با مراجعه به پزشکی قانونی درخواست صدور المثنی یا رونوشت برابر اصل و ارسال مستقیم به دادگاه کنید.
با مراجعه به پزشکی قانونی درخواست صدور المثنی یا رونوشت برابر اصل و ارسال مستقیم به دادگاه کنید.
خیر پزشکی قانونی فقط با دستور قضایی در این موارد نظر می دهد. حال چنانچه به نظر متخصص کماکان باکره اید و این امر منطبق بر واقعیت باشد شما می توانید در دادگاه اقرار به باکرگی کنید و در این خصوص رویه دادگاه ها در خصوص ارجاع امر به پزشکی قانونی متفاوت است بعضی دادگاه ها صرف اقراربه باکرگی برایشان کفایت می کندو قبول می کنندولی بعضی قضات این امر را به پزشکی قانونی ارجاع می دهند .
میتوانید حضورا به شعبه مربوطه مراجعه نموده و تقاضای اخذ فتوکپی از نظریه پزشک قانونی نمایید.
همانطور که در بخش “محدودیت های قانونی در انتخاب داور یا هیات داوران” ذکر شد محدودیت های نسبی و مطلقی برای انتخاب داور وجود دارد در صورتی که در مورد میانجیگری با چنین محدودیت هایی مواجه نبوده و از این لحاظ آزادی عمل بیشتری وجود دارد و همچنین در میانجیگری بر خلاف داوری در مورد برخی دعاوی کیفری،نکاح،طلاق و نسب نیز می توان به میانجی رجوع کرده و حل اختلاف نمود.
در غیر این صورت، هرگونه قصور از این وظیفه، میتواند «گزارش خلاف واقع» یا «کتمان حقیقت» قلمداد شده و برای مامور مذکور ضمانت اجراهای قانونی در پی داشته باشد.
قلم زدن و کم و زیاد نمودن عبارات در صورت مجلس تحدید حدود به کلی ممنوع است و اگر اصلاح و توضیحی لازم باشد ، زیر صورت مجلس نوشته شده به امضاء حاضرین رسانده میشود و اگر بعضی از حاضرین امضاء ننمایند ، این نکته در صورت مجلس قید میگردد.
صورت مجلس مزبور را با پرونده های مجاورین تطبیق نموده و پس از تکمیل آن پیش نویس سند مالکیت را تهیه و ضمیمه پرونده به شعبه بایگانی تسلیم نماید.چنانچه معلوم شود که پرونده ناقص تحویل شده ، نماینده مسئول مورد تعقیب اداری واقع خواهد شد.
به فرزندان بیمه شدگان تامین اجتماعی که دارای سابقه حداقل ۷۲۰ روز حق بیمه باشند:
۱. تا ۱۸ سالگی
۲. مازاد بر ۱۸ سالگی نیز مشروط به اینکه منحصرا شاغل به تحصیل باشند یا اینکه بدلیل معلولیت به گواهی سازمان تامین اجتماعی قادر به کار کردن نباشند
کمک عائله مندی تعلق میگیرد.
نکته مهم اینکه دراینخصوص تفاوتی بین فرزند دختر و پسر وجود ندارد.
حق به هم زدن معامله را «خیار» گویند و خریدار و فروشنده در موارد ذیل میتوانند معامله را به هم بزنند:
+خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشده باشند که این خیار را «خیار مجلس» میگویند.
+یکی از خریدار و فروشنده مغبون شده باشند. (خیار غَبن)
+طرفین در معامله مقرر کنند که تا مدت معینی هر دو یا یکی از آنان بتواند معامله را به هم بزند. (خیار شرط)
+فروشنده یا خریدار مال خود را بهتر از آنچه که هست، نشان دهد و طوری رفتار کند که قیمت مال در نظر طرف مقابل زیاد شود. (خیار تدلیس)
+فروشنده یا خریدار شرط کند که کاری انجام دهد، یا شرط کند مالی را که میدهد به طور مخصوصی باشد اما به آن شرط عمل نکند که در این صورت دیگری میتواند معامله را به هم بزند. ( خیار تخلّف شرط)
+در جنس یا عوض آن عیبی باشد. (خیار عیب)
+معلوم شود مقداری از جنس که فروخته شده، مال متعلق به دیگری است که اگر صاحب آن به معامله راضی نشود، خریدار میتواند تمام معامله را به هم بزند یا پول آن مقدار را از فروشنده بگیرد. همچنین اگر معلوم شود مقداری از چیزی که خریدار به عنوان عوض داده، مال متعلق به دیگری است و صاحب آن راضی نشود، فروشنده میتواند تمام معامله را به هم بزند، یا عوض آن مقدار را از خریدار بگیرد. (خیار شرکت)
+فروشنده خصوصیات جنس معینی را که مشتری ندیده است، به او بگوید و بعد معلوم شود آنگونه که گفته، نبوده است. در این صورت مشتری میتواند معامله را به هم بزند همچنین اگر مشتری خصوصیات عوض معینی را که میدهد، بگوید و بعد معلوم شود به طوری که گفته، نبوده است، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند. (خیار رویت)
+مشتری پول جنسی را که به صورت نقدی خریده است، تا سه روز ندهد و فروشنده نیز جنس را تحویل ندهد. اگر مشتری شرط نکرده باشد که دادن پول را تأخیر بیندازد و شرط تأخیر جنس هم نشده باشد، فروشنده میتواند معامله را بهم بزند اما اگر جنسی که خریده است، مثل بعضی از میوهها باشد که اگر یک روز بماند، فاسد میشود، چنانچه تا شب پول آن را ندهد و شرط نکرده باشد که دادن پول را تأخیر بیندازد و شرط تأخیر جنس نیز نشده باشد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند. (خیار تأخیر)
+اگر مورد معامله حیوان باشد، خریدار تا سه روز میتواند معامله را به هم بزند. (خیار حیوان)
+فروشنده نتواند جنسی را که فروخته است، تحویل بدهد. به عنوان مثال، اسبی که توسط فروشنده فروخته شده است، فرار کند که در این صورت مشتری میتواند معامله را به هم بزند. (خیار تَعذّر تسلیم)
هبه عقدی است که به موجب آن یک نفر مالی را مجاناً به کس دیگری تملیک میکند ، تملیککنندهواهب ، طرف دیگر را متهب، مالی را که مورد هبه است عین موهوبه میگویند.
* واهب باید برای معامله و تصرف در مال خود اهلیت داشته باشد.
*واهب باید مالک مالی باشد که هبه میکند.
* هبه واقع نمیشود مگر با قبول و قبض متهب اعم از این که مباشر قبض خود متهب باشد یا وکیل او و قبض بدون اذن واهب اثری ندارد.
* در هبه به صغیر یا مجنون یا سفیه قبض ولی معتبر است.
*در صورتی که عین موهوبه در ید متهب باشد محتاج به قبض نیست.
*هبه ممکن است معوض باشد و بنابراین واهب میتواند شرط کند که متهب مالی را به او هبه کند یا عمل مشروعی را مجاناً به جا آورد.
* اگر قبل از قبض ، واهب یا متهب فوت کند هبه باطل میشود.
بعد از قبض نیز واهب میتواند با بقای عین موهوبه از هبه رجوع کند مگر در موارد ذیل:
۱- در صورتی که متهب پدر یا مادر و یا اولاد واهب باشد
۲- در صورتی که هبه معوض بوده و عوض هم داده شده باشد
۳- در صورتی که عین موهوبه از ملکیت متهب خارج شده یا متعلق حق غیر واقع شود خواه قهراً مثل این که متهب به واسطهی فلس محجور شود خواه اختیاراً مثل این که عین موهوبه به رهن داده شود
۴- در صورتی که در عین موهوبه تغییری حاصل شود.
+در صورت رجوع واهب نماات عین موهوبه اگر متصل باشد مال واهب و اگر منفصل باشد مال متهب خواهد بود.
+ بعد از فوت واهب یا متهب رجوع ممکن نیست.
+هر گاه داین طلب خود را به مدیون ببخشد حق رجوع ندارد.
+ اگر کسی مالی را به عنوان صدقه به دیگری بدهد حق رجوع ندارد.
قانون کار به عنوان یک قانون حمایتی در راستای احقاق حقوق کارگرانی نگارش شده که مشمول رابطه کارگری و کارفرمایی موضوع ماده 2 و 3 این قانون می شوند.بر اساس این قانون و با توجه به ساز و کاری که تعریف نموده شورایعالی کار هرساله بر اساس بخشنامه مزدی در ابتدای هر سال شمسی حداقل مزد را برای کارگران و کارفرمایان تعیین می نماید. اما تفاوتی بین افرادی که قرارداد دارند، ندارند یا دایم هستند وجود ندارد و ضمنا هر توافقی مبنی بر پرداخت کمتر از حداقل مندرج در بخشنامه، جزو شروط باطل بوده است.
منبع: بیدبرگ
نام نام خانوادگی امضاء تاریخ
مال یا شئیی یا سند متعلق به دیگری موضوع جرم تخریب است . به طور کلی موضوع جرم تخریب به سه گروه اموال و اشیاء و اسناد قابل تقسیم است .
--------------------------------------------------------------------------------
( الف ) به اعتبار مال ، اموال به اموال منقول و اموال غیر منقول و به اعتبار مالک ، اموال به اموال دولتی عمومی و شخصی و به اعتبار اسناد کتبی ، اسناد به اسناد رسمی و اسناد عادی طبقه بندی می شوند .
بین مال و شیئی ، رابطه عموم و خصوص وجود دارد ، به طوری که هر مالی شیئی است .
( ب ) هر شیئی مال نیست . مانند کتاب که هم مال است و هم شییء ولی هوا شیئی هست ولی به علت فقدان ارزش و منفعت عقلائی مال نمی باشد .
با تصویب ماده 677 ق . م . ا . قانونگذار کلیه ی اشیاء اعم از منقول و غیر منقول را تحت حمایت کیفری جرم تخریب قرار داده است ، گر چه آن اشیاء ارزش مالی نداشته ولی از نظر صاحب آن واجد ارزش معنوی باشند . با وجود این ، تخریب اشیائی چون آلات قمار و لهو و لعب جرم تلقی نمی شود و حتّی برابر ماده 709 ق . م . ا . تمام اسباب متعلق به قمار معدوم ( و نقود متعلق به قمار به عنوان جریمه ضبط ) می شود .
( ج ) منع تخریب و اتلاف اسناد موضوع مواد 681 و 682 ق . م . ا . است .
برابر ماده 681 ق . م . ا . « هر کس عالماً دفاتر و قباله ها و سایر اسناد دولتی را بسوزاند یا به هر نحو دیگری تلف کند به حبس از دو تا ده سال محکوم خواهد شد » . و ماده 682 قانون مزبور می گوید : « هر کس عالماً هر نوع اسناد یا اوراق تجارتی و غیر تجارتی غیر دولتی را که اتلاف آنها موجب ضرر غیر است بسوزاند یا به هر نحو دیگر تلف کند به حبس از سه ماه تا دو سال محکوم خواهد شد » . آتش زدن و تخریب اموال و اماکن نظامی یا مراکز محتوی اسناد و دفاتر یا اسناد طبقه بندی شده در اجرای مواد 72 تا 74 قانون مجازات جرائم نیروهای مسلح 1371 جرم و مرتکب مستوجب مجازات است . در شرایط فعلی موضوع آتش زدن و تخریب و اتلاف اموال نظامی در مواد 93 تا 94 ق . م . ج . ن . م . مصوب 1382 آورده شده است .
چنانچه پدری با مشارکت برادرخود مبادرت به سرقت مخفیانه اموال فرزند خود نماید، به رغم اینکه پدر در اجرای بند 11ماده 98 ق. م. ا. مستوجب حدّنیست ،برادر وی که در ربودن مال برادرزاده خود نقش اجرئی داشته یا احراز شرایط لازم برای سرقت مستلزم حدّ مشمول موادّ 197 به بعد ق. م. ا. است.