به قرارداد عادی خرید و فروش طرفین در رابطه با مورد معامله یا ملک، مبایعه نامه گفته می شود.
به قرارداد عادی خرید و فروش طرفین در رابطه با مورد معامله یا ملک، مبایعه نامه گفته می شود.
به سند مالکیتی که معمولاً عرصه آن به اوقاف تعلق دارد و اعیانی آن متعلق به اشخاصی است که اداره اوقاف در قبال زمین اقدام به دریافت اجاره از صاحبان اعیان می کند، سند اوقافی گفته می شود.
سند مالکیتی که دارای سابقه مصادره به وسیله دادگاه انقلاب برای بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام و … باشد، سند بنیادی است.
در صورت درخواست سند برای یک ملک توسط ورثه به نام خود پس از فوت مورث، به آن سند، سند ورثه ای گفته می شود.
در این نوع سند، مالک تنها یک نفر بوده و دارای مالکیت بدون شریک نسبت به کل مال یا شش دانگ خواهد بود.
عرصه به هر زمین یا بقعه ای گفته می شود که بنا یا ساختمانی در آن وجود نداشته باشد. از این رو، سند عرصه برای زمین صادر می گردد.
در این نوع سند، مالکان دو یا چند نفر بوده و هر مالکی دارای مالکیت مشاعی نسبت به جزء به جزء ملک خواهد بود.
به بنا و ساختمان در اصطلاحات حقوقی، اعیان اطلاق می گردد که در مقابل عرصه قرار می گیرد. سند اعیانی سندی است که صرفاً برای ساختمان یا اعیان صادر شود.
سند مالکیت در بعضی مواقع از قبل وجود دارد. اما ممکن است این سند کلاً یا به صورت جزئی به دلایل خاصی از بین رود یا مفقود گردد. در چنین مواردی که سابقه ثبتی موجود است، بایستی مالک و یا وکیل قانونی وی به اداره ثبت اسناد و املاک مراجعه کرده و درخواست صدور سند مالکیت المثنی با سمتندات مربوطه از جمله استشهادیه و درخواست و … اقدام نماید.
در مواردی که ملک از سابقه ثبتی برخوردار است، دیگر نیازی نیست خریدار به اداره ثبت مراجعه کرده و مراحل طولانی آن را طی کند. مثلاً شما اقدام به خرید خانه ای از یک فرد خریدار نموده و حال درصدد تنظیم سند مالکیت به نام خودتان هستید. در چنین شرایطی، می توانید به دفتر اسناد رسمی مراجعه کنید و تقاضای صدور سند جدید مالکیت به نام خود دهید و دفاتر اسناد رسمی پس از اخذ مدارک و تنظیم سند نسبت به درخواست سند از طریق اداره ثبت اسناد و املاک منطقه اقدام می نماید.
در ابتدا می خواهیم برخی از انواع سند مالکیت را معرفی کنیم.
۱-سند مالکیت اعیانی:
به بنا و ساختمان در اصطلاحات حقوقی، اعیان اطلاق می گردد که در مقابل عرصه قرار می گیرد. سند اعیانی سندی است که صرفاً برای ساختمان یا اعیان صادر شود.
۲-سند مشاعی:
در این نوع سند، مالکان دو یا چند نفر بوده و هر مالکی دارای مالکیت مشاعی نسبت به جزء به جزء ملک خواهد بود.
۳-سند مالکیت عرصه:
عرصه به هر زمین یا بقعه ای گفته می شود که بنا یا ساختمانی در آن وجود نداشته باشد. از این رو، سند عرصه برای زمین صادر می گردد.
۴-سند مفروزی:
در این نوع سند، مالک تنها یک نفر بوده و دارای مالکیت بدون شریک نسبت به کل مال یا شش دانگ خواهد بود.
۵-سند مالکیت ورثه ای:
در صورت درخواست سند برای یک ملک توسط ورثه به نام خود پس از فوت مورث، به آن سند، سند ورثه ای گفته می شود.
۶-سند مصادره ای یا بنیادی:
سند مالکیتی که دارای سابقه مصادره به وسیله دادگاه انقلاب برای بنیاد مستضعفان، ستاد اجرایی فرمان امام و … باشد، سند بنیادی است.
۷-سند المثنی:
در صورت عدم دسترسی مالک به هر دلیلی به اصل سند مالکیت، وی می تواند درخواست صدور سند المثنی را با مراجعه به اداره ثبت دهد. به این سند که صدور آن پس از صدور سند اول انجام می شود، سند المثنی اطلاق می گردد.
۸-سند وقفی یا اوقافی:
به سند مالکیتی که معمولاً عرصه آن به اوقاف تعلق دارد و اعیانی آن متعلق به اشخاصی است که اداره اوقاف در قبال زمین اقدام به دریافت اجاره از صاحبان اعیان می کند، سند اوقافی گفته می شود.
۹-سند معارض:
در صورت تعارض جزئی یا کلی دو سند مالکیت، از لحاظ اصل ملک یا حدود ملک و یا حقوق ارتفاقی و همچنین اگر احراز این تعارض با رأی هیئت نظارت موضوع ماده ۶ قانون ثبت صورت گیرد. آن وقت به سند مالکیتی که ثبت آن نسبت به دیگری مؤخر باشد، سند معارض اطلاق می شود.
۱۰-سند مبایعه نامه یا قولنامه ای:
به قرارداد عادی خرید و فروش طرفین در رابطه با مورد معامله یا ملک، مبایعه نامه گفته می شود.
۱۱-سند شرطی:
سند رسمی که تضمین کننده بیع شرط بوده و بر اساس آن، بایع باید در موعد مقرر به پرداخت ثمن که وجه نقد است، بپردازد و یا در آن شرط دیگری منظور شود، سند شرطی است.
قرابت رضاعی خاصترین نوع قرابت است. این نوع از قَرابت زمانی شکل میگیرد که طفلی از زنی غیر از مادر خود شیر بخورد. برای مثال دایه جزو خویشاوندان رضاعی به شمار میآید. در مواردی ممکن است به دلیل کمبود شیر مادر کودک مجبور به خوردن شیر زنی به غیر از مادر خود باشد. قوانین مربوط به قرابت رضاعی در ماده ۱۰۴۶ قانون مدنی ذکر شده است. قَرابت رضاعی نیز مانند قَرابت سببی و نسبی محدودیت های در امر ازدواج ایجاد میکند. برای مثال هیچ مردی نمیتواند با مادر و خواهر رضاعی خود ازدواج کند.
.نکاح با برخی از اقربای سببی کاملا ممنوع است. یعنی حکم ممنوعیت ابدی دارند. برای مثال ازدواج با مادر زن در هر شرایطی ممنوع است.
.نکاح با برخی از اقربای سببی در شرایطی ممنوع است که قَرابت قبلی پایدار باشد. برای مثال ازدواج با خواهر زن در صورت وجود قَرابت قبلی ممنوع است.
.نکاح با برخی از اقربای سببی بدون اجازه همسر ممنوع میشود. برای مثال مرد نمیتواند بدون اجازه زن با دختر خواهر زن ازدواج کند.
قرابت سببی به واسطه ازدواج شکل میگیرد. در بحث انواع قرابت، قَرابت سببی بسیار مورد توجه حقوق دانان قرار دارد. چرا که اغلب دعاوی حقوقی حول قرابت سببی میچرخد. بارزترین مثال قَرابت سببی رابطه زن و شوهری است. یک مرد و زن به واسطه ازدواج نوعی رابطه خویشاوندی برقرار میکنند. قرابت سببی در ماده ۱۰۳۳ قانون مدنی توضیح داده میشود. بر طبق این ماده مرد و زنی که به واسطه ازدواج با یکدیگر رابطه خویشاوندی پیدا میکنند، تمام خویشاوندان نسبی ایشان با دیگری قَرابت سببی خواهند شد. این مسئله در مورد تمامی خویشاوندان زن و شوهر صدق میکند. برای مثال پدر و مادر زن یک مرد را در نظر بگیرید. پدر و مادر زن به واسطه ازدواج دختر آنها با یک مرد، اقربای سببی آن مرد به شمار می آیند. همین مورد در باب پدر و مادر مرد هم صادق است.
قوانین که برای ایجاد حرمت در نکاح تعیین شده است هم برای نکاح دائم و هم برای نکاح موقت برقرار است. برای مثال اگر مردی به طور موقت با زنی ازدواج کند، نکاح با مادر آن زن حرام خواهد بود. در اصطلاحات قانونی حرام ابدی می گویند. یعنی مادر آن زن تا ابد برای مرد حرام است.
در لفظ ساده، قرابت نسبی را رابطه خونی شکل میدهد. یعنی خویشاوندی که به نحوی با دیگری رابطهی خونی داشته باشد در زمره مصادیق قرابت نسبی قرار میگیرد. به موجب ماده ۱۰۳۲ قانون مدنی، مفاهیم مربوط به قَرابت نسبی را به اختصار مورد بررسی قرار میدهیم. از مثال های بارز قَرابت نسبی میتوان به رابطه پدر فرزندی و مادر فرزندی اشاره کرد. هر شخصی به موجب رابطه خونی با پدر و مادر خود رابطه ی نسبی دارد. روابطی مانند برادر و خواهر، عمه، عمو، دایی، خاله و … نیز جزو مصادیق قَرابت سببی هستند. خود قرابت سببی نیز انواع مختلفی دارد. رابطه سببی میتواند به واسطه تولد باشد، یعنی همان رابطه پدر فرزندی. این نوع از قَرابت سببی را خویشاوندان در خط مستقیم نیز میگویند.
۱- واخواهی (شکایت از رای غیابی): یکی از موارد اعتراض به رای قاضی، واخواهی یا اعتراض به رای غیابی از طریق عادی و موافق قاعده در شکایت از آرا غیابی میباشد. محکوم علیه غایب، حق دارد به حکم غیابی اعتراض نماید. مهلت واخواهی به احکام غیابی برای محکومین مقیم کشور معادل ۲۰ روز میباشد. از طرفی، برای محکومینی که خارج از کشور اقامت دارند معادل ۲ ماه پس از تاریخ ابلاغ واقعی میباشد.
۲- تجدید نظرخواهی (اعتراض به رای دادگاه): تجدید نظرخواهی از راههای عادی اعتراض به رای و موافق قاعده است که به صورت خودکار مانع اجرای حکم میشود. بعضاً محکوم به علت مورد قبول نبودن قاضی، به رای وی اعتراض میکند.
تغییر شعبه دادگاه و تغییر قاضی پرونده به ترتیب در حال بررسی است. مطابق ماده ۴۶ قانون، دادرسان و قضات تحقیق در مواردی، میبایست از رسیدگی و تحقیق امور پروندهی موجود، امتناع کنند. از طرفی، طرفین دعوا هم میتوانند در این شرایط، قضات و دادرسان را رد کنند. موارد مد نظر، به شرح زیر هستند:
الف) وجود قرابت نسبی یا سببی تا درجه سوم از هر طبقه بین دادرس یا قاضی تحقیق با یکی از طرفین دعوا یا اشخاصی که در امر جزایی دخالت دارند.
ب) دادرس یا قاضی تحقیق، قیم یا مخدوم یکی از طرفین باشد یا یکی از طرفین، مباشر یا متکفل امور قاضی یا همسر او باشد.
ج) دادرس یا قاضی تحقیق یا همسر یا فرزند آنها، وارث یکی از اشخاصی باشد که در امر جزایی دخالت دارند.
د) دادرس یا قاضی تحقیق در همان امر جزایی، قبلا اظهار نظر ماهوی کرده و یا شاهد یکی از طرفین میباشد.
ه) بین دادرس یا قاضی تحقیق و یکی از طرفین، همسر یا فرزند او، دعوای حقوقی یا جزایی مطرح باشد و یا در سابق مطرح بوده و از تاریخ صدور حکم قطعی دو سال بیشتر نگذشته باشد.
و) دادرس یا قاضی تحقیق یا همسر یا فرزندان آنها، نفع شخصی در موضوع مطرح شده، داشته باشند.
اگر افراد اهلیت لازم برای اجرا کردن حق را نداشته باشند، قانون این نوع افراد را محجورین می نامد. محجورین از حقوقی مانند تصرف کردن در حقوق مالی و غیر مالی و اموال محروم هستند.
این موضوع دلایل مختلفی دارد، به عنوان مثال نرسیدن به سن قانونی، عدم بالغ شدن، عدم رشد عقلی و نداشتن شرایط لازم برای اجرای حقوق می توانند دلیل محروم شدن از اجرای حقوق باشند.
اهلیت می تواند از نوع استیفا یا تمتع باشد. اهلیت تمتع شامل هر فرد زنده متولد شده می شود اما اهلیت استیفا تنها به افراد دارای شرایط مربوط می شود. ماده ۹۵۶ قانون مدنی به اهلیت تمتع اشاره دارد: «اهلیت برای دارا بودن حقوق، با زنده متولد شدن انسان، شروع و با مرگ او، تمام می شود.»
ماده ۹۵۷ قانون مدنی: «حمل از حقوق مدنی، متمتع می گردد، مشروط بر این که زنده متولد شود.»
ماده ۹۵۸ قانون مدنی اهلیت استیفا را اینگونه توصیف می کند: «هر انسان، متمتع از حقوق مدنی خواهد بود، لیکن هیچ کس نمی تواند حقوق خود را اجرا کند، مگر اینکه برای این امر، اهلیت قانونی داشته باشد.»
ماده ۲۱۱ قانون مدنی نیز مربوط به اهلیت استیفا می باشد و اینگونه بیان می شود که: «برای این که متعاملین اهل محسوب شوند باید بالغ و عاقل و رشید باشند».
هر فردی از زمانی که متولد می شود، دارای اهلیت حقوق می باشد، یعنی می تواند دارای حق باشد اما اهلیتی که برای اجرای حقوق مورد توجه است، دارای شرایط ویژه ای خواهد بود. به عنوان مثال، تمام افراد حق ازدواج دارند اما برای ازدواج کردن نیاز به رسیدن به سن قانونی وجود دارد. به طور کلی اهلیت بر روی جنبه های مختلف زندگی و روابط افراد اثر می گذارد.
اهلیت در معنای لغوی کلمه صلاحیت، لیاقت و شایستگی برای انجام اموری را نشان می دهد. تعریف دقیقی از کلمه اهلیت در قانون وجود ندارد. با این وجود، اهلیت از نگاه حقوقی به شایستگی که فرد برای اجرای حقوق دارد، مربوط می شود. در کل به صفات و ویژگی هایی که معنای شایستگی و صلاحیت اجرای یک حق را نشان می دهند، اهلیت گفته می شود.