعی و به علاوه آیین نامه اجرای مفاد اسناد لازم الاجرا به ادعای کسانی که از تصمیمات ماخوذه و آراء صادره در مورد دیگر افراد متضرر می شود به این روش رسیدگی خواهد کرد.
نوشتن این لایحه باید بسیار دقیق و قوی باشد تا توانایی سرعت بخشیدن و پیشرفت روند قانونی دادگاه را داشته باشد . فرد برای نوشتن لایحه ابطال وکالت نامه بلا عزال باید بر تمام امور پرونده مسلط باشد و نسبت به آن آگاهی کامل داشته باشد ؛ و با توجه به هر مرحله از دادگاه لایحه مناسبی را طراحی و بیان کند .
نگارش یک لایحه قوی و مستحکم و کامل و ارائه آن به دادگاه و مراجع قانونی میتواند وکالت نامه بلا عزال را فسخ کند . در غیر این صورت هر چقدر هم که موکل دلایل کاملی داشته باشد به دلیل نداشتن لایحه مناسب و کامل این قرار داد دو طرفه فسخ نمی شود .
۱ ) اگر وکیل ( شخصی که توسط موکل انتخاب شده است ) به هر علت و دلیلی فوت کند ، این توافق نامه بلا عزال باطل می شود و موکل میتواند فرد دیگری را به عنوان وکیل قرار دهد .
۲ ) اگر وکیل به اختلالات روانی و روحی شدید دچار شود یا به جنون و دیوانگی مبتلا شود ؛ در این صورت موکل میتواند با نوشتن لایحه ابطال وکالت نامه بلا عزال و فرستادن آن به دادگاه ، این قرار داد را فسخ کند .
۳ ) اگر شخص جایگزین موکل ، توانایی و قدرت جسمی و ذهنی خود را از دست دهد ، به گونه ای که توانایی انجام امور مشخص شده توسط موکل را نداشته باشد . مثلا بر اثر حادثه یا تصادفی توانایی مغزی خود را از دست بدهد و نتواند امور مالی را اداره کند ؛ در این صورت فرد موکل میتواند با نوشتن لایحه ابطال وکالت نامه بلا عزال این توافق نامه دو طرفه را فسخ کند .
۴ ) اگر موکل به هر علتی فوت کند ؛ بعد از مرگ این توافق نامه دو طرفه باطل خواهد شد .
۵ ) اگر موکل به بیماری یا اختلالات روحی و روانی مبتلا شود ( جنون و دیوانگی ) . این قرار داد دوطرفه فسخ و باطل خواهد شد .
۶ ) اگر موکل به هر صورتی به مراجع قضایی ثابت کند که شخص جایگزین صلاحیت اداره امور را ندارد ؛ این توافق نامه بلا عزال باطل می شود .
۷ ) اگر وکیل با وکالت خود از اموال موکل استفاده بد بکند و بر اموال موکل حس مالکیت داشته باشد در این صورت فرد موکل باید با کمک گرفتن از فرد کار بلد و حرفه ای لایحه ابطال وکالت نامه بلا عزال را بنویسد و به مراجع قضایی تحویل بدهد . در این صورت توافق نامه فسخ می شود .
عادی : در این نوع وکالت مدت زمان مشخصی برای انجام کار ها توسط شخص جایگزین وجود دارد ؛ و هر زمانی که موکل بخواهد می تواند این توافق نامه را منحل کند و فرد دیگری را به عنوان جایگزین قرار دهد .
نکته ای که در این نوع وکالت وجود دارد این است که هیچ قید و شرطی یا مانعی در مورد فسخ این قرار داد وجود ندارد .
بلا عزال : در این توافق نامه دو طرفه شرایط خاصی بر پاست . در این قرار داد موکل قبول و قید می کند که حق ندارد وکیل خود را عوض کند یا قرار داد را فسخ کند. پس در این نوع لایحه تا زمانی که شرایط توافق بر پا باشد ، شخص جایگزین حق دخالت و اختیار کامل را دارد و موکل این امکان را ندارد که توافق نامه را فسخ یا باطل کند .
در این حالت فرد اختیار دخالت در قسمتی از امور خود را مثل خرید و فروش ماشین به شخص دیگری واگذار می کند . در این مورد برعکس قرار داد جامع ، شخص جانشین فقط اجازه دخالت در امور مشخص شده را دارد و در مورد میزان اختیارات شخص جانشین حد و مرز و قید و شرط وجود دارد ؛ و شخص اجازه دخالت بیشتر را نخواهد داشت .
در این شرایط شخص اداره تمام کار های خود را از جمله امور مالی و حقوقی خود را به شخص دیگری واگذار می کند و در این حالت شخص اختیار و اجازه دخالت در تمام امور را دارد ؛ در این مورد حد و حدود و مرزی برای میزان اختیارات این شخص وجود ندارد و این اختیار بدون قید و شرط است .
دادگستری : فردی که در رشته حقوق تحصیل کرده است و از طرف مراجع قضایی کشور ، مهر دادگستری دارد .
غیر دادگستری : شخص عادی که تحصیلاتی در زمینه حقوق ندارد و از نظر مراجع قانونی پرونده حقوقی ندارد ؛ اما از طرف شخص دیگری برای پیگیری امور ساده حقوقی کاری و اداری انتخاب شده است .
انواع قرار داد های دو طرفه
قضایی : دراین شرایط شخص دارای تحصیلات آکادمیک حقوقی و قضایی است و از نظر مراجع قانونی صلاحیت حقوقی دارد .
غیر قضایی : در این حالت یک شخص عادی که تحصیلاتی هم در زمینه حقوق ندارد ، توسط شخص دیگری برای انجام یک کار مشخص برگزیده می شود
بر اساس ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی مرد به عنوان رئیس و تصمیم گیرنده خانه و خانواده حق دخالت در تمامی امور را دارا می باشد حتی در مورد اشتغال به کار زوجه. بنابراین طبق همین ماده قانونی مرد می تواند تحت شرایط خاص مانع کار کردن همسر خود شود. وجود این ماده قانونی سبب شده است تا بسیاری از مردانی که مخالف کار و فعالیت همسر خود می باشند دادخواست یاد شده را تنظیم و روانه دادگاه نمایند. این در حالی است که این ماده قانونی با تبصره ها و استثناهایی همراه است که افراد قبل از هر گونه اقدام باید نسبت به آن ها آگاهی لازم را کسب نمایند. بر اساس این تبصره ها و استثناها حوزه اختیارات مرد تا حدودی کاهش پیدا کرد. لازم به ذکر است که قانون یاد شده در سال های اخیر اصلاح گردید و بر اساس آن حق جلوگیری از اشتغال همسر برای زن و مرد به طور یکسان در نظر گرفته شد تا طرفین در این زمینه از حقوق یکسانی برخوردار شوند. البته با این شرط که هر کدام از طرفین برای طرح و تنظیم خواسته باید دلایل و مدارک قوی و محکمه پسندی به دادگاه ارایه نمایند.
شاید کمی دور از ذهن باشد اما اغلب اوقات دادخواستی که در رابطه با منع به اشتغال زوجه از طرف مرد تنظیم خواهد شد به دلیل عدم تمکین زوجه می باشد. مرد طی خواسته ای که تقدیم دادگاه خواهد کرد دلیل اصلی این کار را خودداری زن از انجام وظایف زناشویی بیان می کند. زمانی که دادخواست منع اشتغال به کار زوجه در دادگاه مورد بررسی قرار گرفت. مرد طی اظهارات خود بیان می کند که کار زوجه به گونه ای است که مدت زمان طولانی در بیرون از منزل به سر می برد و فرصتی برای ایفای وظایف زناشویی نخواهد داشت. در این حالت اگر ادعای مرد برای دادگاه محرز شود زن به نشوز محکوم شده و بنا به خواسته مرد، زن باید از ادامه کار و فعالیت خود خودداری نماید.
طبق ماده ۱۱۱۷ قانون مدنی مرد می تواند از فعالیت اقتصادی زن جلوگیری کند. البته به شرطی که حرفه و شغل زن با حیثیت و مصالح خانواده در تضاد باشد. مسئله مهمی که در رابطه با اشتغال به کار زوجه وجود دارد این است که اگر زن قبل از ازدواج دارای حرفه و کار بوده باشد و مرد نیز با علم به این موضوع به خواستگاری زن رفته باشد و با موضوع کار کردن او مشکل نداشته باشد. بعد ها و طی زندگی مشترک نمی تواند زن را وادار به ترک حرفه خود کند و در صورتی که دادخواست مربوطه را تنظیم نماید از طرف دادگاه رد خواهد شد. قبول نکردن موضوع کار زن توسط مرد باید قبل از عقد و ازدواج صورت بگیرد در غیر این صورت هرگونه اقدام بعد از ازدواج از سوی مرد برای جلوگیری از اشتغال زوجه کارساز نخواهد بود. یکی دیگر از شرایطی که در رابطه با تنظیم دادخواست منع اشتغال به کار زوجه باید در نظر گرفت این است که اگر زن کار کردن خود را یکی از شرایط ضمن عقد قرار دهد و مرد نیز آن را قبول نماید بعد ها قادر نخواهد بود زن را از اشتغال منع کند. زیرا در این شرایط زن با استناد به قانون می تواند تقاضای طلاق نماید.
نکته: چنان که قبلا شرح داده شد اگر شغل و حرفه زن مغایر با شئونات اسلامی نباشد و لطمه ای به حیثیت او و همچنین بنیاد خانواده وارد ننماید مرد نمی تواند زن را انجام فعالیت اقتصادی خود باز دارد. حال تشخیص این مطلب بر عهده دادگاه می باشد. بعد از تنظیم دادخواست منع اشتغال به کار زوجه که از طرف مرد به دادگاه ارجاع داده خواهد شد. دادگاه طی تحقیقات و بررسی هایی که انجام خواهد داد اگر اشتغال زن با صلاحیت خانواده مغایر نباشد دادخواست مربوطه از طرف دادگاه رد خواهد شد و در صورتی که فعالیت زن مغایر با حیثیت و صلاحیت خانواده باشد دادگاه رای به عدم اشتغال به کار زوجه را صادر خواهد کرد و این حکم به او ابلاغ خواهد شد. اگر بعد از ابلاغ حکم به زن، او از فعالیت و کار خود خودداری نکند، حکم عدم تمکین او نسبت به مرد از سوی دادگاه صادر خواهد شد. در این حالت تبعات منفی زیادی برای زن در پی خواهد داشت.
دادخواست منع اشتغال به کار زوجه یک خواسته حقوقی است که قانون آن را برای استفاده مردانی که از اشتغال به کار همسر خود ناراضی هستند وضع نموده است تا به وسیله آن بتوانند زن را از کار کردن منع کرده و جلوی فعالیت او را بگیرند. منع زنان از انجام فعالیت های اقتصادی توسط مردان سبب ایجاد کشمکش هایی میان زن و مرد خواهد شد که گاهی به جدایی و طلاق خواهد کشید. هر چند در ماده ۲۸ قانون مدنی به این موضوع اشاره شده است که هر فردی چه زن و چه مرد حق دارند هر شغلی را که دوست دارد انتخاب کنند و به آن مشغول شوند اما در همین ماده قانونی به صراحت بیان شده است که اشتغال به کار زنان تنها با اجازه مرد و همسر او امکان پذیر خواهد بود.
دادخواست منع اشتغال به کار زوجه یکی از خواسته ها و دعواهای حقوقی است که در دادگاه های خانواده به وفور با آن روبرو خواهیم شد. این خواسته از سوی مرد تنظیم شده و طی آن خواستار منع زن به کار در دادگاه می شود. هر چند در طول سال های اخیر به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی که گریبان گیر طیف وسیعی از مردم جامعه شده است اشتغال به کار زوجه امری طبیعی تلقی شده و حتی در بسیاری مواقع مردان مشوق زنان برای انجام فعالیت اقتصادی در بیرون از محیط خانه بوده اند. با این وجود بازهم مردان بسیاری وجود دارند که تحت هر شرایطی با اشتغال به کار زوجه موافق نبوده و به دلیل مخالفت های شدید کار به طلاق و جدایی میان زوجین کشیده شده است.
اقامه ی دادخواست اثبات اقاله به دو شکل دعوای نخستین یا اصلی و دعوای تقابل انجام می شود. در دعوای نخستین یا اصلی، خواهان ادعا دارد که اقاله ی قرارداد با رضایت کامل طرفین صورت گرفته است.
اما اگر طرف دیگر قرارداد (خوانده) ادعای حقی برای خود داشته یا بخواهد به دادخواست اصلی پاسخ دهد، دعوای تقابل انجام می گیرد. بدین منظور نیاز است تا خوانده دلایل خود را برای تنظیم دادخواست تقابل پیش از آن که جلسه ی دادرسی تمام شود، بیان نماید. سپس ۳ روز برای تنظیم آن زمان دارد. توجه کنید که پس از پایان این مهلت طرح و تنظیم دادخواست تقابل بسیار دشوار یا امکان ناپذیر است.