در این مطلب به موضوع مهریه ۱۱۰ سکه ای پرداخته می شود؛ پیش از این، در صورت مطالبه مهریه از سوی زوجه و عدم توانایی مالی زوج، شوهر حبس میشد تا زمانی که استطاعت مالی لازم را پیدا کند؛ این در حالی است که بر اساس قانون جدید، مجازات حبس در مورد مهریه فقط تا سقف ۱۱۰ سکه بهار آزادی یا معادل آن اجرا خواهد شد و نسبت به مازاد، قانونگذار، اثبات توانایی زوج را شرط مطالبه مهریه از سوی زوجه قرار داده است.
وکیل مهریه در این باره توضیح می دهد: اگر زوج بتواند به میزان ۱۱۰ سکه از مهریه را پرداخت کند، به نسبت مازاد بر آن، امکان حبس وی تحت هیچ شرایطی وجود ندارد.
بر این اساس، اگر به فرض مردی ۵۰۰ سکه باید مهریه بدهد، در صورت مطالبه مهر از جانب همسرش اگر ۱۱۰ سکه را یکجا بپردازد، بابت ۳۹۰ سکه باقیمانده زندانی نمیشود و اگر نتواند ۱۱۰ سکه را بدهد باید به زندان برود.
به موجب ماده ۳ قانون جدید نحوه اجرای محکومیت های مالی مصوب ۱۵ مهرماه ۱۳۹۳، «اگر استیفای مهریه از طرق مذکور در این قانون ممکن نشود، زوج به تقاضای زوجه تا زمان اجرای حکم یا پذیرفته شدن ادعای اعسار او یا جلب رضایت زوجه حبس می شود.»
بر خلاف عقد نکاح زوجه باکره که مستلزم اجازه پدر و یا جد پدری است در طلاق اینگونه نیست. و از شرایط طلاق به درخواست زوجه باکره قانونا رضایت پدر نیست. اگر چه که عرف و شرایط خانوادگی ممکن است داوری دیگری داشته باشد.
مهریه زوجه باکره در هنگام طلاق نصف می شود.
اگر باکره ماندن زوجه ، به دلیل عدم شروع زندگی مشترک و عدم تمایل زوج و یا هر دلیل منتسب به زوج باشد یا شرایطی امکان اخذ رای طلاق از دادگاه وجود دارد.
طلاق یک طرفه به درخواست زوجه باکره ، با توجه به اینکه زندگی مشترک آغاز نشده است خاصه وقتی که زوجه به حق حبس استناد نماید. کمی دشوار است توجه کنیم حتما در این خصوص با وکیل خانواده مشاوره نمایید موضوع بسیار تخصصی است . در بعضی پرونده ها مثل طلاق ، در بیشتر موارد لازم است که از راه های دیگری در ابتدا مثل مطالبه نفقه معوقه یا الزام به تهیه مسکن متناسب شان زوجه ، مطالبه مهریه و … اقدام شود
قوه قضاییه شروطی را برای زنان در هنگام ازدواج پیشنهاد داده است . کمیسیون حمایت از حقوق زنان و کودکان معاونت توسعه قضایی قوه قضاییه 6 شرط مترقی خواهانه برای ازدواج زنان پیشنهاد داده است.
در قوانین کنونی ایران، محدودیتهای بسیاری در خصوص حقوق متقابل برای زن و شوهر وجود دارد. بنابراین، این قوانین در بسیاری موارد نمی توانند پاسخگوی نیازها و باورهای بسیاری از افراد و همچنین ساختار و کارکرد تغییر یافته خانواده باشد. لذا تا هنگامی که قوانین مربوط به تنظیم روابط خانوادگی اصلاح نشده و کاستیهای آنها از میان نرفته است، برای رسیدن به تعادل حقوقی میان زن و شوهر در چارچوب خانواده، باید دنبال راه کارهای دیگری بود. یکی از مهمترین این راه کارها، استفاده از شرط در حین عقد ازدواج است. هر چند در سندهای کنونی ازدواج، شماری از این شرطها با عنوان شروط ضمن عقد آمده است، لیکن در برخی از موارد کافی به نظر نرسیده و لازم است شروط دیگری به این گونه موارد قید شده در سندهای ازدواج افزوده شود. شرطهای زیر از جمله شروطی هستند که در سندهای ازدواج قید نشده اند، ولی مورد پذیرش مراجع قضایی و اجرایی است و بنابراین، شوهر و زن میتوانند آنها را با توافق یکدیگر در سند ازدواج بگنجانند.لازم به ذکر است به دلیل بار قضایی متون حقوقی، هر نوع تغییری در عبارات و کلمات پیشنهادی قوه قضائیه، از سوی دادگاهها ممکن است در زمان اجرای شرط، مشکلاتی را ایجاد کند. شروط پیشنهادی قوه قضاییه به این شرح است:
الف. شرط تحصیل
اگر چه حق تحصیل از حقوق اساسی هر فرد است و نمی تواند از تحصیل افراد جلوگیری کرد، اما برای پرهیز از مشکلات احتمالی در این زمینه، عبارت زیر برای درج در سند ازدواج پیشنهاد میشود: زوج، زوجه را در ادامه تحصیل تا هر مرحله که زوجه لازم بداند و در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر میسازد.
ب. شرط اشتغال
مطابق قانون، اگر شغل زن منافی با مصالح خانواده یا حیثیت شوهر یا زن باشد، مرد میتواند همسر خود را از آن شغل منع کند. با توجه به این که امکان تفسیرهای مختلف از این متن قانونی وجود دارد، گنجاندن عبارت زیر در سند ازدواج پیشنهاد میشود: زوج، زوجه را در اشتغال به هر شغلی که مایل باشد، در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر میکند.
ج.شرط وکالت زوجه در صدور جواز خروج از کشور
مطابق قانون گذرنامه، زنان متاهل فقط با اجازه کتبی همسر خود میتوانند از کشور خارج شوند. با توجه به این که این مساله در عمل مشکلات فراوانی را ایجاد میکند، عبارت زیر به منزله شرط در حین عقد ازدواج پیشنهاد میشود: زوج به زوجه، وکالت بلاعزل میدهد که با همه اختیارات قانونی بدون نیاز به اجازه شفاهی یا کتبی مجدد شوهر، از کشور خارج شود. تعیین مدت، مقصد و شرایط مربوط به مسافرت به خارج از کشور به صلاحدید خود زن است.
د. شرط تقسیم
” این شرطها میتوانند تا حد زیادی آزادی اراده زن و شوهر را در تاسیس نهاد بنیادین خانواده تضمین کنند... “ اموال موجود میان شوهر و زن پس از جدایی مشابه چنین شرطی در سندهای ازدواج کنونی وجود دارد. ولی تحقق آن منوط به عدم درخواست زن برای جدایی، یا تخلف نکردن زن از وظایف زناشوئی خود و یا نداشتن رفتار و اخلاق ناشایست بوده و احراز این موارد نیز بر عهده دادگاه است.برای ایجاد شرایط مساوی تر میان زن و شوهر در این خصوص، گنجاندن عبارت زیر در سند ازدواج پیشنهاد میشود( یاد آوری این نکته ضروری است که برای رسیدن به توافق در خصوص این شرط، در نظر گرفتن حدود عادلانه برای تکالیف مالی مرد ـ همچون مهریه ـ از سوی زن موثر و منصفانه خواهد بود) : زوج متعهد میشود هنگام جدایی ـ اعم از آن که به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن ـ نیمی از دارایی موجود خود را ـ اعم از منقول و غیر منقول که طی مدت ازدواج به دست آورده است ـ به زن منتقل نماید.
ه. شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق
مطابق قانون، زن تنها در موارد بسیار خاص میتواند از همسر خود جدا شود، این در حالی است که مرد هر زمان که بخواهد میتواند با پرداخت کلیه حقوق زن، او را طلاق دهد.از آنجا که زن و شوهر حق انتخاب یکدیگر برای شروع و ادامه زندگی را دارند، منصفانه آن است که در صورت لزوم پایان دادن به زندگی مشترک نیز، این حق انتخاب برای هر دو وجود داشته باشد. شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق میتواند موجب ایجاد توازن در حق طلاق باشد. یادآوری این نکته ضروری است که برای حفظ توازن، زن نیز میتواند با گرفتن حق طلاق و همچنین تقسیم مساوی اموال، مهریه را تا حدود زیادی کاهش دهد.
و. درج شرط وکالت مطلقه زوجه در طلاق این شرط به صورت زیر مطلوب میباشد:
زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر میدهد تا زوجه در هر زمان و تحت هر شرایطی از جانب زوج اقدام به مطلقه نمودن خود از قید زوجیت زوج به هر قسم طلاق ـ اعم از بائن و رجعی و خلع یا مباراتـ به هر طریق اعم از اخذ یا بذل مهریه کند.این اجبار قانونی که زن را مکلف به انجام کارها، تعیین حدود خواستهها و انتظارات و تعیین وظایف خود و شوهرش میکند، نمی تواند تعهدی حاصل از یک ارتباط نزدیک و صمیمی باشد. متاسفانه در بسیاری از خانوادههای کنونی، تعهد عشق، جای خود را به توانایی کنترل رابطه با سوی شوهر و تمکین زن از او داده است و این جبر تعیین شده قانونی، رابطه عاطفی بین آنان را تحت الشعاع قرار میدهد. بنابراین، لازم است برای داشتن یک خانواده برابر که در آن کرامت انسانی و حقوق ذاتی همه اعضای خانواده حفظ شده باشد، طرحی نو در اندازیم. این شرطها میتوانند تا حد زیادی آزادی اراده زن و شوهر را در تاسیس نهاد بنیادین خانواده تضمین کنند.
هدف از ابراز عشق، انجام دادن کاری برای سعادت کسی است که دوستش دارید. پس اگر عاشق کسی هستید، باید زبان صحبت کردن با او را یاد بگیرید...
ما آدم ها به روش های متفاوت نسبت به همدیگر ابراز عشق یا آن را دریافت می کنیم اما اگر نفهمیم که همسرمان چه چیزی را ابراز عشق می داند، میزان موفقیت مان در زندگی زناشویی مان به تدریج کم فروغ می شود و علتش را هم متوجه نمیشویم اینجاست که باید زبان عشق همسرمان را یاد بگیریم و بفهمیم. همه زوجین، زبان مشترکی برای درک عشق ندارند. ممکن است زبان محبت شما با همسرتان متفاوت باشد و از این مساله غافل باشید. ممکن است زبان محبت شما، هدیه گرفتن و زبان محبت همسرتان صرفا تایید کردن باشد. خیلی از مردان با کارهایی مانند تعمیر میز شکسته آشپزخانه، علاقه خود را به همسرشان نشان می دهند؛ در صورتی که زنان با بیان کلمات، این کار را می کنند. بالاخره زنان و مردان راه های متفاوتی برای بیان احساسات خود دارند. پس به شکلی که همسرتان از طریق آن ابراز احساس می کند، احترام بگذارید.
● زبان اول؛ تایید و تشویق شاید همسر شما از آن دسته افرادی باشد که دوست دارد با تاییدکردنش به او ابراز علاقه کنید. به عنوان نمونه، برای اینکه شب ها کیسه زباله را بیرون از خانه می برد، از او تشکر کنید. اما توجه داشته باشید که این تشکر شما باید به شیوه ای درست باشد: "ممنونم از اینکه کیسه زباله را بردی"؛ نه اینکه: "حالا که داری کیسه زباله رو می بری، تازه بوی بدش بلندشده!" بهتر است که لحن سخن تان طعنه آمیز نباشد. به یاد داشته باشید که تشویق ها، همگی بر ارزشمندی همسرتان صحه می گذارند و رابطه ای نزدیک و صمیمی بین تان خلق می کنند.
با استفاده از کلام تاییدآمیز به طور شفاهی از همسرتان تعریف کنید و از اینکه برای شما کاری انجام داده، قدردانی کنید. صمیمانه به حرف هایش گوش دهید و تمام تلاش تان را برای تحقق آرزوها و اهدافش به کار برید. اگر روی نقاط ضعف همسرتان تکیه کرده اید، حتما مساله را هرچه زودتر حل و فصل کنید. هرگز با تحکم یا تهدید، درخواست یا پیشنهاد خود را منعکس نکنید و بدانید که راه های ارتباط کلامی پرمهر بسیاری وجود دارند. فهرستی از نکاتی را که همسرتان می پسندد، تهیه و بر اساس آن فهرست، از او تعریف کنید.
● زبان دوم؛ اختصاص وقت آیا تا به حال به این موضوع توجه کرده اید که همسرتان در گله و شکایتی که از شما در زندگی زناشویی اش داشته، مدام در صحبت هایش به این مساله اشاره کرده که: "چرا وقتی برای او نمی گذارید؟!" این یعنی زبان محبت و عشق ورزی به همسرتان، "وقت گذاشتن برای اوست". شاید با خودتان بگویید که شما همیشه با او بوده اید اما وقت گذاشتن به معنای توجه و تمرکز شما به همسرتان است؛ نه به معنای کنار هم بودن. بهتر است زمانی که با همسرتان هستید، او را در کانون توجه خود قرار دهید. حال که زبان محبت همسرتان را فهمیده اید، بهتر است وقتی با او هستید کاملا حواس تان به او باشد و حین صحبت با او تمرکز بیشتری داشته باشید؛ کارهای مورد علاقه همسرتان را انجام دهید و از انجام فعالیت های مشترک، لذت ببرید.
هر روز حداقل ۱۰ دقیقه در مورد مسایلی غیر از کار، خانواده، وظایف و رابطه تان صحبت کنید. برخی افراد فکر می کنند همیشه در حال برقراری ارتباط با همسرشان هستند؛ در حالی که در واقع در حال انجام کارهای روزمره اند. ارتباط برقرار کردن واقعی یعنی اینکه شما در رابطه با موضوعات خصوصی، اهداف و رویاهایتان با همسرتان صحبت کنید. به عنوان نمونه، موضوعاتی مانند اینکه آیا شده برای چیزی حسرت بخوری؟ وقتی بچه بودی، مامان را بیشتر دوست داشتی یا بابا را؟ سال گذشته، بهترین کاری که انجام دادی و حالا به آن افتخار می کنی چه بوده است؟ هرچه سوالات خصوصی تر باشد، درجه صمیمیت شما بالاتر می رود.
● زبان سوم؛ هدیه دادن شاید شما برای همسرتان وقت می گذارید و مدت زمانی را به او اختصاص می دهید یا اینکه از کارهایی که برای زندگی تان انجام داده است به صورت شفاهی تشکر می کنید اما هنوز نتوانسته اید به همسرتان ابراز عشق کنید. شاید زبان محبت کردن به همسر شما، دادن هدیه باشد.برخی از هدایا گران قیمت هستند و برخی ارزان قیمت، از نظر کسی که زبان اصلی محبت او دریافت هدیه است، قیمت هدیه اهمیت چندانی ندارد؛ بلکه اعطای آن به عنوان نمادی از عشق برایش اهمیت دارد.
شاید انتخاب هدیه برایتان مشکل باشد اما بدانید که حتی دادن یک شاخه گل نیز می تواند مخزن عشق او را پر کند. علایق و سلیقه همسرتان را بهتر بشناسید و تصمیم بگیرید هر ماه هدیه ای هرچند کوچک به او بدهید. بهترین هدیه برای کسی که زبان محبت او دریافت هدیه است، حضور فیزیکی شما در زمان بحران است.
● زبان چهارم؛ خدمت کردن هر کدام از شما به نوعی عشق خود را نسبت به همسرتان با انجام کارهایی نشان می دهید؛ به عنوان نمونه با پخت و پز یا چیدن میز، شستن ظرف و... و برعکس این قضیه، با بردن زباله به بیرون، نظافت پنجره ها، شستن ماشین و.... اما اگر می بینید از این مساله انتقاد دارید که همسرتان نتوانسته کاری برای شما انجام دهد، نشان می دهد که زبان اصلی محبت شما، خدمت کردن است. خدمت نباید اجباری باشد بلکه باید آزادانه صورت بگیرد.
خدمت عاشقانه یعنی برآورده ساختن انتظارات همسر. اما فراموش نکنید که به جای امر، درخواست کنید؛ چراکه این ۲ واژه تفاوت معنایی بسیاری دارند. شما با درخواست، به نوعی ابراز عشق می کنید. فهرستی از کارهایی را که همسرتان دوست دارد، مطابق میل او انجام دهید. همان گونه که قبل از ازدواج مدام با خدمت کردن به یکدیگر احساس عشق می کردید در زندگی زناشویی تان نیز از این روش غافل نشوید. اگر زبان محبت به همسر شما خدمت کردن باشد، با این کار خواهید دید که چگونه رابطه تان بهتر و صمیمی تر خواهد شد.
● زبان پنجم؛ لمس کردن لمس کردن هم یکی از راه های ابراز محبت است. گرفتن دست یکدیگر، در آغوش کشیدن و رابطه زناشویی در زوجین از راه های ابراز علاقه به یکدیگر است. در صورتی که زبان همسر شما لمس کردن باشد، شاید اگر او از چیزی دلگیر یا دلتنگ باشد و گریه کند، در آغوش کشیدن او بهترین نوع عشق ورزیدن به او باشد. از شیوه های مثبت و لذت بخش برای این منظور استفاده کنید. توجه داشته باشید که همسر شما قادر به خواندن ذهن شما نیست پس بهتر است درباره نیازهای عشقی تان صحبت کنید و زبان محبتی را که باعث می شود بیشتر یکدیگر را درک کنید با همسرتان در میان بگذارید
علیرغم اینکه برخی از عوام تصور می کنند که چون والدینشان متمول هستند ، توقع دارند که در زمان حیات قدرالسهم ارثیه خود را از وی دریافت کنند، این تعبیر بسیار غلط است زیرا بحث ارث در حقوق مسئله ای است که بعد از فوت مطرح می شود ودارای آثار حقوقی است، نه در زمان حیات شخص زنده .
قانون مدنی در این خصوص چنین بیان می کند : ارث به موت حقیقی یا به موت فرضی مورث تحقق پیدا می کند.اگر کسی مورث خود را بکشد این قاتل ارث نمی برد مانند این که پسری به طمع این که زودتر به ارثیه برسد پدر متمول خود را عمداً به قتل برساند
در ارثیه اول از همه حق همسر و پدر و مادر و بعد سهم فرزندان تقسیم میشود .
در حقوق ایران اگر کسی بمیرد و هیچ اموالی نداشته باشد و طلبکاران بسیار هم داشته باشد این متوفقای مدیون، دیونش به ورثه منتقل نمی شود به عبارت بهتر شخص بدهکار که هیچ اموالی نداشته باشد فوت کند طلبکاران نمی توانند طلب خود را از ورثه متوفی مطالبه کنند .سهم ارث زن از اموال همسرش ماده 913 قانون مدنی می گوید: «هر یک از زوجین که زنده باشند فرض خود را می برد و این فرض عبارت است نصف ترکه برای زوج و ربع آن برای زوجه در صورتی که میت اولاد یا اولاد اولاد نداشته باشد و از ربع ترکه برای زوج و ثمن آن برای زوجه، در صورتی که میت اولاد یا اولاد اولاد داشته باشد، مابقی ترکه بر طبق مقررات بین سایر وراث تقسیم می شود.پس می توان گفت که اگر شوهر در زمان فوت هیچ فرزندی چه از این زن و چه در صورت ازدواج قبلی از زن قبلی نداشته باشد و همین طور نوه (اولاد اولاد) نیز نداشته باشد، زن از اموال مرد یک چهارم ارث می برد ولی اگر این شرط محقق نشود و مرد در هنگام مرگ فرزندی داشته باشد، زن یک هشتم از اموال مرد ارث می برد.
مثال 1:
آقایی یک زن و دو بچه پسر دارد و 80 میلیون پول چقدر به کی میرسه
یک هشتم به زن یعنی ده میلیون
به پسر ها هم هرکدام سی و پنج میلیون
مثال 2:
یک آقایی دو زن و دو بچه پسر دارد و 80 میلیون پول چقدر به کی میرسه
یک هشتم به زن ها یعنی زن اول پنج میلیون زن دوم پنج میلیون
به پسر ها هم هرکدام سی و پنج میلیون
مثال 3:
آقایی یک زن دارد و بچه ای ندارند و 80 میلیون پول چقدر به خانم میرسه
یک چهارم به زن یعنی بیست میلیون
فوت خانمها
مثال 1:
خانمی فوت میکنه ولی شوهرش و دو تا پسرش زنده اند و هشتاد میلیون تومن پول داره چقدر به کی میرسه
شوهر یک چهارم میبره یعنی بیست میلیون
بچه هاش هر کدوم سی میلیون
مثال :
خانمی فوت میکنه ولی شوهرش زنده است و فرزندی هم ندارند هشتاد میلیون تومن پول داره چقدر به شوهرش میرسه
شوهر یک دوم میبره یعنی چهل میلیون
در ازدواج موقت زن ارث نمیبرد.
اگر شوهر، زن خود را به صورت رجعی (طلاقی که به طور معمول انجام می یابد) مطلقه کرده و در زمان عده فوت کند، زن از اموال شوهر ارث می برد
اگر شوهر در حال این که به مرضی مبتلا است زن را طلاق دهد و در ظرف یک سال از تاریخ طلاق به علت همان مریضی بمیرد، زن از او ارث می برد
کسی نمیتواند فرزند خودش را از ارث محروم کند مگر اینکه قبل از فوتش تمام اموالش را تقسیم و به نامشان زده باشد.
ازدواج سفید نوعی همخانه شدن زن و مرد است بدون اینکه با همدیگر ازدواج رسمی کرده باشند. در ازدواج سفید صیغه عقد جاری نمی شود و شرعا جایز نیست.
منظور از ازدواج سفید زندگی مشترک زن و مرد بدون ازداوج رسمی است. یعنی به گونه ای که زن و مرد بدون اینکه خطبه عقد یا صیغه بینشان جاری شود برای زندگی زیر یک سقف میروند.همخانگی بدون ازدواج یا ازدواج سفید (Cohabitation) پدیدهای است که دختر و پسر به عنوان همخانه با یکدیگر زندگی میکنند، بی آنکه میان آنها پیوند رسمی ازدواج و رابطه زن و شوهری باشد. این روزها هشدارهایی در خصوص رواج مخفیانه ازدواج سفید در کشورمان می شنویم. اتفاقی که نه از نظر سنت و نه از نظر شرع برای خانواده های اصیل ایرانی پذیرفتنی نیست.
در دنیای غرب، با توجه به تغییر سبک زندگی و در کنار آن، افزایش فشارهای اقتصادی، به طور کلی میل به ازدواج شرعی و رسمی کاهش یافته و روابط، بیشتر بر پایه ارضای غرایز و آزمایش گونه شکل می گیرد.
علل گرایش به ازدواج سفید
دلیل اصلی ظهور پدیده ازدواج سفید نبود مسئولیتپذیری حداقل در یک طرف از رابطه است و در چنین روابطی افراد مسئولیت عملکرد خود را برعهده نمیگیرند. چنین عاملی میتواند در تداوم زندگی مشترک تاثیر بسیار زیادی داشته باشد این در حالی است که اکنون فضای ازدواج مناسب نیست و افراد به علت مشکلاتی مانند مسائل اقتصادی تمایل به ازدواج و رفتن زیر یک سقف را ندارند.
پیامدهای حقوقی ازدواج سفید
ازدواج سفید در حقوق ایران زنا به حساب می آید و فرزند ناشی از آن فاقد مشروعیت قانونی است، چون نسبت فرزندی او با پدر قابل اثبات نیست. در چنین مواردی اغلب زن به خاطر پرهیز از بی آبرویی به دنبال اثبات رابطه ابویت فرزند و والد نمی رود و حتی اگر ادعا کند که صیغه بوده است، در صورت انکار مرد، ادعای زن، به خاطر ثبت نبودن، قابل اثبات نیست. در این میان فرزندان بی پدر و بی خانواده ای باقی می مانند که نه آن ها از والدین ارث می برند و نه والدین از آن ها. گرچه سایر حقوق این کودکان چون بقیه کودکان است، اما معمولاً کسی حضانت آنان را بر عهده نمی گیرد، مگر اینکه یک پروسه پیچیده قانونی طی شود. در این موارد سپردن حضانت به مادر محتمل تر است و زن چه از نظر روانی و چه از نظر حقوقی شکست خورده و بلاتکلیف باقی می ماند.
اثرات اجتماعی ازدواج سفید
چنین افرادی برداشت درستی از خانواده و کارکردهای آن ندارند، خیلی دیر به بلوغ فکری لازم برای تعهد و مسئولیت پذیری ازدواج می رسند و از آن می گریزند زیرا یک الگوی موفق در مورد ازدواج و خانواده تجربه نکرده اند. تحقیقات نشان داده است زنان در چنین رابطه هایی بیش از انواع دیگر ازدواج دچار خشونت خانگی می شوند و چنین روابطی زودتر از ازدواج های رسمی و شرعی از هم می پاشد. در ازدواج سفید آنچه بسیار به چشم می آید احساس عدم امنیت روانی برای هر دو طرف و خصوصاً برای دختران و زنان است و از آنجا که ساختار خلقت و شخصیت زنان بسیار هیجانی، لطیف و بر اساس ظرائف و پیچیدگی های خاص آن ها طراحی شده اینگونه روابط تأثیر مخرب و فاجعه آمیزی بر ذهن و روان آن ها بر جای می گذارد. از سوی دیگر در چنین ارتباطاتی برای فرزندان و بارداری های احتمالی هیچ پیش بینی ای انجام نگرفته و همین امر خود میزان فرزندان و کودکان نامشروع، بدون شناسنامه، و آمار سقط جنین غیرقانونی و مرگ و میر ناشی از آن می افزاید.
عوامل گسترش ازدواج سفید
عواملی همچون تهاجم فرهنگی، کمرنگ شدن باورهای مذهبی و اخلاقی، ضعیف شدن پیوندهای خانوادگی، سنت های غلط ازدواج، هزینه های کمرشکن اقتصادی، تنوع طلبی جوانان، قوانین و شرایط دشوار و زائد عقد و طلاق باعث شده برخی از جوانان به این سمت گرایش پیدا کنند.
مجازات ازدواج سفید
در ازدواج سفید، چه ادعای نکاح اعم از دائم یا موقت وجود داشته باشد چه بدون هرگونه علقه زوجیت، طرفین این پدیده مجرمانه به زندگی باهم بپردازند عمل، حادثه غیرقانونی و جرم بوده و برای هر مصداق از آن مجازات خاصی تعیین شده است. چه نکاح بدون ثبت باشد، چه رابطه نامشروع اعم از زنا یا مادون آن.
قانون مجازات اسلامی نیز، با استناد به شرع مبین اسلام، هرگونه رابطه غیرشرعی فی مابین زن و مرد، اعم از زنا و مادون زنا را ممنوع و برای آن مجازات تعیین کرده است. این مجازاتهادر کشورهای غربی موضوعیتی نداشته و این پدیده نیز جرم نیست؛ اما در ایران نه تنها این پدیده، پدیدهای مجرمانه است، بلکه برای آن مجازات از انواع حد و تعزیر در نظر گرفته شده است لذا دختران و پسران ایرانی الگو برداری کاملا غلطی از این سبک زندگی غربی داشته و دارند.
موضوع جهیزیه در خانوادههای ایرانی، موضوع عجیبی است! از یک سو در قانون هیچ اشارهای به آن نشده است و حتی طبق قانون ایران، مرد به عنوان رئیس خانواده وظیفه تهیه منزل و وسایل زندگی در حد و شأن همسر را به عهده دارد.
ولی از سمت دیگر بر اساس عرف فرهنگی و اجتماعی در کشور ما، خانواده زوجه عمدتا بخشی (یا حتی تمام) وسایل ضروری (و بعضاً غیرضروری) برای زندگی مشترک دخترشان را فراهم میکنند. نکته قابلتوجه در این است که مالکیت وسایلی که زن به خانه شوهر میآورد در اختیار زن است و مرد تنها بهعنوان یک امین، میتواند از این وسایل استفاده کند. وقتی میگوییم که مالکیت جهیزیه برای زن است، بدین معناست که زوجه در هرزمانی میتواند آن را مطالبه کرده و هر اقدام مالکانهای را نسبت به اموال خویش انجام دهد، مثلا آنها را به فروش رساند، هدیه دهد، تخریب یا مفقود نماید و یا استرداد جهیزیه را بخواهد. البته در شرایط عادی، تقریبا هیچ زنی به فکر استرداد جهیزیه خودش نخواهد بود و زن و شوهر بهصورت دو شریک واقعی کنار هم زندگی میکنند، اما داستان زمانی جنجالی خواهد شد که موضوع طلاق (آنهم از نوع لج و لجبازی) مطرح بشود، که لازم است طرفین با حقوق خود آشنا باشند. درواقع اگر زنی ادعا کند که وسایل خانه متعلق به اوست، باید بتواند با شهادت شهود و لیست سیاهه جهیزیه که به امضای مرد هم رسیده باشد، برای پس گرفتن آنها اقدام نماید. اما برخی از خانوادهها در ابتدای ازدواج، اقدام به تهیه این لیست سیاهه نمیکنند (شاید از ابعاد حقوقی ماجرا بیاطلاع هستند و یا رودربایستیهای ابتدای ازدواج این امر را دشوار میکند). درصورتیکه لیست اموال موجود نباشد، زوجه که خواهان دعوی استرداد جهیزیه میباشد، لازم است دلایلی مبنی بر اینکه چه وسایلی را به منزل زوج برده است، به دادگاه ارائه نماید. ازجمله این دلایل فاکتورهایی است که در هنگام خرید وسایل صادر شده است. اگر این مورد نیز در دسترس نباشد حل مشکل تا حدودی پیچیده میشود. آخرین راهحل شهادت شهود است که مسلماً شهود از جزئیات وسایل اطلاع دقیق ندارند. بنابراین دلایل و مدارکی که زوجه به دادگاه ارائه مینماید عبارت است از لیست اموالی که توسط شوهر قبول شده و امضا شده است و یا فاکتورهایی که ایشان برای خرید جهیزیه دریافت نمودهاند و یا استشهادی که توسط افرادی که جهیزیه و انتقال آن را به منزل شوهر مشاهده نموده و حاضرند در دادگاه ادای شهادت نمایند. نکته دیگر اینکه همانطور که گفته شد مرد نسبت به اموال مذکور نقش امین را دارد و اموال در دست او امانت هستند؛ بنابراین درصورتیکه مرد هر یک از وسایل جهیزیه را فروخته باشد و یا هرگونه تصرفی در آن کرده باشد، ملزم به جبران خسارت وارده به همسر خود است؛ اما اگر از بین رفتن جهیزیه غیرعمدی باشد، دردسری متوجه مرد نیست. بهعنوانمثال ممکن است کل وسایل برقی زن در اثر نوسان برق بسوزد. در چنین حالتی مرد موظف است برای ادامه زندگی وسایلی متناسب با شأن زن تهیه کرده و در خانه او قرار دهد. اما زن دیگر نمیتواند در این موارد درخواست استرداد جهیزیه خود را نماید. چراکه جهیزیه وی بدون اینکه مرد تقصیری داشته باشد از بین رفته است.
زن میتواند هر زمان چه در هنگام زندگی مشترک چه در حین طلاق و چه بعد از طلاق جهیزیهای را که به منزل شوهر آورده است مطالبه نماید. برای این کار باید دادخواستی به دادگاه ارائه نماید. برای تعیین دادگاه صالح نیز باید گفت اگر جهیزیه مذکور زیر ۲۰ میلیون تومان باشد دادخواست باید به شورای حل اختلاف ارائه گردد. در غیر این صورت دادخواست در صلاحیت دادگاه خانواده میباشد. هرچند معمولا چون منظور از دادخواست بازپسگرفتن اموال است، در صورت بیشتر بودن مبلغ جهیزیه از نصاب مذکور نیز غالبا بانوان و وکلای آنها مبلغ را کمتر از ۲۰ میلیون تقویم میکنند تا در شورای حل اختلاف مورد رسیدگی قرار گیرد. چراکه رسیدگی در شورا دارای هزینه کمتر و همچنین مدت زمان کمتری است.
نکته های که در این موارد وجود دارد، حق مرد برای دفاع از خود در شورا یا دادگاه میباشد. مرد باید در این موارد به دادگاه مراجعه کند و درصورتیکه قسمتی از جهیزیه قبلا از بین رفته است یا توسط زن فروخته شده است یا به هر دلیلی بدون دخالت مرد از بین رفته، لیست این موارد را به دادگاه ارائه نماید. در غیر این صورت محکومبه پرداخت کل جهیزیه میشود. همچنین بانوان میتوانند به محض ارائه دادخواست استرداد جهیزیه درخواست تأمین خواسته را بنمایند تا مرد نتواند اموال مذکور را جابهجا نموده یا به فروش برساند. بنابراین اگر آقایان با موردی مواجه شدند که زن جهیزیه خود را از آنها دریافت نمود اما جهت حضور در دادگاه هیچ اخطاری به آنها نشد احتمالا مورد از موارد دستور موقت بوده است. در این موارد حتما باید به دادگاه مراجعه کرده و از زمان دادگاه مطلع شوند تا بتوانند در موعد مذکور از خود دفاع نمایند و مجبور نشوند که هزینه وسایلی را بپردازند که از بین رفته است. در مقابل درصورتیکه قسمتی از وسایل توسط مرد از خانه خارج شود زن میتواند از دادگاه بخواهد که مرد را مجبور به بازپسدادن آنها یا پرداخت قیمت آنها نماید. در این صورت دادگاه کارشناسی تعیین مینماید که قیمت وسایل را مشخص کند و قیمت این وسایل از مرد دریافت میشود. در مجموع باید عنوان کرد که دعوای استرداد جهیزیه یکی از دعاوی است که در صورت اقدام بهموقع زن در این خصوص و دریافت دستور موقت میتواند به سرعت و با هزینه کم به نتیجه برسد اما باید عنوان داشت که طول رسیدگی میتواند در برخی از موارد تا چند ماه نیز به طول انجامد، چون این دعوا نیز مانند سایر دعاوی قابل تجدیدنظرخواهی در دادگاه میباشد.
بالاترین دلیل ازدواج انگیزه است بدین معنا که اگر زن و مرد تمایلات خود را در نظر نگیرند و تن به ازدواج دهند سرانجام جز سردی و بی تفاوتی نخواهند دید.
ازدواج هایی که انگیزه آنان سالم نیست عبارتند از:
1- گریز از تنهایی بدین معنی که زن یا مرد فقط برای رفع تنهایی تن به ازدواج می دهند. 2- حرف مردم ، دیگران از آنان می پرسند چرا ازدواج نمی کنید. 3- ازدواج هایی که برای مادیات و نیاز مالی صورت می گیرد. 4- ازدواج هایی که برای چشم و هم چشمی با فامیل و دوستان صورت گرفته است. 5- ازدواج هایی که برای به جای ماندن نسل صورت می گیرد. 6- ازدواج های تحمیلی که زیر نفوذ پدر و مادر صورت می گیرد و در آن خواستن نقشی ندارد.ازدواجی موفق است که زن و مرد ویژگی های همسر خود را بدانند و بپذیرند و در آخر این که با شناخت و آگاهی ازدواج کنند.
تعریف طلاق عاطفی ؟
در ادبیات، لغت طلاق به معنای بیزاری یعنی حس منفک شدن کامل یا حسی که به قطع یک ارتباط و پیوند اشاره دارد اما در مورد طلاق عاطفی باید گفت: زمانی آغاز میشود که یک رابطه گرم منفک شود و طرح زندگی زوج به جای «ما»، «من» شود. طلاق خاموش همان جدایی زن و مرد است با این تفاوت که آنان در یک خانه زندگی می کنند و از یک غذا می خورند ولی هیچ گونه تعهدی نسبت به یکدیگر ندارند .
علل عمده شکلگیری این نوع طلاق چیست؟
بخشی از این علل را میتوان در قبل از ازدواج دانست، که به سطح انتظارات فرد از ازدواج بازمیگردد. مسلما هرکسی برای خود تعریفی از زن و مرد ایدهآل خود دارد چه درست و چه غلط. حال اگر آن انتظارات و باورها درست شکل نگرفته باشد و از زندگی واقعی دور باشد، مسالهساز میشود، مورد دیگر به شناخت اجتماعی درستی از اینکه همسر مناسب باید دارای چه ویژگیهایی باشد، بازمیگردد اما برخی اصلا به این موضوع اهمیت نمیدهند مثلا برای آنکه از خانوادهاش فرار کند تن به ازدواج میدهد در اینصورت انتخاب ما با خواستههایمان نامتناسب میشود مورد دیگر این است که ما پروسه شناخت را صحیح طی نکردهایم. ما یک گزینه را انتخاب کردهایم اما بهدنبال شناختش نبودیم خیلی از دختر و پسرها در طی این مراحل در رودربایستی قرار میگیرند یا دچار حس ترحم میشوند اما در نهایت تبعاتشان را در زندگی میبینند. بخشی دیگر از علل وقوع طلاق عاطفی به تجربههای مشترک زوجها نسبت به هم بازمیگردد. ما با سازههای ذهنیای که از زندگی مشترک و همسرمان ساختهایم به زیر یک سقف میرویم حال ممکن است این سازهها برآورد نشود و با کوچکترین التهابی از هم پاشیده شود و سازه «من» به سازه «ما» تبدیل نگردد. بخش دیگری از شکلگیری این نوع طلاق به ساخت و محیط و بافت اجتماعی جامعه بازمیگردد. وقتی که مردی دو شیفت کار میکند چطور میتواند یک بستر ایمن را برای همسرش فراهم کند. وقتی گفته میشود که از هر سه ازدواج یکی به طلاق منجر میشود اینها اتفاقات مهمی است که بر اثر سیاستگذاریهای اشتباه در محیط رخ میدهد. از دیگر عوامل سست شدن پایههای زندگی، شکلگیری نوع دیگری از زندگی مشترک از نوع غیرقانونی و غیرقابل تعریف در جامعه است، هنگامیکه تعداد دختر و پسر در یک جامعه برابر باشد این یک زنگ خطر است که چند همسری از هر نوعی دیده میشود.
یکی از پیچیده ترین سؤال هایی که در باره طلاق خاموش مطرح می شود این است که چرا بسیاری از افراد در آغاز زندگی تفاهم کامل دارند اما پس از چند سال در لاک خود می روند و دیگر کاری به یکدیگر ندارند و یا چه عواملی باعث می شود که کانون یک خانواده به سوی تنهایی و بیتفاوتی سوق داده شود و اثرات منفی این گونه رفتار ها بر فرزندان چیست؟
کارشناسان و جامعه شناسان معتقدند اولین جدا یی ها از خود زن و شوهر شروع می شود و می توان گفت وقتی شما عاشقید همیشه به طرف مقابل انرژی می دهد و او را سرشار از احساس خوب بودن می کنید در نتیجه او هم مستعد انرژی دادن می شود طرفین آماده بخشش تسلیم گذشت و فداکاری می شوند ولی اگر پس از مدتی یکی در لاک خودخواهی و خودشیفتگی برود و مداوم از دیگری انرژی بگیرد طرف مقابل که پس از مدتی از انرژی تهی می شود دیگر تن به فداکار نمی دهد.
غیر از این وقتی زن و شوهر از هم رنجش پیدا می کنند و درصدد رفع آن بر نمی آیند باید انتظار داشته باشند که به زودی رابطه ناخوشایندی پیدا کنند. رفع نشدن اختلافات کوچک زن و شوهر را علت طلاق عاطفی میداند و میگوید: زوجین در ابتدای زندگی مشترک خود اختلافات به ظاهر کوچک دارند. به عنوان نمونه از نظر فرهنگی، طرز تفکر و نگرش به زندگی با یکدیگر تفاوتهایی دارد. اگر این اختلافات رفع نشود و روی هم انباشته شود به مرور ذهن زن و شوهر را به خود مشغول میکند و آنان اندک اندک از یکدیگر فاصله میگیرند به گونهای که پس از مدتی محبت و صمیمیت روزهای اولیه ازدواج بین آنها کمرنگ میشود و اگر تلاش نکنند با گفت و گو و تعامل مشکلات خود را حل کنند و به دیدگاه واحدی برسند، این فاصله بیشتر میشود و به طلاق عاطفی میانجامد.
استارت طلاق عاطفی از سال اول ازدواج زده می شود.
سال اول زندگی مشترک، خطرناکترین سال است. زوجی که از سال اول عبور کند یعنی گردنههای خطر را پشت سر گذاشته است در سال اول چند عامل بسیار مهم است: 1-نقش خانوادهها پر رنگ است. 2-هویت خانوادگی و جمعی جدید شکل نگرفته است. 3-عدم استقلال مالی 4-وجود باورهای غلط 5- سادهپنداری طلاق: «فوقش طلاق میگیرم یا طلاق میدهم»، جملهای است که متاسفانه در سال اول زندگی زیاد شنیده میشود. 6-جستوجوی دیگری: مرور خاطرات گذشته. این عوامل دست به دست هم میدهد که سال اول را سال پرالتهابی برای زوجها کند و اگر بخواهیم بدانیم استارت طلاق عاطفی در کجا زده میشود، باید در سال اول جستوجو کرد.
دلایل اصلی زندگی زوجها در کنار یکدیگر بعد از وقوع طلاق عاطفی چیست؟ آسیب شناسان اجتماعی، 4 عامل عمده را علت های اتفاق نیفتادن جدایی در این خانواده ها می دانند: 1- طلاق در جوامع سنتی مذموم است بنابراین اکثر خانواده ها تلاش می کنند این اتفاق نیفتدد برخی تابع قوانین و سنتهای خانوادگیشان هستند که مثلا عروس با لباس سفید میرود و با کفن برمیگردد
2- زن و مرد نیاز به پشتوانه عاطفی دارند به خصوص زنان از این نظر تمایل بیشتری دارند که حامی و پشتیبان عاطفی داشته باشند و چون زن برخلاف مرد انتخاب شونده است درون خود این ترس را دارد که مبادا پس از طلاق تنها بماند. 3- سومین عامل که متأسفانه به ضرر زنان تمام می شود این است که زنان پس از جدایی از سوی جامعه و برخی افراد مورد بی حرمتی قرار می گیرند
4- اهمیت دادن به حرف ها و سخنان اطرافیان است زن و مرد هر چه شناخت شان نسبت به هم بیشتر باشد به نسخه هایی که دیگران می پیچند، کمتر اهمیت می دهند. غیر از این هستند خانواده هایی که از مهم ترین عوامل جدا نشدن شان وجود فرزندان است چنین والدینی از اثرات منفی این شیوه زندگی بر فرزندان شان غافلند زیرا تغییر رفتار فرزندان در شکل های متفاوتی بروز پیدا می کند از اولین نشانه های منفی در فرزندان طلاق خاموش، بی نشاطی، افسردگی و بی حرکتی است افت تحصیلی و بی علاقگی به درس خواندن نیز از عوامل سکوت طولانی میان پدر و مادر است.
5-برخی امید دارند که این اوضاع را میتوانند به سمت بهبود شدن روابط تغییر دهن
چه توصیه و راهکارهایی برای پیشگیری از وقوع طلاق عاطفی ارایه میدهید؟
زوجها باید دست از تلاش برای تغییر دادن یکدیگر بردارند، انسانها را نمیشود تغییر داد بلکه باید اولویتهای خودمان را تغییر دهیم. زوجها در دعوا نباید دنبال مقصر بگردند اینجا نه کسی قاضی است نه وکیل بلکه باید به دنبال آن باشند که هرکسی چقدر در حل مساله سهم دارد. انعطافپذیر و واقعگرا باشند و در نهایت اعتقادم بر این است که از طبیعت درس بگیرند شما کدام موجودی را دیدهاید و میشناسید که وقتی مورد تهدید قرار گرفت همان لحظه از خود عکسالعمل نشان دهد. به جای آنکه حسهایمان را تعطیل کنیم، بهتر آن است که به دنبال فعال سازی حواسمان باشیم.
زوج درمانی، راهکاری برای کاهش طلاق
یکی از راهکارهایی که تاثیر زیادی می تواند در شفاف سازی، سوء تفاهم زدایی و باز کردن گره زوجین داشته باشد، زوج درمانی است. زوج درمانی رویکردی است که در آن جلسات درمانی مشترک میان زن و شوهر برای تغییر دادن روابط آنان در جهت مطلوب برگزار می شود.
در زوج درمانی آنچه مورد قبول است آن است که مسئله زوج ها مشکل فردی نیست، بلکه مشکل میان فردی است. در زوج درمانی فنون مختلفی استفاده می شود که از جمله آن ها می توان فن انعکاس و روز همراهی را نام برد.
منظور از فن انعکاس آن است که درمانگر از شوهر می خواهد نظرش را در مورد اختلاف خود با همسرش بیان کند و از زن می خواهد تا به سخنان شوهرش به دقت گوش دهد، سپس از وی می خواهد صحبت های شوهرش را تکرار کند.سپس از مرد می پرسد آنچه که زنش گفته همان بوده که او گفته است؟ و اگر نبوده آن ها را تکرار کند. همین کار برای زن هم اتفاق می افتد.
این کار آنقدر ادامه می یابد تا سوء تفاهم بین زوجین برطرف شود و آن ها روش ارتباط صحیح را بیاموزند. در تکنیک روز همراهی، روش کار به اینگونه است که زن قول می دهد در یک روز معین کارهای خوبی و دلخواه همسرش را برای شوهرش انجام دهد بدون آنکه انتظاری از وی داشته باشد و شوهر نیز در یک روز دیگر همین کار را برای زنش انجام می دهد.
با کمک این تکنیک، کم کم سوء تفاهم های زوجین حل می شود و جای خود را به مهر و محبت خواهد داد.
متاسفانه بسیاری از طلاق هایی که در حال حاضر اتفاق می افتد بدون هیچ تلاشی برای بهبود رابطه صورت می گیرد در حالی که تصمیم به طلاق دلایل محکم و قابل توجیه تری را می طلبد. این مسئله زمانی برجسته می شود که فرد پس از طلاق وقتی به رفتارها و اعمال خود و همسرش فکر می کند به نوعی با احساس پشیمانی و گناه روبرو می شود.
یکی از موضوعاتی که می تواند جوامع بشری را از اختلافات شخصی و جمعی در امان بدارد، «آشنایی با حقوق متقابل افراد با یکدیگر و قانون» است که مهمترین اثر این آشنایی و آگاهی را می توان در پیشگیری از وقوع بسیاری از مشکلات حقوقی دانست.
از جمله مباحث مرتبط با حقوق خانواده و دعاوی مالی زوجین، موضوع پرداخت اجرتالمثل و نحله است. نحله در لغت به معنای بخشش بوده و در اصطلاح حقوقی، مبلغی است که دادگاه میزان آن را با در نظر گرفتن شرایطی، تعیین میکند تا زوج به زوجه بپردازد. همچنین اجرتالمثل به معنای پرداختن اجرت کارهایی است که زن در خانه شوهر انجام داده است در حالی که این امور از وظایف شرعی او نبوده و برای این کار قصد تبرع (مجانی بودن) نیز نداشته باشد.
نحله چیست؟
در مورد مستند قانونی نحله باید گفت طبق ماده 58 قانون حمایت خانواده و بند «ب» تبصره شش ماده واحده اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب سال 1371 مجمع تشخیص مصلحت نظام، «با توجه به سنوات زندگی مشترک و نوع کارهایی که زوجه در خانه شوهر انجام داده و وسع مالی زوج، دادگاه مبلغی را از باب بخشش (نحله) برای زوجه تعیین میکند.» با استنباط از قانون و رویهقضایی، شرایط دریافت نحله اینگونه است که لازم است تقاضای طلاق از سوی مرد بوده و نباید به دلیل تخلفات زن از وظایف زناشویی یا سوءِرفتار او باشد. همچنین در طول زندگی مشترک و تا قبل از اقدام به دادخواست طلاق از جانب زوج، امکان مطالبه نحله وجود ندارد. همانطور که از بند ب تبصره شش ماده واحده استنباط میشود، نحله فرع بر اجرتالمثل است و در صورتی پرداخت و مورد حکم واقع میشود که اجرتالمثل اثبات نشود. به عنوان مثال، خانمی نتواند اثبات کند کارهای منزل به درخواست شوهر بوده یا نتواند اثبات کند که تبرعی (مجانی) نبوده است؛ در این صورت دادگاه خود مبلغی را به عنوان نحله تعیین میکند؛ اگرچه ماهیت حقوقی نحله بخشش است و این بخشش باید با رضایت شوهر باشد. مبلغ نحله را قاضی معین میکند
یکی از نکاتی که در این زمینه باید مورد توجه قرار داد، این است که نحله با اجرتالمثل قابل جمع نیست؛ به این معنا که اگر شرایط تعلق اجرتالمثل، زمان زوجیت نباشد، زن دارای شرایط اخذ نحله میشود. نکته دیگری که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که در تعیین نحله بر خلاف اجرتالمثل، نیازی به کارشناسی نیست و مبلغ را قاضی دادگاه تعیین میکند.
اجرتالمثل
اجرتالمثل به معنای پرداختن اجرت کارهایی است که زن در خانه شوهر انجام داده در حالی که این امور از وظایف شرعی او نبوده و برای این کار قصد تبرع (مجانی بودن) نیز نداشته باشد. در این موارد، شوهر موظف به پرداخت اجرتالمثل این کارها است. این اجرت به حکم قانون و متناسب با کارهایی است که زن در خانه انجام داده و پرداخت آن ارتباطی با دارایی شوهر ندارد و در هر صورت باید پرداخت شود. طبق تبصره ماده واحده اصلاح مقررات مربوط به طلاق مصوب سال 1371 مجمع تشخیص مصلحت نظام، «چنانچه طلاق به درخواست زوجه نبوده و نیز تقاضای طلاق ناشی از تخلف زن از وظایف همسری یا سوء اخلاق و رفتار وی نباشد دادگاه به ترتیب زیر عمل میکند: چنانچه زوجه کارهایی را که شرعاً به عهده وی نبوده، به دستور زوج و با عدم قصد تبرع انجام داده باشد و برای دادگاه این وضع اثبات شود، دادگاه اجرتالمثل کارهای انجامگرفته را با جلب نظر کارشناس، محاسبه و زوج را ملزم به پرداخت اجرت میکند. در غیر این صورت، یعنی در صورتی که زن نتواند اجرتالمثل کارهای خود را بهدست آورد (مثلاً نتواند اثبات کند که کاری انجام داده یا نتواند اثبات کند که کارهای انجامشده تبرعی نبوده) با توجه به سنوات زندگی مشترک و نوع کارهایی که زوجه در خانه شوهر انجام داده و وسع مالی زوج، دادگاه مبلغی از باب بخشش (نحله) برای زوجه تعیین میکند بنابراین اجرتالمثل ماهیت قانونی دارد.
برای پرداخت اجرتالمثل، شرایطی لازم است؛ از جمله اینکه طلاق به درخواست زوجه نباشد؛ طلاق به دلیل تخلف زن از وظایف زناشویی و سوء اخلاق او نباشد و انجام کارهای منزل شرعاً به عهده زوجه نبوده باشد مثل شستن ظروف و لباسها و پخت و پز. همچنین انجام کارها به دستور زوج با درخواست او باشد و زن برای انجام کارها قصد تبرع نداشته باشد؛ یعنی به خاطر رضای خدا کاری انجام نداده باشد. اگرچه واقعیت این است که زنان غالباً امور خانه را به قصد تبرع انجام میدهند و اگر این امر بر دادگاه ثابت شود، زن مستحق اجرتالمثل نخواهد بود. دادگاه زمانی اجرتالمثل را مورد حکم قرار میدهد که توافق دیگری در خصوص امور مالی میان زن و شوهر نباشد چرا که اگر توافقی باشد باید طبق آن عمل شود.بنابراین اجرتالمثل با شرط انتقال نصف دارایی قابل جمع نیست زیرا شرط انتقال نصف دارایی، توافقی بوده و بر حکم قانون مبنی بر پرداخت اجرتالمثل، مقدم است و در این مورد فقط به انتقال تا نصف دارایی حکم میشود.
تقدم شروط توافقی بر اجرتالمثل و نحله
طبق تبصره شش مادهواحده مقررات مربوط به طلاق، در صورت درخواست زوجه مبنی بر مطالبه حقالزحمه کارها، دادگاه ابتدا از طریق تراضی نسبت به خواسته طرفین اقدام میکند و در صورت عدم امکان توافق، چنانچه شرطی ضمن عقد ازدواج یا عقد خارج لازم در خصوص امور مالی شده باشد، آن را مورد حکم قرار میدهد. در غیر این صورت وارد موضوع اجرتالمثل و نحله میشود. بنابراین توافق زوجین، مقدم بر امور قضایی و اجرتالمثل و نحله بوده و جمع میان شرط انتقال نصف دارایی و اجرتالمثل و نحله، خلاف قانون است. در مورد اثبات این مطلب که زوجه کارهایی انجام داده و این کارها به درخواست زوج بوده است؛ زن مدعی است و باید اثبات کند. این در حالی است که در مورد اینکه انجام کارها با قصد تبرع بوده و نه با قصد اجرت، مرد مدعی است و باید اثبات کند که زوجه به قصد تبرع و به صورت مجانی کار کرده است.
ماده 1107 قانون مدنی نفقه را اینگونه توصیف میکند که نفقه شامل مسکن، لباس، اثاث منزل، هزینههای درمانی و بهداشتی و خادم در صورت عادت یا احتیاج بهواسطه نقصان یا مرض است؛
مقدار نفقه چگونه تأمین میشود؟
طبق عقیده برخی از فقها، مبلغ معینی در پرداخت نفقه وجود ندارد و میزان نفقه بر اساس نیازهای زن پرداخت میشود اما به عقیده قانونگذاران شوهر باید پرداخت نفقه را بر اساس موقعیت اجتماعی زن بپردازد؛ به این معنا که ضابطه تعیین میزان نفقه در قانون برمبنای شئونات خانوادگی زن، عرف و عادت همشهریها، نفقه امثال زوجه و وضع مالی مرد است و در صورت عدم توافق در میزان نفقه، نظر کارشناس اخذ میگردد. مطابق رویههای موجود، تمام کارشناسان نفقه در هنگام تعیین مبلغ، به توان مالی مرد توجه میکنند؛ بهگونهای که اگر مرد توان مالی خوبی داشته باشد نفقه بالایی برای زن تعیین میکنند و اگر مردی با توان مالی پایین با دختری از طبقه مرفه ازدواج کند، قانونگذار به نیازهای زن متناسب با شأن او توجه میکند و توان مالی مرد را ملاک تعیین مبلغ نفقه قرار نمیدهد اما کارشناسان نفقه ناتوانی مالی مرد را در نظر گرفته و مراعات او را میکنند.
نفقه به زنان شاغل هم تعلق میگیرد؟
برخی بر این باورند که عرف، زنان شاغل را مستحق نفقه نمیداند؛ درحالیکه طبق قانون 1106 قانون مدنی، در عقد دائم نفقه زن بر عهده شوهر است. از آن جایی که این ماده تفکیکی بین زنان شاغل و خانهدار قائل نشده است، میتوان گفت که این ماده مطلق زنان خواه شاغل و خواه خانهدار را دربرمی گیرد.
چه چیزی مردان را ملزم به پرداخت نفقه میکند؟
طبق ماده ۱۱۰۲ قانون مدنی همین که نکاح بهطور صحیح واقع شد، روابط زوجیت بین طرفین موجود و حقوق و تکالیف زوجین از قبیل: مهر، نفقه، حسن برخورد و معاشرت و تمکین، در مقابل یکدیگر برقرار میشود. بنابراین ازدواج دائم، تمکین و پیروی از شوهر در امور زندگی از جمله مواردی است که مرد را ملزم به پرداخت نفقه میکند.
مردان در چه صورتی میتوانند نفقه ندهند؟
1- طبق ماده 1108 قانون مدنی هرگاه زن بدون مانع مشروع از ادای وظایف زوجیت امتناع کند مستحق نفقه نخواهد بود؛ بنابراین در موارد زیر نفقه به زن تعلق نمیگیرد:
مطالبه نفقه از سوی زن مستلزم انجام وظایف زوجیت از جمله تمکین عام و تمکین خاص است و از آنجایی که طبق عرف در دوران عقد، تمکین خاص صورت نمی گیرد؛ بنابراین نفقه در دوران عقد به زن تعلق نخواهد گرفت
- عدم تمکین: به این معنا که زن نیازهای زناشویی همسر خود را به جز موارد خاص شرعی و بیماری یا درخواستهای خلاف شئون اخلاقی یا مغایر با سلامت جسمی و روحی زن، برآورده نکند.
- نشوز و نافرمانی: زندگی نکردن در خانه دائمی شوهر، ترک منزل بدون اجازه و رضایت شوهر، بدرفتاری و انتخاب شغل مغایر با شئون اخلاقی و وظایف زناشویی از موارد نشوز است و در این صورت علاوه بر اینکه مرد از دادن نفقه معاف خواهد بود، میتواند از دادگاه تقاضای طلاق کرده و تجدید فراش نماید.
2- طبق ماده 1113 قانون مدنی، در عقد موقت زن حق نفقه نداشته مگر اینکه شرط شده باشد یا اینکه عقد مبنی بر آن جاریشده باشد.
3- براساس ماده 1108 قانون مدنی، مطالبه نفقه از سوی زن مستلزم انجام وظایف زوجیت از جمله تمکین عام (فرمانبرداری در تمام امور کلی زندگی) و تمکین خاص (اطاعت از نیازهای غریزی مرد از طرف زن) است و از آنجایی که طبق عرف در دوران عقد، تمکین خاص صورت نمی گیرد؛ بنابراین نفقه در دوران عقد به زن تعلق نخواهد گرفت.
استثناء: به موجب صراحت ماده 1085 قانون مدنی زن میتواند انجام وظایف زناشویی را منوط به پرداخت مهریه نماید و تا زمانی که مهریه خود را دریافت ننموده است تمکین ننماید و به خانه شوهر نرود. بنابراین در این صورت پرداخت نفقه در دوران عقد مستلزم تمکین نخواهد بود و قابل محاسبه است؛ به شرط آنکه زن قبل از مطالبه مهریه تمکین نکرده باشد یا به خانه شوهر نرفته باشد و مهریه هم عندالمطالبه باشد نه عندالاستطاعه.
4- با توجه به اینکه بعد از طلاق تمکین عام و خاص صورت نمی گیرد، مرد دیگر الزامی به پرداخت نفقه به همسر سابق خود را نخواهد داشت مگر در صورت حمل(بارداری) از شوهر خود که در این صورت تا زمان وضع حمل (زایمان) حق نفقه خواهد داشت. استثناء: در صورتی که طلاق از نوع طلاق رجعی باشد، زن می تواند تا پایان مدت عده(سه ماه و 10 روز) در منزل همسرش سکونت نماید و مرد هم موظف است که نفقه این مدت را به وی بپردازد تا مدت عده به پایان برسد.
اگر مردی نفقه پرداخت نکند، چه راهی برای مطالبه نفقه وجود دارد؟
زنی که همسرش از پرداخت نفقه به وی خودداری میکند از دو طریق میتواند نفقه خود را مطالبه نمایید: دادخواست حقوقی و شکایت کیفری.
نحوه ارائه دادخواست حقوقی زنی که میخواهد نفقه روزهای گذشته را مطالبه نمایید، باید دادخواست حقوقی بدهد. برای ارائه دادخواست، خوانده (زوجه) باید به خدمات قضایی مراجعه کرده و دادخواست مطالبه نفقه دهد. پرونده به شعبه شورای حل اختلاف محل اقامت زوجه ارسال و برای تعیین مبلغ نفقه، کارشناس مشخص میشود؛ مبلغ 250 هزار تومان هزینه کارشناسی از خوانده دریافت میشود. حال اگر زنی توان مالی پرداخت دادرسی را نداشته باشد، میتواند دادخواست اعسار داده و با معرفی شهود مبنی بر عدم توانایی مالی، زوجه از پرداخت هزینه دادرسی معاف میگردد. کارشناس با توجه به شئونات زن، نفقه را تعیین میکند و رأی میدهد.
نحوه ارائه شکایت کیفری برای نفقه حال میتوان شکایت کیفری ترک انفاق داد. در این صورت زوجه با مراجعه به دفاتر خدمات قضایی شکایت کرده و پرونده به دادسرا فرستاده میشود. بعد از ارائه شهود توسط زوجه برای اثبات عدم انفاق، کیفرخواست صادرشده و پرونده به دادگاه کیفری ارسال میگردد. در دادگاه کیفری وقت رسیدگی تعیین میشود و در صورت اثبات ادعای زوجه مبنی بر عدم انفاق زوج، مرد از سه ماه و یک روز تا پنج ماه محکوم به حبس میشود و زن میتواند علاوه بر مطالبه نفقه، تقاضای طلاق هم بکند. لازم به ذکر است که نفقه از جمله جرائم مستمر است و چنانچه نفقه یک ماه از مردی اخذ شود و مرد مجدداً از نفقه ماه بعد خودداری نماید، زن میتواند مجدداً شکایت ترک انفاق نماید. به همین منظور ترک نفقه جرم مستمر محسوب میشود و باگذشت شاکی(زوجه) پرونده بسته میشود.
در مورد تعریف جهیزیه در هیچ یک از مواد قانون خانواده یا قانون مدنی، مطلبی عنوان نگردیده است اما بطور کلی می توان اینگونه بیان داشت که جهیزیه شامل اقلام و وسایل ضروری جهت آغاز زندگی مشترک می باشد که معمولاً بنا به عرف و رسم و رسومات کشور ما، توسط خانواده زوجه (عروس) خریداری می گردد و دختر نیز آن وسایل را به منزل شوهر خود می برد.
مطابق با ماده ١١٠٧ قانون مدنی میتوان اینگونه استنباط نمود که قانوناً تأمین وسایل زندگی با مرد می باشد چرا که در این ماده عنوان شده است که تهیه اثاثیه منزل از وظایف مرد می باشد.
اما بطور کلی بنا بر عرف و رسم و رسوم میان خانواده های ایرانی، تهیه جهیزیه جهت شروع زندگی مشترک، با خانواده دختر می باشد که در حد توان مالی خود این وسایل را تهیه و به دختر خود هدیه می دهند.
نکته قابل توجه این است که حتی اگر دختر یا خانواده او اقدام به تهیه جهیزیه ننمایند، باز هم به محض وقوع صیغه عقد، پرداخت نفقه زن به عهده شوهر او می باشد و اگر خانواده زن توانایی مالی لازم را جهت خرید جهیزیه نداشته باشند، مرد نمی تواند زن را بلاتکلیف بگذارد و تأمین آنها بموجب قانون تحت عنوان نفقه با مرد می باشد.
مالکیت جهیزیه به چه معناست؟
سؤال مهم این است که مالک واقعی جهیزیه چه کسی است؟
در جواب این سؤال میتوان اینگونه بیان داشت که مطابق با رسم و رسوم ایرانیان، جهیزیه توسط خانواده دختر خریداری گردیده و توسط دختر به منزل شوهر برده می شود و این وسایل در طول زندگی مشترک، مورد استفاده زن و شوهر و فرزندان قرار می گیرد.
ممکن است که این وسایل با گذشت زمان مستهلک گشته و زن و شوهر وسایل جدیدی را خریداری نمایند در اینصورت زن نمی تواند ادعای مالکیت نسبت به آن وسایل جدید، بنماید مگر اینکه ثابت کند که با پول او آن وسایل خریداری شده است.
بطور کلی مطابق با موازین حقوقی، می توان اینگونه بیان داشت که جهیزیه به شوهر تملیک نمی شود بلکه صرفاً به او اجازه داده می شود که از آن وسایل استفاده نماید.
پس نتیجه اینکه مرد نمی تواند مدعی مالکیت نسبت به جهیزیه زن بشود مگر آنکه وسایل را خود او خریداری کرده باشد.
نکته مهم این است که اقدام پدر دختر در خرید جهیزیه به او، در واقع نوعی هبه(بخشش)است که قابل رجوع نیست.
یعنی اینکه جهیزیه، ملک زن و متعلق به اوست و نظر غالب این است که پدر دختر، جهیزیه را بدون دریافت وجهی به دخترش بخشیده است و با قبض و دریافت آن توسط دختر، به مالکیت او در می آید.
لذا در صورت فوت دختر، جهیزیه جز اموال باقی مانده او به حساب می آید و پدرِ دختر و شوهر، هر کدام به نسبت سهم الارث خود از آن اموال ارث می برند.
نتیجه اینکه پدر زن حق تقاضای استرداد جهیزیه را بطرفیت زوج ندارد.
در باب جهیزیه دو موضوع مهم مطرح می گردد که بسیار حائز اهمیت می باشند و آن این است که مالکیت طلا و جواهر و همچنین مالکیت وسایل موجود در منزل مشترک با چه کسی است؟
مالکیت طلا و جواهر
یکی از آداب و رسوم ایرانیان، در زمان عقد و نامزدی، قبل از مراسم عروسی، خرید حلقه ازدواج و سرویس طلا است.
عده ای از حقوقدانان معتقدند که وقتی مرد برای همسر خود طلا میخرد و آن را به زن می بخشد، زن مالک آن می شود. فلذا معتقدند که در واقع خرید طلا توسط مرد، هبه به زن می باشد و زن مالک آن است. اما عده ای دیگر معتقدند که باید میان طلا و جواهراتی که به مناسبت های مختلف زن و شوهر به هم هدیه می دهند و سایر طلاهایی که در طول زندگی، شوهر به زن می دهد، تفاوت قائل شد.
در حالت اول، اهدای طلا مثل عقد هبه است و زن مالک آن می شود. اما در حالت دوم، هدف مرد آن است که زن صرفاً از آنها استفاده نماید و هر زمان که مرد احتیاج مالی داشت، می تواند آن را بفروشد.
توصیه می شود که جهت جلوگیری از بروز این مشکلات، بهتر است هر یک از زوجین که با پول خود، طلا خریداری می نماید، کاغذ خرید طلا بنام او درج شود.
مالکیت وسایل موجود در منزل مشترک
گاهی اوقات در خصوص مالکیت برخی وسایل موجود در منزل که در طول زندگی مشترک خریداری می شوند و تعلق آنها به زن یا شوهر، میان آنان اختلاف بوجود می آید که مالکیت آنان با چه کسی است؟
برای تشخیص مالکیت وسایل موجود در منزل مشترک، می توان اینگونه بیان داشت که اصولاً آنچه که عرفاً اختصاص به زن یا مرد دارد متعلق به اوست مثل لوازم آرایش که متعلق به زنان است و مردان نمی توانند نسبت به آن، ادعای مالکیت نمایند.
اما وسایلی که مورد استفاده هر دو طرف است، جز اموال مشترک محسوب می شوند مگر اینکه خلاف آن با دلیل یا شاهد ثابت شود. یعنی حتی اگر وسیله ای عرفاً مورد استفاده زن باشد اما مرد بتواند با ارائه فاکتور، مالکیت خود را اثبات نماید، در اینصورت متعلق به مرد است.
اگر زن واقعاً مالک برخی وسایل اختصاصی مرد باشد ولی فاکتوری جهت اثبات نداشته باشد، جهت اثبات ادعای خود می تواند متوسل به استشهادیه یا معرفی گواهان شود.
سیاهه جهیزیه چیست؟
سیاهه جهیزیه، صورت جلسه ای است که در آن نام و گاهی قیمت وسایل خریداری شده توسط پدر عروس، نوشته می شود و به امضای زوجین و والدین و اقوام آنها می رسد.
اهمیت لیست سیاهه از این جهت است که هرگاه در زمان بروز اختلاف یا طلاق، زن بخواهد جهیزیه خود را پس بگیرد، باید لیست سیاهه را ضمیمه دادخواست کند و نیز در صورت لزوم یا در مواقعی که لیست سیاهه وجود ندارد، می تواند از شهادت شهود استفاده نماید و اگر شهودی هم نداشته باشد میتواند با ارائه فاکتور خرید، مالکیت خود را به دادگاه اثبات نماید.
ناگفته نماند که صرف ارائه لیست سیاهه که به امضای شوهر رسیده باشد، دلیل صدور حکم به محکومیت مرد به استرداد جهیزیه نیست چرا که زن می بایست ثابت نماید که وسایل جهیزیه هم چنان در منزل مرد موجود می باشد زیرا ممکن است که زن بعد از مدتی جهیزیه را برداشته یا به منزل پدری یا محل دیگری منتقل کرده باشد.
چه زمان می توان جهیزیه را مطالبه و استرداد نمود؟
زن و شوهر تا زمانی که بدون وجود مشکل در کنار یکدیگر زندگی می نمایند، معمولاً از وسایل استفاده می نمایند اما در صورت بروز اختلاف یا طلاق، هر یک از زوجین قصد تصاحب اموال خود را دارد.
باید عنوان نمود که دعوای استرداد جهیزیه دعوایی مختص زنان است و زن می تواند بعد از بروز اختلاف و حتی قبل از طلاق، وسایل خود را از منزل شوهر خارج نماید و مرد نمی تواند مانع او شود مگر در مورد آن وسایلی که متعلق به مرد باشد.
بنابراین مرد نمی تواند از زن بدلیل خارج کردن جهیزیه از منزل مشترک، تحت عنوان سرقت شکایت نماید اما اگر مرد مانع زن شود، در اینصورت زن می تواند با مراجعه به دادگاه خانواده، دادخواست استرداد جهیزیه بر علیه مرد را تقدیم نماید.
زن می بایست لیست سیاهه را در صورت موجود بودن ضمیمه دادخواست نماید.
پس از صدور رأی و قطعی شدن آن مبنی بر محکومیت مرد بر استرداد جهیزیه، از طریق اجرای احکام و توسط دادورز، اموال زن مطابق با سیاهه صورت برداری شده و ضمن تنظیم صورت جلسه و امضای زن و شهود در اختیار او قرار می گیرد و آن دسته از اموالی هم که در لیست سیاهه نوشته شده ولی در منزل مشترک نباشد، در صورت جلسه قید می گردد و به امضای زن و شوهر می رسد که اگر زن ادعایی نسبت به آن اموال داشته باشد، بتواند از طریق دادگاه پیگیری نماید.
اگر تمام یا قسمتی از جهیزیه بدون تقصیر مرد تلف شود، در اینصورت مرد مسئولیتی ندارد چرا که وسایل مورد استفاده طرفین و فرزندان بوده است.
بطور کلی زن هرگاه که بخواهد (قبل از طلاق یا همزمان با طلاق) می تواند دادخواست استرداد جهیزیه را بر علیه مرد مطرح نماید و تا زمانی که مرد تکلیف حقوق مالی زن را مشخص ننماید، امکان اجرای صیغه طلاق وجود ندارد.
نکات مهم در ارتباط با دعوای استرداد جهیزیه
زن می بایست بردن جهیزیه به منزل شوهر و وجود آنها در منزل مشترک را از طریق لیست سیاهه یا فاکتور خرید یا شهادت شهود، اثبات نماید.
مالکیت زن نسبت به وسایل جهیزیه باید ثابت گردد.
جهت اثبات اینکه زن جهیزیه را مطالبه کرده اما مرد از استرداد آن خودداری می نماید، می توان ابتدا با ارسال اظهارنامه استرداد جهیزیه را از مرد تقاضا نمود.
برای طرح دعوای استرداد جهیزیه باید ارزش آن در دادخواست نوشته شود. اگر ارزش آن تا ٢٠ میلیون تومان بود، مرجع صالح به رسیدگی، شورای حل اختلاف محل اقامت مرد است اما اگر ارزش آن بیش از ٢٠ میلیون تومان باشد، مرجع صالح، دادگاه خانواده محل اقامت مرد می باشد.
موضوع سرقت جهیزیه فقط می تواند از ناحیه فردی غیر از همسر شاکیه مطرح شده و مصداق یابد و شاکیه می تواند به موجب دلایل خود شامل سیاهه موجود درخواست استرداد جهیزیه را از طریق محاکم خانواده اقدام و مطرح نماید.
اطلاق جواهر به عنوان جهیزیه خارج از مفهوم عرفی جهیزیه است و لذا دعوی استرداد جهیزیه در این باره مردود است، هر چند که در سیاهه جهیزیه جواهرات به عنوان جهیزیه قید شده باشد.
جهیزیه زوجه به مالکیت زوج در نمیآید. ید زوج بر اجناس جهیزیه زوجه امانی تلقی میشود و زوج فقط حق استفاده از آن را در زندگی مشترک دارد و لذا زوجه میتواند از اذن خود رجوع نماید.
استرداد جهیزیه دعوای مالی محسوب میشود.
تخریب جهیزیهی زوجه توسط زوج حین دعوای خانوادگی به لحاظ فقدان عنصر معنوی مصداق بزه تخریب محسوب نمیشود.
اقلام مربوط به کودک که به عنوان سیسمونی اهداء شده است از مصادیق جهیزیه نبوده و قابل استرداد از ناحیه زوجه نیست.
دادگاه در ضمن گواهی عدم امکان سازش، باید تکلیف جهیزیه را به نحو قطعی و منجز مشخص کند.
حق حضانت و حق ملاقات از امور حادث بوده و با ایراد امر مختوم مواجه نیست. لذا با توجه به مصلحت طفل قابل تغییر است.
در صورتی که زوجین جدا از هم زندگی کنند، مادربزرگ حق ملاقات نوه خود را دارد.
در صورتی که طفل شیرخوار باشد ساعات ملاقات پدر با وی متناسب با وضعیت فرزند خواهد بود.
بزه ممانعت از ملاقات طفل مشترک تحت حضانت، از جرائم غیرقابل گذشت است.
از آنجا که ولی قهری طفل برای اعمال ولایت نیاز به دیدار طفل دارد، حق ملاقات برای وی بعد از فوت پدر فرزند وجود دارد.
دختری که به سن بلوغ رسیده است، میتواند مستقلاً تصمیم بگیرد که با چه کسی زندگی کند بنابراین دعوای ملاقات فرزند مشترک، محکوم به رد است.
حق ملاقات فرزند مشترک از حقوق ذاتی والدین بوده و غیرقابل سلب است.
دادگاه در رای طلاق مکلف است در مورد چگونگی نگهداری اطفال مشترک زوجین و نحوه پرداخت هزینههای نگهداری و حضانت و حق ملاقات، تصمیم مقتضی را اتخاذ نماید.
دادگاه در رای طلاق مکلف است در مورد چگونگی نگهداری اطفال مشترک زوجین و نحوه پرداخت هزینههای نگهداری و حضانت و حق ملاقات، تصمیم مقتضی را اتخاذ نماید.
حق ملاقات با طفل در صورت غیبت یا فوت پدر یا مادر برای سایر اقربا وجود داشته و آنها حق ملاقات طفل را دارند.
دعوای تقاضای تعیین نفقه، حضانت و ملاقات حمل به دلیل عدم متولد شدن وی مسموع نخواهد بود و باید پس از تولد جنین مورد مطالبه قرار گیرد.
ازدواج مجدد و استنکاف پدر از فراهم کردن موجبات ملاقات طفل با مادر میتواند سبب واگذاری حضانت فرزند از پدر به مادر گردد.
تعیین مدت ملاقات طفل سه و نیم ساله، به مدت یک هفته در ماه برای پدر با توجه به مدت ملاقات و سن طفل، به جهت دوری طولانی ماهانه طفل از مادر خارج از مصلحت طفل است.
در صورتی که مرد، بنا به هر علتی، از پرداخت نفقه همسر خود امتناع ورزد، زن می تواند با مراجعه به دادسرای محل، شکایتی را تحت عنوان “ترک انفاق” بر علیه شوهر خود مطرح نماید. زن میتواند جهت مطالبه نفقه زمان “گذشته” خود در دادگاه حقوقی، دادخواست مطالبه نفقه بدهد اما جهت مطالبه نفقه زمان “حال” خود میتواند اقدام به شکایت ترک انفاق در دادگاه کیفری نماید. در دادسرا تحقیقات اولیه نسبت به شکایت وارد شده مطرح می گردد و در ابتدا اظهارات زوجه بعنوان شاکی پرونده اخذ می گردد و در مرحله بعد، زوج (مرد) به دادسرااحضار می گردد.
در این مرحله می بایست ثابت نماید که نفقه همسر خود را پرداخت نموده است.
زن میتواند در ضمن شکایت خود، شهودی را نیز به دادسرا جهت اثبات ادعای خود، معرفی نماید. شهود معرفی شده می بایست اطلاعات لازم و کافی را از زندگی شاکی و متهم پرونده، داشته باشند و شهادت بدهند که اطلاع دارند، مرد، نفقه همسر خود را نپرداخته است.
اصلی ترین شرایطی که می بایست شهود دارا باشند، شامل موارد ذیل می شود:
از بستگان نزدیک زوجه نباشند.
اطلاع کافی داشته باشند که متهم نفقه همسر خود را پرداخت نکرده است.
مدارک شناسایی شهود جهت احراز هویت تقدیم دادگاه گردد.
در صورتی که برای دادگاه مسجل گردد که مرد، نفقهی همسر خود را پرداخت نکرده است، به مجازات ترک انفاق محکوم می گردد.
مهریه به مالی گفته خواهد شد که به محض وقوع عقد نکاح مرد مکلف به پرداخت آن به زن می شود . اگر مهریه عند المطالبه باشد ، در هر شرایطی که زن آن را مطالبه کند باید پرداخت شود و در صورتی که مهریه عند الاستطاعه باشد زن باید توانایی مالی شوهر خود را اثبات کند یا اموال او را معرفی و توقیف کند تا بتواند مهریه بگیرد . در طلاق به درخواست زوج ، مرد باید مهریه زن را پرداخت نماید و البته در صورت عدم توان مالی به پرداخت دفعـﺔ الواحد امکان تقسیط پرداخت از طریق طرح دعوای اعسار مهیا می باشد.
معمولا مغازه قابل توقیف می باشد مگر اینکه شما ثابت کنید تنها این مغازه ممر درآمد شما می باشد و منبع درامدی دیگری ندارید. تصمیم با قاضی است که با رقع توقیف موافقت کند.
با استفاده از ماده ۱۰ قانون مدنی و قواعد عمومی قراردادها و اینکه الفاظ بر معانی عرفیه حمل می شوند اگر قرراردادی بدون ذکر عنوان منعقد شود ایرادی بر آن وارد نبوده و بر حسب اراده طرفین قرارداد خصوصی بوده و صحیح می باشد به شرطی که قرارداد و عوضین آن مجهول نباشد.
اگر بخواهید از تقسیط مهریه جلوگیری کنید ، می بایستی تمام اموال و دارایی همسر را به دادگاه معرفی کرده و تقاضای تهیه ی لیستی از حساب های مرد در دادگاه بنمایید . اگر دادگاه مرد را معسر نشناسد ، حکمی مبنی بر پرداخت یک دفعه مهریه صادر می کند
ازدواج مجدد مرد چه از نوع ازدواج دائم باشد و چه از نوع ازدواج موقت، مشروط به رعایت قوانین است . اگر او این قوانین را رعایت نکرده باشد، می توانید دادخواست طلاق تنظیم نمایید.
خدمت به دوستان ومردمان کشورم ایران,سایت حقوقی هادی کاویان مهر.مشاورحقوقی.درکلیه دعاوی حقوقی.خانواده .کیفری.کار.بیمه .شهرداری.وغیره.وپرسش وپاسخ انواع سوالات حقوقی ومشاوره .خواهشمنـد است پیش از خـروج از وبلاگ با درج نظـرات ، پیشنهـادات و انتقـادات سازنــده خـود، بنده را در بهبـود خدمت رسانی یاری رسانید .