دریافت حکم رشد برای حضانت فرزندان هیچگونه تأثیری نداشته و طبق قانون، حضانت فرزندان تا پایان هفتسالگی بر عهده مادر بوده و بعدازآن دختر تا پایان نهسالگی و پسر تا پایان پانزدهسالهای قادر است انتخاب کند با کدامیک از والدین خود میتواند زندگی کند.
دریافت حکم رشد برای حضانت فرزندان هیچگونه تأثیری نداشته و طبق قانون، حضانت فرزندان تا پایان هفتسالگی بر عهده مادر بوده و بعدازآن دختر تا پایان نهسالگی و پسر تا پایان پانزدهسالهای قادر است انتخاب کند با کدامیک از والدین خود میتواند زندگی کند.
.تصویر شناسنامه
.کارت ملی برای احضار هویت
.پرداخت هزینه دادرسی
این مسئله کاملاً بدیهی است که امکان لغو حکم رشد در قانون اسلام وجود دارد. زمانی که فردی مدعی میشود که کودک نابالغ است میتواند درخواست لغو حکم رشد را به دادگاه بدهد. بعدازاین مرحله با ارائه نامهای به دادگستری، بررسیهای مربوطه و معاینات انجام شده و بعدازآن، نتایج بهدستآمده برای تصمیم نهایی به مراجع صالح فرستاده میشود. اگر اثبات شود که کودک و صغیر به رشد نرسیده، حکم لغو رشد صادرشده و بعدازآن فرد غیر رشید مانند صغیر بوده و اجازه تصمیمات درباره امور و اجرای حقوق خود ندارد. قیم او میتواند در این تصمیمات دخلوتصرف داشته باشد.
درصورتیکه صغیر یا کودک، ولی داشته باشد باید از طرف ولی و قیم او مطرح شود و در صورت نبودن ولی، قیم میتواند این مسئله را در دادگاه مطرح کند. در صورت نبودن ولی و قیم از طرف مدعیالعموم این قضیه مطرح میشود.
بهطورکلی در پزشکی قانونی برای تعیین رشد جسمی و معاینات بالینی و رشد عقلانی به بخش معاینات روانپزشکی مراجعه میشود. بعدازاین مراحل برای دریافت یا عدم دریافت حکم رشد، عهدنامهای به مراجع قضایی میفرستند تا بتوانند حکم اصلی را صادر کند. این پروسه معمولاً بین ۲ تا ۳ ماه زمان لازم دارد.
بهطورکلی احضار رشد نیاز به صدور حکم رشد از طریق دادگاه خانواده دارد. به همین علت افراد باید ابتدا دادخواست صدور حکم رشد را از دادگاه دریافت کرده و بعد از دریافت آن از مراجع قضایی، به پزشکی قانونی مراجعه کنند تا بتواند سن و قوه تشخیص کودک را مورد ارزیابی قرار دهند. درواقع وظیفه پزشکی قانونی است که در این زمینه معاینات روانپزشکی را انجام داده تا بتواند حکم رشد دختر را تأیید کند.
بله چه طلاق به صورت توافقی و چه به صورت غیر توافقی باشد نیاز به نامه پزشکی قانونی جهت عدم بارداری زوجه و بکارت ایشان(اگر دادخواست در زمان عقد صورت بگیرد) خواهد بود.
درخواست پزشکی قانونی برای طلاق یکی از مراحل طلاق است. برای اقدام به طلاق از سوی زوج یا زوجه ابتدا نیاز به ثبت دادخواست طلاق در دفاتر قضایی می باشد. پس از ثبت دادخواست دادگاه وقت رسیدگی جهت بررسی موضوع طلاق خواهد نمود. پس از بررسی های اولیه به صورت معمول وقت های رسیدگی دیگری نیز برای زوجین در نظر گرفته خواهد شد تا برای قاضی مشخص شود زوجین قادر به ادامه زندگی با یکدیگر نیستند.
درصورتی که به هر ترتیبی فسخ نکاح صورت بگیرد، قرارداد ازدواج بر هم خواهد خورد. علاوه بر این نباید فراموش کرد که حق فسخ فوری است و طرفین پس از دریافت این حق باید سریعا برای فسخ نکاح اقدام کنند.
قانون همچنین معین کرده است که فسخکننده باید عاقل و بالغ و رشید باشد و تحت هیچ شرایطی نمیتواند حق فسخ را به ورثه یا وراث خود انتقال دهد چراکه حق فسخ، حقی تماما شخصی است.
درصورت وجود نقصان یا ضعفی در مرد، زن میتواند درخواست فسخ نکاح کند، این حق برای مرد هم محفوظ است. بر این اساس اگر زن در هنگام عقد در اثر یک بیماری سخت زمینگیر شده یا از هر دو چشم کور شود، حق فسخ نکاح در اختیار مرد قرار میگیرد.
علاوه بر این عارضههایی مثل قرن (رشد استخوانی در آلت تناسلی زن که مانع رابطهی جنسی میشود) و افضا (یکی شدن مجرای خروج ادرار و مجرای رابطهی جنسی در آلت زن) باعث میشوند تا مرد بتواند ازدواج را فسخ کند. البته این ایرادات باید در هنگام عقد وجود داشته باشد.
بد نیست بدانید تنها شرط فسخ نکاح که بین زن و مرد مشترک است، جنون یا همان زوال عقل است. بر این اساس زمانی که از مرد یا زن رفتارهایی سر بزند که انجام کارهای معمول زندگی آنها را به خطر بیندازد حق فسخ نکاح برای دیگری محفوظ است.
حق فسخ ازدواج برای زنان در شرایطی در نظر گرفته شده است که مرد به دلیل یک عارضه نتواند اعمال زناشویی را در رابطهی جنسی انجام دهد. عنن (مشکل در نعوظ)، خصاء (اخته شدن) و همچنین مقطوع شدن آلت تناسلی مرد ازجمله دلایلی هستند که زن با استناد به آنها میتواند تقاضای فسخ نکاح کند.
شرایط انجام فسخ نکاح هم اگرچه برخلاف طلاق تشریفات خاصی ندارد و سادهتر است، اما نیازمند ثبت در مراکز قانونی است. برخلاف طلاق، در فسخ نکاح نیازی به شاهد نیست و هر کدام از طرفین که حق فسخ را در اختیار داشته باشد، میتواند از دادگاه درخواست فسخ کند.
یکی دیگر از شرایط فسخ ازدواج این است که با فسخ آن، امکان بازگشت به زندگی مشترک وجود ندارد و زن و مرد تنها درصورتی میتوانند دوباره با هم ازدواج کنند که عقد جدیدی بسته شود.
یکی از اسباب انحلال نکاح، فسخ نکاح است که امری متفاوت از طلاق است. ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی، بیان می دارد: «هرگاه عقد نکاح قبل از نزدیکی، به جهتی فسخ شود، زن حق مهریه ندارد، مگر در صورتی که موجب فسخ، عنن باشد که در این صورت با وجود فسخ نکاح، زن مستحق نصف مهر است.» بنابراین، چنانچه نکاح در دوران عقد که آمیزش جنسی بین زن و شوهر انجام نگرفته، به واسطه عنن فسخ شود، زوجه باکره، مستحق نیمی از مهریه است، اما در صورت فسخ نکاح به هر علتی غیر از عنن، زن باکره مهریهای نخواهد داشت.
اما اگر ازدواج پس از نزدیکی بین زن و شوهر به هر علتی فسخ شود، بر اساس مفهوم ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی، زن مستحق تمام مهریه خواهد بود.
دوران نامزدی با دوران عقد بستگی متفاوت است و نامزدی صرفا وعده نکاح است و آثار نکاح از جمله مهریه را ندارد. بنابراین ممکن است در دوران نامزدی بر مقدار مهریه نیز توافق شده باشد، اما چون هنوز عقد ازدواج صورت نگرفته، مهریه نیز در هیچ صورتی به زن تعلق نخواهد گرفت.
اگر زن در زمان عقد یا پس از عقد دیگر باکره نباشد، میتواند تمام مهریه را مطالبه کند و دیگر فرقی بین دوران عقد و غیرعقد یا مطالبه مهریه همراه طلاق یا به طور مستقل نخواهد بود.
مطالبه مهریه حق زن است. در دوران عقد معمولا زن دوشیزه است و بنابراین باید دید مطالبه مهریه به چه میزان مقدور است. در این مورد دو حالت ممکن است رخ دهد. گاه زن باکره، همراه با تقاضای طلاق در دوران عقد، مهریه را نیز مطالبه میکند و گاه بدون تقاضای طلاق، تنها خواهان مهریه است.
در حالت اول زن تنها میتواند نصف مهریه را مطالبه کند و نسبت به بیش از آن هیچ حقی ندارد. اما در حالت دوم زن میتواند تمام مهریه را مطالبه کند. البته اگر بعدا زن بخواهد طلاق بگیرد و کماکان باکره باشد، باید نصف آنچه که به عنوان مهریه از مرد گرفته را به مرد برگرداند. اما اگر پس از گرفتن تمام مهریه، زناشویی بین او و همسرش برقرار شد و سپس طلاق واقع شد، تمام مهریه برای زن خواهد بود.
از زمانی که عقد ازدواج بین زن و شوهر اجرا میشود، زن مالک مهریه شده و میتواند آن را مطالبه کند. مگر اینکه مهریه عندالاستطاعه بوده یا دارای مهلت خاصی باشد. معمولا این کار در حالت عادی به دلایل عاطفی و اخلاقی صورت نمیگیرد و اگر شما به دنبال مطالبه مهریه خود هستید، حتما به عواقب عاطفی و اخلاقی این کار توجه کنید. طبیعی است که کسانی که قصد جدایی دارند حق گرفتن مهریه در دوران عقد را دارا خواهند بود. البته این امر با توجه به باکره بودن یا نبودن زن دارای احکامی است.
این امر بستگی به نوع بخشش مهریه دارد. در برخی حالات مثل هبه مهریه یا بذل آن تحت شرایطی امکان مطالبه مهریه وجود خواهد داشت.
برای آن که زوجه نتواند در طلاق توافقی پس از بذل مهریه از آن رجوع کند، باید حق رجوع به مابذل مهریه را اسقاط کرد. یعنی دیگر زن نتواند به آنچه که بذل کرده رجوع کند و بنابر تعهدی که داده، حق رجوع به مابذل مهریه را از خود ساقط کرده است و دیگر نمیتواند برای گرفتن مهریه به دادگاه مراجعه کند.
سلب حق رجوع از طریق اسقاط حق رجوع امکانپذیر است، به این صورت که زوجه در نوشته عادی یا رسمی به دریافت مهریه اقرار میکند و حق رجوع را از خود سلب میکند.
برای بخشش مهریه لزوما نیاز به رجوع به دفترخانه نیست و میتوان در کاغذی عادی با دستخط زن و امضای دو شاهد، اینکار انجام گیرد. اما برای اینکه انکار و تردیدی در بخشش مهریه پیش نیاید، بهتر است که زن با مراجعه به دفترخانه اسناد رسمی و تنظیم اقرارنامه رسمی، اقدام به بخشش مهریه کرده تا دیگر مشکلی پیش نیاید.