محو از نظر لغوی به معنای نابود کردن، پاک کردن و … است و اصطلاحاً به معنای پاک کردن قسمتی از سند می باشد.
محو از نظر لغوی به معنای نابود کردن، پاک کردن و … است و اصطلاحاً به معنای پاک کردن قسمتی از سند می باشد.
الحاق به معنای اتصال کردن است و به این معنا است که چیزی به سند اضافه می گردد.
در قلم بردن با استفاده از قلم در کل یا جزئی از سند تغییری ایجاد می شود یا چیزی به آن اضافه می گردد.
تراشیدن به معنای تراش دادن، صاف کردن، جعل کردن و ساختن و خلق کردن می باشد. در تراشیدن اقدام مرتکب همانند خراشیدن است. تنها تفاوتی که دارند این است که در خراشیدن حروفی از کلمه و در تراشیدن کل کلمه کامل در یک نوشته محو می گردد.
خراشیدن به معنای مجروح کردن است یعنی در این شیوه با استفاده از وسایلی همچون تیغ یا چاقو، حرفی از یک نوشته برداشته می شود تا موضوع سند تغییر کند.
منظور از امضاء هر علامتی است که شخص در زیر یک سند یا نوشته برای منتسب کردن آن به خود می گذارد.
مهر علامتی است که افراد به جای امضاء از آن استفاده می کنند.
در این شکل از جعل، سند اصلی وجود ندارد و جاعل از طریق ساختن، سندی را خلق می نماید.
جعل و تزویر عبارتند از: ساختن نوشته یا سند یا ساختن مهر یا امضای اشخاص رسمی یا غیررسمی خراشیدن یا تراشیدن یا قلم بردن یا الحاق یا محو یا اثبات یا سیاه کردن یا تقدیم یا تاخیر تاریخ سند نسبت به تاریخ حقیقی یا الصاق نوشتهای به نوشته دیگر یا بکار بردن مهر دیگری بدون اجازه صاحب آن و نظایر اینها به قصد تقلب.
در تحقق جرم جعل مانند هر جرم دیگری باید یک تصور ذهنی از موضوع جرم در ذهن مرتکب باشد که به یک شکلی تحقق خارجی پیدا کند که به آن تحقق قصد مجرمانه می گویند.
بنابراین در انجام عنصر مادی اولاً باید در عالم خارج تحقق پیدا کند ثانیاً برای تحقق این قصد مجرمانه باید اقدامی صورت گرفته باشد به بیان دیگر از طریق انجام یک کار باشد نه ترک آن کار.
از مواد ۵٢٣ تا ۵۴٢ قانون مجازات اسلامی از فصل پنجم کتاب تعزیرات در مورد جرم جعل و مجازات آن در موارد مختلف توضیح داده است.
در جرم جعل نیز همانند سایر جرایم باید سه عنصر قانونی، مادی و معنوی به صورت همزمان در کنار هم قرار داشته باشند تا این جرم محقق شود و هر زمان که یکی از این عناصر وجود نداشته باشند، جرم جعل محقق نشده است.
موضوع جرم جعل باید ماهیتاً ساختگی و تقلبی باشد و صرف اینکه حاوی اطلاعات دروغ باشد برای تحقق جرم جعل کافی نیست با بیان این شرط مشخص میشود که گزارش دروغ جعل نیست بلکه باید خود سند ساختگی باشد چون در گزارش خلاف واقع اصل سند ساختگی نیست بلکه محتوای آن هم خلاف واقع و دروغ است.
فرد میتواند سند یا نوشته ای را که خود تنظیم میکند به دروغ تنظیم نماید اما ارائه این اطلاعات دروغ هر چند بصورت کتبی باشد جعل محسوب نمی شود.
جعل و گزارش خلاف واقع از این نظر که هر دو دروغ می باشند شباهت دارند ولی تفاوت آنها با یکدیگر این است که در جعل این دروغ به شخص دیگری و در گزارش خلاف واقع این دروغ به خود شخص تنظیم کننده گزارش نسبت داده می شود و این شخص مطالب دروغ را خودش بیان میکند نه اینکه سندی بسازد و محتوای سند حکایت از دروغی باشد که به دیگری نسبت داده شود.
یکی دیگر از شروط تحقق جرم جعل، ورود ضرر به دیگری است این امر بدین معنا می باشد که اگر در سند با نوشته ای دست برده شود حتما بایستی این اقدام متضمن ضرری باشد و این ضرر ایجاد گردد.
ضرر ایجاد گردیده در جرم جعل می تواند مادی یا معنوی باشد.
ضرر مادی ضرری است که به دارایی اشخاص وارد می شود اما ضرر معنوی ضرری می باشد که موضوع ضرر، شرف، آبرو، اعتبار، شهرت و حیثیت خانوادگی و شغلی اشخاص است.
بطور مثال اگر کسی با ساختن یک برگ جعلی (دادنامه) فرد دیگری را متهم به ارتکاب اعمال منافی عفت نماید تا آبروی او را ببرد، ضرر معنوی به آن فرد وارد نموده است.
افراد متضرر از این ضرر هم می توانند حقیقی (انسان) یا حقوقی (شرکت) باشند.
در تحقق ورود ضرر به غیر حتما لازم نیست که آن ضرر تحقق خارجی داشته باشد یعنی در عالم واقع آن ضرر محقق شود بلکه احتمال ورود ضرر نیز کفایت می کند.
سوال مهم این است که وقتی گفته می شود ملاک به اشتباه انداختن افراد در جرم جعل، افراد متعارف هستند، این افراد چه کسانی هستند؟
منظور از افراد متعارف، افراد معمولی جامعه هستند نه کارشناسان و متخصصین.
جعل کلی آن است که کل نوشته ساختگی باشد و اصالت نداشته باشد مثل اینکه فردی یک گواهینامه رانندگی جعلی بسازد.
در این نوع جعل، سند اصالت دارد ولی در قسمتی از سند دست برده شده و فقط آن قسمت از سند باطل و غیرقابل استناد است.
برای تحقق این جرم یکی از شرایط اساسی این است که باید امکان به اشتباه انداختن اشخاص متعارف باشد یعنی اینکه این احتمال وحود داشته باشد که این اشخاص مورد ساختگی را با اصل آن اشتباه بگیرند.
بنابراین هرگاه عرفاً امکان به اشتباه انداختن دیگران وجود داشته باشد حتی اگر شباهتی بین مورد جعلی با اصلی مشاهده نشود، باز رفتار ارتکابی تحت عنوان جعل قابل تعقیب خواهد بود.
در مواردی که متهم به پرداخت جزای نقدی محکوم می شود، ممکن است که خود او در مرحله دادرسی و قبل از ارسال پرونده به اجرای احکام نسبت به پرداخت جزای نقدی اقدام نموده باشد و فیش آنرا تحویل دادگاه نماید که در این حالت دادگاه پرونده را به اجرای احکام ارسال می نماید تا بررسی نماید که آیا جزای نقدی پرداخت شده دقیقاً به میزان محکومیت است و یا خیر، مضاف بر اینکه باید بررسی گردد که حسابی که پول به آن واریز گردیده است، شماره حساب جزای نقدی بوده است و یا شماره حساب دیگری.
با بررسی این دو نکته در پرونده قید میگردد که با عنایت به پرداخت جزای نقدی و اجرای کامل دادنامه، پرونده از آمار کسر و بایگانی گردد.
اگر حکم اجرا نشده باشد و پرونده جهت اجرا به اجرای احکام ارسال شده باشد، چند حالت متصور می گردد:
حالت اول) در این صورت، پرونده به همراه متهم به اجرای احکام ارسال میگردد و اگر محکوم علیه حاضر به پرداخت جزای نقدی باشد، قاضی اجرای احکام میتواند او را از پرداخت ٢٠ درصد جزای نقدی معاف نماید.
در این حالت محکوم علیه بصورت تحت الحفظ یا توسط فرد دیگری، جزای نقدی را پرداخت نموده و بعد دستور آزادی بدون قید و شرط او صادر میگردد و بعد از آن پرونده مختومه و بایگانی می شود.
حالت دوم) در این فرض، پرونده به اجرای احکام ارسال شده اما جزای نقدی پرداخت نشده است و محکوم علیه در بازداشت بسر می برد.
با توجه به ماده ٣٧٧ قانون آیین دادرسی کیفری قاضی مکلف است که به دفتر دستور دهد تا به زندان اعلام نماید که متهم بموجب رأی صادره محکوم به پرداخت جزای نقدی گردیده است و با رعایت مقررات مربوط به جزای نقدی و احتساب ایام بازداشت قبلی اگر بعلت دیگری در بازداشت نباشد، آزاد شود.
بنابراین زندان ممکن است با احتساب ایام بازداشت قبلی، در ازای هر روز ۴٠٠ هزار ریال مجازات زندانی را محاسبه و نامبرده را آزاد نماید و یا اینکه هنوز بر این مبنا میزان مجازات به اتمام نرسیده باشد و محکوم علیه در حال تحمل حبس بدل از جزای نقدی باشد.
نکته مهم این است که اگر بموجب اعمال مواد ۴۴٢ یا ۴٨٣ قانون آیین دادرسی کیفری، در مجازات محکوم علیه تخفیف داده شود، قاضی اجرای احکام موظف است که بیست درصد تخفیف نسبت به دادنامه دوم یعنی مجازات تخفیفی اعمال نماید.
جزای نقدی بالاصاله به معنای این است که مجازات اصلی مورد حکم، جزای نقدی باشد.
چنانچه اجرای تمام یا بخشی از مجازاتهای جایگزین حبس با مانعی مواجه گردد، مجازات مورد حکم یا بخش اجراء نشده آن بعد از رفع مانع اجراء میگردد. چنانچه مانع مذکور به واسطه رفتار عمدی محکوم و برای متوقف کردن مجازات ایجاد گردد مجازات اصلی اجراء می شود.
چنانچه محکوم از اجرای مفاد حکم یا دستورهای دادگاه تخلف نماید، به پیشنهاد قاضی اجرای احکام و رای دادگاه برای بار نخست یک چهارم تا یک دوم به مجازات مورد حکم افزوده می شود و در صورت تکرار، مجازات حبس اجراء می گردد.
تبصره- دادگاه در متن حکم آثار تبعیت و تخلف از مفاد حکم را به طور صریح قید و به محکوم تفهیم می کند. قاضی اجرای احکام نیز در ضمن اجراء با رعایت مفاد حکم دادگاه و مقررات مربوط، نحوه نظارت و مراقبت بر محکوم را مشخص می نماید.
اگر مجازات اصلی، حبس باشد و دادگاه بنا به شرایطی تصمیم بگیرد مجازات حبس را به جزای نقدی تبدیل نماید، اجرای این نوع جزای نقدی، تابع مقررات و ضوابط مجازات های جایگزین حبس موضوع فصل نهم از قانون مجازات اسلامی خواهد بود.
اگر مجرم (محکوم علیه) رأساً یا بعد از احضار، اقدام به پرداخت جزای نقدی نماید شامل ٢٠ درصد تخفیف و احتساب ایام بازداشت قبلی خواهد بود اما اگر اقدام به پرداخت جزای نقدی ننماید سه حالت متصور می باشد:
حالت اول) اگر برای مجرم، قرار صادر گردیده و به اصطلاح حقوقی، تحت قرار باشد، دستور ضبط وثیقه و یا وجه التزام صادر و این جزا از محل آن پرداخت می گردد.
حالت دوم) اگر مجرم تحت قرار بوده و دارای ضامن باشد، بعد از احضار و عدم حضور او، به ضامن اخطار می شود که ظرف یکماه محکوم علیه را حاضر نماید.
در صورت عدم حضور، دستور ضبط وجه الکفاله یا وثیقه صادر می گردد اما جزای نقدی از محل تأمین قابل پرداخت نمی باشد.
حالت سوم) چنانچه مجرم فاقد تأمین باشد و یا ضامن وی را جهت اجرای حکم حاضر ننموده و یا علی رغم اخطار به ضامن جهت اجرای حکم حاضر نشود باید بررسی گردد که آیا مجرم قدرت پرداخت جزای نقدی را دارد یا خیر.
اگر بعد از بررسی معلوم گردد که محکوم علیه قدرت پرداخت جزای نقدی را دارد و تعمداً پرداخت نمی نماید، مطابق با ماده ٨١ قانون مجازات اسلامی برای مرتبه اول، یک چهارم تا یک دوم به میزان جزای نقدی جایگزین حبس اضافه می شود و در صورتی که بعد از تشدید مجازات همچنان اقدام به پرداخت ننماید، اموال وی شناسایی و توقیف می گردد و با فروش آنها جزای نقدی وصول می شود.
در صورتی که اموالی از محکوم علیه شناسایی نشود و یا وی اقدام به اتلاف آنها نموده باشد، در این حالت مطابق با مواد ٨١ و ٨٢ قانون مجازات اسلامی، مجازات اصلی یعنی حبس اجرا می شود.
اگر مشخص گردد که محکوم علیه مالی جهت پرداخت ندارد و تقاضای دادن مهلت و یا تقسیط نماید، در اینصورت با درخواست وی موافقت میگردد تا قادر به پرداخت جزای نقدی باشد.