⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖بابیش از8سال سابقه حقوقی

سوال: زمان تسری قانون حاکم بر قلع وقمع بنا چیست؟ ؟

رای وحدت رای شماره 730-1392/3/28 هیات عمومی دیوانعالی کشور : ماده 3 (اصلاحی 1385/8/1) قانون حفظ کاربری اراضی وباغها مصوب 1374/3/31که دادگاه را مکلف نموده ضمن صدور حکم مجازات برای مالکان یا متصرفان اراضی زراعی وباغهای موضوع این قانون که به صورت غیر مجاز و بدون اخذ مجوز از کمیسیون موضوع تبصره 1 اصلاحی 1385/8/1 ماده 1 قانون اقدام به تغییر کاربری نمایند حکم بر قلع وقمع بنا نیز صادر نماید ، با توجه به اینکه قلع وقمع بنا جزء لاینفک حکم کیفری است ، نسبت به جرایم واقع شده پیش از لازم الاجراء شدن آن ماده حاکمیت ندارد.

۰۲ آبان ۹۷ ، ۱۳:۵۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

یک سوال به همراه 100 نکته ی آموزشی

    * کدام گزینه از حیث حکم صحت متفاوت با دیگر گزینه هاست؟
    1) امکان تبدیل مجازات شلاق تعزیری به جزای نقدی در مقام تخفیف مجازات وجود دارد.
    2) امکان تخفیف مجازات حبس به جزای نقدی به موجب ماده 37 قانون مجازات وجود ندارد.
    3) تخفیف در تعدد جرم و تکرار جرم هر دو وجود دارد.
    4)در قانون مبارزه با مواد مخدر در صورت وجود جهات مخففه مجازات حبس ابد به 10 سال حبس تقلیل  می یابد.
 
 
* گزینه (4) پاسخ می باشد.
نکته 1: سه گزینه اول بشرح آتی صحیح می باشند با مطالعه “صد نکته” در مورد تخفیف همراه ما باشید.. برای شروع دقت کنید که در بند «ت» امکان تبدیل سایر تعزیرات (غیر از حبس و مصادره اموال و انفصال دائم) به یک یا دو درجه پایین تر از همان نوع یا انواع دیگر پیش بینی شده است پس گزینه یک صحیح می باشد.
نکته 2: تخفیف اختیاری است.
نکته 3: تخفیف ماده 37 فقط در مورد مجازات تعزیری است.
نکته 4: تقلیل یا تبدیل لذا تقلیل و تبدیل با هم قابل جمع نیستند.
نکته 5: قید جهت تخفیف در دادنامه ضروری است.
نکته 6: حتی در صورت وجود جهات تخفیف دادگاه الزامی به تخفیف ندارد.
نکته 7: تخفیف ماده 37 در حین صدور حکم اعمال می شود.
نکته 8: مداخله ضعیف شریک یا معاون در وقوع جرم یکی از جهات مخففه است.
نکته 9: دقت نمایید جهات مخففه متفاوت از میزان تخفیف می باشند.
نکته 10: به یک جهت امکان دو بار تخفیف وجود ندارد.
نکته 11: تخفیف قضائی و تخفیف قانونی به دو جهت منع نشده است.
نکته 12: تخفیف ماده 37 و 38 تخفیف قضائی است تخفیف قانونی همانند تبصره 2 ماده 718 (کتاب پنجم).
نکته 13: تفاوت های تخفیف قانونی و قضائی را بنویسید.
نکته 14: اگر جهات مخففه وجود داشته باشد و راننده از کمک به مصدوم خودداری یا فرار نماید امکان تخفیف وجود ندارد.
نکته 15: برای معافیت از کیفر در جرایم تعزیری درجه 7 و 8 وجود شرایط ذیل ضروری است:
1)  احراز جهات مخففه
2)  فقدان سابقه کیفری موثر
3)  گذشت شاکی و جبران ضرر و زیان یا برقراری ترتیبات جبران آن.
نکته 16: شاکی به چه کسی می گویند؟ مدعی خصوصی به چه کسی است؟ (بند الف ماده 38)
نکته 17: ماده 6 قانون اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری مصوب 1356 در حال حاضر معتبر می باشد.
نکته 18: اعمال ماده 6 قانون فوق در حدود و قصاص و دیات ممنوع است و فقط در محکومیت های جنحه ای (تعزیرات) امکانپذیر است.
نکته 19: مطابق ماده 37 تبدیل حبس به جزای نقدی در مقام تخفیف ممکن نیست. چرا؟
نکته 20 : هدف از طرح نکات بصورت سوالی و بعضاً خلاصه ایجاد درگیری ذهنی برای داوطلب به منظور تثبیت مطالب و کشف نکات جدید است.
نکته 21: تخفیف ماده 37 ویژه مجازات است و اقدامات تامین و تربیت را در بر نمی گیرد (به نکته 23 مراجعه کنید).
نکته 22: تخفیف هم در تعدد جرم و هم در تکرار جرم امکان پذیر است. (تبصره 3 ماده 134 و ماده 139)
نکته 23: تخفیف مجازات ها و اقدامات تامینی و تربیتی در مورد اطفال و نوجوانان مطابق ماده 193 امکانپذیر است.
نکته 24: جهات تخفیف در مورد جرایم نظامیان همان جهات تخفیف در قانون مجازات اسلامی است (ماده 9 قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح)
نکته 25: میزان تخفیف در مورد جرایم نظامیان تابع مقررات خاص قانون مجازات جرایم نیروهای مسلح مصوب 1382 می باشد.
نکته 26: اعمال تخفیف ماده 37 مانعه الجمع با اعمال تخفیف ماده 277 آیین دادرسی کیفری مصوب 1378 نیست. (ماده 277 را به دقت بخوانید)
نکته 27: تخفیف ماده 277 بعد از صدور حکم قطعی امکانپذیر است در حالیکه تخفیف ماده 37 حین صدور حکم می باشد.
نکته 28: گذشت شاکی در جرایم قابل گذشت به موجب بند 2 ماده 6 آ.د.ک موجب صدور قرار موقوفی تعقیب است و ما گذشت شاکی در جرایم غیر قابل گذشت از جهات مخففه می باشد.
نکته 29: بموجب رأی وحدت رویه شماره 587 دیوان عالی کشور تخفیف جزای نقدی در جرم قاچاق ممکن نیست.
نکته 30: تشخیص استحقاق تخفیف در جرایم مطبوعاتی با هیات منصفه است.
نکته 31: مجازات جرایم کلاهبرداری، اختلاس، تحصیل مال از طریق نامشروع، غیرقابل تخفیف است. به قانون تشدید مجازات مرتکبین ارتشا اختلاس و کلاهبرداری مصوب 1367 مجمع تشخیص مصلحت نظام مراجعه نمایید.
نکته 32: مجازات مذکور در قانون مجازات اخلال گران در نظام اقتصادی کشور غیر قابل تخفیف است.
نکته 33: مجازات شروع به اختلاس و شروع به کلاهبرداری قابل تخفیف است.
نکته 34: نوآوری: در قانون جدید امکان تبدیل مصادره اموال به جزای نقدی درجه یک تا چهار در مقام تخفیف پیش بینی شده است (بند ب ماده 37).
نکته 35: براساس ماده 38 قانون مبارزه با مواد مخدر امکان تخفیف در مجازات های آن قانون وجود دارد و در صورت وجود جهات مخففه دادگاه می تواند تا نصف حداقل و در صورتی که مجازات فاقد حداقل باشد تا نصف تخفیف دهد.
نکته 36: در قانون مواد مخدر در صورت مجود جهات مخففه امکان تخفیف مجازات حبس ابد به 15 سال حبس وجود دارد. (ماده 38)
نکته 37: در قانون مبارزه با مواد مخدر مجازات اعدام هم از طریق کمیسیون عفو قابل تخفیف (تبدیل) می باشد.
نکته 38: بموجب ماده 1 قانون نحوه وصول برخی از درآمدهای دولت که هم اکنون لازم الاجرا است در حبس کمتر از 91 روز تبدیل به جزای نقدی الزامی است.
نکته 39: اعمال تخفیف هم در احکام حضوری و هم در احکام غیابی هر دو امکانپذیر است.
نکته 40: تخفیف هم در جرایم عمدی و هم غیر عمدی هر دو ممکن است.
نکته 41: تخفیف ماده 37 هم در مورد اشخاص حقیقی و هم حقوقی هر دو ممکن است.
نکته 42: کمی استراحت نمایید و سپس ادامه نکات را مطالعه کنید.
نکته 43 : آنچه رخ داده را باید پذیرفت اما آنچه را روی نداده، می توان به میل خویش بنا نمود. حقوقدانان مهربان هنوز فرصت دارید تا بناهایی را برای آینده زندگیتان بسازید.
نکته 44: دادگاه تجدید نظر می تواند بدون دخالت متهم مجازات وی را تخفیف دهد اما امکان تشدید را ندارد مگر؟؟
نکته 45: منظور از کیفیات مخففه قانونی همان معاذیر مخففه است مانند ماده 554 کتاب پنجم.
نکته 46: منظور از کیفیات مخففه قضائی همان موارد مذکور در ماده 37 قانون جدید است.
نکته 47: بموجب ماده 6 قانون اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری در شرایطی اعطا تخفیف تا  مجازات در حکم اولی الزامی است:
1)  جرم تعزیری می باشد.
2)  دادستان تقاضای تجدید نظر خواهی نکرده باشد.
3)  محکوم حق تجدید نظر خواهی را ساقط و استرداد آنرا تقاضا کرده باشد.
4)  محکوک تخفیف را تقاضا نماید.
نکته 48: منظور از عبارت «به نحوی که به حال متهم مناسب تر باشد» تقلیل یا تبدیل مجازات به گونه ای است که برای شخص متهم سبک تر باشد و تشخیص آن با دادگاه می باشد و دادگاه می بایست به شرایط شخصی متهم توجه نماید.
نکته 49: در صورتیکه فردی مرتکب جرم توهین غیر ارتجالی شود می تواند از تخفیف بهره مند گردد. به جهت بند پ ماده 38.
نکته 50: حسن سابقه و ندامت از جهات تخفیف می باشند (نوآوری).
نکته 51: در ماده 19 انفصال دائم مجازات درجه 4 می باشد و بموجب بند پ ماده 37 در صورت احراز جهات مخففه امکان تبدیل انفصال دائم به انفصال موقت به میزان پنج تا پانزده سال وجود دارد.
نکته 52: اعلام و اقرار متهم زمانی از جهات مخففه می تواند باشد که در حین تحقیق و رسیدگی و موثر باشد.
نکته 53: تعلیق مجازات و تخفیف آن مانعه الجمع نمی باشند.
نکته 54: تخفیف «فرتا» تعلیق، تعدد، تکرار، تشدید.
نکته 55: در جرایم تعزیری 6 تا 8 اگر مرتکب توبه نماید و اصلاح او برای قاضی محرز شود مجازات ساقط می شود اما در سایر جرایم موجب تعزیر (درجه 1 تا 5) دادگاه می تواند تخفیف دهد. (ماده 115)
نکته 56: با تصویب تبصره ماده 139 قانون جدید، تبصره ماده 666 (کتاب پنجم) چه وضعیتی دارد؟
نکته 57: تقلیل یا تبدیل حدود توسط دادگاه ممکن نیست اما مجازات جدی تنها از طریق توبه و عفو بشرح آتی قابل تخفیف و تبدیل اند. (ماده 219)
نکته 58: دلتان را بکنید زیر پایتان بگذارید تا دستتان به هدف برسد اگر چند هدف دارید یکی را انتخاب کنید.
گیر کار اینجاست که دلتان نمی آید یکی از اهداف خود را فدا کنید. چانه می زنید هی می گویید «حالا اینم کنارش، اشکالی داره؟» پاشنه آشیل انسان موفق همیشه این بوده: انتخاب یکی، حذف بقیه.
نکته 59: تقاذف موجب سقوط حد و تبدیل آن به مجازات تعزیری (شلاق درجه شش) می باشد. (تبصره ماده 261)
نکته 60: در ماده 521 (کتاب پنجم) همکاری موثر در کشف جرم با مامورین از جهات تخفیف قانونی است.
نکته 61: رها کردن شخص توقیف شده مشروط بر آنکه وی زیاده از پنج روز توقیف نشده باشد از جهات مخففه قانونی است که در ماده 585 کتاب پنجم آمده است.
نکته 62: ربادهنده و راشی در صورت اضطرار از مجازات معاف می شوند.
نکته 63: بموجب رای وحدت رویه 661 دیوان عالی کشور مورخه 22/7/1382 مقررات ماده 6 قانون اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری به اعتبار خود باقی است.
نکته 64: دادگاه بدوی می تواند در مرحله واخواهی تخفیف دهد و منعی در مورد آن نداریم.
نکته 65: لزوم تعیین مجازات اشد در تعدد معنوی اصولاً مانع اعمال تخفیف نیست.
نکته 66: وجود جهات مشدده قانونی کیفر، مانع اعمال مقررات تخفیف مجازات در صورت وجود کیفیات مخففه نیست.
نکته 67: تعلیق اجرای مجازات بعنوان تخفیف فاقد وجهات قانونی است.
نکته 68: دادگاه نمی تواند در مقام تخفیف مجازات را ساقط کند مگر در تعزیرات درجه 7 و 8 بشرحی که گذشت.
نکته 69: ماده 25 قانون اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری بموجب ماده 277 قانون آ.د.ک 1378 نسخ ضمنی شده است.
نکته 70: تخفیف مجازات با لحاظ کیفیات مخففه ارتکاب جرم مانع استفاده محکوم علیه از تخفیف به لحاظ تسلیم حکم نمی باشد.
نکته 71: مجازات های قانون صدور چک اعم از حبس و جزای نقدی در صورت وجود جهات مخففه قابل تخفیف می باشد.
نکته 72: در صورت وجود جهات تخفیف دادگاه باید راساً مجازات مخففه را مورد حکم قرار دهد و نمی تواند بدواً کیفر قانونی را تعیین و سپس آنرا به استناد ماده 37 تخفیف دهد و هر دو مجازات را در دادنامه قید کند بلکه فقط باید مجازات مخففه را بنویسد.
نکته 73: برای حکم به حداقل مجازات دادگاه نیازی به استناد به جهات مخففه ندارد و تعیین کیفر میان حداقل و حداکثر از اختیارات دادگاه است.
نکته 74:  در جرایمی همچون معامله معارض، فروش مال غیر و ... که مجازات آنها مجازات جرم کلاهبرداری است مقررات مربوط به منع تخفیف جاری است و این جرایم هم همانند کلاهبرداری غیر قابل تخفیف می باشند.
نکته 75: در مواردی که برای یک جرم دو مجازات اصلی آمده است مانند ماده 657 دادگاه می تواند هر دو مجازات را تخفیف دهد.
نکته 76: نکاتی که برایتان جدید است را به «محشای من» منتقل کنید.
نکته 77: بموجب نظریه مشورتی اداره حقوقی مجازات تکمیلی قابل تخفیف نیست چرا که مصالح خاصی در انشاء آن مدنظر می باشد.
نکته 78: در مورد مجازات تکمیلی که اصولاً حکم به آن اختیاری است پس از گذشتن نیمی از مجازات با پیشنهاد قاضی اجرای حکم دادگاه می تواند مدت زمان مجازات تکمیلی را کاهش و یا آن را لغو نماید. (ماده 24 قانون جدید)
نکته 79: بموجب رأی وحدت رویه 628 مورخه 31/6/1377 دیوان عالی کشور در صورت وجود جهات مخففه در جرم کلاهبرداری دادگاه ها نمی توانند مجازات را به کمتر از حداقل کاهش دهند.
نکته 80: در هر ایستگاه اتوبوس ژاپن نوشته شده است اتوبوس متوقف خواهد شد، اما شما پیاده روی به سمت هدف را ادامه دهید.
نکته 81: داوطلب گرامی در قانون جدید فقط 3 ماده 37 و 38 و 39 در مورد تخفیف وجود دارد و اگر بخاطر آورید در قانون 1370 فقط ماده 22 در مورد تخفیف وجود داشت با این وجود ملاحظه می کنید که می توان از همین سه ماده چند نکاتی را فرا گرفت.
نکته 82: در حبس های ناشی از محکومیت های مالی موضوع ماده 2 قانونی نحوه اجرای محکومیت های مالی تخفیف وجود ندارد چرا؟
نکته 83: برای اعمال تخفیف گذشت شاکی شروری نیست اما گذشت می تواند یکی از جهات تخفیف باشد.
نکته 84: قصد و انگیزه (داعی) دو مقوله جدا از هم می باشند آنچه می تواند از جهات تخفیف باشد انگیزه شرافتمندانه است. فقدان قصد موجب عدم تحقق جرایم عمدی است.
نکته 85: در ماده 710 کتاب پنجم برای مرتکبین جرم موضوع آن ماده تخفیف پیش بینی شده است.
نکته 86: کلی گویی در باب تخفیف فاقد وجاهت قانونی است و دادگاه باید شرایط و عواملی را که موجب تخفیف می باشد در حکم خود قید نماید.
نکته 87: در قانون جدید ماده 38 هشت جهت مخففه آمده است که حتی وجود یکی از آنها برای اعمال تخفیف کافی است.
نکته 88: جهات مخففه در قانون قبلی 6 مورد بود.
نکته 89: جهات مخففه هم در قانون قبلی و هم قانون فعلی حصری می باشند.
نکته 90: جهت تسریع در تدریس کلاس جزا لطفاً داوطلبان نکات را کامل فرا گرفته و سپس در کلاس حاضر شوند.
نکته 91: در بند ب ماده 38 همکاری موثر متهم در شناسایی شرکا و معاونین آمده است که مشابه آن در بند 2 ماده 22 قانون سابق آمده بود.
نکته 92: گذشت شاکی یا مدعی خصوصی بعنوان یکی از جهات تخفیف در بند الف ماده 38 در بند 1 ماده 22 قانون سابق هم آمده بود.
نکته 93: بند پ ماده 38 همان بند 3 ماده 22 قانون سابق است البته کلمات موثر و بزه دیده جایگزین تحت تاثیر و مبنی علیه شده است.
نکته 94: مفهوم بند ت و بند 4 یکی است.
نکته 95: وضع خاص متهم و یا سابقه او که در بند 5 قانون قبلی آمده بود تغییر یافته است به: ندامت، حسن سابقه و یا وضع خاص متهم از قبل کهولت یا بیماری.
نکته 96: بند 6 در بند ج ماده 38 منعکس شده است.
نکته 97: بند "چ" نوآوری است آنرا به خاطر بسپارید این مورد قبلاً از جهات مخففه نبوده است. «خفیف بودن زیان وارده به بزه دیده یا نتایج زیانبار جرم».
نکته 98: بند" ح" نوآوری است و در ماده 22 قانون سابق از موارد جهات مخففه نبود.
«مداخله ضعیف شریک یا معاون در وقوع جرم» البته در قانون سابق بموجب تبصره ماده 42 نداخله ضعیف یک شریک در ارتکاب جرم از موجبات تخفیف قانونی و اجباری بود که در قانون جدید از موجبات تخفیف قضائی بشمار می رود.
نکته 99: گذشت شاکی برای صدور حکم معافیت از مجازات الزامی و اما برای تخفیف الزامی نیست.
نکته 100: می گویند رسیدن به آرامش هدف است، باید گفت آرامش تختگاه نوک کوه است آیا کوهنورد همیشه در آن خواهد ماند؟ بیشتر زمان زندگی او در کوهپایه و دامنه می گذرد؛ به امید رسیدن به آرامش اندک و دوباره نهیب   دل و دلدادگی به فرازی دیگر..
نکته صفر: مجازات کلاهبرداری رایانه ای (موضوع ماده 740 کتاب پنجم و ماده 12 قانون جرایم رایانه ای) تخفیف پذیر است.
۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۱۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

درخواست تخفیف مجازات به لحاظ اسقاط حق تجدیدنظرخواهی

ریاست محترم شعبه..........دادگاه عمومی جزائی............

با سلام.احتراماً در خصوص کلاسه پرونده..........به استحضار می رساند:

نظر به اینکه اینجانب به موجب دادنامه شماره...........مورخ.........به اتهام........در پرونده کلاسه فوق الذکر محکوم به تحمل .........حبس تعزیری/جزای نقدی شده ام و رای مذکور مورخ...........به اینجانب ابلاغ شده است، لذا با اسقاط حق تجدیدنظرخواهی خود نسبت به دادنامه مذکور با استناد به ماده 6 قانون اصلاح پاره ای از قوانین دادگستری مصوب 25/3/56 و رای وحدت رویه شماره 661 مورخ 22/7/82 هیات عمومی دیوان عالی کشور درخواست تخفیف مجازات دارم.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تقاضای تخفیف مجازات پس از صدور حکم بدوی

تقاضای تخفیف مجازات پس از  صدور حکم بدوی و قبل از پایان مهلت تجدیدنظرخواهی با اسقاط حق تجدیدنظر خواهی و یا مسترد نمودن درخواست تجدیدنظر کیفری توسط محکوم علیه :

در تمامی محکومیت های تعزیری در صورتی که دادستان از حکم صادره درخواست تجدید نظر نکرده باشد ، محکوم علیه میتواند پیش از پایان مهلت تجدیدنظر خواهی با رجوع به دادگاه صادر کننده حکم ، حق تجدیدنظرخواهی خودرا اسقاط یا درخواست تجدیدنظر را مسترد نماید و تقاضای تخفیف مجازات کند ، دراین صورت دادگاه در وقت فوق العاده با حضور دادستان به موضوع رسیدگی و تا یک چهارم مجازات تعیین شده را کسر می کند ، این حکم دادگاه قطعی است .

نکات حقوقی در برخورداری از تخفیف مجازات با اسقاط حق تجدیدنظرخواهی و یا مسترد نمودن درخواست تجدیدنظر کیفری توسط محکوم علیه  :

 1   تقاضای تخفیف مجازات به شیوه فوق ، تنها در خصوص محکومیتهای تعزیری امکان پذیر است .

2   می بایست دادستان از حکم صادره درخواست تجدیدنظر نکرده باشد .

3 چنانچه محکوم علیه درخواست تجدیدنظر نکرده باشد ، مراجعه محکوم علیه به دادگاه صادر کننده حکم برای اسقاط حق تجدیدنظرخواهی و تقاضای تخفیف مجازات می بایست پیش از پایان مهلت تجدیدنظرخواهی باشد .

4 چنانچه محکوم علیه درخواست تجدیدنظر کرده باشد ، مراجعه محکوم علیه به دادگاه صادر کننده حکم برای مسترد نمودن درخواست تجدیدنظر و تقاضای تخفیف مجازات می بایست پیش از پایان مهلت تجدیدنظر خواهی باشد .

5 رسیدگی به موضوع در دادگاه با حضور دادستان بوده و حداکثر تا یک چهارم مجازات قابل کسر است .

6 - حکم دادگاه در خصوص تخفیف مجازات قطعی است و قابل تجدیدنظر نمی باشد .

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۳:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

دادپزشک در قانون جدید.

دادپزشک» کسی است که  آموزش دیده و می‌داند که در چه مواردی گواهی فوت را صادر کند و در چه مواردی نیاز است که برای بررسی بیشتر و کالبدگشایی مورد را به سازمان پزشکی قانونی ارجاع دهد. در واقع مانند دفاتر ثبت اسناد خواهد بود که این فرد با تعیین صلاحیت و بررسی دقیق بر صلاحیت علمی، اخلاقی و با حکم سازمان پزشکی قانونی مشغول خدمت‌رسانی خواهد شد.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۲:۰۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

راهنمای اجرای احکام

اداره کل ابلاغ و اجرای احکام دیوان عدالت اداری

 

اداره کل ابلاغ و اجرای احکام دیوان عدالت اداری که یکی از ادارات کل زیر مجموعه معاونت اجرای احکام و نظارت و ارزشیابی می باشد در سال 1386 تشکیل و اداره ابلاغ و اداره جرای احکام از اداره های تابعه آن می باشد.

اداره ابلاغ:

اداره ابلاغ تحت نظر مدیر کل ابلاغ و اجرای احکام  با ارسال به موقع اوراق قضایی از قبیل دادنامه، لوایح،دعوتنامه،اخطاریه ،احضاریه،در راستای بند ب ماده 62 قانون دیوان عدالت اداری در حال انجام وظایف قانونی خود می باشد.

 

اداره اجرای احکام

هدف از اقامه دعوی در دیوان عدالت اداری از ناحیه اشخاص رفع تعدی و تظلمات از مامورین با واحد های دولتی بوده و تا زمانی که رأی صادره قطعی و لازم الاجرا به نحو صحیح و کامل اجرا نشده باشد شاکی به حقوق خود نرسیده فلذا در جهت اجرای صحیح آرا قطعی و جلوگیری از تعلل سازمان طرف شکایت از اجرای رأی واحد اجرای احکام مطابق قانون مرقوم متناسب با حجم ورودی و موجودی پرونده با تشکیل چندین شعبه اجرای احکام و تعدادی دادرس وکارمند دفتری به تعداد لازم موضوع اجرای آرا صادره را مطابق قانون پیگیری می نماید .

ترتیب ارسال و رسیدگی پرونده به اجرای احکام:

مطابق ماده 34 قانون مصوب سال 1385 و ماده 107 قانون مصوب سال 1390کلیه سازمانهای محکوم علیه  مکلفند آرا صادره از دیوان را بلافاصله پس از ابلاغ اجرا نمایند. در صورت استنکاف طرف شکایت از اجرای رأی را  مطابق ماده 35 قانون سال 1385 چنانچه شاکی به شعبه صادرکننده رأی مراجعه و اظهار نماید که طرف شکایت از اجرای رأی صادره خودداری نموده پس از بررسی موضوع از طرف رییس شعبه و احراز استنکاف، پرونده به اجرای احکام ارسال و پس از ارجاع آن به یکی از شعب، موضوع اجرای رأی مطابق ماده 36 و 37 قانون پیگیری می شود ولی با اجرای قانون مصوب سال 1390و باستناد ماده 108 آرا قطعی از شعب بدوی یا تجدید نظر بلافاصله پس از ابلاغ به اجرای احکام ارسال و پس از ارجاع آن به شعبه اجرای احکام مطابق مواد بعدی اقدامات اجرایی پیگیری می شود.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۱:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

حقوق‌جزای‌عمومی =

فاعل
فاعل یا کننده به کسی اطلاق می شود که فعل از او سر زده است.

مباشر
در اصطلاح فقهی و در مواد قانونی به فاعل جرم، مباشر جرم نیز گفته می شود  که در قانون مطابق با  ماده ۴۹۴ ق.م.ا مصوب ۱۳۹۲ که مقرر می دارد:《مباشرت آن است که جنایت مستقیماً توسط خود مرتکب واقع شود.》

انواع‌فاعل
فاعل جرم به دو صورت ذیل تقسیم می‌شود:
۱. فاعل مادی
۲. فاعل معنوی

فاعل‌مادی
کسی که در وقوع جرم نقش مستقیم و بدون واسطه دارد و به اصطلاح خودش انجام دهنده و مرتکب جرم است. به طور مثال کسی که در سرقت مستقیما دست ببرد و مال را از حرز خارج‌کند فاعل مادی جرم (مباشر)است و کسی که به واسطه پرنده دست آموزی مالی را از حرز خارج کند در این حالت مسبّب گفته می شود.

فاعل‌معنوی
فاعل معنوی در برابر فاعل مادی قرار داردو  شخصی که در ارتکاب یک جرم نقش غیر مستقیم و با واسطه دارد یعنی جرم را خودش انجام نداده بلکه توسط دیگری انجام داده است و در عنصر مادی نقشی ندارد را فاعل معنوی جرم گویند.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مواردابلاغ‌قانونی


۱. خودداری طرف از دریافت اوراق
در این صورت مأمور مراتب را در برگ ابلاغ نامه قید کرده، اوراق را به دفتر دادگاه عودت میدهد.(ماده ۶۸ ق.آ.د.م)

۲. ابلاغ به فردی از بستگان مخاطب
اگر مأمور مخاطب اوراق را در نشانی تعیین شده پیدا نکند، اوراق به یکی از بستگان یا خادمان موجود در محل تحویل می گردد.

۳.ابلاغ با خودداری یا غیبت مخاطب یا بستگان
 مطابق ماده ۷۰ قانون آئین دادرسی مدنی در چنین مواردی،مأمورِ ابلاغ این
موضوع را در نسخ اخطاریه قیدنموده نسخه دوم را به نشانی تعیین شده الصاق می نماید.

۴. ابلاغ توسط انتشار مفاد برگ در روزنامه کثیرالانتشار(ماده ۷۳ ق.آ.د.م)

۵. ابلاغ به خواندگان غیر محصور
در دعاوی راجع به اهالی معین اعم از روستا،شهر یا بخشی از کلان شهرها علاوه بر یک نوبت آگهی در یکی از روزنامه های کثیرالانتشار،یک نسخه از دادخواست به شخص یا اشخاصی که خواهان آنها را معارض خود معرفی میکند ابلاغ میشود.(ماده ۷۴ ق.آ.د.م)

۶.امتناع رییس دفتر یا قائم مقام او از اخذ اوراق، در ابلاغ به ادارات دولتی و سازمانهای عمومی وابسته به دولت وموسسات مامور به خدمات عمومی و شهرداری ها و موسسات که تمام یا بخشی از سرمایه آنها متعلق به دولت است.(بند دوم ماده ۷۵ ق.آ.د.م )

۷. ابلاغ به مسئول دفتر موسسه در دعاوی راجع به سایر اشخاص حقوقی(۷۶ ق.آ.د.م)

۸. ابلاغ موضوع تبصره ۱و ۳ ماده ۷۶ ق.آ.د.م که به صورت مقرر می دارد که:
تبصره ۱ - در مورد این ماده هرگاه ابلاغ اوراق دعوا در محل تعیین شده ممکن نگردد، اوراق به ادرس اخرین محلی که به اداره ثبت شرکتها معرفی شده ابلاغ خواهد شد.
 
تبصره ۳ - در دعاوی مربوط به شرکتهای منحل شده که دارای مدیر تصفیه نباشند، اوراق اخطاریه و ضمائم آن به اخرین مدیر قبل از انحلال در اخرین محلی که به اداره ثبت شرکتها معرفی شده است، ابلاغ خواهد شد.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

محل‌ابلاغ‌برگها

اصل بر این است که اوراق و برگها در اقامتگاه و نشانی خوانده که در دادخواست مندرج است ابلاغ شود ولی چند استثنا داردکه عبارتند از :
۱. ابلاغ برگها در شهر مقر دادگاه (محلی که اصحاب دعوا انتخاب کرده اند)
۲. ابلاغ برگها به ناتوان
۳. ابلاغ برگها به نشانی معرفی شده به ادارۀ ثبت شرکتها
 ۴. ابلاغ برگها به مدیر تصفیه و اداره تصفیه شرکتها که اصولا ً موافق اصل می باشد.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

دادرس مقتصد.

" دادرس مقتصد"، دادرسی است که شناخت درستی از فلسفه حقوق کیفری فلسفه_کیفر"الگوی صحیح مصرف کیفر" دارد.
 چنین دادرسی، کیفر را بدترین درمان درد بزه‌کاری دانسته و از کاربرد بیشینه آن ابا دارد. در برابرِ دادرس مقتصد، "دادرس مُسرِف" قرار دارد که شیفته کیفر و ولخرجی کیفری است و شمشیر کیفر را مدام در دست گرفته و به بازدارندگی و ارعاب شهروندان می‌اندیشد.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۴۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مقایسه ماده 19 قانون نحوه اجرای محکومیت های مالی با ماده 151 قانون آیین دادرسی کیفری:

پیش از ماده 19 و در راستای امکان بررسی حساب های بانکی اشخاص، مطابق ماده 151 قانون آئین دادرسی کیفری اصلاحی24/3/1394، بازپرس فقط در موارد ضروری می توانست، به منظور کشف جرم و یا دستیابی به ادله وقوع جرم، حساب های بانکی اشخاص را با تایید رئیس حوزه قضایی کنترل نماید، این در حالی است که مطابق ماده 19 قانون جدید نحوه اجرای محکومیت های مالی، دادگاه ها در مقابل درخواست محکوم له مکلف به شناسایی حساب های بانکی اشخاص می باشند.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نارکوتروریسم؛ تهدید جدی علیه امنیت ملی

نارکوتروریسم به معنای تروریسم موادمخدر است، اما این اصطلاح کمتر به گوش عوام آمده است و چه بسا برخی مواقع واژه غریبی نیز به حساب آید؛ چراکه تروریسم از دید عرف، صرفاً عملیاتی انتحاری است که موجب کشته شدن تعدادی از انسان‌ها شده، امنیت ظاهری را سلب می‌کند و آمیخته با آسیب‌های جسمانی، مادی بوده و ایجاد رعب و وحشت در جامعه می‌کند.

این تعریفی است که عوام از هر نوع عمل تروریستی دارند و غالباً آن را عملی می‌شناسند که صرفاً برای دستیابی به یک خط مشی سیاسی معین طراحی شده است و با اسلحه و توپ و تفنگ به صدا درمی‌آید. در حالی که امروزه دست‌های پنهان تروریسم در شاخه‌های آسیب‌زننده اجتماعی نیز ریشه دوانیده است و الزاماً با عملیات انتحاری و جنگی همراه نیست. البته به علت غیرقانونی و غیرشرعی بودن هر نوع فعالیت مرتبط با موادمخدر و مشروبات الکلی در نظام اسلامی حاکم در کشور ما، این عنوان چندان به وخامت کشور‌های غیراسلامی مطرح نیست و درست به همین خاطر است که نارکوتروریسم می‌تواند تهدید جدی علیه امنیت ملی ما محسوب شود. این ناآشنایی باعث شده که با شنیدن اسم سیستم تجارتی موادمخدر به عنوان یکی از صنعت‌های پول‌زایی بازار سیاه، ذهن شنونده به کشور‌های امریکایی- آفریقایی که پررنگ‌تر از «کلمبیا» است، متبادر شود.

کشور‌هایی که از طریق تجارت موادمخدر و اسلحه، بازار پررونق پول و درآمد را گرم نگه می‌دارند، به باند‌های مجرمانه‌ای تقسیم شده‌اند که بخش اعظمی از نظام کشور را تحت ید خود گرفته‌اند و چه بسا که این مافیا‌ها تحت حمایت پنهانی دولت خود نیز قرار دارند.

هرچند باید گفت: در کشور ما اوضاع به این نحو مطرح نیست، اما خالی از فایده نیست که به بحث موادمخدر با چشم شکاک «تروریستی» نیز نگاه کرد و آن را ورانداز کرد. با وجود اینکه استعمال، نگهداری و خرید و فروش موادمخدر و سایر اعمال مرتبط مندرج در ماده ۱ قانون مبارزه با موادمخدر مصوب ۱۳۸۹ جرم شناخته شده و برای آن مجازات در نظرگرفته شده و به سازمان‌یافته بودن اعمال ناشی از قاچاق مواد نیز توجه شایانی شده، اما دید تروریستی به این پدیده در آن لحاظ نشده است؛ چراکه هر فعالیت سازمان‌یافته‌ای به معنای تروریستی بودن آن عمل نیست.

همچنین در بند ب. ماده ۱ قانون مبارزه با تأمین مالی تروریسم ۱۳۹۴ به قاچاق مواد منفجره و مهمات اشاره شده، اما به موادمخدر متمایل نگردیده است، در حالی که امروزه تروریست‌ها برای تأمین مالی خود به نارکوتروریسم نیز متوسل شده‌اند. پس نارکوتروریسم چه به عنوان هدف اصلی و چه به عنوان وسیله‌ای برای تأمین مالی اقدام تروریستی دیگر، در هر حال مسئله‌ای جدی و حیاتی است. این خلأ قانونی موجود به این علت است که نگاه تروریستی به موادمخدر وجود ندارد، در حالی که این دشمن خاموش که هر روزه بسیاری از جوانان و نیرو‌های انسانی این مملکت را به خود آلوده می‌سازد و جامعه را به مرگ خاکستری فرو می‌برد، می‌تواند ابزاری خطرناک در دست افرادی باشد که با متوسل شدن به آن، اقدامات تروریستی ضدحکومتی خود را آهسته آهسته بدون آنکه فرد خاصی مقصر جلوه داده شود، به ثمر می‌رسانند.

امروزه تروریسم به مسئله‌ای حیاتی بین دولی تبدیل شده و برگزاری نشست‌های داخلی و بین‌المللی در این راستا، گواه بر تصدیق این موضوع است. تروریسم که تعریف واحدی تاکنون برای آن ارائه نشده، اما سران کشور‌ها را گرد یک میز برای تعبیه راه‌حلی واحد، دور هم جمع کرده است. در این بازه‌ای که به طور تئوری در بخش مطالعات و به طور عملیاتی در بخش اجرایی و سرکوبگرانه اعمال انتحاری بدان پرداخته می‌شود، به موازات همان، تروریسم خاموش موادمخدر در حال شیوع و پیشروی بوده و لازم است به عنوان پدیده‌ای مستقل، نه صرفاً از طریق قانونگذاری بلکه توأم با آن از طریق سایر برنامه‌های اجرایی، سیاستی و... به طور جد پرداخته شود و نهاد‌های امنیتی، نظامی و انتظامی را در این راستا به کار گیرند. امید است که با هوشیاری و ذکاوت و تدابیر آینده‌نگرانه راه بر دشمنان پنهان و دوست‌نما از هر جهت مسدود شود.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا ضبط اموال درحدود ماده ۴۴۲ قانون آیین دادرسی کیفری قابل تخفیف است؟

مستفادازمجموع مواد ۱۹- ۲۳ -۲۱۵ قانون مجازات اسلامی و ماده ۱۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری وسایرقوانین موضوعه و مربوطه بایدگفت :

۱-  مدت زمانی ضبط اختصاصی مال مشروع ِ مجرم به‌عنوان مجازات تکمیلی موضوع بند (ر) ماده ۲۳ قانون مجازات اسلامی درحدود مقرردرماده ۴۴۲ قانون آیین دادرسی کیفری قابل تخفیف است.

۲)- ضبط مال نامشروع وحاصل ازجرم یاوسیله ارتکاب جرم یا مستعمل درآن موضوع ماده ۱۴۸ قانون آیین دادرسی کیفری مالاً عنوان مجازات نداردبلکه به تبع جرم انجام می شود وبه همین دلیل دردرجه بندی مجازات های تعزیری مذکور درماده ۱۹ قانون مجازات اسلامی احصاء نشده است. لذاموضوعاً ازشمول و صدق ماده ۴۴۲ ق.آ.د. ک خارج است. شایان توجه است اعمال این نوع ضبط صرفاً محدودبه موارد مندرج در نصوص قانونی است و به اختیارمحکمه نیست. مرجع تجدیدنظراین نوع ضبط درتبصره ۲ ماده ۱۴۸ ق.آ.د.ک تعیبن شده که دیوان عالی کشور نیست.

۳- کیفرمصادره کل اموال اعم از مشروع ونامشروع مثل بند (ب) ماده ۲۲ قانون مجازات اسلامی به قرینه بند(ب) ماده ۳۷قانون مجازات اسلامی قابل تخفیف و مشمول ماده ۴۴۲ ق.آ.د.ک می باشد. به ملاحظه درجه وشدت واهمیت مجازات مرجع رسیدگی به اعتراض به این نوع ضبط، دیوان عالی کشوراست.

۰۱ آبان ۹۷ ، ۲۰:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

تقاضای صدور اجراییه جهت وصول اجور و تخلیه از طریق دفتر خانه

  • لذا صدور اجراییه به مبلغ مندرج  در اخطاریه به منظور وصول اجاره بها / اجرت المثل و تخلیه ملک مورد اجاره و ارسال آن به اجرای  ثبت جهت ابلاغ به مستاجر تقاضا می شود .

 

تقاضای صدور اجراییه جهت وصول اجور و تخلیه از طریق دفتر خانه

     

 

بسمه تعالی

 

 

دفتر خانه اسناد رسمی شماره ……….. شهرستان

یا

سر دفتر محترم دفتر خانه اسناد رسمی شماره …….. شهرستان

 

 

سلام علیکم ،

احتراماً ، نظر به اینکه مستاجر سند رسمی شماره ……….. مورخ شماره ……… مورخ ……… تنظیمی در آن دفتر خانه ، علی رغم ابلاغ اخطاریه از پرداخت اجاره بهای مورد مطالبه خودداری کرده است ، لذا صدور اجراییه به مبلغ مندرج  در اخطاریه به منظور وصول اجاره بها / اجرت المثل و تخلیه ملک مورد اجاره و ارسال آن به اجرای  ثبت جهت ابلاغ به مستاجر تقاضا می شود .

 

 

 

 

با تشکر

نام و نام خانوادگی (متقاضی )

امضاء

۰۱ آبان ۹۷ ، ۱۶:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نمونه رای مبنی بر تخلیه عین مستاجره به لحاظ انتقال به غیر

  • ضمناً اعلام می دارد ماده 28 قانون مذکور موید اجرای حکم صادره می باشد . رای صادره حضوری و وفق مقررات قابل تجدید نظر است .

 

نمونه رای مبنی بر تخلیه عین مستاجره به لحاظ انتقال به غیر

بسمه تعالی

(رای دادگاه )

در خصوص دادخواست خواهان آقای / خانم ….. به طرفیت خوانده آقای …..به خواسته تخلیه عین مستاجره به لحاظ انتقال به غیر . به این شرح که خوانده وفق اجاره نامه عادی تقدیمی عین مستاجره را برای شغل ….. اجاره کرده بود جهت خودش . حال بدون اطلاع و اجازه خواهان مبادرت به انتقال به غیر نموده ، دادگاه با توجه به احراز وجود رابطه استیجاری بین طرفین وفق فتوکپی مصدق اجاره نامه عادی مورخ … و با عنایت به صورت جلسه قرار های تحقیق و معاینه محلی مورخ …. و گواهی گواهان که موید این امر می باشد موضوع دادخواست یعنی انتقال مورد اجاره به غیر محرز تشخیص و با نظر به نظریه کارشناس منتخب دادگاه که جهت تعیین نصف حق کسب و پیشه و تجارت مطابق صورت جلسه مورخ ….. که به شماره ….. ثبت دفتر دادگاه گردیده است و اینکه خوانده ایراد موثری که خللی در مستندات و مدارک موجود در پرونده ایجاد نماید ننموده ، دعوی مطروحه را ثابت و محرز تشخیص داده و به استناد تبصره یک ماده قانون روابط موجر و مستاجر مصوب سال 1356 و ماده 27 همان قانون حکم به تخلیه مورد اجاره از طرف خوانده ظرف مدت یک ماه از تاریخ قطعی شدن حکم پس از پرداخت ……. ریال به عنوان نصف حق کسب و پیشه و تجارت به خوانده از طرف خواهان را صادر و اعلام مینماید . ضمناً اعلام می دارد ماده 28 قانون مذکور موید اجرای حکم صادره می باشد . رای صادره حضوری و وفق مقررات قابل تجدید نظر است .
رئیس / دادرس شعبه ……….. دادگاه عمومی ……….

۰۱ آبان ۹۷ ، ۱۶:۴۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جبران خسارت زندانی بیگناه چه لزومی دارد ؟

به این نکات که اشاره میکنیم دقت فرمایید : 1 ، علاوه بر اصل برائت و برای حفظ نظم اجتماع دستگاه قضایی در موردهای عدیده به بازداشت اغلب متهمین یعنی کسانی که هنوز بزهکاری آنان مسلم نیست مبادرت می ورزد …

هر گاه این قبیل متهمین در دادگاه به مدت بیشتر یا معادل آنچه که در بازداشت موقت به سر برده اند محکوم گردند شاید بتوان پذیرفت که توقیف های مذکور موجها به عمل آمده و عمل دستگاه عدالت را به نحوی از انحنا توجیه نمود .
لیکن مشکل وقتی ایجاد می گردد که شخص پس از گذرانیدن هفته ها ، ماهها و گاهی سالها در زندان سرانجام به جزای نقدی و یا بمدتی کمتر از آنچه که در بازداشت بوده است محکوم و یا حتیبه کلی تبرئه می گردد. 2
نکته قابل توجه آنکه صدور حکم برائت از طرف دادگاهها نه تنها دلالت به عدم دقت دستگاه عدالت ندارد بلکه برعکس حاکی از استقلال امعان نظر قضات محاکم تواند بود .
مع الوصف هنگامی که از نقطه نظر حفظ حقوق متهم مسئله این قبیل بازداشتها را مطالعه میکنیم این سوال مطرح می گردد که جامعه در قبال متهمینی که پش از گذراندن مدتی در زندان تبرئه می گردند چه تکلیفی دارد ؟آیا بایستی ماهها و یا سالهایی را که متهم در زندان بسر برده امری عادی تلقی نمود و به باز کردن در زندان به روی آنان اکتفا نمود و یا برعکس برای جبران خسارت از این قبیل بیگناهان به دنبال راه حلی منطقی گشت .
تاریخچه :
توجه به سرنوشت متهمینی که تبرئه میگردند منحصرا محصول پیشرفتهای امروزی حقوق جزا نبوده انصاف و عدالت از دیرباز نویسندگان و حقوقدانان را بر آن داشته بود که به این مهم توجه کنند :
در فرانسه
برای نخستین بار آکادمی علوم و ادبیات در 20 اوت 1781 بدوتن از نویسندگانی که تحت عنوان ” بحثی پیرامون جبران خسارت بیگناهان ” و ” انتقام خون بیگناه ” مطالبی نوشته و پیشنهاد کرده بودند که بدون استثنا از کلیه بیگناهان جبران خسارت مادی و معنوی بعمل آید جایزه اعطا کرد .
انتشار مطالب فوق الذکر چنان در فرانسه سر و صدا راه أناخت که ظاهرا توجه لوئی شانزدهم نیز به آن معطوف گردید . ماموانیون 1 وزیر دادگستری وقت فرانسه در نطق هشتم ماه مه 1788 خود در پارلمان چنین اظهار داشته است :
” پس از تعیین نحوه محاکمه بزهکاران اعلیحضرت ( لوئی شانزدهم ) به خسارتی که به بیگناهان تعلق می گیرد توجه توجه نموده و مایل بودند بدانند که به چه طریقی از این طریق اشخاص جبران خسارت می شود .بایستی به صدای بلند بگویم که معظم له از این که نحوه جبران خسارت از بی گناهان در قوانین قبلی مورد توجه قرار نگرفته اظهار شگفتی کردند . علیحضرت مشغول بررسی این موضوع اند و آن را همچون دینی برای دستگاه عدالت تلقی می کنند 3 ” .
علیرغم مطالب فوق مسئله جبران خسارت از بیگناهان در اگثر کشورهای جهان در قرن نوزدهم و نیمه اول قرن بیستم به سکوت برکزار شده و در قوانین موضوعه اکثر کشورها مقرراتی در این زمینه وضع نگردیده است . علت این امر آن است که به نظر مخالفین جبران خسارت متهمینی که تبرئه و یا قرار منع تعقیب آنان صادر گردیده از یکسو با برخی از قواعد حقوقی مغایرت دارد و از سوی دیگر مسئله مسئولیت دولت را مطرح می سازد .
الف – آیا جبران خسارت بیگناهان مغایر با برخی قواعد حقوقی است ؟
1 – قاعده حاکمیت امر مختوم جزائی و مسئله جبران خسارت :
مخالفین پرداخت خسارت به زندانیان بیگناه را عقیده بر آن است که به منظور تعیین میزان خسارت اعم از مادی و معنوی دستگاه عدالت مجبور به بررسی مجدد دلائل و به عبارت دیگر بررسی مجدد پرونده اتهام می گردد . اما این بررسی با ” قاعده حاکمیت امر مختوم جزائی ” 3 منافات دارد چه قاعده مذکور ایجاب می کند که از رسیدگی مجدد نسبت به پرونده ای که منجر به صدور حکم قطعی گردیده است خودداری نمائیم .
علیرغم اعتراض فوق به نظر نمی رسد که بین جبران خسارت و قاعده حاکمیت امر مختوم جزائی تعارضی وجود داشته باشد چه از یک سو و در آنچه که مربوط به قرارهای منع تعقیب است قاعده مذکور قابل اعمال نیست . ولیکن در آنچه که مربوط بهاحکام قطعی برائت صادره از دادگاهها می شود ، در رسیدگی ثانوی که به منظور تخمین میزان خسارت وارده به عمل می آید ، مطلقا محاکمه مجدد متهم مورد توجه نبوده برعکس با پرداخت خسارت مادی و معنوی به متهمی که بموجب حکم دادگاه برائت حاصل نموده در حقیقت آثار و نتایج حکم برائت را اجرا می سازیم .
به عبارت دیگر همان طوری که آزادی فوری متهم 2 و درج برائت وی در مطبوعات 3 از آثار حکم برائت محسوب می شوند جبران خسارت از متهمین بی گناه نیز یکی دیگر از آثار حکم برائت و حتی مهمترین اثر آن خواهد بود .
2 – حکم برائت و جبران خسارت
یکی دیگر از ایراداتی که به پرداخت خسارت به متهمین بیگناه می توان گرفت این است که اگر جبران خسارت مذکور را بپذیریم ممکن است در موارد عدیده نسبت بارزش حکم برائتی که به نفع متهم بیگناه از دادگاه صادر گردیده تردید ایجاد گردد .چه از یک سو ممکن است بعضی از کسانی که تبرئه شده اند تقاضای جبران خسارت ننمایند و از سوی دیگر این امکان وجود دارد که علیرغم درخواست آنان دادگاه رسیدگی کننده از اعطای خسارت به برخی از آنان به دلایلی امتناع نماید در این صورت حکم برائت به قوت و ارزش خود باقی نخواهد ماند .
به نظر ما ایراد فوق وارد نیست و معنی حکم برائت این نیست که کلیه کسانی که تبرئه می گردند بایستی از نظر جبران خسارت مورد بحث از امتیازات مساوی برخوردار شوند :
در حقیقت برائت متهم به دو صورت متصور است نخست آنکه در ضمن تحقیقات مقدماتی و یا در پایان آن قرار منع تعقیب از طرف بازپرس یا مقام قضایی دیگر صادر گردد ، ثانیا وقتی که متهم در دادگاه اعم از خلاف ، جنحه ، جنایی و یا دادگاه های اختصاصی برائت حاصل نماید .
و اما در هر صورت فوق الذکر تصمیم بازپرس یا قضات محاکم همیشه محصول یقین کامل آنان بر بیگناهی متهم نیست .
در پاره ای از موارد حکم برائت بدون تردید مبین بیگناهی متهمینی است که ماهها و یا سالها در زندان به سر برده است به عنوان مثال هر گاه شخص بیگناهی به اتهام قتل عمد مورد تعقیب واقع و قرار توقیف او صادر گردد ولیکن پس از گذشتن مدتی مجرم واقعی دستگیر شود جای تردید نیست که صدور حکم برائت وی از طرف مقام قضایی صالح در این مورد به معنی بیگناهی واقعی او تلقی می گردد اما موارد دیگری وجود دارد که متهم به علت فقد دلیل کافی ، پیچیده گی موضوع ، جنبه اسرار آمیزی جرم اتهامی ، ضعف هیئت منصفه در کشورهایی که هیئت های مذکور در رسیدگی های جزائی شرکت دارند ، و غیره تبرئه میگردد . در این قبیل موارد قضات تحقیق و محاکم با توجه به قاعده دیگری
که خود از آثار اصل برائت است و بموجب آن ” شک بایستی همیشه به نفع متهم تعبیر و تفسیر شود “1
از تعقیب و محکوم کردن متهم بدون اینکه واقعا یقین به بیگناهی او داشته باشند اجتناب می ورزند .
حال آیا بایستی نسبت به این دو گروه از متهمینی که قرار منع تعقیب و یا حکم برائت آنان صادر گردیده از هر جهت به یک چشم نگریست ؟
پاسخ چنین سوالی به شرحی که گذشت منفی است . متهمی که واقعا بی گناه است و متهمی که با توجه به قاعده شک برئت حاصل می نماید فقط از یک جهت یکسان تلقی می گردند و آن عبارت از این است که اعمال مجازات بر هیچ یک از آنان امکان پذیر نیست و اگر در بازداشت هستند بلافاصله بایستی آزاد گردند .
با توجه به همین مطلب که ماده 336 ق 0 ا 0 د 0 ک در فصل رسیدگی محاکم جنحه مقرر میداد : ” در صورتیکه بعد از رسیدگی متهم از جرمی که باو نسبت داده بودند برائت حاصل کرده محکمه او را مرخص می کند ” و نیز ماده 39 قانون محاکم جنایی به نوبه خود مشعر بر این است : ” …. در صورتی که رای بر برائت متهم باشد مشارالیه فورا آزاد می گردد…..”
بنابراین هرگاه نسبت به شخصی که تبرئه شده مجازات جرم اتهامی را اعمال نماییم خلاف اصل برائت رفتار نموده ایم ولیکن در آنچه که مربوط به پرداخت خسارت است نمی توان ادعا نمود که عدم امکان پرداخت خسارت به برخی از آنان ( به علت اینکه تقاضای جبران خسارت نکرده اند و یا ذاذگاه آنان را مستحق دریافت خسارت نشناخته ) سبب شود که به اصل برائت خللی وارد آید . احترام اصول برائت ایجاب می کند که متهم اعم از اینکه واقعا بیگناه باشد یا دستگاه قضایی او را بیگناه بشناسد مجازات نگردد ولیکن جامعه خود به تمام کسانی که حکم برائت دادگاه را در دست دارند بدیده یکسان نمی نگرد و بنابراین تمام تبرئه شدگان مستحق دریافت خسارت نیستند و تشخیص عدم استحقاق آنان لطمه ای به اصل برائت وارد نمی سازد .
مسئله دیگری که عنوان می شود عبارت است از اینکه آیا صدور حکم برائت یا قرار موقوفی تعقیب و یا منع تعقیب برای اعطای خسارت به متهمی که بازداشت گردیده کافی است و یا اینکه متهم مزبور مکلف است پس از صدور قرار منع تعقیب و یا حکم برائت مجددا بیگناهی واقعی خود را برای اخذ خسارت اعم از مادی و معنوی ثابت نماید . به عبارت دیگر آیا دولت مکلف است از تمام افرادی که مدتها در زندان بسر برده و مع الوصف به جهتی از جهات از مجازات آنها خودداری شده جبران خسارت نماید و یا اینکه فقط به عهده معدودی از این قبیل اشخاص و آن هم طی شرایطی بایستی خسارت پرداخت شود .
دکترین و قوانین موضوعه
به نظر برخی از حقوق دانان از قبیل پروفسور لئوته و ودل صرف صدور حکم برائت و یا قرار منع تعقیب برای اعطای خسارت کافی نبوده و متهمی که دستگاه عدالت او را بیگناه شناخته وقتی استحقاق دریافت خسارت را دارد که بیگناهی خود را ثابت نماید چه شک و تردید در بسیاری از موارد به نفع متهمینی تعبیر و موجب برائت آنان می گردد که مطلقا لیاقت جبران خسارت را ندارند .
این نظر به همان است که قانون گذاران برخی از کشورهایی که در اوائل قرن بیستم قوانینی در زمینه جبران خسارت وضع کرده پذیرفته بودند و به عنوان مثال می توان از قانون 29 ژوئیه 1903 آلمان نام برد که جبران خسارت را موکول به رفع کامل اتهام از متهم و اثبات عدم تقصیر واقعی او دانسته و صدور حکم برائت و یا قرار منع تعقیب را برای اخذ خسارت کافی نمی داند .
قانون کانتن بال سوئیس نیز اگرچه حکم برائت صادره از دادگاههای جنحه و جنایی را برای جبران خسارت کافی می داند ولیکن قرارهای منع تعقیب را در این خصوص کافی ندانسته و متهمی که قرار اخیرالذکر درباره او صادر گردیده است برای این که دادخواست جبران خسارت او پذیرفته شود بایستی تائیدیه ای مبنی بر عدم تقصیر از بازپرسی که رسیدگی را به عهده داشته اخذ نماید .
در صحنه بین المللی این مسئله در ششمین کنگره حقوق جزا در رم ، در سیکل مطالعات سانتیگو ( شیلی ) و همچنین در شانزدهمین و هفدهمین اجلاسیه کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد مورد بحث قرار گرفته و عقاید مختلفی در این مورد اظهار شده است :
برخی از شرکت کنندگان در این مجامع را عقیده بر آن بوده که از کسانی که جامعه آنها را مقصر می داند اگر چه آنها موفق به اخذ حکم برائت از دادگاه شده باشند نبایستی جبران خسارت به عمل آید و اعطای خسارت به کسانی بایستی تعلق گیرد که بیگناهی متلق آنان مبرهن باشد .
برعکس در بند الف قطعنامه سیکل مطالعات سانتیاگو جبران خسارت از کلیه متهمینی که بیگناه شناخته شده و یا قرار منع تعقیب آنها صادر گردیده اعم از اینکه واقعا مقصر بوده اند یا خیر مورد توصیه قرار گرفته است :
” اشخاصی که بیگناهند ، بی جهت توقیف یا محکوم شده اند ، حق جبران خسارت مادی و معنوی دارند مع الوصف به نظر میرسد که برای حل این مشکل ما مجبوریم مسئله تقاضای جبران خسارت را از اعطای آن تفکیک نمائیم . در آنچه که مربوط به تقدیم دادخواست جبران خسارت است بایستی به تمام اشخاصی که به علت بی گناهی واقعی یا با استفاده از شک و تردید و یا ضعف هیئت ژوری و غیره تبرئه شده و یا قرار منع تعقیب آنان صادر گردیده است بدون استثناچنین حقی تفویض گردد.
علت این امر آن است که یا دلایلی که علیه متهم در پرونده اتهام وجود دارند کافی است که در این صورت متهم به مجازات مقرره در قانون محکوم میگردد. ولیکن هرگاه دلائل لازم و کافی ارائه نشده و قرار منع تعقیب یا برائت متهم صادر گردیده در این صورت متهم از نظر قانونی بیگناه است و همین اندازه برای پذیرفتن درخواست جبران خسارت وی کافی به نظر میرسد .
اما در مورد اعطای خسارت اعم از مادی و معنوی نباید فراموش نمائیم که این حق وقتی هم که از طرف مقنن شناخته شد بایستی از طرف دادگاهی صالح مورد بررسی قرار گیرد . دادگاه اخیر الذکر به منظور تعیین میزان خسارت خواه ناخواه مجبور به بررسی مجدد پرونده خواهد گردید و جای تردید نیست که خسارت فقط بایستی به کسانی اعطا گردد که به نفع جامعه و به منظور حفظ منافع سایر افراد و بدون آنکه کوچکترین تقصیری مرتکب شده باشند بی جهت مدتی از آزادی محروم و یا زندانی شده اند .
به عبارت دیگر صحیح نیست که از ابتدا قرار منع تعقیب یا حام برائت را کافی ندانسته و معتقد شویم که شخص بایستی بیگناهی واقعی خود را به شرحی که گذشت ثابت نماید تا درخواست جبران خسارت وی پذیرفته شود . این دادگاه است که بایستی به دلائل ابزاری بیگناه توجه و آنها را ارزشیلبی نماید . چه ممکن است بیگناهانی یافت شوند که واقعا مرتکب بزه انتسابی نگردیده اند ومع الوصف دلیلی جز حکم برائت ازدادکاه برای اخذ خسارت دردست ندارند .
قانونگذار 17 ژوئیه 1970 فرانسه نیز همین راه حل را انتخاب نموده است و بدون اینکه از بیگناهی که حکم برائت صادره از دادگاه را در دست دارد و یا قرار منع تعقیب او صادر گردیده اثبات مجدد عدم تقصیر خود را خواستار شود بررسی این موضوع را به شرحی که مطالعه خواهیم نمود به عهده کمیسیونی مرکب از اشخاص صالح واگذار نموده است .
از آنچه که گذشت به این نتیجه می رسیم که جبران خسارت نه با قاعده حاکمیت امر مختوم جزائی و نه با اصل برائت با هیچ یک از آنان تعارضی ندارد .
اما یکی دیگر از دلائلی که مخالفین پرداخت خسارت به بیگناهان ارائه می دهند عبارت است از اینکه لازمه جبران خسارت مذکور پذیرفتن مسئولیت دولت است و حال آنکه ما نمی توانیم از یک سو از قدرت عمومی که حفظ نظم جامعه را عهده دار است خواستار تعقیب و مجازات بزهکاران شویم و از سوی دیگر وی را نسبت به خساراتی که در راه برقراری عدالت به برخی از افراد اجتماع بر اثر بازداشت موقت وارد می شود مسئول بشناسیم .
ب – جبران خسارت و مسئله مسئولیت دولت
در برخی از کشورها از قبیل انگلستان به علت وجود اصل the king can do no wrong مسئولیت دولت پذیرفته نیست و قضات در صورتی که از حدود اختیارات قانونی خود تجاوز نمایند و بدین وسیله خسارت به افراد وارد آید خود مسئول و بایستی در مقام جبران خسارت وارده برآیند .
اما در سایر کشورها نیز مسئولیت دولت در قبال کارمندان به طور اعم و اعضای کادر قضایی به طور اخص به سهولت مورد قبول واقع نگردیده است :
در اروپا تا اواخر قرن نوزدهم میلادی هیچ گونه شک و تردیدی نسبت به اصل عدم مسئولیت جبران خسارت از اشخاصی را که بیگناهی آنان بر اثر اعاده دادرسی مبرهن می گردید ( ماده 626 قانون آئین دادرسی قدیم ) به عهده گرفته بود .
تا اینکه در اوایل قرن بیستم ( سال 1905 ) شورای دولتی فرانسه در دعوای معروف ” توماسوگرکو ” دولت را مسئول خساراتی که پلیس اداری به مناسبت انجام وظیفه بافراد وارد سازد شناخت .
ولیکن در آنچه که مربوط به جبران خسارت ناشی از اعمال پلیس قضایی از افراد میشد دادگاههای اداری فرانسه و به دنبال آن شورای دولتی نظر بر عدم صلاحیت خود ابراز میداشت . به عبارت دیگر دادگاههای اخیرالذکر معتقد بودند که هرگاه پلیس قضایی به مناسبت انجام وظیفه و در حین آن مرتکب عملی شود که منجر به ورود خسارت به افراد گردد رسیدگی به آن از صلاحیت دادگاههای اداری خارج و در صلاحیت دادگاههای قضایی و عمومی است که به این مسئله رسیدگی کنند .
اما این دادگاهها نیز وقتی خود را صالح برای رسیدگی می دانستند که شاکی سونیت قاضی یا پلیس را ثابت نماید ( مثلا توقیف غیر قانونی ) و در غیر این صورت دادگاههای قضایی معتقد بودند که فقط در صورتی می توان به جبران خسارت ناشی از اعمال و رفتار پلیس قضایی و یا قضات صادر نمود و دولت را مکلف به پرداخت آن کرد که متنی قانونی برای آن وجود داشته باشد .
این عدم تجانس بین تصمیمات دادگاههای اداری و قضایی غیر منطقی بود چه مثلا اگر پاسبانی به مناسبت انجام وظیفه اداری یا در حین آن موجب ورود خسارتی به افراد می شد دولت فرانسه جبران آن را به عهده می گرفت و حال آنکه همین پاسبان وقتی که عهده دار وظیفه ای قضایی به شرحی که گذشت بود و خسارتی به افراد وارد می آورد دادگاهها از صدور حکم به نفع متضرر امتناع نموده و دولت مسئول جبران خسارت شناخته نمی شد .
برای رفع این تناقض برخی از حقوق دانان پیشنها کرده بودند که دادگاههای دادگستری در مورد خسارت وارده از طرف پلیس قضایی به افراد دولت را مبنای عدالت و انصاف محکوم به پرداخت خسارت نمایند . دادگاه بدایت پاریس این نظریه را در یک مورد مبنای صدور حکم قرار داده و به شرح ذیل حکم به نفع متضرر از اعمال پلیس قضایی صادر نمود :
پلیس فرانسه به منظور کمک به کسانی که بر اثر خفگی ناشی از آتش سوزی در آپارتمانی در حال مرگ بودند ، در سال 1966 از دکتر ژیری تقاضای کمک نموده و پزشک مذکور در حین عملیات نجات بر اثر خراب شدن دیوار به شدت مجروح و مدتی بستری و سپس به همین مناسبت به دادگاه بدایت پاریس مراجعه و تقاضای جبران خسارت نموده بود . دادگاه مذکور برخلاف رویه های قبلی محاکم ، خود را صالح و خواهان را محق شناخته و به طوری که اشاره شد حکم به پرداخت خسارت از طرف دولت بر اساس عدالت و انصاف صادر کرده بود . اما پس از صدور حکم مذکور ، و اگر چه اصل مسئولیت مدنی دولت نسبت به خسارات ناشی لز اعمال پلیس قضایی شناخته شده و این خود پیشرفتی بزرگ تلقی می شد ، عده ای از حقوق دانان اظهار نظر میکردند که بهتر است به جای عدالت و انصاف بر مبنای مقررات مربوط به مسئولیت مدنی ، یعنی ماده 1384 قانون مدنی فرانسه ، که به موجب آن نه تنها شخص مسئول اعمال خود میباشد بلکه مسئولیت مدنی اشیایی که حفاظت آنها را بر عهده دارد و یا کسانیکه به نمایندگی او عمل نمایند را نیز عهده دار میباشند دولت مسئول شناخته شود .
این نظریه مورد توجه دادگاه استان پاریس در دعوای اخیر الذکر قرار گرفته و دادگاه مذکور که استینافا به دعوای دکتر ژیری علیه دولت رسیدگی می نموده نظریه انصاف را که مبنای حکم دادگاه بدایت بود مطرود شناخته و بر مبنای ماده 1384 قانون مدنی فرانسه چنین اظهار نظر کرده است :
در حقیقت پلیس فرانسه با مداخله خود در آپارتمانی که در آن آتش سوزی رخ داده موقتا سمت محافظ آن را داشته و لذا خسارتی که بر اثر خراب شدن دیوار بر دکتر ژیری وارد شده بایستی از طرف دولت که پلیس به نمایندگی او انجام وظیفه می نمود جبران شود .
به طوری که ملاحظه می گردد دکترین و رویه قضایی به علت فقدان مقررات قانونی در زمینه مسئولیت مدنی دولت هر دو درصد پیدا کردن راهی برای توجیه مسئولیت دولت ناشی از اعمال پلیس قضایی بوده اند .
اما سرانجام در 9 مارس 1967 دادگاه بر دو دولت را نه براساس عدالت و انصاف و یا مقررات مربوط به مسئولیت مدنی بلکه بر مبنای اصول حقوق عمومی در دعوای I ssartier مسئول شناخت و از آن تاریخ افراد می توانند نسبت به خسارات وارده از طرف پلیس اداری به دادگاههای اداری و زیانهای ناشی از اعمال پلیس قضایی به دادگاههای قضایی مراجعه و تقاضای جبران خسارت نمایند .ولیکن در آنچه که مربوط به مسئولیت بازپرس در مورد توفیق های احتیاطی که منجر به صدور حکم برائت و یا قرار منع تعقیب می گردید نیز تا سال 1967 امکان جبران خسارت برای این قبیل بیگناهان وجود نداشت و در دادگاهها حکم جبران خسارت صادر نمی نمودند .
تا اینکه یکی از شعب دادگاههای پاریس در موردیکه توقیف احتیاطی متهم بیش از 6 ماه به طول انجامیده بود بر مبنای تئوری ریسک اصل لزوم جبران خسارت را پذیرفته ولیکن چون متهم در دادگاه برائت حاصل نکرده بلکه قرار منع تعقیب او صادر شده بود از صدور حکم جبران خسارت علیه دولت امتناع نموده بود .
قانون 17 ژوئیه 1970 مسئولیت دولت را در قبال توقیف های احتیاطی غیرموجه بشرطی که ملاحظه خواهیم کرد پذیرفته است .
ج : آئین جبران خسارت بر طبق قانون 17 ژوئیه 1970 فرانسه
در این قانون نه تنها کسانی که حکم قطعی دادگاه مبنی بر برائت آنان صادر گردیده بلکه اشخاصی که درباره اتهام وارده به آنان قرار منع تعقیب صادر گردیده نیز میتوانند پس از قطعیت قرار مذکور تقاضای جبران خسارت نمایند مع الوصف طبق ماده 149 ق . ا . د . ک قانون گذار برای پرداخت خسارت دو شرط را در نظر گرفته است :
اولا بر اثر توقیف احتیاطی ، بایستی خسارتی غیرعادی متوجه شخص بیگناه شده باشد .
ثانیا قانون گذار هر نوع خسارتی را قابل جبران دانسته در قسمت اخیر ماده 149 مهم بودن خسارت را یکی دیگر از شرایط لزوم جبران آن تلقی کرده است .
ولیکن متاسفانه خود قانون گذار از خصیصه غیر عادی و مهم بودن خسارت تعریفی نکرده است از مذاکراتی که در کمیسیون دادگستری مجلسین صورت گرفته چنین مستفاد می گردد که هدف قانون گذار از این دو شرط این بود که کسانیکه واقعا بیگناه نبوده بلکه با استفاده از قاعده ” شک همیشه بایستی به نفع متهم تعبیر شود ” قرار منع تعقیب یا حکم برائت خود را بدست آورده اند نتوانند خسارتی را دریافت نمایند .
تعیین میزان خسارت وارده به عهده دادگاه واگذار نشده بلکه طبق ماده 149 – 1 ق . ا . د . ک کمیسیونی مرکب از سه تن از روسا یا مستشاران دیوان کشور به این امر رسیدگی می نمایند .
انتخاب اعضای کمیسیون و همچنین سه تن جانشین آنان سالیانه از طرف دفتر دیوان عالی کشور به عمل می آید و دادستان کل دیوان عالی کشور نقش دفاع از دولت را در جلسات رسیدگی عهده دار میباشد لذا به طوری که ملاحظه می گردد دولت در تعیین اعضای این کمیسیون مطلقا دخالتی ندارند . شخصی که از توقیف احتیاطی زیان دیده است می تواند تقاضای خود را ظرف مدت 6 ماه از تاریخ قطعی شدن حکم برائت یا قرار منع تعقیب تقدیم کمیسیون نماید .
در این دادخواست بایستی جریان اتهام وارده و دلائلی که شخص برای جبران خسارت خود واجد است منعکس شود . تبادل لوایح به شرح زیر به عمل می آید :
دبیر کمیسیون مکلف است ظرف 15 روز از تاریخ دریافت تقاضا نسخه ای از آن را برای دادستان برای دادستان دیوان عالی کشور و همچنین نماینده قضایی خزانه داری کل را ارسال دارد . نماینده مزبور مکلف است ظرف دو ماه گزارش خود را تهیه و به دادستان تقدیم نماید . دادستان نیز مهلتی یک ماهه جهت گزارش خود دارد . پس از پایان این سه ماه دبیر کمیسیون بایستی ظرف 15 روز گزارشات دادستان و نماینده قضایی خزانه داری کل را به اطلاع متقاضی جبران خسارت برساند . نامبرده نیز حداکثر ظرف یکماه بایستی لایحه ای در پاسخ لوایح دادستان و نماینده قضایی خزانه داری کل تهیه نماید
دبیر کمیسیون پس از وصول لوایح متقاضی جبران خسارت مکلف است ظرف مدت 15 روز دادستان و نماینده قضایی خزانه داری کل را از چگونگی آن مطلع سازد .
رئیس کمیسیو ظرف مدت یکماه از یکی از مستشاران تقاضای تهیه گزارش مینماید . مستشار مزبور حق انجام هر نوع تحقیق ضروری از متقاضی جبران خسارت را به منظور تهیه و تکمیل گزارش دارد .
رسیدگی به طریق علنی است و متهم می تواند برای خود یک نفر وکیل انتخاب نماید .
تاریخ این رسیدگی از طرف رئیس کمیسیون با موافقت دادستان معین می گردد . تصمیم کمیسیون قطعی و هیچ یک از اصحاب دعوی حق اعتراض به آن را ندارد . یکی دیگر از خصوصیات رسیدگی این کمیسیون عبارت است از اینکه در مورد رد تقاضای جبران خسارت کمیسیون نبایستی دلائلی برای رد آن ارائه دهد .
دلیل این امر آن است که هرگاه کمیسیون مکلف به ارائه دلیل یا دلائلی برای رد دادخواست گردد توضیحات مذکور ممکن است ایجاد تردید نسبت به حکم برائت یا قرار منع تعقیب صادره که به استناد آن تقاضای جبران خسارت شده را بنماید . هر گاه نظر کمیسیون مبنی بر اعطای خسارت اعم از مادی یا معنوی باشد میزان آن تعیین و دولت مکلف به پرداخت آن خواهد بود .
مع الوصف در ماده 150 ق . ا . د . ک پیش بینی شده است که در صورتی که توقیف احتیاطی شخص بیگناه و یا تمدید آن بر اثر اعلام جرم مغرضانه و یا شهادت کذب به عمل آمده باشد دولت پس از پرداخت خسارت می تواند به مسببین برای استرداد مبلغ پرداختی مراجعه نماید.
در خاتمه یادآور میشود که قانون گذار به منظور جلوگیری از تقدیم دادخواست از جانب کسانیکه علیرغم در دست داشتن حکم برائت یا قرار منع تعقیب واقعا مقصر میباشند پیش بینی نموده است که کمیسیون ، در صورت رد دادخواست متقاضی را به پرداخت مخارج رسیدگی محکوم نماید . جای تردید نیست که کمیسیون مذکور در پاره ای از موارد می تواند شخصی را که درخواست او رد شده است به پرداخت قیمتی از هزینه رسیدگی محکوم و یا او را به کلی از پرداخت آن معاف دارد .
نتیجه
از آنچه که گذشت این نتیجه حاصل می شود که اصل حاکمیت دولت و یا برخی قواعد حقوقی که به آنها اشاره گردید نبایستی مانع از شناخت مسئولیت دولت در قبال بیگناهان گردد . رسیدگی به دعوای جزائی و تشخیص مجرم واقعی از متهم همواره کار ساده و آسانی نبوده و با آنکه قضات تحقیق و دادسراها در کمال بینظری و با حسن نیت لازم انجام وظیفه مینمایند مع الوصف در موارد عدیده قرارهای منع تعقیب و یا احکام برائت کسانی که مدتها به عنوان متهم در زندان بسر برده و کار و حیثیت خود را از دست داده اند صادر میگردد.
در این قبیل موارد که برای حفظ نظم جامعه یکی از افراد آن بیجهت فدا می گردد دولت بایستی بار این مسئولیت را بدوش گرفته و جای تردید نیست که در صورتی که توقیف غیر ضروری متهم ناشی از سوی نیت قاضی باشد دولت پس از پرداخت خسارت به شخص بیگناه حق مراجعه به قاضی متخلف را خواهد داشت .
اصل جبران خسارت بیگناهان در قوانین بسیاری از کشورها در نیمه دوم قرن بیستم پذیرفته شده است :
در کشور سوئد رسیدگی به درخواست جبران خسارت در صلاحیت شخص پادشاه است و تصمیم متخذه در این مورد قطعی و غیر قابل شکایت می باشد .
در اطریش تعیین میزان خسارت وارده اعم از مادی یا معنوی به عهده وزیر دادگستری نهاده شده است به علاوه به موجب ماده 5 و 6 قرارداد اروپایی حقوق بشر افراد می توانند در موارد عدیده و از جمله در موردیکه توقیف احتیاطی بیش از ” مدت معقول ” به طول انجامیده باشد به دولت متبوع خود و در صورتی که به درخواست آنان توجه نشود جهت اخذ خسارت به دادگاه اروپایی حقوق بشر که مقر آن در استرازبورگ میباشد شکایت نمایند .
در ایران طبق آماری که اخیرا از 375 پرونده جزایی از مجموع 8580 پرونده اجرائی به شعب سه گانه بازپرسی شهرستان قزوین در سالهای 1352 – 1351- 1350 بدست آمده به این نتیجه میرسیم که در 39 مورد یعنی 4/10% از قرارهای بازداشت صادره ، قرار منع تعقیب و یا حکم برائت از دادگاه جنحه صادر گردیده است . تعداد کسانی که به اتهام جنایی در دیوان جنایی محاکمه و احیانا برائت حاصل نموده اند در این احصائیه منظور نگردیده است .
جای تردید نیست که قانون جدید تسریع آئین دادرسی کیفری با محدود نمودن مدت بازداشت موقت و آن هم طی شرایطی به 4 ماه در امور جنایی و 2 ماه در امور جنحه تا حد زیادی از کثرت توقیفهای غیر موجه خواهد کاست . ولیکن به منظور هماهنگ ساختن آئین دادرسی کیفری ایران ، در این زمینه به خصوص ، با قوانین کشورهای مترقی که توجهی خاص به سرنوشت کسانی که فرشته عدالت تردیدی در بیگناهی آنان باقی نگذاشته مبذول شود . زیرا انسانها در اعمال عدالت مصون از خطا نبوده و عظمت دستگاه عدالت در آن است که پس از آنکه کلیه اقدامات لازم را در زمینه پیشگیری از ارتکاب خطا به عمل آورد سعی کافی در جبران خسارت در مواردی که قادر به جلوگیری از ورود آن نبوده است نیز بنماید .

پی نوشت :
1- مراجعه شود به مقاله ای از نگارنده تحت عنوان ” بحثی پیرامون توقیف احتیاطی ” مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی شماره 12 صفحه 1 تا 19 .
2- به نقل از روزنامه کیهان مورخ 22 شهریور ماه 1351 ” دادرسان عالی دادگاه جنایی تهران متهم به قتلی را که هفت سال در زندان بود بیگناه شناختند و حکم بر برائتش دادند …

۰۱ آبان ۹۷ ، ۱۶:۳۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

آیا «مجازات تعلیقی» سوء سابقه است؟و در چه صورتی ممکن است اجرایی گردد؟

 ماده 32 قانون مجازات اسلامی می‌گوید: «هر گاه محکوم‌علیه از تاریخ صدور قرار تعلیق‏ اجرای مجازات در مدتی که از طرف دادگاه مقرر شده مرتکب جرایم مستوجب محکومیت مذکور در ماده (25) نشود، محکومیت تعلیقی بلااثر محسوب و از سجل کیفری او محو می‏‌شود. برای کلیه محکومین به مجازاتهای معلق باید بلافاصله پس از قطعیت حکم از طرف دادسرای‏ مربوط برگ سجل کیفری تنظیم و به مراجع صلاحیتدار ارسال شود و در هر مورد که در مدت تعلیق تغییری داده شود یا حکم تعلیق مجازات الغاء گردد باید مراتب فورا برای ثبت در سجل کیفری محکوم‌علیه به مراجع صلاحیتدار مربوط اعلام شود.

تبصره - در مواردی که به موجب قوانین استخدامی، حکمی موجب انفصال‏ است‏ شامل احکام تعلیقی نخواهد بود مگر آنکه در قوانین و یا حکم دادگاه قید شده باشد.»

جرایم مذکور در ماده 25 قانون مجازات اسلامی نیز عبارتند از:

1 - محکومیت قطعی به حد

2 - محکومیت قعطی به قطع یا نقص عضو

3 - محکومیت قطعی به مجازات حبس بیش از یک‌سال در جرایم عمدی

4 - محکومیت قطعی به جزای نقدی به مبلغ بیش از دو میلیون ریال

5 - سابقه محکومیت قطعی دو بار یا بیشتر به علت جرمهای عمدی با هر میزان مجازات

۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۷:۳۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قرارداد مشارکت

ماده 1: طرفین قرارداد 1-1- آقای / خانم ...... فرزند ...... به شماره شناسنامه ...... صادره از ...... کد ملی ...... متولد ...... ساکن ......تلفن ...... با وکالت/قیمومیت/ولایت/وصایت ...... فرزند ...... به شماره شناسنامه ...... متولد ...... بموجب ...... که از این پس طرف اول قرارداد نامیده می شود .

 2-1- آقای / خانم ...... فرزند ...... به شماره شناسنامه ...... صادره از ...... کد ملی ...... متولد ...... ساکن ...... تلفن ...... با وکالت/قیمومیت/ولایت/وصایت ...... فرزند ...... به شماره شناسنامه ...... متولد ...... بموجب ...... که از این پس طرف دوم قرارداد نامیده می شود.

ماده 2: موضوع قرارداد مشارکت در جهت احداث بنا ......

 ماده 3 : آورده های دو طرف 1-3- آورده طرف اول عبارتست از ...... قطعـه زمین به مساحت ششدانگ ...... متــر مربــع دارای پلاک ثبتــی شماره ....... فرعی از ...... اصلی ، قطعـــه ...... واقع در بخش ...... حوزه ثبتی ...... که سند مالکیت به شماره سریال ...... در صفحه ...... دفتر ...... بنام ...... صادر و طبق سند رهنی شماره ...... دفتر اسناد رسمی ...... مورد رهن بانک ...... در تاریخ عقد قرارداد به مبلغ بعدد ( ...... ریال ) و به حروف ( ...... ریال ) توسط کارشناس رسمی / خبره محلی مورد توافق و تراضی طرفین تقویم شده و گزارش ممضی شده آن پیوست و جزء لاینفک این قرارداد است .

 2-3- آورده طرف دوم عبارتست از آورده نقدی به میزان مجموع هزینه های بشرح ذیل که طرف دوم پرداخت آن را در طول مدت قرارداد ، تضمین نموده و این امر مورد پذیرش طرف اول قرار گرفت .

الف ) کلیه هزینه های مربوط به شهرداری بابت صدور پروانه و پایان کار احداث ساختمان و سایر عوارض متعلقه و همچنین حق بیمه تامین اجتماعی و غیره به مبلغ ......  ریال .

ب ) کلیه هزینه های مربوط به احداث موضوع قرارداد تحت هر عنوان که باشد ، اعم از هزینه های مهندسی ، معماری ، بنایی ، کارگری و همچنین هزینه های ترسیم نقشه ، تامین مصالح ، اجرا و نظارت تا پایان مهلت قرارداد به مبلغ ...... ریال . پ ) کلیه هزینه های مربوط به خرید و نصب انشعابات آب ، فاضلاب ، برق ، گاز ، تلفن به مبلغ ......ریال .

ت ) هزینه تخریب کلیه مستحدثات موجود برای اجرای طرح ( چنانچه آورده طرف اول زمین مشتمل بر ساختمان باشد ) به مبلغ ...... ریال .

ماده 4 : نسبت سهم الشرکه طرفین طبق توافق فیمابین قبلی ، سهم الشرکه هر یک از دو طرف اعم از عرصه و اعیان و همچنین حقوق مربوط به فضا ها ( اعم از تجاری ، انباری ، پارکینگ و مسکونی ) بر اساس آورده ها و تعهدات آنها به شرح ذیل تعیین می گردد .

الف ) سهم الشرکه طرف اول ....... درصد .

ب ) سهم الشرکه طرف دوم ( مجری طرح ) ...... درصد . نحوه افراز سهم الشرکه طرفین در بند 2 فراز الف ماده 6 مشخص گردیده است .

ماده 5 : مدت قرارداد مدت زمان شروع مشارکت و اجرای طرح از تاریخ با حروف ...... لغایت تاریخ با حروف...... می باشد .

ماده 6 : شرایط قرارداد و تعهدات طرفین و ضمانت عدم اجرای آنها

الف ) شرایط قرارداد

 1 ) صورت جامعی از مصالح , لوازم و منصوبات با ذکر تمام جزئیات ( اندازه ، نوع ، ویژگیهای ساخت و غیره ) که توسط طرف دوم در احداث موضوع قرارداد بکار خواهد رفت و در تاریخ .../... /... 13 به امضای طرفین رسیده ، به پیوست این قرارداد می باشد که جزء لاینفک آن خواهد بود .

تبصره : تغییر مشخصات و مصالح ساختمانی با تراضی طرفین و انعکاس و اصلاح صورت جامع بلامانع می باشد .

 2 ) افراز سهم الشرکه طرفین به نسبت سهم آنان با در نظر گرفتن مرغوبیت و ارزش فضاهای احداث شده خواهد بود و افراز ، ابتدا از طریق توافق و در صورت عدم دستیابی به توافق ، با انتخاب داور مرضی الطرفین صورت خواهد گرفت و رأی داور قطعی است ، مگر در صورت تقلب و تدلیس که در اینصورت متضرر می تواند در مراجع قضایی صالحه اقامه دعوی نماید . 3 ) کلیه هزینه های لازم جهت تنظیم سند رسمی ، مالیات نقل و انتقال به تناسب سهم الشرکه هر یک از طرفین خواهد بود ، مگر اینکه طور دیگری توافق شده باشد و در صورت اخیر ، سهم هر یک باید مشخص و تصریح شود.

4)مدت زمان تنظیم سند و انتقال رسمی پس از صدور پایان کار ساختمانی و اخذ گواهیهای قانونی مربوطه از مراجع ذیصلاح ، ظرف حداکثر ...... روز می باشد و شروع آن از تاریخ اخذ آخرین گواهی است .

 5 ) عدم ارائه مستندات و مدارک لازم جهت تنظیم سند توسط هریک از طرفین در حکم عدم حضور است و سردفتر در موارد مذکور و بنا به تقاضای طرف حاضر وفق مقررات موضوعه مجاز به صدور گواهی عدم حضور با ذکر مورد می باشد .

 6 ) فروش یا پیش فروش سهم الشرکه از سوی شریک با توافق طرف مقابل و قبل از افراز سهم الشرکه امکانپذیر خواهد بود .

 7 ) در صورتیکه در اثر حوادث قهری ( اعم از سیل ، زلزله ، طوفان و . . . ) ادامه کار برای شریک غیر ممکن گردد و یا در روند اجرای طرح اختلال قانونی ایجاد شود ، تأخیرات به وجود آمده ناشی از این حوادث ، مجاز شمرده می شود و هیچ یک از دو طرف در مقابل خسارتهایی که از این جهت به طرف دیگر وارد می شود مسئولیتی نخواهد داشت .

 8 ) در صورت بروز اختلاف بین طرفین باستثناء موضوع بند 2 فراز الف در خصوص مشخصات و مفاد و شرایط قرارداد ، مشاور املاک به عنوان داور مرضی الطرفین اعلام نظر خواهد کرد .

 9 ) کلیه خیارات قانونی با توافق طرفین در این قرارداد ساقط گردید ، حتی خیار غبن فاحش ، مگر در صورت ثبوت تقلب و تدلیس موضوع بند 2 فراز الف در دادگاه صلاحیتدار . ب ) تعهدات طرفین 1 ) تعهدات طرف اول : 1-1- پس از اتمام بنا به شرح قرارداد حاضر , طرف اول قرارداد مکلف است نسبت به تنظیم سند رسمی انتقال ...... دانگ مشاعی ملک اعم از عرصه و اعیان به نسبت سهم الشرکه طرف دوم به نامبرده اقدام کند . 2-1- طرف اول متعهد است که ضمن در اختیار قراردادن ملک ، اسناد لازم مربوطه از قبیل سند مالکیت , وکالتنامه کاری را جهت اجرای طرح ، تنظیم و به طرف دوم قرارداد تسلیم نماید . بطوریکه مانعی برای شروع طرح پیش نیاید . 3-1- طرف اول در صورت تأخیر در ایفای تعهد مبنی بر تنظیم سند انتقال ، مکلف است به ازای هر روز تأخیر در ایفای تعهد انتقال , مبلغ ...... ریال بعنوان وجه التزام عدم ایفای تعهد به طرف دوم بپردازد و پرداخت وجه التزام فوق مسقط حق طرف دوم نبوده و رافع مسئولیت انتقال از طرف اول نیز نخواهد بود . 2 ) تعهدات طرف دوم : 1-2- در صورتیکه اجرای طرح مورد توافق در موعد مقرر به شرح ماده 5 تکمیل نشود طرف دوم می بایست به ازای هر روز تأخیر در ایفای تعهد روزانه به مبلغ ...... ریال بعنوان خسارت و ضرر و زیان دیرکرد و تکمیل بنا به طرف مقابل بپردازد . 2-2- طرف دوم قرارداد مکلف به بیمه نمودن کارگران و کارکنان در قبال حوادث کارگاهی خواهد بود . 3-2- طرف دوم در مقابل حوادث احتمالی ناشی از کار ، بیمه های تامین اجتماعی و خسارت و آسیب به املاک مجاور مسئول بوده و در صورت تخلف متعهد به جبران آن خواهد بود ، و هیچگونه مسئولیتی از جهت بروز حوادث و ورود ضرر و زیان اعم از جانی و مالی متوجه طرف اول قرارداد نخواهد بود . ماده 7 حق الزحمه مشاور املاک طبق تعرفه کمیسیون نظارت شهرستان ...... بعهده طرفین است که همزمان با امضاء این قرارداد طبق قبض شماره ...... به مبلغ ......  ریال پرداخت شد . ماده 8 این قرارداد بر اساس مقررات و قوانین جاری در تاریخ با حروف ...... در دفتر مشاور املاک ...... به نشانی ...... در سه نسخه بین طرفین تنظیم ، امضاء و مبادله گردید و مشاور املاک مکلف است ضمن ممهور نمودن نسخ قرارداد به مهر مخصوص مشاور ، نسخه اول و دوم را به طرف اول و دوم تسلیم و نسخه سوم را در دفتر مخصوص بایگانی نماید و هر سه نسخه دارای اعتبار یکسان می باشند که با تنظیم سند رسمی از درجه اعتبار ساقط خواهد شد . ماده 9 موضوع این قرارداد از لحاظ حقوقی و فنی تایید می گردد .

۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۷:۳۰ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

موضوع:-نسبت دادن زنا با مرد غریبه

مشخصات شاکی: نام :-------------
نشانی دقیق :-------------------------
مشخصات متشکی عنه : نام :-- خانوادگی :--- نام پدر:---
نشانی دقیق :--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

موضوع:-نسبت دادن زنا با مرد غریبه

 

تاریخ وقوع جرم :----------------روز--------------ساعت------------محل وقوع جرم............

ریاست محترم دادسرای عمومی و انقلاب------
شرح ماوقع:

با سلام

احتراما به استحضار می رساند که اینجانب------ فرزند --- ساکن شهر --- از آقای ------- فرزند---- ساکن شهر -----خ اول شاکی هستم زیرا نامبرده در حضور آقایان -- .. و-----0.. به اینجانب نسبت زنا داده است و آقایان فوق الذکر حاضرند در محضر دادگاه محترم با سوگند به اسم جلاله موارد فوق الذکر را شهادت بدهند ، لذا از مقام محترم دادستان تقاضای تعقیب و مجازات کیفری متهم موصوف را طبق مواد .... قانون مجازات اسلامی دارم

اختصاصی--------

تدلایل و مدارک به شرح ذیل تقدیم می گردد
1- اسامی شهود و ادرس انها
2- دلائل و مدارک دیگر

نام و نام خانوادگی                                                                                                                  امضا و تاریخ

۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۷:۲۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

فرق عرصه و اعیان ملک چیست ؟

منظور از عرصه زمین است و منظور از اعیان ساختمان می باشد که دارای کاربری های مسکونی، اداری ،تجاری و ….می باشد . بنابراین در صورتی که ملک به صورت ششدانگ خریداری شده باشد مشتمل برعرصه و اعیان می باشد و در موارد خاص مانند اراضی موقوفه و نیز املاک خاص که صرفاً عرصه و یا اعیان است ، باید مورد خریداری مشخص شود که عرصه است یا اعیانی.! تفکیک تعریف تفکیک در اصطلاح حقوقی عبارتست از تقسیم مال غیر منقول به قطعات کوچکتر مرجع تفکیک مرجع تفکیک ادارات ثبت می باشند. هزینه تفکیک هزینه تفکیک املاک نسبت به مبلغ معامله از هر ده هزار ریال پانصد ریال دریافت خواهد شد. هرگاه نسبت به ملکی از طرف مالک یا قائم مقام او تقاضای تفکیک شوداین تقاضا به اداره ثبت ارسال می گردد و درتقاضا نامه باید ارزش مورد تفکیک براساس ارزش معاملاتی روز تعیین شو.د هزینه تفکیک باید از طرف ذی نفع براساس مبلغ مزبور قبلاً پرداخت گردد مبنای وصول هزینه تفکیک ( ماده 15 قانون ثبت اسناد و املاک) ارزش معاملاتی روز خواهد بود. تفکیک عرصه این اقدام باتقاضای مالک یا وکیل قانونی او شروع می شود به این ترتیب که مالک یا وکیل قانونی او از شهرداری تقاضای نقشه تفکیک پلاک را می کند شهرداری پس از اخذ مدارک لازم با توجه به مقررات وضوابط شهرداری نقشه مصوبه ( موضوع ماده 101 قانون شهرداری ها ) را به متقاضی تسلیم ونسخه از آن را جهت تطبیق با ضوابط ومقررات ثبت وتنظیم صورتمجلس به اداره ثبت ارسال می دارد. با وصول نقشه 101 به اداره ثبت و تقاضای مالک یا وکیل قانونی او که از دفاتر اسنادرسمی ودر فرم مخصوص تنظیم می شود، نماینده ونقشه بردار از محل وقوع ملک بازدید به عمل می آورند و پس از تطبیق نقشه شهرداری با سند مالکیت صادره ومحل ملک در صورت عدم مغایرت ، گواهی عدم تجاوز به مجاورین و معابر وشوارع به وسیله نقشه بردار ثبت صورت گرفته و نماینده ثبت اقدام به تنظیم صورتمجلس تفکیکی می کند که پس از طی تشریفات اداری و پرداخت هزینه دولتی یک نسخه از آن به دفتر اسنادرسمی متقاضی ارسال خواهد شد. تفکیک اعیان تفکیک اعیان توسط اداره ثبت یا با استناد به گواهی پایان کار ساختمان صورت می گیرد مالک یا وکیل قانونی او تقاضای تفکیک را که در فرم مخصوص تنظیم می شود از طریق یکی از دفاتراسنادرسمی به پیوست تصویر مصدق گواهی پایان کار به اداره ثبت ارائه می دهد وپس از بازدید نماینده ونقشه بردار ثبت از پلاک مورد نظر ، نقشه بردار ، کروکی تمام قطعات مفروزی و قسمت های مشاعی را ترسیم می کند وصورتمجلس تفکیکی که حاوی شرح مختصری از سابقه ملک وشرح قطعات مفروزی با قید مساحت و حدود و هم چنین ذکر تمام مشاعات موجود در ملک است تهیه و تنظیم می نماید که پس از طی تشریفات اداری طبق مراحل زیر، صورتمجلس تفکیکی صادرمی شود: گواهی عدم تجاوز ملک به شوارع وحریم واملاک مجاور و گواهی عدم تعارض وامضاء صورتمجلس به وسیله نماینده ونقشه بردار ثبت گواهی مالکیت متقاضی تفکیک به وسیله متصدی دفاتر املاک گواهی عدم بازداشتی به وسیله متصدی دفتر بازداشتی تطبیق و تایید مفاد صورتمجلس با ضوابط ومقررات مربوط به وسیله رئیس ثبت یا معاون ایشان ودستور وصول هزینه قانونی تفکیک به قسمت حسابداری محاسبه هزینه تفکیک وتسلیم فیش بانکی به ذینفع و ضبط یک نسخه از آن پس از پرداخت در پرونده امضای صورتمجلس تفکیکی به وسیله رئیس ثبت یا معاون ایشان صدور صورتمجلس تفکیکی وارسال نسخه دوم به دفترخانه متقاضی به وسیله متصدی اموردفتری تفاوت تفکیک عرصه وتفکیک آپارتمانی (اعیان) در تفکیک عرصه ، ملک به دو یا چند قطعه تقسیم می شود به طوری که قطعات هیچ گونه ارتباط فیزیکی و حقوقی با هم ندارند و هر یک به صورت قطعه ای مستقل تعریف خواهند شد. ولی در تفکیک آپارتمانی هر چند قطعات مفروز شده از پلاک دارای مساحت وحدود اربعه مشخص می باشد ولی ارتباط فیزیکی قطعات با همدیگر کاملاً قطع نخواهد شد و به دلیل ارتباط فیزیکی واحدهای مورد تفکیک آثار حقوقی مشترک آنها تحت عنوان مشاعات ومشترکات به وجود نخواهد امد و ظهور این آثار حقوقی مشترک است که توجه قانون گذار به اهمیت آن جلب شده و قانون تملک آپارتمان ها وآئین نامه اجرایی آن تدوین گردیده است . افراز تعریف افراز عبارتست از جداکردن سهم مشاعی شریک یا شرکاء ، تقسیم مال غیر منقول مشاع بین شرکاء به نسبت سهم آنان تفاوت تفکیک و افراز تفاوت تفکیک وافراز به شرح ذیل می باشد: در تفکیک لازم نیست که ملک غیر منقول مشاع باشد در افراز لازم است که ملک مشاع باشد. اگر ملک مشترک ومشاعی تفکیک شود حالت اشاعه واشتراک آن از بین نمی رود یعنی پس از تفکیک نیز شرکاء در هر قطعه به نسبت سهم خود مالکیت دارند. مثال : اگر زمینی به مساحت پنج هزار متر بین دو نفر به طور مساوری مشترک باشد و آن زمین به دو قطعه پانصد متری تفکیک گردد هر یک از شرکاء مالک سه دانگ هر قطعه خواهند بود. اما در افراز سهم شریک مشخص و معین می شود واز حالت مشاع بودن واشتراک خارج می گردد. در افراز، ملک برمبنای سهام شرکاء تقسیم می گردد لیکن در تفکیک براساس میزان مالکیت شرکاء صورت نمی پذیرد. چون در افراز باید سهم شریک متقاضی افراز مشخص و جدا شود ممکن است بین شرکاء برسر صحت افراز و مطابق بودن یا نبودن آن با میزان مالکیت مشاعی شریک اختلاف حاصل شود لذا تعیین تکلیف نهایی آن با دادگاه صالحه و مراجع قضایی است اما تفکیک چون عنوان تشخیص و تمیز حق وجدا کردن سهم مالک مشاعی را ندارد ولذا هیچ وقت جنبه قضایی نداشته وهمواره در صلاحیت اداره ثبت بوده است . مرجع درخواست افراز ابتدائاً می بایست وضع ملک از لحاظ این که آیا جریان ثبتی آن خاتمه یافته است یا نه را بررسی کرد: الف . اگر جریان ثبتی خاتمه یافته باشد .مرجع رسیدگی ، اداره ثبت محل وقوع ملک است وتصمیم آن ظرف 10 روز از تاریخ ، قابل اعتراض در دادگاه عمومی است. ب. اگر جریان ثبتی ملک خاتمه نیافته باشد. مرجع رسیدگی به درخواست افراز ، دادگاه عمومی محل است .یا محجور درملک مالکیت داشته باشد. نکته : باید دانست که اگر نسبت به ملک مشاعی ، سند مالکیت صادر شده باشد ، صدور سند مالکیت نشان دهنده ختم عملیات ثبتی است ونتیجتاً درخواست افراز آن باید از اداره ثبت محل شود و در صورتیکه آن اداره اعلام نماید که جریان ثبتی خاتمه نیافته است به دادگاه عمومی دادخواست تقدیم گردد. این کار سرعت عمل را بیشتر می کند زیرا در غیر این صورت مثلاً اگر ابتدائاً به دادگاه درخواست داده شود دادگاه باید از اداره ثبت سوال نماید که جریان ثبتی خاتمه یافته است یا خیر واین سوال و جواب موجب اطاله کار خواهد بود. نحوه افراز و تفکیک املاک دردادگاه و ادارات ثبت به موجب ماده 154 اصلاحی قانون ثبت ، مصوب 31 تیر 1365 مجلس شورای اسلامی (ماده 4 قانون اصلاح وحذف موادی از قانون ثبت اسنادواملاک مصوب 1310 واصلاحات بعدی آن ) دادگاه ها و ادارات ثبت قبل از اقدام به افراز یا تفکیک اراضی واقع در محدوده شهرها وحریم آن ها ، باید نقشه تفکیکی را جهت تایید به شهرداری محل بفرستند و در صورت تایید اقدام به افراز یا تفکیک نمایند و شهرداری ها مکلفند که ظرف دو ماه نسبت به آن کتباً اظهار نظر کنند واگر ظرف دو ماه از تاریخ ارسال نقشه به شهرداری اظهار نظر ننمایند ادارات ثبت ودادگاه ها نسبت به افراز وتفکیک راساً اقدام خواهند نمود متن ماده مذکور چنین است: دادگاه و ادارات ثبت اسنادواملاک باید طبق نقشه تفکیکی که به تایید شهرداری محل رسیده باشد نسبت به افراز و تفکیک کلیه اراضی واقع در محدوده شهرها وحریم آن ها اقدام نمایند وشهرداری ها مکلفند براساس ضوابط طرح جامع تفصیلی یا هادی ودیگر ضوابط مربوط به شهرسازی نسبت به نقشه ارسالی از ناحیه دادگاه یا ثبت ظرف دو ماه اظهار نظر و نظریه کتبی را ضمن اعاده نقشه به مرجع ارسال کننده اعلام دارند در غیر این صورت دادگاه ها و ادارات ثبت نسبت به افراز و تفکیک راساً اقدام خواهند نمود.

۳۰ مهر ۹۷ ، ۱۶:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر