⚖به روز بودن دانشجویان حقوق و پاسخگویی به سوالات هموطنانم.⚖

۱۱۱۱ مطلب در ارديبهشت ۱۴۰۰ ثبت شده است

وازگان سیاسی=5

سوسیالیسم:
واژه سوسیالیسم (جامعه باوری) در زبان فرانسه به معنای اجتماعی می باشد. و در انگلیسی (سوسیالیسم سیاستی که هدف آن نظارت جامعه بر وسایل تولید و اداره آنها به سود همگان است). البته این تعریف، یک تعریف جامع نیست، زیرا نظارت عمومی بر اموال و تولید معنای وسیعی دارد. امابهترین وجه اشتراک سوسیالیست برتری جامعه و سود همگانی بر نظریه فردگرایی و سود فردی است، که سوسیالیسم به انواع متعددی مانند سوسیالیسم لیبرال، مارکسی، نوین، تکاملی، فابیان، صنفی و پارلمانتر و اقسام دیگر، تقسیم می شود.

کاپیتالیسم:
کاپیتالیسم روشی است که در آن وسائل عمده تولید به کمک سرمایه های شخصی فراهم شده و اموال به مالکیت صاحبان سرمایه باقی می ماند. در کاپیتالیسم کارگران به عنوان روز مزد اجیر صاحبان سرمایه اند، و تمام قدرت مالی در دست اشخاص معدودی در جامعه خواهد بود. در مقابل کاپیتالیسم، کمونیسم و لنینیسم و استالینیسم قرار دارد.

پپورتنیسم:
یکی از فِرَق مذهبی آمریکا است که به ثروت اندوزی و سرمایه داری و تجارت ظالمانه مشروعیت می دهد. و این مسلک اصلی ترین عنصر فرهنگی و مذهبی تمدن آمریکایی است و با روح سرمایه داری آنان هماهنگ است.

ناسیونالیسم:
عبارت است از اعتقاد به برتری یک ملت و قوم بر تمام ملل و اقوام دیگر و لزوم وفاداری مطلق و بدون هیچ قید و شرطی نسبت به قوم و ملت خود، و مباهات کردن هر قوم و قبیله نسبت به فرهنگ و زبان و نژاد خودش. بنابراین ناسیونالیسم (ملی گرایی) خود را از همه برتر و دیگران را پایین تر از خود می داند، که به ناسیونالیسم اقتصادی و سیاسی تقسیم می شود.

انترناسیونالیسم:
در برابر ناسیونالیسم، انترناسیونالیسم قرار دارد که معتقد است خیر و سعادت بشر اقتضا می کند که ملت ها بدون در نظر گرفتن تعصب های قومی با هم همکاری داشته باشند.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

وازگان سیاسی=4

استالینیسم:
بعد از لنین "یوسف استالین (1953-1879م.)" ـ نخست وزیر و دبیر کل حزب کمونیست و دیکتاتور اتحاد شوروی سابق ـ روی کار آمد و در عقائد لنین اصلاحاتی انجام داد که افکار او به نام استالینیسم مشهور گردید.

بولشویسم:
بولشویسم عنوان ایدئولوژی حزب بولشویک به رهبری لنین بود. علت به وجود آمدن بولشویسم به خاطر اختلافی بود که در حزب مخفی سوسیال دموکرات روسیه بر سر مسأله عضویت در حزب پدید آمد. به دنبال آن، حزب به دو گروه بولشویک (در زبان روسی به معنای اکثریت) به رهبری لنین، و منشویک (به معنای اقلیت) به رهبری "مارتوف" تقسیم شد. و لنین در سال 1918 نام حزب خود ر "حزب کمونیست سراسر روسیه (بولشویکها)" نهاد، و در سال 1925 به نام "حزب کمونیست سراسر اتحاد شوروی" و در سال 1953 به "حب کمونیست اتحاد شوروی" تغییر یافت.

پوپولیسم:
پوپولیسم به معنای مردم باوری است. به اینکه هدف های سیاسی را باید بر اساس خواست مردم جدا از احزاب و نهادها پیش برد، و خواست مردم عین حق و اخلاق است. به عبارت دیگر هر چه مردم خواستند همان حق و اخلاق می باشد. که در واقع بولشویسم ترکیبی از مارکسیسم و پوپولیسم است.

بورژوا 
در قرون وسطا فردی از اهل شهر آزاد (بورگ) را که نه ارباب بود و نه دهقان "بورژا" می نامیدند. در قرن های هفدهم و هجدهم ارباب ها و کارفرماها را در برابر کارگران و بازرگانان به این نام خطاب می کردند. در فرانسه عنوانی برای طبقه میانه سوداگر و پیشه ور یا شهرنشینانی که بر ملاک دارائی از حقوق سیاسی برخوردار بودند اطلاق می شد، و اما در اصطلاحی سیاسی معنای خاص خودش را دارد.
بورژوازی در اصطلاح مارکسیستی به معنای سرمایه داران، سوداگران، پیشه وران و دارندگان مشاغل آزاد است. در برابر "پرولتاریا" (17) که به کارگرانی گفته می شد که هیچ وسیله تولیدی جز نیروی کار خود برای تأمین زندگی ندارند.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

وازگان سیاسی=3

سپتی سیسم (سپتیک):
این همان فلسفه شکاکین است. پیروانش معتقداند که انسان راهی برای شناخت حقایق ندارد. از این رو باید در همه امور توقف نماید. حتی علوم ریاضی را هم به طور احتمال قبول کند. این مَسْلک شبیه سوفیسم و نسبی گری است.

آتئیسم:
پیروان این مکتب می گویند چیزی به عنوان مافوق طبیعت وجود ندارد. و انسان را فقط موجود طبیعی می دانند که باید با همان عقل طبیعی اداره شود.

کمونیسم:
کمونیسم این اصطلاح از ریشه لاتینی (کمونیس) به معنای اشتراکی گرفته شده است. و این عقیده از سال 1840 م. رواج یافت. و معنای اشتراک محدود به ثروت و دارائی ها نمی شود، بلکه اشتراک شامل زنان و مسائل جنسی می گردد. بنابرنظر کمونیسم تمام منابع اقتصادی کشور اعم از صنعتی و امور دیگر مربوط به جامعه است نه افراد و خانواده ها، اما کمونیسم به معنای جدید عبارت است از اینکه دولت بر تمام مراکز اقتصادی جامعه کنترل داشته باشد و همه چیز باید در دست او قرار گیرد.

مارکسیسم:
کمونیسم به معنای خاصی که امروز در نقاط مختلف دنیا رایج است کمونیسم مارکسیسم است. زیرا مؤسس کمونیسم "کارل مارکس" فیلسوف آلمانی (1883-1818م.) بود که بعد از مارکس، "فریدریش انگلس (1895-1825م.)"، "لنین" و "استالین" از رهبران کمونیسم بودند. بعد از درگذشت استالین (1953) "مالنکوف" ، "بولگانین" و "خروشچف" جانشین وی شدند. البته آراء مارکس و اِنگلس توسط نفوذ فلاسفه آلمانی مخصوصاً "هگل" و "فویرباخ" گسترش یافت.

لنینیسم:
لنینیسم نوع دیگری از مارکسیسم است که منسوب به "ولادیمیر ایلیچ لنین (7924-1870م.)" بنیانگذار رژیم کمونیست و پیشوای انقلاب اکتبر 1917 روسیه می باشد. لنین در اصول افکار مارکس تغییراتی داد به طوری که مواردی بر آن افزود و عناصری از آن را حذف کرد، تا مناسب اوضاع جامعه روسیه گردد. و در ضمن عقاید لنین بعد از انقلاب و رسیدن به قدرت نسبت به قبل از انقلاب تغییر یافت.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

واژگان سیاسی=2

تیرانی (تیرانیسید):
عنوانی است برای حکومت ظالمانه ای که قدرت را از راه غیر قانونی در یونان باستان به دست می گرفت و در یونان "تورانوس (Tyrnnus)" می نامیدند.

ماکیاولیسم (استبداد جدید):
مکتب ماکیاولیسم که آن را "فلسفه استبداد جدید" نیز می خوانند، عبارت از مجموعه اصول و دستوراتی است که ماکیاولی فیلسوف و سیاستمدار ایتالیایی (1469-1527) برای حکومت ارائه داده است. که خلاصه این مکتب عبارت است از: تأسیس دولتهای متحد و قوی که تابع کلیسا و دین نباشد. طرفداری از ظلم و استبداد و حکومت نامحدود. انسان موجود سیاسی و فطرتاً شرور است لذا برای علاج شرارت انسان حکومتی مقتدر و مستبد لازم است. اخلاق و مذهب تابع سیاست زمامدار می‌باشد، اگر صلاح دید در حکومت از دین و اخلاق استفاده می کند و اگر صلاح ندید استفاده نمی کند. زمامدار به منزلة قانون است و مردم باید از حاکم و زمامدار اطاعت کنند، اما خودش از قانون مستثنی است و هر چه بخواهد می تواند انجام دهد. روش حکومت در مکتب ماکیاولیسم آن است که زمامدار برای رسیدن به قدرت و حفظ آن مجاز است به هر عملی مانند زور، حیله، تزویر، جنایت، تقلب، نقض قول و پیمان شکنی و نقض مقررات اخلاقی متوسل شود. و هیچ نوع عملی برای رسیدن به قدرت و حفظ آن برای زمامدار ممنوع نیست، به شرط اینکه تمام این اعمال را پنهانی و سرّی انجام دهد. و جنایاتی که هیتلر و موسولینی دیکتاتورهای آلمان و ایتالیا انجام دادند بر همین افکار دور می زد.

نیهیلیسم:
نیهیلیسم یا هیچ انگاری، این اصطلاح از واژه (نیهیل( در زبان لاتین به معنای هیچ آمده است. و نیهیلیسم مکتبی فلسفی است که منکر هر نوع ارزش اخلاقی و مبلّغ شکاکیت مطلق و نفی وجود است. و گروهی از آنارشیست های قرن 19 روسیه را نیز نیهیلیست خوانده اند. مؤسسه فرقه نیهیلیسم "میخائیل باکونین" (1876-1814م.) بوده است.

سوفیسم (سوفسطائی):
در زبان یونان سوفیسما و سوفیزا به معنای آموزش و سوفوس به معنای عقل و خرد می باشد. اما از نظر اصطلاح سوفیست عنوانی برای فلاسفه قبل از سقراط می باشد. که آنان مورد انتقاد سقراط و افلاطون قرار گرفتند. اما بعدها به کسانی گفته می‌شد که در بحث ها و گفتگوی با مغالطه و زبان بازی بر حریف خود پیروز می شدند.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۰۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

واژگان سیاسی=1

امپریالیسم:
امپریالیسم از کلمه قدیم تر (امپراطوری) گرفته شده است. و این اصطلاح عنوان برای قدرت یا دولتی بوده که خارج از محدوده و کشور خود به زور به تصرف سرزمین ها و ممالک دیگر اقدام می کرده، و آنجا را جهت بهره برداری، تحت سلطه خود قرار می داده است. و معنای امپریالیسم با کلمه استعمار پیوندی نزدیک دارند. و امپریالیسم به امپریالیسم نظامی، اقتصادی و فرهنگی تقسیم می شود.

میلیتاریسم:
به معنای ارتش سالاری می باشد. به چهار حالت در سازمان ارتش مانند جنگجویی، سروری ارتش بر دستگاه دولت، بزرگداشت سپاهگیری و بسیج کشور برای هدف های نظامی را ارتش سالاری گویند. وقتی این چهار حالت کاملاً فراهم شد ارتش سالاری کامل گویند. و میلیتاریسم زمینه را برای دژسالاری، نازیسم، فاشیسم و فالانژیسم فراهم می کند.

دژسالاری:
نام و اصطلاحی برای حکومت هایی است که با روش استبدادی و ترور بر سر کار می آیند.

نازیسم:
عنوانی است برای حکومت آلمان در دورة "آدولف هیتلر" و گاهی هم ردیف معنای فاشیسم می باشد. و نیز نازی علامت اختصاری "حزب ناسیونال سوسیالیست کارگران آلمان" به رهبری هیتلر است.

فاشیسم:
این اصطلاح به صورت عام نامی است برای همه رژیمهایی که بقایشان بر پایة دیکتاتوری و زور و کشتار استوار است. اما به معنای خاص، نام جنبشی است که در سال 1929 به رهبری "موسولینی" در ایتالیا به راه افتاد.

فالانژیسم:
نام حزب فاشیست اسپانیا می باشد. این حزب را "خوزه آنتونیو پریمودو ریورا" پسر دیکتاتور پیشین، "پریمودو ریورا"، در سال 1933 بنیان گذاشت.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جلب ثالث و جریان دادرسی جلب ثالث به چه صورتی می باشد؟

جلب شخص ثالث وقتی روی می‌دهد که در جریان رسیدگی به دعوا طرفین یا یکی از آن­ها، شخص ثالثی را به آن دعوا ‌بخوانند تا او در دعوا داخل شود. بر خلاف وارد ثالث، در  جلب ثالث طرفین علاقمند به حضور وی در دعوا می‌باشند.

 

طرفی که ثالث را جلب می‌نماید، جالب و ثالثی که جلب می‌شود مجلوب ثالث خوانده می‌شود. مثلاً شخص (الف) منزلی را خریداری کرده، شخص (ب) به عنوان این­که مالک منزل است طرح دعوا علیه (الف) می‌نماید. (الف) که مُدعی­ علیه قرار گرفته، فروشنده (ج) را به دادرسی جلب می‌کند تا پاسخ (ب) را ارائه نماید.

هر یک از طرفین دعوا که جلب ثالثی را لازم بداند، می‌تواند از دادگاه درخواست جلب او را بنماید. وی باید تا پایان اولین جلسۀ دادرسی، جهات و دلایل خود را اظهار کرده و ظرف سه روز پس از جلسه، دادخواست جلب را تقدیم نماید. چه دعوا در مرحلۀ نخستین و چه در  مرحله تجدید نظر باشد.

شرایط جلب ثالث چیست؟

  1. جالب یکی از طرفین دعوا باشد.
  2. دعوای  جلب ثالث  با دعوای اصلی مرتبط یا دارای منشاء واحدی باشد.
  3. اظهار دلایل تا پایان اولین جلسه و تقدیم دادخواست حداکثر ۳ روز بعد از جلسه.
  4.  دعوای اصلی در جریان رسیدگی باشد.

جریان دادرسی جلب ثالث به چه صورتی میباشد؟

جریان دادرسی پس از تکمیل دادخواست در مورد جلب شخص ثالث، مثل جریان دادرسی اصلی است و شخص ثالثی که جلب می­گردد خوانده محسوب می‌شود و اگر مدتِ کافی برای فرستادن دادخواست و رونوشت مدارک برای اطراف دعوا نباشد مدیر دفتر با اجازه رئیس دادگاه، وقت جلسه رسیدگی را تغییر داده و به طرفین ابلاغ می‌نماید.

چنان­چه دادخواست جلب ثالث رد شود، فقط همراه با حکم راجع به اصل دعوا، قابل تجدیدنظر می‌باشد و اگر قرار ردّ در مرحله تجدیدنظر فسخ گردید، رسیدگی پس از فسخ در دادگاه تحدید نظر انجام می‌گیرد و این استثنایی بر اصل عدم رسیدگی در دادگاه تجدید نظر است.

اگر هر دو دعوا با هم رسیدگی شود، دادگاه حکم صادر می‌نماید. در این حکم ممکن است دو محکوم ­علیه و دو محکوم ­له وجود داشته باشد. بدین معنی که خواندۀ اصلی در برابر خواهان اصلی، محکوم شده و ثالث در برابر خواندۀ اصلی محکوم گردد و ممکن است خوانده اصلی و ثالث هر دو در برابر خواهان اصلی، محکوم شوند.

این احتمال هم وجود دارد که هر یک از خواهان  یا خوانده اصلی محکوم شده و شخص ثالث محکوم نشود. در صورتی که ثالث محکوم شود، خسارات دادرسی دعوای جلب ثالث  به وی تحمیل می‌شود و در غیر این صورت خسارات دادرسی که به او وارد شده به وسیله جالب باید جبران گردد.

دخالت اشخاص ثالث چه آثاری دارد؟

  1. اطاله دادرسی: چون دادخواست باید مانند دادخواست اصلی مقدمات خود را طی کند و دادگاه ‌به جای رسیدگی به یک دعوا به دو دعوا رسیدگی می‌کند.
  2. انحراف قاعده صلاحیت محلی.
  3. مجلوب خوانده محسوب می‌گردد. پس اگر مدعی امری شود که نیازمند دلیل است اثبات امر به عهده او می‌باشد. و نیز می‌تواند او هم شخص دیگری (مجلوب دوم) را به دادرسی جلب نماید.
  4. هرگاه شخص ثالث در موعد مقرر پاسخ نداده و یا در جلسه حاضر نشود، جالب می‌تواند رسیدگی به دعوا را غیاباً از دادگاه در خواست نماید.

مهلت جلب ثالث چقدر میباشد؟

هرگاه هر یک از اصحاب دعوا، حضور شخص ثالثی را در دعوا لازم بداند، از ابتدای دادرسی تا پایان نخستین جلسه رسیدگی حق دارد که جهات و دلایل لزوم حضور شخص ثالث به جهت ارتباط دعوا با وی یا منشأ واحد دعوای جلب ثالث  با دعوای اصلی را به نحوی که اتخاذ تصمیم در یکی از دعاوی در دعوای دیگر نیز موثر باشد، اعلام کند. وی باید حداکثر ظرف سه روز دادخواست را به دادگاه ارایه دهد.

علاوه بر آن، همه اصحاب حاضر در دعوا به عنوان خواندگان دعوای وی محسوب می‌شوند، ذکر اسامی همه اصحاب دعوا شامل خواهان، خوانده و اشخاص ثالث حاضرشده به عنوان خوانده (به جز خواهان دعوای شخص ثالث حاضر در دعوا اصلی) از سوی دادگاه لازم است.

صدر ماده ۱۳۷ قانون آیین دادرسی مدنی موید این شرط شکلی در تنظیم دادخواست جلب ثالث است.  بر اساس این ماده، «دادخواست جلب شخص ثالث و رونوشت مدارک و ضمایم باید به تعداد اصحاب دعوا به علاوه یک نسخه باشد. جریان دادرسی در مورد جلب شخص ثالث، شرایط دادخواست و نیز موارد رد یا ابطال آن همانند دادخواست اصلی خواهد بود.»

همچنین طبق ماده ۱۳۷ قانون آیین دادرسی مدنی در مورد محکوم‌علیه غیابی باید دادخواست جلب شخص ثالث همراه با دادخواست اعتراض و واخواهی به دفتر دادگاه اعلام شود. بر اساس این ماده، «محکوم‌علیه غیابی در صورتی که بخواهد جلب شخص ثالث را درخواست کند، باید دادخواست جلب را با دادخواست اعتراض تواما به دفتر دادگاه تسلیم کند.

معترض‌علیه نیز حق دارد در نخستین جلسه رسیدگی به اعتراض، جهات و دلایل خود را اظهار کرده و ظرف سه روز دادخواست جلب شخص ثالث را به دادگاه تقدیم کند.»

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۲۲:۰۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرایط شمول ماده واحده مصوب ۱۵/۸/۱۳۶۵ را بر روابط استیجاری بیان نمایید؟

1-اجاره‌نامه طی سند رسمی منعقد شود. ۲٫ رابطه استیجاری بدواً در زمان لازم‌الاجرا شدن ماده واحده ایجاد شده باشد. (فاقد سابقه) ۳٫ موجر مبلغی را به عنوان پیش‌پرداخت یا سرقفلی دریافت نکرده باشد.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نکات مهم در مورد دعوای اخذ پایان کار

  • تا زمانی که پایان کار گرفته نشود، نمی توان اقدام به گرفتن صورت مجلس تفکیکی والزام به تنظیم سندرسمی نمود.
  • کسی که مالک اصلی ملک است، محکوم به اخذ پایان کار می شود و کسی که در قرارداد، متعهد به اخذ پایان کار شده است، صرفاً به پرداخت خسارت و ضرر و زیان محکوم می گردد.
  • بعلت آنکه دعاوی اخذ پایان کار و صورت مجلس تفکیکی و الزام به تنظیم سند رسمی، مرتبط با هم هستند، همه آنها را می توان ضمن یک دادخواست مطرح نمود.
  • صدور پایان کار فرع بر تعیین تکلیف کمیسیون ماده ۱۰۰ در خصوص تخلفات صورت پذیرفته در احداث ساختمان می‏ باشد.
  • نظر به اینکه لازمه تنظیم سند رسمی انجام مقدمات از جمله اخذ پایان کار و تفکیک می‌باشد، ولو این تعهدات در مبایعه‌نامه تصریح نشده باشند، فروشنده به انجام امور فوق مستنداً به مبایعه‌نامه عادی محکوم می‌شود.
  • صدور پایان کار، فرع بر احداث بنا و اتمام آن است و نظر به عدم احداث بنا، الزام شهرداری به صدور پایان کار، سالبه به انتفای موضوع می باشد.
  • صدور گواهی پایان کار، موکول به مراجعه کارفرما به اداره تأمین اجتماعی و پرداخت حق بیمه کارگران ساختمانی به نهاد مذکور می‎باشد.
  • تغییر مشاعات تا پیش از صدور پایان کار و صورت‌مجلس تفکیکی، فاقد منع قانونی است و تنظیم قولنامه، مانع درخواست صدور پروانه جدید از سوی مالک رسمی نخواهد بود.
  • وقوع ملک در حریم رودخانه ارتباطی با صدور پایان کار نداشته و بعد از اخذ جرایم تخلفات ساختمانی، شهرداری مکلف به صدور پایان کار می‏ باشد.
۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۸:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

نحوه صدور اجراییه

پس از صدور رأی و قطعی شدن آن، خواهان می تواند با ارائه درخواستی، تقاضای اجرای حکم را بنماید در اینصورت اجراییه صادر و به خوانده ابلاغ می شود که ظرف ده روز اقدام به اخذ پایان کار نماید. در صورت عدم اجرا توسط خوانده، خواهان می تواند با مجوز قضایی و با هزینه خود اقدام به اخذ پایان کار نماید و بعد از آن می تواند هزینه های انجام شده را از خوانده مطالبه نماید.

برای مطالبه این هزینه ها نیاز به طرح دعوای جداگانه نیست.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

طرفین دعوای الزام به اخذ پایان کار

خواهان دعوا کسی است که از صدور گواهی پایان کار نفع می برد مثل خریدار ملک. خوانده دعوا کسی است که اخذ پایان کار قانوناً بر عهده او می باشد مانند مالک ملک یا سازنده ملک، فروشنده یا پیش فروشنده ملک.

در مواردی که شهرداری از صدور گواهی پایان کار امتناع می نماید، خوانده دعوا، شهرداری می باشد.

کلیه دعاوی راجع به املاک باید در دادگاهی اقامه شوند که ملک در آنجا واقع شده است.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۴۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

گواهی پایان کار چیست؟

گواهی پایان کار، سندی است که بعد از اتمام ساختمان بر اساس تقاضای مالک ساختمان یا وکیل او، توسط شهرداری بر مبنای عدم خلاف ساختمان و عدم بدهی ساختمان به شهرداری، صادر می شود. گواهی پایان کار در واقع تایید کننده پایان عملیات ساختمانی و انطباق بنای ساخته شده با قوانین شهرسازی می باشد.

پایان کار در واقع می بایست توسط مالک رسمی ملک گرفته شود اما در مورد ساختمان هایی که از طریق قرارداد مشارکت در ساخت، بنا شده اند، معمولاً سازنده ملک با وکالت نامه کاری که از مالک می گیرد، اقدام به اخذ گواهی پایان کار می نماید.

در بعضی موارد ممکن است که شهرداری به دلایل غیر موجه از صدور گواهی پایان کار امتناع نماید که در اینصورت شخص ذینفع می تواند الزام شهرداری را به اخذ پایان کار از دادگاه بخواهد.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۶:۴۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

دادخواست ابطال اجراییه، عملیات اجرایی

با سلام و احترام؛

به استحضار عالی می رساند موکل با معرفی خوانده ردیف دوم که مدیر عامل شرکت...... می باشد اقدام به اخذ وام به مبلغ 500 میلیون تومان از بانک سامان شعبه .....نموده و ملک متعلق به خود را در رهن بانک گذاشته است.با توجه به اینکه گیرنده وام در ابتدا شرکت ........ بود موکل همزمان یک طغری چک به مبلغ 560 میلیون تومان به عنوان تضمین بازپرداخت اقساط در اختیار ایشان قرار داده و در این راستا جهت قانونی و مشروع جلوه دادن اخذ وام و سود دریافتی از موکل به پیشنهاد آقای ........ یک قرارداد صوری بین موکل و شرکت فوق الذکر منعقد شده است لازم به توضیح است که آقای ....... و خانم ...... در این شرکت صاحب امضا می باشند.پس از گذشت دوره بازپرداخت وام موکل به بانک مراجعه و با پرداخت سود دوره اقدام به تمدید وام به نحو قانونی به نام خود نموده است.طبیعتاً با توجه به اینکه دارنده وام و نیز وثیقه گذار خود موکل می باشد بقاء چک تضمینی نزد خود خوانده ردیف دوم خالی از وجه بوده اما ایشان نه تنها ایشان بعد از بارها اخطار  و ارسال اظهارنامه چک را به موکل عودت نداده بلکه آن را به شخص ثالثی از کارمندتن خود به نام آقای ........ خوانده ردیف چهارم منتقل کرده و ایشان نیز بدون اعتنا به متن چک که عبارت جهت تضمین قرارداد ذکر شده از طریق اداره اجراییات ثبت وجه آن را مطالبه و موکل را جهت ایجاد فشار برای پرداخت، ممنوع الخروج کرده است.حال با توجه به اینکه اولاً قرارداد مذکور صوری بوده ثانیاً بقاء چک نزد خواندگان خالی از وجه است و ثالثاً خوانده ردیف چهارم جهت درخواست صدور اجراییه غیرقانونی بوده لذا تقاضای رسیدگی و صدور حکم شایسته مبنی بر ابطال قرارداد و ابطال اجراییه و ابطال چک و صدور دستور رفع ممنوع الخروجی موکل مورد استدعاست.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۴:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شکایت قتل اگر توسط وکیل انجام شود چه مزایایی دارد؟

  • مدت زمان اثبات جرم قتل کمتر میباشد.
  • نیازی به حضور شاکی در دادگاه نخواهد بود.
  • در صورت متواری بودن قاتل میتواند سریعا او را جلب کند.
  • در صورت رضایت اولیای دم وکیل میتواند از طرف شاکی دیه را به آنها پرداخت کند.
  • وکیل میتواند رضایت و یا عدم رضایت شاکی را اعلام نماید و نیازی به حضور شاکی برای اعلام رضایت نخواهد بود.
۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۳۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قتل عمدی به چه صورتی انجام میشود؟

قتل عمدی یعنی عملی که در مورد مقتول انجام می‌ گیرد، آگاهانه بوده و مقصود از آن نیز کشتن وی باشد.

اگر فردی با ذهنیت قبلی، با رفتاری فیزیکی همراه با اراده و علم، ضربه‌ای به کسی وارد کند که منجر به مرگ او شود و به نتیجه کاری که کرده است آگاه باشد، این عمل به طور قطع « قتل عمد» است به دلیل اینکه از قبل برای قتل فرد برنامه ریزی کرده است.

مثلا اگر فردی از کنار شخصی در خیابان بگذرد و ناخودآگاه با دستش ضربه‌ای به او وارد کند که باعث فوتش شود، با توجه به اینکه این عمل غیرارادی بوده است، او مرتکب جرم قتل عمد نشده است؛ اما اگر فردی با ذهنیت قبلی، با رفتاری فیزیکی همراه با اراده و علم، ضربه‌ای به کسی وارد کند که منجر به مرگ او شود و به نتیجه کاری که کرده است آگاه باشد، این عمل به طور قطع « قتل عمد» است.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۲۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

قتل ناشی از عدم مهارت یا تصادف:

قتلی که از عدم مهارت فاعل و یا وقوع تصادف حاصل شده و مقتول مورد هدف نبوده است. قتل غیر عمد قتلی است که در آن قاتل قصد کشتن مقتول را نداشته و عملی که منجر به قتل شده نیز نوعاً کشنده نبوده‌ است.

قتل غیر عمد در مفهوم کلی خود در قانون مجازات (ماده 295) یا شبه عمد است و یا خطایی محض . بنابراین تعریف اگر عملی نوعا کشنده نباشد ولی بر اثر اتفاق مرگ را به دنبال بیاورند شبه عمد و اگر قاتل بدون این که قصد قتل را داشته باشد به انجام عملی ـ چه نوعا کشنده باشد و چه نباشد، چه مشروع باشد و چه نباشد ـ بر روی یک غیر انسان بپردازد مثل شلیک به یک شکار ولی این عمل باعث رخ دادن جنایتی بر روی یک انسان مثلا قتل انسانی که به طور غیر قابل پیش بینی ای در معرض تیر قرار بگیرد شود، عمل خطای محض است.

تصادفات رانندگی از مصادیق مهم قتل غیر عمد هستند . در این نوع قتل فرد مقصر به قصاص محکوم نمی شود بلکه به پرداخت دیه از جنبه حقوق فردی به وراث متوفی محکوم می‌شود، همچنین از جنبه عمومی جرم به جهت قصور انجام داده با حکم قاضی می تواند به مجازاتهایی مانند زندان یا جریمه نقدی محکوم شود .

چون شخص، شخص دیگر را بدون عداوت کشت یعنی بدون اراده و عمد اسبابی بر او انداخت و یا سنگی بر او فرود آورد و بدون خبر مرد، در حالتی که شخص فاعل دشمن و یا در پی اذیت و آزار او نبود.

( جزا )کشتن انسان بدون قصد و اراده و ناشی از عدم مهارت، بی احتیاطی، عدم دقت، غفلت و عدم رعایت مقررات

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۲۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

مهمترین دلیلهایی که برای عدم معافیت مادردرصورت قتل فرزند برشمرده شده است به شرح زیر میباشد :

ـ مجازات قتل عمد ، قصاص است ( کتب علیکم القصاص ـ النفس بالنفس و . . . ) و موارد معافیت از قصاص در منابع شرعی و قانونی تصریح شده است . پس اگر در موردی دلیل خاص برای استثنا کردن شخصی وجود نداشته باشد باید به حکم عام قصاص عمل کرد که در مورد مادر هم دلیل خاصی وجود

ندارد و مشمول مقررات عمومی قصاص میباشد .

2 ـ روایات شرعی که پدر را استثنا کردهاند قابل تسری به مادر نمیباشند زیرا پاره ای از آنها واژه « والد» را به کار بردهاند و این واژه ظهور در پدر دارد مانند روایت امام صادِ ق( ع ) که فرمود :

« لایقتل الاب بابنه اذا قتله و یقتل الابن بابیه اذا قتل اباه : ادله ممنوعیت قصاص مادر در صورت قتل فرزند . »

به فرض آنکه روایات مزبور ظهور در پدر نداشته باشد پاره ای روایات کلمه « رجل » را به کار برده اند که در ظهور آن در پدر ، تردیدی نیست مانند روایت امام صادِق ( ع ) که فرمود :

« لایقتل الرجل بولده اذا قتله : مردی اگر فرزند خود را بکشد قصاص نمیشود . »

البته استناد به کلمه « رجل » برای تخصیص روایت به پدر چندان موجه نیست زیرا معمولاً در روایات ، این واژه به کار میرود بدون اینکه نظر به جنس مذکر داشته باشد مانند اینکه میگوید ، مرد باید نماز خود را شکسته بخواند اما معنایش آن نیست که زن نباید نماز خود را شکسته بخواند بلکه از باب تغلیب واژه مرد را به کارمیبرد .

3 ـ مرحوم شیخ طوسی ، علاوه بر دو دلیل فوقِ ، اجماع فقهای شیعه را نیز به عنوان مستند رای ایشان بیان میکند .

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۲۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

جهات رد دادرس

جهات رد دادرس در ماده ۹۱ قانون آیین دادرسی مدنی پیش‌بینی شده و به شرح ذیل است:
دادرس در موارد زیر باید از رسیدگی امتناع کرده و طرفین دعوا نیز می‌توانند او را رد کنند. 
الف- قرابت نسبی یا سببیی تا درجه سوم از هر طبقه بین دادرس با یکی از اصحاب دعوا وجود داشته باشد. 
ب- دادرس قیم یا مخدوم یکی از طرفین باشد یا یکی از طرفین مباشر یا متکفل امور دادرس یا همسر او باشد. 
ج- دادرس یا همسر یا فرزند او، وارث یکی از اصحاب دعوا باشد. 
د- دادرس سابقا در موضوع دعوای اقامه‌شده به عنوان دادرس یا داور یا کارشناس یا گواه اظهار نظر کرده باشد. 
ه- بین دادرس و یکی از طرفین یا همسر یا فرزند او دعوای حقوقی یا جزایی مطرح باشد یا در سابق مطرح بوده و از تاریخ صدور حکم قطعی دو سال نگذشته باشد. 
و- دادرس یا همسر یا فرزند او دارای نفع شخصی در موضوع مطروح باشند.

نکته‌ای که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که سابقه موافقت، جلب شاهد، ارجاع پرونده یا حضور در جلسه دادگاه بدون اظهار عقیده موجب امتناع از رسیدگی نخواهد بود.

به استناد ماده ۸۷ قانون آیین دادرسی مدنی، ایرادات و اعتراضات باید تا پایان نخستین جلسه دادرسی به عمل آید؛ مگر اینکه سبب ایراد متعاقبا حادث شود.
ماده 27 قانون آیین دادرسی مدنی می‌گوید: در صورتی که دادگاه رسیدگی‌کننده، خود را صالح به رسیدگی نداند، با صدور قرار عدم صلاحیت، پرونده را به دادگاه صلاحیت‌دار ارسال می‌کند. دادگاه مرجوع‌الیه مکلف است خارج از نوبت نسبت به صلاحیت اظهار نظر کند و چنانچه ادعای عدم صلاحیت را نپذیرد، پرونده را جهت حل اختلاف به دادگاه تجدیدنظر استان ارسال می‌کند. رای دادگاه تجدید نظر در تشخیص صلاحیت لازم‌الاتباع خواهد بود.
تبصره - در صورتی که اختلاف صلاحیت بین دادگاه‌های دو حوزه قضایی از دو استان باشد، مرجع حل اختلاف به ترتیب یادشده، دیوان عالی کشور است.
بر این اساس، دادگاه در صورتی که ایراد را وارد بداند، پرونده را با صدور قرار عدم صلاحیت حسب مورد، به دادگاه عمومی محلی که خود صالح می‌داند یا جهت تعیین مرجع صالح به دادگاه تجدیدنظر استان یا دیوان عالی کشور می‌فرستد و اگر ایراد را وارد نداند و مانع دیگری وجود نداشته باشد، به ماهیت دعوا رسیدگی و مردود بودن ایراد را مستدلاً ضمن صدور رأی ماهوی اعلام می‌کند.
موضوع مهمی که وجود دارد، این است که صدور قرار عدم صلاحیت یا قرار تحقیق و معاینه محل یا استعلام وضع ثبتی از موارد ردّ دادرس نیست.
سبق اظهار عقیده یکی از دادرسان در مورد قرار رد دعوا مانع اظهار عقیده او در ماهیت‌‌ همان دعوا نخواهد بود.
ایراد رد دادرس توسط خواهان، خوانده و خود قاضی قابل طرح است. 
حتی در صورت توافق طرفین بر قضاوت قاضی فاقد صلاحیت، قاضی باید از رسیدگی امتناع کند زیرا جهات مذکور در ماده ۹۱ قانون آیین دادرسی مدنی از قواعد آمره است. 
در صورت وجود یکی از جهات مذکور در این ماده، قاضی باید قرار امتناع از رسیدگی را صادر کند که این قرار قابل عدول نخواهد بود. 
همچنین قرار رد ایراد رد دادرس و قرار امتناع از رسیدگی قابل شکایت نخواهد بود.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

شرایط پذیرش اعتبار امر قضاوت‌شده

ایراد امر قضاوت‌شده (به موجب بند ۶ ماده ۸۴ قانون آیین دادرسی مدنی) در صورتی پذیرفته می‌شود که دعوای طرح‌شده سابقاً رسیدگی و نسبت به آن حکم قطعی صادر شده باشد. 
بنابراین دعوای اقامه‌شده در صورتی از اعتبار امر مختوم برخوردار می‌شود که این سه شرط را داشته باشد:
الف- وحدت اصحاب دو دعوا.
ب- وحدت موضوع دو دعوا.
ج- وحدت سبب دو دعوا.
 

 

 وحدت اصحاب دو دعوا 

اتحاد اصحاب دو دعوا وقتی مصداق دارد که اصیل شخصاً یا توسط نماینده، هر یک از دو دعوا را اقامه کرده (دعوای فعلی و قبلی) یا به آن پاسخ داده باشد.
بنابراین چنانچه قائم‌مقامان اصحاب دعوا نیز، دعوا را با‌‌ همان موضوع و سببی اقامه کنند که از سوی خود شخص قبلاً اقامه شده است، دادگاه باید به استناد بند ۶ ماده ۸۴ قانون آیین دادرسی مدنی، قرار رد دعوا را به جهت اعتبار امر قضاوت‌شده صادر کند و در این خصوص تفاوتی بین قائم‌مقام عام (ورثه) و قائم‌مقام خاص (منتقل‌الیه) وجود ندارد. 
در مورد تاجر ورشکسته نیز، نظر به اینکه به موجب ماده ۴۱۸ قانون تجارت، در همه اختیارات و حقوق مالی او که استفاده از آن موثر در تأدیه دیون او باشد، مدیر تصفیه قائم‌مقام قانونی او است، احکام صادره نسبت به تاجر ورشکسته، قبل از توقف می‌تواند به نفع یا به ضرر مدیر تصفیه در ایراد امر قضاوت‌شده، مورد استناد قرار ‌گیرد؛‌‌ همان‌طور که احکام صادره به نفع یا علیه مدیر تصفیه، عندالاقتضا، به نفع یا علیه تاجر قابل استناد است.
ماده 418 قانون تجارت می‌گوید: تاجر ورشکسته از تاریخ صدور حکم از مداخله در تمام اموال خود، حتی آنچه که ممکن است در مدت ورشکستگی عاید او شود، ممنوع است. در تمامی اختیارات و حقوق مالی ورشکسته که استفاده از آن موثر در تادیه دیون او باشد، مدیر تصفیه قائم‌مقام قانونی ورشکسته بوده و حق دارد به جای او از اختیارات و حقوق مزبوره استفاده کند.
 

 

وحدت موضوع دو دعوا 

علاوه بر شرط قبلی (وحدت اصحاب دو دعوا) در پذیرش ایراد امر قضاوت‌شده شرط دیگری باید وجود داشته باشد که آن وحدت موضوع دو دعوا است. 
بنابراین هر‌گاه دادرس تشخیص دهد که رأی او در این دعوا تکرار حکم سابق است و از نظر حقوقی فایده‌ای بر آن بار نمی‌شود (یعنی انکار حقی خواسته شده که در حکم سابق تأیید شده است یا اثبات حقی باید موضوع حکم قرار گیرد که ضمن رأی سابق انکار شده است) در اینجا موضوع دو دعوا یکی است و باید از دادرسی امتناع کند.
 
   

وحدت سبب دو دعوا

وحدت اصحاب دو دعوا و اتحاد موضوع دو دعوا، در صورتی موجب صدور قرار رد دعوا، به سبب اعتبار امر قضاوت‌شده می‌شود که سبب دو دعوا نیز واحد باشد. 

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۱۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ایراداتی که در رسیدگی به دعوا مانع دائمی ایجاد می‌کنند

 این ایرادات شامل ایراد عدم توجه دعوا و ایراد امر قضاوت‌شده می‌شود.
 
 

 ایراد عدم توجه دعوا 

چنانچه حق مورد ادعا، بر فرض اثبات، علیه خوانده نباشد، خوانده می‌تواند ایراد عدم توجه دعوا را مطرح کند. به طور مثال چنانچه متعهد، شخصی غیر از خوانده باشد، این ایراد قابل طرح و پذیرش است یا اینکه در دعوای خلع ید، خوانده منکر استیلا و تصرف خود در ملک شود و دعوا را متوجه خود نداند. 
این دفاع نیز ایراد عدم توجه محسوب می‌شود و دادگاه باید قرار رد دعوا را صادر کند.
 

 

 ایراد امر قضاوت‌شده 

این ایراد معمولاً از سوی خوانده‌ای که قبلاً در دعوا پیروز شده است، مطرح می‌شود و دادگاه چنانچه دعوای اقامه‌شده را‌‌ همان دعوا تشخیص دهد، نسبت به صدور قرار رد دعوا اقدام می‌کند (بند ۶ ماده ۸۴ قانون آیین دادرسی مدنی و ماده ۸۹ این قانون)
 

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر

ایراداتی که در رسیدگی به دعوا مانع موقتی ایجاد می‌کنند

دسته‌ای از ایرادات، در صورت پذیرش، مانعی موقتی در رسیدگی به دعوا ایجاد می‌کنند؛ بدین معنا که با منتفی شدن سبب ایراد، همین دعوا مجدداً قابل طرح و رسیدگی می‌شود.
 

 ایراد عدم اهلیت

هیچ کس نمی‌تواند حق خود را اجرا کند؛ مگر اینکه برای این امر اهلیت قانونی داشته باشد. همچنین اقامه دعوا از مصادیق بارز اجرای حق است، بنابراین شخص در صورتی می‌تواند اقامه دعوا کند که در این خصوص اهلیت قانونی یا به تعبیر دیگر اهلیت استیفاء داشته باشد.
با توجه به ماده ۸۶ قانون آیین دادرسی مدنی و بند د ماده ۳۳۲ این قانون، چنانچه دادگاه احراز کند که خوانده، اهلیت پاسخ به دعوا را ندارد، باید نسبت به صدور قرار عدم اهلیت خوانده، که از قرارهای قاطع دعوا است، اقدام کند. 
اما‌‌ اشخاص فاقد اهلیت استیفاء، علی‌الاصول دارای نماینده قانونی یا قضایی هستند که از جمله عهده‌دار دفاع از حقوق آنان در مراجع قضایی هستند؛ در نتیجه صدور قرار عدم اهلیت علیه این اشخاص که خوانده قرار گرفته‌اند، ممتنع بوده و بنابراین می‌توان آن را ناظر به اشخاصی دانست که در زمان پاسخ یا دفاع، فاقد نماینده قانونی بوده و نماینده قضایی آنها نیز مشخص نشده باشد.

 

 

 ایراد عدم احراز سمت

این ایراد زمانی می‌تواند قابل طرح و رسیدگی باشد که دادخواست را شخصی غیر از مدعی، به نمایندگی از خواهان تقدیم کرده باشد (موضوع ماده ۸۴ قانون آیین دادرسی مدنی). برای مثال چنانچه شخصی به ادعای ولایت یا قیمومت از شخصی حقیقی یا وکالت از شخص حقیقی یا حقوقی، یا نمایندگی از شخص حقوقی (وزیر یا نماینده وزارتخانه یا مدیر شرکت) اقامه دعوا (تقویم دادخواست) کرده باشد، چنانچه نمایندگی دادخواست‌دهنده از شخص خواهان محرز نباشد، دادگاه به صدور قرار رد دعوا مبادرت می‌کند و‌‌ همان‌طور که گفته شد، این ایراد نیز از ایراداتی تلقی می‌شود که مانع موقتی در رسیدگی به دعوا ایجاد می‌کند.
بر اساس ماده 84 قانون آیین دادرسی مدنی، در موارد زیر خوانده می‌تواند ضمن پاسخ نسبت به ماهیت دعوا ایراد کند:
1- دادگاه صلاحیت نداشته باشد.
2- دعوا بین همان اشخاص در همان دادگاه یا دادگاه هم‌عرض دیگری قبلا اقامه شده و تحت رسیدگی باشد یا اگر همان دعوا نیست، دعوایی باشد که با ادعای خواهان ارتباط کامل دارد.
3- خواهان به جهتی از جهات قانونی از قبیل صغر، عدم رشد، جنون یا ممنوعیت از تصرف در اموال در نتیجه حکم ورشکستگی، اهلیت قانونی برای اقامه دعوا نداشته باشد.
4- ادعا متوجه شخص خوانده نباشد.
5- کسی که به عنوان نمایندگی اقامه دعوا کرده است، از قبیل وکالت یا ولایت یا قیمومیت، سمت او محرز نباشد.
6- دعوای طرح‌شده سابقا بین همان اشخاص یا اشخاصی که صاحب دعوا قائم‌مقام آنان است، رسیدگی شده و نسبت به آن حکم قطعی صادر شده باشد.
7- دعوا بر فرض ثبوت، اثر قانونی نداشته باشد؛ از قبیل وقف و هبه بدون قبض.
8- مورد دعوا مشروع نباشد.
9- دعوا جزمی نبوده، بلکه ظنی یا احتمالی باشد.
10- خواهان در دعوای مطروحه ذی‌نفع نباشد.
11- دعوا خارج از موعد قانونی اقامه شده باشد.
همچنین با توجه به ماده ۸۵ قانون آیین دادرسی مدنی، دادگاه باید از دفاع شخص فاقد سمت جلوگیری کرده یا چنانچه دفاعی انجام شده باشد، آن را کأن لم یکن تلقی کرده و تصمیم خود را بدون لحاظ دفاع چنین شخصی اتخاذ کند.

۲۶ ارديبهشت ۰۰ ، ۱۲:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
هادی کاویان مهر