⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۳۱۳۹ مطلب با موضوع «مطالب حقوق جزا وجرم شناسی» ثبت شده است

توصیه‌های مهم در در ترک اعتیاد به پورنوگرافی

در مرحله‌ی اول دلیل خود را از ترک این عادت مشخص کنید. چرا می‌خواهید پورنوگرافی را کنار بگذارید؟ ترک آن چه فوایدی برایتان دارد و ترک نکردنش چه مشکلاتی برای زندگیتان به وجود می‌آورد؟ بعد از ترک چه تغییرات مثبتی در زندگی و شخصیتتان به وجود می‌آید؟ سعی کنید انگیزه لازم و کافی برای ترک را در خود به وجود آورید.

زمانی که عادتی را در زندگی خود ترک می‌کنید بهترین کار این است که برای جلوگیری از انجام دوباره آن، چیز دیگری را جایگزین کنید. می‌توانید فعالیت‌های متنوع را امتحان کنید؛ ورزش جدید، مسافرت و یا یادگیری یک مهارت جدید را امتحان کنید.

در طول دوران ترک از هر گونه تحریک مصنوعی مانند صوت، تصویر، فیلم، داستان‌های تحریک‌کننده و... دوری کنید. تمام راه‌های ارتباط با سایت‌های پورن را برای خود ببندید و حدالامکان برای مدتی دسترسی خود را به اینترنت و کامپیوتر قطع کنید.

توجه به سلامت فیزیکی می‌تواند در این مسیر بسیار کمک کننده باشد. به اندازه کافی بخوابید و ورزش و تغذیه سالم را فراموش نکنید. علاوه بر این می‌توانید از روش‌های آرام سازی ذهن مانند مدیتیشن و یوگا برای کاهش تنش ذهنی و تحریک کمک بگیرید. به خود فرصت دهید و عادت‌های خوب را با حوصله و تدریج وارد زندگی خود کنید.

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۷:۵۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

راه‌های درمان اعتیاد به پورنوگرافی

برای درمان اعتیاد به پورنوگرافی روش‌های درمانی متنوعی وجود دارد که می‌تواند در ترکیب با هم یا به صورت مجزا به کار برده شود. ترک این اعتیاد رفتاری به تنهایی امکان پذیر نیست و با شکست‌های متعدد برای فرد همراه است به همین دلیل لازم است با همراهی و کمک مشاوره جنسی صورت بگیرد.

1. درمان روانشناختی

روانشناسان بالینی متخصص اعتیاد برنامه‌های درمانی به خصوصی را برای این نوع اعتیاد در نظر گرفته‌اند که به کنترل محرک‌ها، وسوسه‌ها و افکاری که منجر به ایجاد آن‌ها می‌شود می‌پردازد. این برنامه‌های درمانی برای افرادی که انگیزه درمان دارند و یا هنوز در مرحله انکار و پیش از تغییر قرار دارند متفاوت است.

2. درمان دارویی

بعضی از روان‌پزشکان در طول درمان روانشناختی به تجویز داروهایی می‌پردازند که میل جنسی را کاهش دهد. کاهش میل جنسی می‌تواند پیشروی مراحل درمان را برای فرد ساده‌تر کند. برای کسیب اطلاعات بیشتر در زمینه راه‌های کاهش میل جنسی کلیک کنید.

3. گروه خودیاری

گروه‌های خودیاری از افرادی تشکیل شده‌اند که پیش از این به یک مسئله مشترک مبتلا بوده‌اند و در حال حاضر نجات یافته‌اند و می‌خواهند به همدردان خود کمک کنند. گروه دوازده قدمی معتادان جنسی گمنام (SA) گروهی است که افراد مبتلا به اعتیاد پورنوگرافی می‌توانند با شرکت در جلسات آن با کمک راهنما و همگروهی‌های خود به درمان و ترک رفتار اعتیادی‌شان بپردازند.

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۷:۵۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

عوارض اعتیاد به تماشای پورن

عوارض و مشکلات اعتیاد به تماشای پورن بیشمار است. عوارضی همچون از دست دادن قوای جنسی، از دست دادن اعتماد به نفس، عدم ارضای جنسی به شریک جنسی و… همچنین یکی از دلایل مهم سرد مزاجی مردان تماشای فیلم های پورن می باشد.

سیر نشدن از فانتزی های جنسی

هر شخصی که به فیلم های پورن اعتیاد پیدا می کند قطعا با بی اخلاقی های جنسی همچون، رابطه جنسی سه نفره، تنوع طلبی جنسی، پدوفیلییا بچه بازی، همجنس گراییو … را آشنا می باشد. تماشای این چنین دسته بندی های فیلم پورن باعث می شود تا فرد در فانتزی های جنسی به هیچ وجه کم نگذارد.

درد های جسمی فراوان

فردی که اعتیاد به تماشای فیلم پورن دارد مجبور است برای ارضای شهوت جنسی خود، خود ارضایی کند.

خود ارضایی کردن علاوه بر آنکه مضرات بی شماری بر ذهن و روح افراد می گذارد عامل بوجود آمدن درد های جسمانی همچون مچ درد، کمر درد، سر درد و گردن درد می شود.

پریشان حالی

تماشای فیلم هاب مستهجن تاثیر بسیار زیادی بر روابط دوستانه و خانوادگی با سایرین دارد. پریشان حالی و بی حوصلگی و عصبانیت دائمی باعث می شود تا کم کم افراد از دور و اطراف چنین فردی پراکنده بشوند.

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۷:۳۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

علائم و نشانه های اعتیاد به پورنوگرافی

• تمایل شدید برای دیدن فیلم پورن

• عدم تمرکز و کند شدن عملکر ذهنی به مرور زمان

• اعتیاد به خودارضایی

• تحلیل رفتن قوای جسمی و جنسی

• حالت‌های عصبی و پرخاشگرانه به دلیل سرکوب میل جنسی یا سرخوردگی

• نداشتن کنترل بر روی این رفتار با وجود حس عذاب وجدان

• با وجود تمامی آسیب‌هایی که به فرد وارد شده باز هم به آن ادامه می دهد.

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۷:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

اعتیاد به پورنوگرافی

اعتیاد به پورنوگرافی یا اعتیاد به پورن، یک مدل از اعتیاد به رفتارهای اجباری جنسی با استفاده از فیلم‌ها و تصاویر هیجان‌انگیز جنسی است که بر خلاف آثار فیزیکی، ذهنی، اجتماعی و اقتصادی آن می‌تواند همچنان دنبال گردد.

 اعتیاد به پورنوگرافی یا اعتیاد به پورن، یک مدل از اعتیاد به رفتارهای اجباری جنسی با استفاده از فیلم‌ها و تصاویر هیجان‌انگیز جنسی است که بر خلاف آثار فیزیکی، ذهنی، اجتماعی و اقتصادی آن می‌تواند همچنان دنبال گردد. معیارهای تشخیص عمومی پذیرفته‌شده‌ای برای اعتیاد به پورنوگرافی یا تماشای مخاطره‌آمیز پورنوگرافی وجود ندارد اما آزمایش‌های انجام‌شده در مورد علائم پورنوگرافی بر روی انسان، اعتیاد جنسی اینترنتی را به عنوان یکی از مصادیق اعتیادهای رفتاری نشان می‌دهد.

اعتیاد به پورنوگرافی پدیده‌ای است که افکار فرد بیمار را کاملا تحت تسلط قرار می‌دهد و او را وادار به استفاده از تصاویر یا مطالب محرک کرده و با وجود داشتن آگاهی نسبت به عواقب منفی، به مرور زمان بیشتر و شدیدتر می‌شود. جامعه روان‌شناسان آمریکا اعتیاد به پورنوگرافی را به عنوان یک اختلال و ناهنجاری می‌شناسند، با این وجود تحقیقات علمی و تجربیات شخصی افراد بیان‌گر این حقیقت است که وجود منابع بی‌پایان پورنوگرافی در اینترنت، این مشکل غیرقابل انکار را تشدید کرده و باعث تخریب روح و جسم فرد و در نتیجه اجتماع خواهد شد.

۱۵ تیر ۰۰ ، ۱۷:۲۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

رابطه جنسی و احساسات در مردان

مردان برای زنده نگه داشتن احساساتشان نیاز به رابطه ی جنسی دارند. در طی هزاران سال مردان یاد گرفته اند که کار اصلی آن ها محافظت و تأمین مایحتاج خانواده باشد. آنان آموخته اند که این وظایف را به قیمت مسدود و سرکوب کردن احساسات، عواطف و هیجاناتشان انجام دهند. از همان ابتدا رسیدگی به کارها و انجام وظایف محوله به نسبت توجه به احساسات، از اهمیت بیشتری برخوردار بود.

غالباً مردان احساسات و عواطفشان را سرکوب کرده و آن ها را در مسیری به غیر از مسیر اصلی حرکت می دهند؛ یعنی به روش های دیگری این احساسات و هیجانات را بروز می دهند و یا تخلیه می کنند؛ مانند ورزش کردن، انجام بیش از حد کارهای بیرون خانه و...

مردان برای پایان بخشیدن به این بی بندوباری هیجانی و تعارض درونی‌شان، نیاز به برون‌ریزی و تخلیه هیجانی دارند. مرد برای آن که بتواند از خانواده‌اش محافظت کند و مایحتاج زندگی را فراهم نماید، بر خود لازم می بیند که به سختی کار کند و هر درد و مشقتی را در زندگی تحمل نماید. او برای دست‌یابی به این هدف به طور دایم خطر می کند و در نگرانی به سر می برد؛ و برای انجام این امور، سوزش آفتاب و سرمای برف را به جان می خرد. او به تدریج به این شرایط عادت می کند، اما به قیمت از دست دادن احساسات و عواطفش.

در حقیقت، این تفاوت های موجود بین زنان و مردان نشان دهنده تغییرات بنیادینی است که طی یک روند تاریخی بر احساسات و عواطف مردان وارد شده است و به همین دلیل میزان حساسیت زنان ده برابر بیشتر از مردان است. مردان برای فایق آمدن بر دردهایشان، آموخته اند که احساساتشان را خاموش کنند، غافل از این که آنان در کنار از بین بردن احساس درد، توانایی‌شان برای احساس خشنودی، لذت و عشق را نیز از دست داده اند. برای بسیاری مردان به غیر از اصابت کردن چکش به انگشتان و تماشا کردن یک بازی فوتبال، رابطه جنسی تنها راهی است که می تواند احساسات آنان را تحریک کند.

به طور قطع، یکی از روش های افزایش حساسیت برای مردان رابطه ی جنسی است. وقتی که یک مرد از نظر جنسی برانگیخته شود، می تواند عشق پنهان درونی اش را بار دیگر آشکار نماید. مردان می توانند از طریق تجربه رابطه ی جنسی، احساسشان را احیا کنند و به واسطه ی این احساس، روحی جدید در آنان دمیده خواهد شد.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۱۱:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تفاوت رابطه جنسی و احساسات در زنان و مردان

غالباً مردان احساسات و عواطفشان را سرکوب کرده و آن ها را در مسیری به غیر از مسیر اصلی حرکت می دهند؛ یعنی به روش های دیگری این احساسات و هیجانات را بروز می دهند و یا تخلیه می کنند؛ مانند ورزش کردن، انجام بیش از حد کارهای بیرون خانه و...
 
۱۱ تیر ۰۰ ، ۱۱:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

پست مدرنیسم

به طور کلّی در بررسی پست مدرنیسم نمی­ توان به دنبال اصول و چارچوب خاصّی بود. اساساً این مکتب –اگر بتوان نام مکتب بر آن نهاد– یک اندیشه اصول ستیز و چارچوب گریز است. بنا به تعبیر رابرت آودی، پست مدرن به مجموعه پیچیده­ ای از واکنش ­ها مربوط می­ شود که در برابر فلسفه مدرن قرار گرفته است، بدون آن که در اصول عقاید و بنیادهای اندیشگی توافق و اجماعی بین متفکّران این رویکرد موجود باشد.

با توجّه به همین جنبه­ های انتقادی می ­­توان پست مدرنیسم را به مثابه یک مفهوم خوشه ­ای تلقّی کرد که شامل عناصر سلبی و ضدّیّت های زیر است:

ضدّیّت با نظریّة بازتاب در معرفت ­شناسی، و به طور کلّی ضّدّیت با موضع معرفت­ شناختیِ فلسفة جدید (پسامعرفت­ شناسی)؛ نفی سوژه شناساگر و خود مختار، و تأکید بر ادغام سوژه و ابژه؛ نفی امکان بی ­طرفیِ عقل، و تأکید بر تاریخی بودن عقلانیّت و معرفت؛ ضدّیّت با وحدت­ گرایی، مرکزگرایی، اقتدارگرایی و مرجعیّت باوری،و موافقت با انشعاب و تنوّع و تکثّرگرایی؛ ضدّیّت با ذات­ گرایی؛ و تأکید بر هویّت سیّال انسان، و اعتقاد به واحد نبودن و پراکندگی فرد؛ ضدّیت با واقع­گرایی (رئالیسم)؛ مخالفت با ساختارگرایی؛ مخالفت با برهان استعلایی و مواضع استعلایی؛ نفی اندیشه پیشرفت؛ نفی اصول و قواعد عام جهان شمول برای همه زمان­ ها و مکان­ ها، و تأکید بر تعیین­ کنندگی گفتمان­ ها و فرهنگ ­ها در کردارها و اشکال زندگی؛ نفی واژگان نهایی؛ نفی هر گونه وحدت و بساطت و قطعیّت؛ اعتقاد به نسبیّت و نسبیّت­گرایی؛ و نفی روایت­ های کلّی مدرنیته یا فراروایت ­ها. همچنان که پیداست عمده یا همه چالش ­های پست مدرنیسم با مدرنیسم، در واقع بر سر مواضع معرفت­ شناسانه است.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۱۱:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

گرایش های فمینیستی

با توجه به گرایشها و نحله های فمینیستی و تفاوتهای بسیار میان آنها به برخی از مهمترین گرایش های فمینیستی اشاره می شود:

1- فمینیسم لیبرال

این گروه از فمینسیت ها با تأثر از فلسفه ی لیبرالیسم، اصل را بر آزادیِ عملکردها، لذت جویی و رضایت خودمحورانه قرار داده اند؛ و نسبت به نقش مادری و همسری – از آن رو که محدود کننده ی تمایلات افراد خانواده است – بدبین هستند؛ و معتقدند که با اصلاح قوانین و ساختار سیاسی و اجتماعیِ جامعه می توان به اهداف برابری طلبانه رسید.

این نظریه معتقد به وجود نابرابریهای ساختاری در جامعه (همچون نهاد خانواده، زبان و فرهنگ...) نیست؛ و در اصلاح وضع موجود تحولات قانونی و سیاسی را در نیل به اهداف فمینیستی کافی می داند. در مقابل این نظر، فمینیست های رادیکال قرار می گیرند. ماری ولستن کرافت، جان استوارت میل، و بتی فریدان از چهره های برجسته ی این گرایش هستند.

2- فمینیسم مارکسیستی

این گروه معتقدند که مالکیت خصوصی در جوامع سبب اسارت زنان شده است و تا زمانی که مالکیت و نظم بورژوازی و خانواده ی بورژوازی وجود دارد، این اسارت تداوم خواهد داشت. سوال اساسی که برای این گروه مطرح است این است که آیا زنان می توانند به گونه ای رضایت بخش در طبقات جامعه قرار گیرند؟ به عقیده ی این گروه برای رهایی زن از این اسارت تاریخی چاره ای جز تغییر شکل نظام اقتصادی وجود ندارد. زنان در کنار مردان برای ایجاد چنین تغییری باید تلاش کنند و مسائل جنسیتی را تا سرنگونیِ نظام سرمایه داری به فراموشی بسپارند. از مهمترین شخصیتهای مارکسیست فمینیست، می توان به رزا لوکزامبورگ اشاره کرد.

3- فمینیسم رادیکال

این گروه معتقدند از میان تمام تبعیض ها و ستم های طبقاتی، قومی، مذهبی و نژادی، بنیادی ترین ساختار ستمگری به جنسیت تعلق دارد، که همان نظام پدرسالاری است. برخلاف دیدگاه لیبرال، ریشه ی فرودستیِ زنانه نه در وضع قوانین، بلکه در تمام حوزه های حیات انسانیِ زنان است، و هیچ حوزه ای از حوزه های زندگی اجتماعی از نگاه مردسالار جدا نیست. در نهایت، این گروه، معتقد شدند که اساساً ریشه ی سایر ستمها و بنیادی ترین شکل ستم، ستم بر زنان است. به عقیده ی آنها موتور حرکت تاریخ، دیالکتیکِ جنسیت و تلاش برای تسلط بر زنان است. رویکرد اساسی این گرایش از بین بردن تمایزات موجود میان موجود مونث و مذکر است. بسیاری از این رادیکالها بر خلاف آرمان دو جنسی – که متضمن ترکیبی از صفات مردان و زنانه است – صفات ارزشمند را صفات زنانه می دانند. این دسته، ازدواج را که موجب خانه دار کردن و بچه زا کردنِ زن و باعث نان آور (عنصر اصلی) شدن مرد می شود تحقیر می کنند.

سیمون دوبوار، و شولامیت فایرستون، از چهره های برجسته ی این گرایش محسوب می شوند.

4- سوسیال فمینیسم

گرایش سوسیال فمینیسم از تلفیق دو دیدگاه مارکسیسم فمینیسم و رادیکال فمینیسم به وجود آمده است. به نظر پیروان این گروه هم نظام جنسیتیِ مردسالارانه و هم نظام سرمایه داری، در ستم علیه زنان نقش اساسی دارند. بنابراین به منظور رهایی جنس مونث علاوه بر اصلاح نظام اقتصادی جامعه و حاکمیت سوسیالیسم، لازم است در ابعاد فرهنگی و روان شناختی نیز به اصلاح وضعیت موجود پرداخت. از مهمترین نظریه پردازان این گروه می توان از هایدی هارتمن نام برد.

5- فمینیسم پست مدرن (جدید)

فمینیسم پست مدرن را می توان به نوعی، نقد گرایشهای فمینیستی دیگر دانست. به عقیده ی این فمینیست های جدید، تمام نحله های فمینیستی – بویژه رادیکالها- تلاش می کنند که تفسیری واحد و جهان شمول از جهان و از نگاه زنان ارائه کنند. اما تلاش در راه ارائه تفسیری واحد از جهان و ارائه دیدگاه خاص فمینیستی، در واقع تداوم فرهنگ مردسالارانه ای است که تلاش می کند حکایت کلی و واحدی در باب واقعیت، حقیقت، معرفت، اخلاق و سیاست ارائه کند.

پست مدرنیسم، که از اساس در تضاد و خصومت با هرگونه کلیت بخشی و مخالف با تئوری پردازیهای عام مدرنیته است و بر نسبیت و وجود تفاوتهای فرهنگی، منطقه ای، جنیستی و...تاکید می کند، چنین کلیت و وحدتی را نه مطلوب می داند و نه ممکن. ممکن. ممکن نیست؛ زیرا تجارب زنان با توجه به طبقه، نژاد و ملیت آنان از یکدیگر متفاوت است. و مطلوب نیست، زیرا امر واحد و کلی، اسطوره ای است که فلسفه و تفکر مدرن و مرسوم به کار می برد تا از طریق آن صداهای دیگر را خاموش کند.

چندگانگی و کثرت در این تفکر فمینیستی امری مطلوب تلقی می شود؛ و عقیده بر آن است که باورهای جهان شمولِ فمینیست های رادیکال، اشکال جدیدی از ستم را می آفریند؛ چرا که در گرایش رادیکال تفاوت شرایط جوامع و فرهنگها مغفول واقع شده است. این گرایش معتقد است، روابطی که بر زنان تحمیل می شود و برخوردهایی که میان دختر و پسر تفاوت ایجاد می کند، موجب بردگی زن در طول تاریخ شده است؛ نه اموری مانند ازدواج و نقش مادری.

قرائتهای پست مدرن از فمینیسم – که به نوعی، نقد فمینیسم است – با واکنش منفی دیگر گرایشها رو به رو شده است؛ و اساساً یکی از علل افول فمینیسم در اواخر قرن بیستم را ظهور فمینیسم پست مدرن دانسته اند.

5- فمینیسم اسلامی

فمینیسم اسلامی بر اساس قرائت پست مدرن از فمینیسم، معتقد است ارائه نسخه ی واحد فمینیستی، بدون در نظر گرفتن شرایط منطقه ای و خصوصیات فرهنگیِ مللِ مختلف، امری ناممکن است. این گرایش می خواهد نسخه ای بومی و متناسب با عقاید دینی، اما در عین حال مبتنی بر بسیاری از مبانی فمینیستی برای این تفکر ارائه و ترویج دهد.

در واقع این گرایش برای جمع میان تفکر اسلامی از سویی، و تفکر فمینیستی از سوی دیگر پیشنهاد شده است. از جمله اهداف این گرایش، از بین بردن جو مخالفت در جوامع اسلامی است؛ با این ادعا که آموزه های فمینیسم قابل تطبیق با اسلام است، و یا این ادعا که اسلام با نگرشهای فمینیستی نیز قابل قرائت و تفسیر است.

ایده ی فمینیسم اسلامی با چالش های نظریِ بسیاری رو به رو است، همان گونه که نظریه پردازان فمینیسم تاکید کرده اند، جنبش فمینیسم در غرب به رغم وجود گرایشهای مختلف عمدتاً محصول لیبرالیسم است؛ و نیز اصل سکولاریسم و تفکیک حوزه ی دستورات دینی از متن جامعه، در نظریه های گوناگون این جنبش تعبیه شده است. حال اگر تئوری فمینیسم اسلامی منجر به قرائتی از اسلام شود که در آن از اصول مسلم اسلامی دست برداشته شود مسلماً چنین گرایشی اسلامی نخواهد بود.

بنابراین به نظر می رسد واژه ی فمینیسم اسلامی – با حفظ مفهوم غربی آن – واژه ی متناقض نما (پارادکسیکال) است. تاکید نظریه پردازان فمینیسم اسلامی بر تفکیک میان دین باوری و دین مداری، تاکید بر تشابه حقوق زن و مرد، و عدم ثبات در شریعت مؤید این مدعاست.

منبع

منبع: فرهنگ واژه ها - عبدالرسول بیات

۱۱ تیر ۰۰ ، ۱۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

سیر تاریخی فمینیسم

اگرچه انتقاد از وضعیت زنان و به چالش کشیدن کلیشه های جنسیتی در طول تاریخ مطرح بوده است؛ ولی آغاز جنبشهای فمینیستی و رواج این واژه – به معنای امروزین آن- به اواخر قرن نوزدهم نسبت داده می شود. در این زمان بود که واژه ی فمینیسم پدید آمد و به سرعت رواج و مقبولیت یافت. مبارزات اولیه فمینیستی در ابتدا بر روی اصلاح وضعیت اجتماعی و اقتصادی زنان متمرکز بود، و عمدتاً ناظر به کسب حق رأی، دسترسی به تحصیل و اشتغال، دست یابیِ زنان به حق حضانت فرزند و ...می شد.

مکتوبات اولیه ای که در دفاع از آزادی زنان منتشر شد عموماً توسط کسانی صورت گرفت که درگیر امور سیاسی بودند؛ مانند نظریه برابری زن و مرد در کتاب «کنیزک کردن زنان» (یا انقیاد زنان) که در 1869 توسط جان استوارت میل نوشته شد؛ و به پارلمان انگلستان پیشنهاد شد.

به وجود آمدن این مبارزات در مغرب زمین امری است که زمینه های آن وجود داشته است: از بعد نظری اصولاً زن انسان درجه دوم محسوب می شد؛ ارسطو زن را مرد ناکام می دانست که حاصل ناتوانی طبیعت در خلق مردان است، و به هیچ روی سزاوار شرکت در امور اجتماعی نیست. به موجود درجه دوم بودن زن از ناحیه عالمان دینی و نهاد دین (کلیسا) نیز دامن زده می شد؛ در کتاب مقدس حوا، عامل اصلیِ گناه اولیه آدم و مسئول خروج وی از بهشت معرفی می شود. وجود بحثهای نظری از قبیل این که آیا زن انسان است؟ آیا زن مخلوق کامل خداست؛ یا نسخه ی ناقص مرد است؟ آیا زن و مرد در پیشگاه خداوند مساویند؟ نشانگر جایگاه زن در سنت مغرب زمین است.

در بعد عملی نیز بسیاری از حقوق فردی و اجتماعی از قبیل حق مالکیت، ارث بردن، حق رأی، و...از زنان سلب شده بود. به گونه ای که حتی تا اواخر دهه ی دوم قرن بیستم، در آمریکا و انگلستان، هنوز زنان را از حق رأی محروم نگه داشته بودند. در چنین فضایی زمزمه های مخالفت بتدریج آغاز شد. این مخالفتها عموماً به طور غیرمستقیم و در آثار ادبی جلوه گر شد. در ابتدا وجهه ی همت این آثار اثبات تواناییها و شایستگیهای زنان بود؛ و سپس به تدریج گرایش به اثبات برابری زنان و مردان، قوت و رواج یافت.

گرچه سازمان یافتن جنبش فمینیسم را به اواخر قرن نوزدهم نسبت می دهند، اما آغازِ واقعیِ جنبش فمینیسم را با انقلاب کبیر فرانسه (1789-1799) هم زمان دانسته اند. بعد از اسقرار حکومت جمهوری و از بین رفتن نظام سلطنت، لایحه ی حقوق بشر در پارلمان فرانسه به تصویب رسید.

از ویژگیهای این قانون در نظر نگرفتن زنان و تضییع حقوق آنان بود. اولیمپ دگونک- که خود در انقلاب کبیر فرانسه نقش داشت- لایحه ای را به مجلس پیشنهاد کرد و در آن از حق کار زنان، حقوق قانونی در خانواده، حق آزادی بیان و نیز داشتن پارلمانی مستقل دفاع کرد. این لایحه به تصویب نرسید و موجب مرگ پیشنهاددهندگان شد. این جریان در داخل فرانسه و در خارج آن ادامه پیدا کرد. از جمله ی دنبال کنندگان این جریان در داخل فرانسه و در خارج آن ادامه پیدا کرد.

از جمله ی دنبال کنندگان این جریان ماری ولستن کرافت را می توان نام برد. وی در کتاب« استیفای حقوق زنان» تفاوتهای ذاتی میان زنان را مورد انکار قرار داد و تفاوتهای موجود را زاییده ی محیط اجتماعی دانست. ایده ی کرافت توسط جان استوارت میل در کتاب «کنیزک کردن زنان» پی گرفته شد، تاکید عمده ی میل بر این نکته بود که زنان شایستگی و لیاقتهای بسیاری دارند که در اثر آموزش می توانند جایگاه واقعی خود را در اجتماع بیابند. کتاب کنیزک کردن زنان جهش عمده ای در حرکتهای فمینیستی و به خصوص فمینیسمِ لیبرال ایجاد کرد.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۱۰:۲۳ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

فمینیسم (feminism)

فمینیسم در دو معنای قریب به هم در زبان انگلیسی به کار می رود؛ در معنای نخست فمنیسم عبارت است از: نظریه ای که معتقد است که زنان باید فرصتها و امکانات مساوی با مردان در تمامی جنبه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دست پیدا کنند. در زبان فارسی معادلهایی از قبیل «زن گرایی»، «زن باوری»، «زن وری»، «زنانه نگری» و «زن آزادخواهی» برای این استعمال از لفظ فمینیسم ذکر شده است.

معنای دیگری که برای لفظ فمینیسم ذکر شده است این است که این لفظ بر جنبشهای اجتماعی اطلاق می شود که تلاش می کنند تا اعتقاد و باور فوق- که در معنای نخست ذکر شد – را نهادینه کنند. در زبان فارسی معادل این معنا از فمینیست واژه ی «نهضت زنان» و یا «نهضت آزادی زنان » قرار داده می شود.

تنوع آرا و افکار و گرایشهای گوناگون فکری که میان فمینیست ها وجود دارد ما را بر آن می دارد که فمینیسم را یک رویکرد بدانیم؛ نه یک مکتب؛ و همین نکته باعث شده که گروهی از اندیشمندان به جای استفاده از کلمه ی «فمینیسم» از واژه ی «فمینیسم ها» استفاده کنند. اما به هرحال می توان گفت تقریباً تمام نحله های فمینیستی خصوصاً یک وجهِ مشترکِ مبنایی با هم دارند؛ و آن این است که در آبشخور اندیشه ی «اومانیسم» به همدیگر می رسند.

همچنین دو مولفه ی اساسی وجود دارد که همه ی فمینیست ها بر آن اتفاق دارند؛ اول آن که زنان تحت ظلم و تبعیض قرار گرفته اند و این ظلم و تبعیض ریشه در جنسیت آنها دارد (در واقع فمینیسم به مسائلی می پردازد که تحت عنوان زن بودن برای زنان به وجود آمد نه تحت عناوین دیگر، همچون سیاه بودن و یا شرقی بودن و...) و دوم آن که این ظلم و تبعیض اصالت ندارد و باید از بین برود. پس می توان ادعا کرد هر نهضتی و جریان فکری که دارای دو ویژگی فوق است، یک نهضت و جریان فمینیستی است. به عبارتی این جریان در تمام اشکال آن بر مبنای تفکرات اومانیستی «خانواده ی هسته ای» را که بر مدیریت و سرپرستی مرد تاکید دارد مورد حمله قرار می دهند و خواهان برچیدن تمام اختلافات جنسی در فرصتها، حقوق و امکانات و... است.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۲۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

فمینیسم

تنوع آرا و افکار و گرایشهای گوناگون فکری که میان فمینیست ها وجود دارد ما را بر آن می دارد که فمینیسم را یک رویکرد بدانیم؛ نه یک مکتب؛ و همین نکته باعث شده که گروهی از اندیشمندان به جای استفاده از کلمه ی «فمینیسم» از واژه ی «فمینیسم ها» استفاده کنند.

واژه فمنیسم از ریشه ی feminine (زنانه، زن آسا، مادینه، مونث) است که در اصل از بان فرانسه، و نهایتاً از ریشه ی لاتینی feminaاخذ شده است.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مباحث ویژه فمنیسم

فمنیست‌ها‌ از‌ دهه‌ 1960 به بعد، مباحث متعددی را مورد بحث قرار دادند. در این میان، به‌ نـظر‌ مـی‌رسد برخی از آن مباحث جلوه بیش‌تری نسبت به دیگر مباحث داشته است‌. بحث‌ از‌ جنسیت، مردسالاری، حوزه عمومی و خصوصی، خانواده و دین از جمله مباحثی هستند که تقریبا همه گرایش‌های‌ فمنیستی‌، به ویژه گـرایش افـراطی، در باب آن مطالبی را بیان داشتند.

1. جنسیت‌

جنسیت‌ قوی‌ترین‌ و مهم‌ترین تقسیم‌بندی اجتماعی است. از نظر فمنیست‌ها، جنسیت همانند طبقه اجتماعی، نژاد و یا دین، یک‌ طبقه‌بندی‌ مـهم‌ اجـتماعی است. همچنان‌که سوسیالیست‌ها در آموزه‌شان «سـیاست طـبقاتی» را به کار می‌برند‌، فمنیست‌ها‌ نظریه «سیاست جنسی» را ارائه می‌دهند. به نظر فمنیست‌ها «جنسیت‌گرایی» به عنوان شکلی از ظلم‌ محسوب‌ می‌گردد که مشابه «نژادپرستی» است.

فمنیست‌ها مـعتقدند: اسـاسا باید بین Sex و Gender(جنس و جـنسیت) فـرق گذاشت.

«سکس» یا «جنس‌» فقط‌ مربوط‌ به جنبه‌های زیستی است در صورتی که‌ «جندر‌» یا «جنسیت» چارچوب نقش زنان را از نظر اجتماعی مشخص می‌سازد. در چارچوب‌ اجتماعی‌ است که هر چیزی مربوط‌ بـه‌ زن یـا‌ مرد‌ منهای‌ اعضای جنسی آنان با تغییر و تعدیل‌ محیط‌ اجتماعی و فرهنگی، می‌تواند در زنان تغییرات و تحولات بسیاری ایجاد کند.

برخی‌ از‌ فمنیست‌ها معتقدند: پنج جنسیت متفاوت وجود‌ دارند: مردان، زنان، زنان‌ هـمجنس‌باز‌، مـردان همجنس‌باز و انـسان‌هایی که هم‌ با‌ مرد و هم با زن می‌توانند آمیزش جنسی داشته باشند؛ یعنی Bisexualها!

بنابراین‌، آنچه‌ از قدیم طـبیعی شناخته می‌شد‌ ـ مثلاً‌ ازدواج‌ زن و مرد ـ چون‌ دارای‌ زیربنا و تاریخ اجتماعی اسـت‌، دیـگر‌ «طـبیعی» محسوب نمی‌شود.

فمنیست‌ها علاوه بر پنج جنسیت، سه نوع سکس یا جنس‌ را به‌ رسمیت می‌شناسند: مردان، زنـان ‌ ‌و آنـانی که‌ حال‌ زن یا‌ مرد‌ را‌ ترجیح می‌دهند.

بنابراین‌، به نظر فمنیست‌ها به دلیل آنـ‌که تـفاوت‌های جـنسی زیستی هستند، نمی‌توان آن‌ها را از بین‌ برد‌، در حالی که تقسیم‌بندی‌های جنسیتی، که‌ مسأله‌ای‌ فرهنگی‌ و سیاسی‌ اسـت‌، جلوه‌ای از قدرت‌ مردان‌ است که باید آن را از بین برد.

2. مردسالاری

فمنیست‌ها تحلیل‌های متفاوتی از نـظام مردسالاری‌ ارائه‌ داده‌اند‌:

1. مـردسالاری ریـشه در خانواده و فرایند تربیت‌ جنسیتی‌ دارد‌.
2. مردسالاری‌ ریشه‌ در‌ تعلیم‌وتربیت و امکانات شغلی مردان دارد.
3. مردسالاری ریشه در نظام اقتصادی (کاپیتالیسم) دارد.
4. مردسالاری ریشه در ابراز خشونت و ترس از تجاوز مردان دارد.

اما با همه تحلیل‌های متفاوت‌، آنان معتقدند: فرهنگ مـا با فرهنگ «مردسالاری» عجین شده و در تار و پود آن ریشه دوانده است، حتی در متن کلیه دروس که در مدارس و دانشگاه‌ها تدریس می‌شود این فرهنگ وجود‌ دارد‌. بنابراین، فمنیست‌ها معتقدند: باید این فرهنگ را از اصل ریشه‌کن کرد تا بـتوان تـغییرات دلخواه را در فرهنگ موجود ایجاد نمود.

آن‌ها در مرحله اثبات و جای‌گزینی علوم فمنیستی‌ می‌گویند‌: «مردان و مردسالاری سه هزار سال فرصت اثبات این معمّاها را داشته‌اند و زنان تازه شروع کرده‌اند.»

برخی از فمنیست‌ها مدعی‌اند: در دوران مـاقبل‌ تـاریخ‌، جامعه اروپا، جامعه‌ای «زن‌سالار»، آرام‌، صلح‌طلب‌ و جامعه‌ای برابر بود؛ یعنی برابری زن و مرد در آن به نهایت درجه رعایت می‌شد. به همین دلیل بود که آنان «خدایان زن» را می‌پرستیدند‌. اما‌ این جامعه صلح‌دوست و آرامـ‌ را‌ مـردسالاران اسب‌سواری که از شرق آمدند، فتح کردند و در نتیجه، عقاید و افکارشان را بر آن جامعه تحمیل نمودند.

3. حوزه عمومی و خصوصی

تقسیم حوزه عمومی و خصوصی یکی از عوامل مهم‌ نابرابری‌ جنسیتی در جامعه است.

خانم جـین بـتکه الشـتین در کتاب مرد عمومی، زن خصوصی ایـن مـسأله را بـه طور مفصّل مورد بحث قرار داده است. به نظر وی، معمولاً قلمرو‌ عمومی‌ زندگی، که‌ در برگیرنده سیاست، کار، هنر و ادبیات است، در انحصار مـردان بـوده، در حـالی که زنان محدود به‌ یک زندگی اساسا خـصوصی شـده‌اند که متمرکز بر خانواده و مسؤولیت‌های خانگی‌ است‌.

اگر‌ سیاست فقط در درون قلمرو عمومی صورت می‌گیرد، پس نقش زنان و مسأله نابرابری جـنسیتی، مـسائلی کـم‌اهمیت (به ‌‌لحاظ‌ سیاسی) یا اساسا فاقد اهمیت هستند. زنان نـیز، که محدود به ایفای نقش‌ خصوصی‌ خانم‌ خانه‌دار و مادر شده‌اند، در واقع از سیاست محرومند.

بنابراین، فمنیست‌ها کوشیدند تا تـقسیم‌بندی «مـرد عـمومی‌» و «زن خصوصی» را درهم شکنند.

4. دین و خانواده: فمنیست‌ها نگاهی بدبینانه به دین‌ و خـانواده دارنـد. به نظر‌ آن‌ها‌، دین ساخته و پرداخته مردان بوده است تا از طریق آن بتوانند زنان را تحت سلطه خـویش قـرار دهـند. خانواده نیز موجب تحقیر و تبعیض زنان است.
خانم مارتا ناسبام معتقد اسـت‌: بـی‌رحمانه‌ترین تـبعیض‌ها نسبت به دختران از محیط خانواده شروع می‌شود.

همچنین سیمون دوبووار می‌گوید: به هیچ زنـی نـباید اجـازه داد تا در خانه بماند و به امر پرورش کودکانش بپردازد. جامعه باید‌ بکلی‌ تغییر کند و به زنـان اجـازه ندهد که فقط وظیفه پرورش فرزندان را بر عهده گیرند.

منابع

فمنیسم و چالش های تاریخی در جریان های فکری انسان شناختی - لادن رهبری و دیگران - پژوهش های انسان شناسی ایران - شماره 1 - بهار و تابستان 1394

فمنیسم - محسن رضوانی - معرفت - شماره 67 - 1382

 

 
 
 
۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

گـرایش پسـانوگرا فمنیسم

این گرایش نیز «حذف مردسالاری» را محور عمده مطالعات خویش قرار داده است. پسـانوگراها بـه دلیل آن‌که با ارائه هرگونه تفسیر واحد و جهان‌شمول از جهان مخالفت می‌کنند، در‌ باب مسائل زنان نیز معتقدند: هـمه نـگرش‌های فمنیستی چون در جهت ارائه تفسیری واحد و جهان‌شمول از زنان برآمدند، دچار مشکل هستند.

بـه نـظر این دسته از فمنیست‌ها، اساسا ارائه تفسیری واحد‌ و کـلی‌ در بـاب واقـعیت، حقیقت، معرفت اخلاق و سیاست، در واقع تداوم فـرهنگ مـردسالارانه است، در حالی که در مقابل این‌گونه تفسیرها، چندگانگی و کثرت امری مطلوب و ضروری به نـظر مـی‌رسد.

میشل فوکو‌ و ژاک‌ دریدا، دو پسـانوگرای بـرجسته، تلاش کـردند تـفسیرهایی از فـمنیسم ارائه دهند. در حالی که دریدا در مباحث انـدیشه‌ای بـه «ساخت‌شکنی» توجه داشت، فوکو تلاش نمود تا بحث از «قدرت‌ و همبستگی‌اش‌ با دانـش» را گـسترش دهد.

به نظر دریدا، با تـوجه به دو قطبی بودن کـاربردهای زبـان، مانند زمین و آسمان، ماده و روح، زن و مـرد، بـاید این‌ها را از برداشت‌های ما‌ بعدالطبیعه‌ای‌ رها‌ ساخته، بنیادهای ساخته شده آن‌ را‌ مورد‌ سؤال قـرار داد، و بـه تعبیری دیگر، آن‌ها باید «سـاخت‌شکنی» شـوند. مـردسالاری علت است، امـا ایـن «زبان» است که مـردسالاری را‌ بـر‌ تمام‌ قلمرو فرهنگ و ادبیات حاکم کرده.

فوکو به‌ کل‌ مسأله جنسیت از جمله جایگاه و نـقش زنـان و ارتباط آن‌ها با تولید و توزیع قـدرت، کـه عمدتا مـردسالارانه یـا پدرسـالارانه هستند‌، نگریست‌.

به نـظر این دسته از فمنیست‌ها، خصلتی به نام «مؤنث‌» و «مذکر» وجود ندارد. اساسا روابطی که بر زنـان تـحمیل می‌شوند و برخوردهایی که میان دختر و پسـر تـفاوت ایـجاد مـی‌کنند‌، نـاشی‌ از‌ ساخت‌هایی اجتماعی هـستند کـه موجب بردگی زن در طول تاریخ شده‌ و باید‌ ساخت‌شکنی شوند. اما در عین حال، آن‌ها تأکید می‌کنند که ایـن مـسأله هـیچ ارتباطی با ازدواج‌ و نقش‌ مادری‌ ندارد.

بـر ایـن اسـاس، بـا تـوجه بـه نگرش فمنیست‌های پسانوگرا، شاهد تحوّل‌ در‌ گرایش‌ فمنیستی هستیم. در دهه 1990 علاقه فکری در نهضت فمنیستی از موضوعات سیاسی و اقتصادی‌ به‌ سمت‌ موضوعات فرهنگی، روان‌شناختی و زبان‌شناختی سوق پیدا کرده است. نـظریه‌پردازی درباره این موضوع در نوشته‌های‌ فمنیستی‌ فرانسوی یا ساختارگرایی و نظریه «فروپاشی» شکوفا شده است.

 

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

گرایش‌ سوسیالیستی فمنیسم

حذف نظام «سرمایه‌داری» و «مردسالاری‌» محور‌ مطالعه‌ فمنیست‌ها در این‌ نـگرش‌ هـستند. فمنیست‌های سوسیال معتقدند‌: برای‌ فهم مشکلات زنان و رهایی از آن‌ها باید هر دو نظام سرمایه‌داری و مردسالاری را به‌ طور‌ همزمان مورد مطالعه‌وارزیابی قرارداد، که از‌ این‌نظر‌ این‌یک‌نگرشی «دوگانه‌گرا‌» است‌.

مردسالاری‌ در جوامع سرمایه‌داری دارای‌ شـکل خـاصی است. اگرچه مردسالاری فرایندی فراتاریخی است و مردان در تمام جوامع بر زنان اعمال‌ قدرت‌ می‌کردند، اما زمانی که جوامع به‌ سمت‌ سرمایه‌داری‌ پیش‌ رفتند‌، مردسالاری در چنین‌ جوامعی‌ دارای شکل خاصی شـده اسـت.

سیلویا والبی (1988)، یکی از متفکران برجسته این نگرش، معتقد است‌: تمایز‌ میان‌ حوزه عمومی و خصوصی هم به نفع سرمایه‌داران‌ است‌ و هم‌ مردان‌.

سرمایه‌داری‌ موجب گردید مردان به پیشرفت‌هایی نایل شـوند؛ بـرخی از آنـان به عرصه‌های سیاسی از جمله مـجلس دسـت یـافتند، در حالی که هیچ زنی به این عرصه‌ها راه‌ پیدا نکرد. مردان در حوزه عمومی توانستند به مبانی قدرت جدید بسیاری دست یـابند کـه زنـان را به آن‌ها راهی نبود. این مسائل موجب شـد کـه آنان به طور گسترده‌ بر‌ اعتقادات خانگی مسلط شوند.

بنابراین، فرودستی زنان در جامعه سرمایه‌داری تنها حاصل منطق سرمایه‌داری یـا مـردسالاری نـیست، بلکه نتیجه تغییری در منابع قدرت مردانه در پی گسترش سرمایه‌داری است‌. هـنگامی‌ که اقتصاد خانگی محدود گردید و تولید سرمایه‌داری جایگزین آن شد، مردان در موقعیت کسب مبانی قدرت جدید قرار گرفتند.

بـنابراین، از زمـان‌ پیـدایش‌ سرمایه‌داری، شکل مردسالاری نیز تغییر‌ پیدا‌ کرده است؛ مردسالاری خصوصی بـه مـردسالاری عمومی تبدیل شده است. در مردسالاری خصوصی، تنها زنان را در خانه نگاه می‌داشتند، در حالی که در‌ مردسالاری‌ عمومی مـردان در تـمام‌ حـوزه‌ها‌ بر زنان مسلط هستند.

این گرایش، رهایی زنان با «انقلاب اجتماعی» صـورت خـواهد پذیـرفت؛ چرا که اساسا جنس، طبقه، نژاد، سن و ملیت همگی ستم‌دیدگی زنان را پدید آورده‌اند و فـقدان‌ آزادی‌ زنـان، حاصل اوضاعی است که در آن، زنان در حوزه‌های عمومی و خصوصی به سلطه مردان در می‌آیند.

بنابراین، رهـایی زنـان تنها زمانی فراخواهد رسید که تقسیم جنسی کار در تمام‌ حوزه‌ها‌ از بین‌ برود. بـه بـیان دیـگر، روابط اجتماعی که مردم را به صورت کارگران و سرمایه‌داران و نیز زنان و مردان در‌ می‌آورند، باید از طـریق انـقلاب اجتماعی برچیده شوند. روابطی که‌ ریشه‌ در‌ خود ساختار اجتماعی و اقتصادی دارد و از این‌رو، هیچ چـیز کـم‌تر از ایـجاد تحوّل عمیق یا «انقلاب اجتماعی‌» ‌‌قادر‌ نیست یک چشم‌انداز نجات حقیقی را به زنان عرضه کـند.

بـر این‌ اساس‌، سوسیالیست‌های‌ متأخّر توسعه تحدید موالید رایگان، سقط جنین، مراقبت‌های درمـانی و بـهداشتی بـرای زنان، مراکز مراقبت از‌ کودکان، رسمی شدن کار در خانه از سوی دولت و سهیم شدن مردان در‌ پرورش کودکان را خواستار‌ شـدند‌.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

گرایش رادیکالی فمنیسم

«نجات‌ زنان‌» و «حذف مردسالاری» محور اصلی‌ مطالعات‌ و مطالبات این دسـته از فـمنیست‌ها هـستند. این گرایش در مطالعات فمنیستی آن‌قدر حایز اهمیت است که حتی برخی از مـحققان مـعتقدند: جنبش اصلی فمنیسم در واقع همین گرایش رادیکالی است‌.
بر اساس این نگرش، به دلیل آن‌که هـیچ حـوزه‌ای از جامعه از تبیین مردانه برکنار نیست، نابرابری‌های جنسیتی ناشی از نظام مستقل مردسالاری اسـت.

هـرچند سیمون دوبووار، ایوانیگز و جرماین گرییر‌ از‌ جمله مـتفکران‌ اولیـه ایـن گرایش به شمار می‌آیند، اما در اثر فـعالیت سـیاسی افرادی همچون کیت میلت با نوشتن‌ کتاب سیاست جنسیتی (1970) و شولامیت فایرستون با نـوشتن کـتاب دیالکتیک جنسیت‌ (1972‌) گرایش‌ رادیکالی بـه یـک نظریه نـظام‌مند دربـاره ظـلم جنسیتی مبدّل گردید.

فایرستون در کتاب دیـالکتیک جـنسیت (1974‌) ‌‌معتقد‌ است: فرودستی زنان نه تنها در مینه‌های آشکاری مانند قانون و اشتغال تـحقق دارد‌، بـلکه‌ در‌ روابط شخصی نیز وجود دارد. زنان نـه تنها از مردان متمایزند، بـلکه زیـردست آنانند. اساسا‌ مرد دشمن اصـلی زن اسـت. بنابراین وظیفه نظری، فهمیدن نظام جنس و جنسیت و وظیفه‌ سیاسی پایان دادن به‌ آن‌ اسـت.

بـه نظر فایرستون، تفاوت میان مـردان و زنـان مـبنایی زیستی دارد. زنان بـه دلیـل ویژگی‌های تناسلی‌شان و به ایـن دلیـل که ناگزیرند از نوزاد ناتوان انسان مراقبت کنند، از لحاظ جسمی ضعیف‌تر‌ از مردان هستند. این امـر روابـط اجتماعی را ایجاب کرده است که بـر اسـاس آن، زنان بـرای تـأمین امـنیت جسمانی خویش ناچارند بـه وابستگی به مردان تن دهند. اما چون پیشرفت‌های‌ فناورانه‌، بارداری را به نحو دیگری نیز مـیسر سـاخته است، بنابراین، مبنای زیستی عملاً خـاصیت خـویش را از دسـت داده و فـرو دسـتی زنان و در مقابل، سـلطه مـردان دیگر ضرورتی ندارد.

این‌ پیشرفت‌ها‌ زنان را از اجبار به بچه‌دار شدن رها کرده، در نتیجه مردان و زنان مـی‌توانند در کـار بـچه آوردن و بچه‌داری سهیم شوند.

البته فمنیست‌های افراطی جـدید ایـن نـظر را‌ رد‌ کـرده، مـعتقدند: فـرودستی زنان مبنای زیستی ندارد، بلکه ناشی از زیست‌شناسی مردانه است. مردان به طور طبیعی خشن هستند و از خشونتشان برای تسلّط یافتن بر زنان استفاده می‌کنند. مری‌ دیلی‌ در‌ کتاب پزشـکی زنان (1978)، چند‌ نمونه‌ از‌ شیوه‌هایی که مردان به وسیله آن‌ها زنان را آسیب رسانده‌اند و برای تسلط داشتن بر آنان خشونت را به کار برده‌اند، ذکر‌ می‌کند‌: خودسوزی‌ زن هندو ـ رسمی که طبق آن، زن هندو‌ خـود‌ را در آتـش جنازه در حال سوختن شوهرش قربانی می‌کند ـ بستن پای زنان چینی، ختنه زنان افریقایی، شکار ساحره‌های‌ اروپایی‌ و پزشکی‌ زنان امریکایی از این قبیل هستند.

هر صورت، فمنیست‌های‌ افراطی معتقدند: امروزه فمنیسم بـه دنـبال تساوی حقوق زنان و مردان نیست، بلکه به دنبال یک نظریه مهم است‌ که‌ منشأ‌ اصلی کلیه پلیدی‌ها را در برتری طلبی جنس مرد خلاصه مـی‌کند‌. اسـاسا‌ برتری طلبی مردان از «گناهان اولیـه» مـحسوب می‌شود.

این دسته از فمنیست‌ها نظریه بزرگ خود را‌ «چشم‌انداز‌ جنسیت‌» خوانده‌اند. در قاموس این‌ها «جنسیت» حرف رمز است.

همچنان‌که بهره‌کشی طبقاتی‌، نژادپرستی‌ و نظایر‌ آن از اشکال بی عـدالتی در جـامعه محسوب می‌شوند، «ظلم جـنسیتی» بـنیادی‌ترین و اساسی‌ترین شکل‌ بی‌عدالتی‌ در‌ جامعه است.

به نظر این دسته از فمنیست‌ها، اساسا اگر جامعه به عنوان‌ «جامعه‌ مردسالار» درک شود، روشنگر نقش محوری ظلم جنسیتی خواهد بود.

مردان در‌ همه‌ حوزه‌های‌ زندگی بـه طـور نظام‌مند زنان را زیر سلطه خود در آورده‌اند و از این سلطه‌ بهره‌مند‌ می‌شوند. بنابراین، رابطه میان دو جنس زن و مرد رابطه‌ای سیاسی است.

مردان فرهنگ‌، دانش‌ و توان‌ ذهنی زنان را تماما انکار می‌کنند، به گونه‌ای کـه حـتی علم مـردانه برای مشروعیت بخشیدن‌ به‌ اعتقاداتی به کار برده می‌شود که زنان را فروتر از مردان و نقش‌ آنان‌ را‌ نقش کـارگران خانگی تعریف می‌کند.

این دسته از فمنیست‌ها «انقلاب سیاسی» را تنها راه‌حل‌ نـجات‌ زنـان‌ مـی‌دانند. تا زمانی که ذهن زنان از تصور مردسالارانه زدوده نشود و ارزش‌های‌ سنّتی‌ مردانه از طریق فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فـرهنگی ‌ ‌تـضعیف نگردند و شیوه تولید دانش مردانه دگرگون نشود‌، مشکل‌ زنان حل نخواهد شد. زنـان

بـاید بـراساس زنانگی واقعی، هویّت جدیدی برای‌ خودشان‌ به وجود آورند؛ چرا که با ارزش‌ترین‌ خصوصیات‌، مـربوط‌ به خصوصیات خاص زنان است. زنان باید‌ جدا‌ از مردان زندگی کنند؛ چون حـتی در نزدیک‌ترین روابط، زنان زیـر سـلطه مردان‌ قرار‌ می‌گیرند.

برخی از‌ آن‌ها‌ آن‌قدر افراط‌ ورزیدند‌ که‌ معتقد به کشتار جمعی مردان هستند‌.

به هر حال، به نظر این دسته از فمنیست‌ها استقلال کامل از‌ مردسالاری‌، دگرگونی نظام خانواده، بی اهـمیتی تک‌همسری‌، تحدید موالید رایگان، سقط‌ جنین‌ آزاد، و جانب‌داری از همجنس‌گرایی زنانه‌ برخی‌ از خواسته‌هایی هستند که باید در تلاش سیاسی به آن‌ها دست یافت.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

گرایش مـارکسیستی فمنیسم

مـحور عـمده مطالعات‌ فمنیسم‌ مارکسیستی در زمینه «برابری» و «حذف سرمایه‌داری» است. به نظر این دسته از فمنیست‌ها، سرمایه‌داری مشکل عمده‌ نـابرابری‌ ‌ ‌مـیان‌ زنان و مردان است. سرمایه‌داری اساسا باعث دو ستم بر زنان شده است‌:

اول‌ آن‌که‌ زنـان را از کـارمزدی بـاز داشته و سپس نقش آنان را در حوزه خانگی تعیین‌ کرده‌ است‌. به عبارت دیگر، کار بی‌مزد زنـان در مراقبت از نیروی کار و پرورش نسل بعدی‌ کارگران‌، به سرمایه‌داری سود می‌رساند و برای بقای آن ضـرورت دارد.

اگرچه مارکس به‌ عـنوان‌ نـظریه‌پرداز‌ و پدر مارکسیسم در ارتباط با زنان همچون یهود، بحثی ارائه نداده است، اما همکار‌ دیرینش‌، انگلس، با نوشتن کتاب منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت (1884)، مباحث مهمی در‌ زمینه‌ زنان‌ و فمنیسم مطرح نمود.

انگلس با حمله بـر نهاد خانواده و ازدواج، معتقد بود: «خانواده هسته‌ای» به‌ دلیل‌ ضرورت‌های نظام سرمایه‌داری تشکیل شده است، مردان به دلیل آن‌که می‌خواستند دارایی‌ خود‌ را‌ به وارثان مشروعشان بسپارند، با ازدواج، زنان را محدود کردند تا بـفهمند وارثـان حقیقی‌شان‌ چه‌ کسانی‌ هستند. وی همچنین معتقد بود: رهایی زنان زمانی رخ خواهد داد که‌ زنان‌ بتوانند به طور گسترده در امر تولید شرکت کرده، وظایف خانگی خود را به حداقل برسانند‌. به‌ عبارت دیـگر، اسـتقلال اقتصادی زنان یکی از عوامل مهم برای رهایی زنان‌ به‌ شمار می‌رود.

میشل بارت با نوشتن‌ کتاب‌ ستم‌ امروز بر زنان (1980) یکی از کامل‌ترین‌ توضیحات‌ فمنیسم مارکسیستی را ارائه داده است.

وی معتقد است: اسـتثمار زنـان تنها ناشی‌ از‌ تفاوت‌های زیستی میان مردان و زنان‌ و یا‌ ضرورت‌های نظام‌ سرمایه‌داری‌ نبوده‌، بلکه ناشی از عقاید مسلّط نیز‌ بوده‌ است. به نظر وی، بر اساس این عقاید زنان فروتر از مردان‌ بـوده‌ و وظـیفه زنـان همسری، مادری و یا مانند‌ ایـن‌ها هـستند.

بـر‌ این‌ اساس، ایشان به الغای روابط‌ تک‌همسری‌ معتقد بوده، آن را برای سلامتی انسان به نظر بارت، رمز ستم‌دیدگی زنان‌، نظام‌ «خانواده یـا خـانوار» اسـت.

بر‌ اساس‌ اعتقاد‌ حاکم بر نظام‌ خانواده‌، خـانواده هـسته‌ای به‌طور طبیعی‌ شکل‌ گرفته است. این نوع نظام، جهان‌شمول بوده و تقسیم کار در آن نیز براساس طبیعیت‌ صورت‌ پذیرفته است؛ تـقسیم کـاری کـه مرد‌ را‌ تأمین‌کننده امکانات‌ اقتصادی‌ و زن‌ را تیماردار و تأمین‌کننده کار‌ بی‌مزد خـانگی می‌داند.

خانم الکساندرا کولنتای به عنوان اولین زن سفیر در جهان، یکی‌ دیگر‌ از مارکسیست‌های فمنیست است. وی معتقد‌ است‌: مشکل‌ عـمده‌ نـابرابری‌، بـقا و ادامه مالکیت‌ خصوصی‌ است. وی حسادت و احساس مالکیت جنسی را به عنوان آخـرین نـشانه‌های ذهنیت مالکیت خصوصی دانسته است‌ که‌ باید‌ از سوی دولت ممنوع گردد. بهتر‌ می‌داند‌. همچنین‌ اعتقاد‌ دارد‌: رابطه‌ جـنسی را نـباید جـدّی گرفت؛ چرا که رابطه جنسی همانند تشنگی است که تنها باید ارضـا شـود.

بـنابراین، در گرایش مارکسیستی، پیدایش مالکیت خصوصی، روابط و مناسبات‌ اجتماعی غلط، نهاد خانواده، نظام پدرسالاری و بـاز داشـتن زنـان از تولید عمومی از جمله عوامل مهم نابرابری میان زنان و مردان در جامعه محسوب می‌شوند. بر ایـن اسـاس، فمنیست‌های مدافع این‌ نوع‌ گرایش‌خواهان طلاق آسان، الغای روابط تک‌همسری، استقلال اقتصادی زنـان، جـدّی نـگرفتن روابط جنسی و از همه مهم‌تر، حذف مالکیت خصوصی هستند.

از نظر سیاسی، این دسته از فمنیست‌ها راهـ‌حل را‌ در‌ انـقلاب کمونیستی (پرولتاریا) می‌بینند. اینان معتقدند: همان‌گونه که نجات کارگران و طبقه «پرولتاریا» از سرمایه‌داری بـا انـقلاب کـمونیستی تحقق خواهد پذیرفت، رفع نابرابری میان‌ زنان‌ و مردان نیز با انقلاب کمونیستی‌ امکان‌پذیر‌ خواهد شـد؛ چـرا که اساسا تنها با حذف سرمایه‌داری است که تمام مشکلات از جمله مـشکل زنـان نـیز حل خواهند شد.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

گرایش لیبرالی فمنیسم

«برابری» و «رفـع‌ تـبعیض‌ جنسی» مهم‌ترین محور مطالعات فمنیسم لیبرال بوده است. لیبرال‌ها، به مقتضای فردگرایی مـعتقدند کـه تمایزی میان زن و مرد وجود نـداشته و جـنسیت زنـان هیچ‌گونه ارتباطی بـا بـرخورداری یا عدم برخورداری از‌ حـقوق‌ مـدنی ندارد. زنان از قابلیت قدرت تعقل کامل برخوردار بوده و از این‌رو، استحقاق برخورداری از تمام حقوق انـسانی را دارا هـستند.

مری ولستونکرافت، جان استوارت میل و هـری تـیلور از‌ جمله‌ مـهم‌ترین مـتفکران‌ ایـن گرایش محسوب می‌شوند. ولسـتونکرافت در نخستین متن مهم فمنیسم، حقانیت حقوق زنان، می‌نویسد: «زنان حق بهره‌مندی‌ از همان حقوق و امتیازات مـردان را دارنـد. اگر زنان به تحصیلات‌ دست‌ یـابند‌ و بـه نـوبه خـود، مـخلوقاتی صاحب عقل بـه شـمار آیند، موضوع "تفاوت جنسیتی" اهمیت خود را در حیات ‌‌سیاسی‌ و اجتماعی از دست خواهد داد.»

ان استوارت میل معتقد است: «جـامعه بـاید‌ بـر‌ طبق‌ اصل "عقل" سازمان‌دهی شود. جنسیت زنـانه نـاشی از تـولد، بـایستی یـک امـر نامربوط به شمار‌ آید و لذا، زنان باید حق بهره‌مندی از حقوق و آزادی‌هایی را داشته باشند که‌ مردان از آن بهره‌مند‌ می‌باشند‌، به ویژه حق رأی برای زنان.»

بر این اساس، تفاوت میان دو جنس زن و مـرد ذاتی نبوده، بلکه نتیجه اجتماعی شدن و زندگی جمعی است.

به نظر این دسته از فمنیست‌ها‌، تقریبا از لحظه تولد، با پسرها و دخترها به شیوه متفاوتی رفتار می‌شود، به گونه‌ای که زنان از پرورش تـمامی اسـتعدادشان به عنوان انسان باز داشته می‌شوند. این در حالی است که‌ مردان‌ و زنان از لحاظ استعداد با هم برابر بوده، زنان همانند مردان انسان‌هایی کامل محسوب می‌شوند.

تفاوت‌های میان مردان و زنـان نـاشی از روش‌ها، انتظارات و قوانین تبعیض‌آمیز اجتماعی است که بر اساس‌ آن‌، پسران و دختران تربیت می‌شوند.

رفع تبعیض جنسی مرحله‌ای بالاتر از رفع تفاوت جنسی اسـت. بـه نظر فمنیست‌های لیبرال، برای بـهبود مـسائل زنان، تنها برابری رسمی کافی نیست، بلکه باید‌ قوانینی‌ برای ممنوع کردن تبعیض‌علیه‌زنان وضع شوند که‌براساس آن‌ها، حقوقی‌برای‌زنان در محل‌کار ـ از قبیل مرخصی‌ودستمزددوران‌زایمان ـ وضع شوند.

بـه نـظر این دسته از فمنیست‌ها اصـلاحات تـنها راه رسیدن به آن‌ حقوق‌ هستند‌. گرچه هدف اولیه و اصلی فمنیست‌های‌ لیبرال‌ اعطای‌ حقوق کامل شهروندی دموکراتیک به زنان است، اما این هدف با تعقل، متقاعدسازی دولت و جامعه و اصلاحات قانون اساسی تـحقق مـی‌یابد.

از‌ این‌ طریق است که حقوق قانونی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی‌ زنان‌ به طور کامل تأمین شده، آنان در همه زمینه‌ها در جایگاهی مساوی با مردان قرار خواهند گرفت. با انجام‌ برخی‌ اصلاحات‌، نـهاد خـانواده تداوم یـافته و مردان در آن نقش مساوی و در‌ برابر ایفای وظایف خانگی بر عهده خواهند داشت، علاوه بر آن، زندگی زنان به هـیچ وجه با موانع‌ مصنوعی‌، همچون‌ پرورش کودکان، مختل نخواهد شد.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

گرایش‌های‌ فمنیستی‌

فمنیسم یک گرایش و مکتب واحد نیست. فـمنیست‌ها بـه ایـن سؤال که اساسا چرا وضع زنان چنین است و راه حلّ آن چگونه است، پاسـخ واحـدی نداده‌اند. از نظر‌ اخلاقی، فمنیست‌ها دارای یک نظر و سبک واحد نبوده‌اند؛ صور فمنیسم هم با اعتلا و ارتقای عـفّت و پاکـ‌دامنی و هم با ایجاد روابط جنسی آزاد پیوند داشته است.

از نظر سیاسی نیز‌ چـهره‌ فـمنیسم در برگیرنده درجات و سلسله مراتب گوناگونی بوده اسـت؛ از لیـبرال سـخت شروع و به چپ افراطی ختم می‌شود.(21) بـنابراین، فـمنیسم همانند بیش‌تر اعتقادات تداخل‌ها و ناهماهنگی‌هایی در ارزش‌های بنیادین‌ خویش‌ داشته(22) که این مسائل بـاعث ظـهور گرایش‌ها و مکاتب متعدد در درون فمنیست‌ها گـردیده‌اند.

مـتفکران و اندیشمندان مـطالعات زنـان تـا به امروز، پنج نگرش‌ و گرایش‌ مـهم از فـمنیسم را مورد‌ ارزیابی‌ و تحلیل قرار داده‌اند. لیبرالی، مارکسیستی، سوسیالیستی، افراطی و پسانوگرایی نگرش‌ها و گـرایش‌هایی هـستند که در بسیاری از آثاری که درباره فـمنیسم نوشته شده‌اند، مورد بـررسی قـرار‌ گرفته‌اند‌.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

موج‌ سوم فمنیسم

موج سوم فمنیسم از اوایل دهـه‌ 1990‌ آغـاز‌ مـی‌شود. فمنیسم، که در دهه‌های 1960 و 1970‌ در‌ اوج خود به سر می‌برد، در اواخر قرن بیستم بـا مـشکلات زیادی مواجه‌ شد‌ و در نتیجه، در سرازیری انحطاط‌ افتاد‌. شکاف‌ها‌ و دسته‌بندی‌های‌ آشکاری‌ در درون جنبش زنان به وجود‌ آمدند‌.

دولت‌های تـاچر و ریـگان در دهه 1980، آشکارا با این نهضت ستیز کرده‌، خواستار‌ اعاده از دست رفته «ارزشـهای خـانوادگی‌» شـدند. فمنیست‌ها، که به‌ بسیاری‌ از اهداف اصلی‌شان دست یافته‌ بودند‌، آن‌قدر به سمت افراط پیـش رفـتند کـه حتی نهضت مردان در حال شکل‌گیری‌ بود‌. این مسائل باعث شدند فمنیسم‌

در‌ اوایل‌ دهه 1990 یـک‌ فـرایند‌ اعتدال را تجربه کند‌. جناح‌ مبارز و انقلابی آن کنار گذاشته شد و به ستایش و اهمیت بـه دنـیا آوردن فـرزند و نقش‌ مادری‌ پرداخته‌اند.

اندیشه‌های برخی از پسانوگراها‌ همچون‌ میشل فوکو‌ و ژاک‌ دریدا‌ در برانگیختن این مـوج‌، تـأثیر بسزایی داشتند. علاوه بر این، خانم جین بتکه الشتین با نوشتن کتاب مـرد عـمومی‌، زن‌ خصوصی (1981)، تلاش کرد دیدگاه‌های افراطی‌ در‌ موج‌ دوم‌ را‌ تعدیل کند. بر‌ خلاف‌ موج دوم، فمنیست‌ها در این مـوج، بـر ظاهر زنانه و رفتار ظریف تأکید می‌ورزیدند. آنان معتقد به‌ احیای‌ مادری‌ بـودند و از خـانواده فـرزند محور و همچنین زندگی‌ خصوصی‌ دفاع‌ می‌کردند‌.

۱۱ تیر ۰۰ ، ۰۹:۱۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر