برخی از کارها سبب میشود که زن و مرد بر همدیگر، تا ابد حرام شوند و ممنوعیت ازدواج آنها همیشگی باشد. یعنی در ابتدا زن و مرد میتوانند تحت شرایطی با هم ازدواج کنند. اما به واسطه اموری دیگر این امکان نخواهد بود.
برخی از کارها سبب میشود که زن و مرد بر همدیگر، تا ابد حرام شوند و ممنوعیت ازدواج آنها همیشگی باشد. یعنی در ابتدا زن و مرد میتوانند تحت شرایطی با هم ازدواج کنند. اما به واسطه اموری دیگر این امکان نخواهد بود.
بر اساس ماده ۱۱۱۴ قانون مدنی، زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند سکنی نماید؛ مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.
مسکن نیز بخشی از نفقهای است که مرد ملزم به پرداخت آن است. با توجه به این که در نفقه و حدود آن، ملاک شان و حال زوجه است، بنابراین در تهیه مسکن نیز باید شان و حال زوجه را ملاک قرار داد.
بله. همانگونه که گفتیم در صورت تقدیم دادخواست مبنی بر وجود خوف ضرر برای زن در صورت سکونت در مکان مشترک، دادگاه مرد را ملزم به تهیه مسکنی جداگانه برای زن خواهد کرد. همچنین تا زمانی که محاکمه بین زوجین خاتمه نیافته، محل سکنای زن به تراضی طرفین معین میشود و در صورت عدم تراضی، محکمه با جلب نظر اقربای نزدیک طرفین، منزل زن را معین خواهد نمود و در صورتی که اقربایی نباشد، خود محکمه محل مورد اطمینان را معین خواهد کرد.
همانطور که گفته شد که مسکن بخشی از نفقه زن بوده و باید متناسب با شان زن باشد. اگر سکونت مشترک زوجین با خانواده همسر در منزل مشترک، برخلاف شان زن باشد و این امر توسط دادگاه تشخیص داده شود، دادگاه میتواند حکم به الزام مرد به تهیه مسکن متناسب با شان زن را صادر کند.
تنها موردی که زن میتواند درخواست مسکن جداگانه کند، جایی است که در صورت زندگی در مکان مشترک، خوف ضرر بدنی، مالی یا شرافتی برای زن وجود داشته باشد. در این مورد زن باید با ارائه مدارک و مستندات مبنی بر وجود چنین خوفی، دادخواستی مبنی بر تعیین مسکن علیحده تقدیم دادگاه کند. معمولا در چنین مواردی نظر قاضی دادگاه بسیار مهم خواهد بود.
در هر یک از موارد بالا که بیان شد، اگر زن بخواهد مرد را ملزم به تهیه مسکن کند، باید دادخواستی مبنی بر الزام مرد به تهیه مسکن اقامه کند. در این دادخواست، زوجه باید مستند به یکی از موارد فوق، از دادگاه بخواهد تا مرد را ملزم کرده و مرد اقدام به تهیه منزل مناسب کند. مثلا اگر مسکنی که مرد تهیه کرده مناسب با شان زن نیست، زن باید دادخواستی با عنوان الزام مرد به تهیه مسکن متناسب با شان زوجه به دادگاه ارائه دهد. بر همین اساس، دادگاه با در نظر گرفتن شرایط حکم مناسب را صادر خواهد کرد.
بر اساس ماده ۱۱۱۴ قانون مدنی: «زن باید در منزلی که شوهر تعیین میکند سکنی نماید مگر آن که اختیار تعیین منزل به زن داده شده باشد.» بنابراین، به طور کلی حق انتخاب محل سکونت با زوج است و اوست که تعیین میکند که محل زندگی مشترک کجاست. البته همانطور که حق تعیین مسکن با مرد است، تهیه آن تکلیف او بوده و به عنوان بخشی از نفقه زن، مرد باید مسکنی متناسب با شان زوجه برای سکونت مشترک تهیه کند. از سوی دیگر زن مکلف است تا جهت انجام وظایف زناشویی در محل سکونت مشترک زندگی کند و الا ناشزه محسوب شده و مستحق نفقه نخواهد بود.
بیان شد که گاهی مرد برای فرار از پرداخت نفقه به صورت صوری اقدام به طرح دعوای الزام به تمکین میکند. در مقابل زن دو راه دارد. اگر زن مایل به ادامه زندگی به طور واقعی نیست یا برای اینکار ادله محکمه پسند دارد که دیگر دادگاه حکم به الزام به تمکین نخواهد کرد. این امر را در عنوان بعدی توضیح خواهیم داد.
اما اگر چنین ادلهای وجود نداشته باشد، زن میتواند به صورت صوری اقدام به تمکین کرده و با حضور در خانه مرد در صورتیکه بتواند این امر را اثبات کند، از ناشزه شدن رها شده و برای نفقه اقدام نماید.
هنگامی که مرد اقدام به دادخواست الزام به تمکین میکند، باید حتما منزلی که مناسب سکونت باشد تهیه کند. یعنی اگر چنین منزلی وجود نداشته باشد، قاعدتا تمکین نیز بی معناست. چون تمکین تنها جایی معنا پیدا میکند که مرد شرایط زندگی را فراهم کرده باشد. در برخی از پروندهها، خصوصا در پروندههایی که طرفین هنوز زیر یک سقف نرفته، کار به دادگاه کشیده شده است، این امر رخ میدهد که مرد برای الزام به تمکین، اقدام به تهیه اجارهنامه صوری میکند تا نشان دهد شرایط زندگی برای زن فراهم است و زن باید به منزل او برود. در چنین مواردی اگر شما میدانید که قرارداد اجاره صوری است، میتوانید درخواست تحقیق و معاینه محلی از ملک مورد نظر بدهید. در این صورت دادگاه اقدام به بررسی موضوع کرده و در صورت لزوم تقاضای مرد را رد خواهد کرد. یکی دیگر از علائم اجارهنامه صوری، مبلغ غیرواقعی مذکور در چنین قراردادهایی است که توجه به چنین نکاتی میتواند صوری بودن قرارداد اجاره را مشخص کند.
بیان شد که الزام به تمکین در جایی است که زن خانه را ترک کرده و مرد میخواهد زن به خانه بازگردد. اما گاهی مرد صرفا برای اینکه مسئولیت پرداخت نفقه از دوش او برداشته شود اقدام به طرح چنین دعوایی میکند که در اصطلاح به چنین دعوایی، دعوای الزام به تمکین صوری میگوییم. در واقع در این دعوا مرد به دنبال آن است که نیامدن زن به محل زندگی مشترک را در دادگاه ثابت کند و دیگر الزامی به پرداخت نفقه نداشته باشد. زیرا همانطور که گفتیم زن در صورت عدم تمکین ناشزه بوده و زن ناشزه نفقه نخواهد داشت.
گفتیم که تمکـین یکی از تکالیف زن و شوهر نسبت به یکدیگر است و گاهی به دلایلی این امر توسط زوجین انجام نمیگیرد. در این زمان است که الزام به تمکین مطرح میشود. اما معنای آن چیست؟ الزام به تمکـین یعنی کسی که بدون دلیل موجه از تمکین نسبت به طرف مقابل امتناع میکند را به وسیله قانون الزام کنیم تا به وظایف زناشویی خود در چارچوب خانواده عمل کند.
البته این امر بیشتر در مورد زنان به کار میرود. همچنین باید دانست که الزام به تمکـین در مرحله اجرا به این معنا نیست که زن را به زور و جبر فیزیکی به خانه همسر منتقل خواهند کرد. بلکه معنی آن این است که زن به طور رسمی میفهمد که اگر به وظایف خود عمل نکند، ضمانتهای اجرایی خاصی بر او تحمیل میگردد و زن ناشزه محسوب میشود.
برخلاف جایی که ترک نفقه از جانب مرد با وجود توانایی مالی او، جرم تلقی شده و موجب محکومیت کیفری مرد میگردد، عدم تمکین زن نسبت به شوهر جرم محسوب نشده و فقط آثار حقوقی خاص خود را به دنبال دارد. ماده ۱۱۰۸ قانون مدنی بیان میدارد: «هر گاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند، مستحق نفقه نخواهد بود.» بنا بر این ماده، مهمترین اثری که بر عدم تمکـین توسط زن مترتب میشود، ندادن نفقه به اوست.
عقد نامزدی عقدی است که طرفین تعهد میکنند که در آینده با یکدیگر ازدواج کنند و این عقد سبب نمیشود که زن و مرد همسر هم به حساب آیند. البته در عرف متداول کشور ما، بعد از نامزدی، معمولا طرفین با عقد موقت و یا حتی عقد دایم به یکدیگر محرم شده و شرعا و قانونا زن و شوهر به حساب میآیند گرچه ممکن است تا مدتها در یک خانه با هم زندگی نکنند.
در عرف به این دوران، دوران عقد بستگی و یا حتی نامزدی نیز میگویند. در صورتیکه ازاله بکارت در زمانی باشد که طرفین صرفا نامزد بوده و عقد ازدواج شرعی میان ایشان جاری نشده است، در صورت ازاله بکارت و عدم رضایت زن، ارش البکاره که در اینجا همان مهرالمثل باشد به زن تعلق خواهد گرفت. اما درصورتیکه عقد شرعی جاری شده باشد، دیگر ازاله بکارت زن دیهای نخواهد داشت.
از آنجا که صیغه موقت نیز یکی از اقسام ازدواج است، بنابراین در این موارد نیز همانطور که گفتیم ارش البکاره به زن تعلق نخواهد گرفت. چون بر اساس همان قانون کلی که بالاتر بیان شد ارش البکاره تنها در مواردی است که ازاله بکارت توسط شخصی غیر از همسر انجام گرفته باشد و ازاله بکارت توسط همسر دیه نخواهد داشت.
خیر در صورت رضایت زن به انجام این عمل توسط مقاربت جنسی، نه ارش البکاره و نه مهرالمثل به زن تعلق نخواهد گرفت.
درصورتیکه زن توسط غیرهمسر چه در نتیجه عمل جنسی و یا به هر طریق دیگر، بکارتش را از دست دهد و نسبت به این امر رضایت نداشته باشد، مستحق مهرالمثل خواهد بود.
ارش البکاره نوعی دیه غیرمقدر است که به زن در صورت ازاله بکارت تعلق خواهد گرفت اما مهرالمثل مهریهای است که در موارد مذکور در قانون به زن تعلق خواهد گرفت.
اگر مهریه به نحو طلب باشد، دیگر برای زن حق رجوع به مهریه وجود نخواهد داشت. اما اگر مهریه عین معین باشد، در صورت وجود عین مهریه، زن میتواند به مهریه اش رجوع کند. مگر این که هبه معوض بوده باشد و عوض نیز پرداخت شده باشد.
زن تا پایان عده حق رجوع به مهریه و مالی که بذل کرده را خواهد داشت. اما با رجوع او به مهریه، مرد هم حق رجوع به زن و برقراری رابطه زوجیت را خواهد داشت.